مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عوامل مغفرت در قرآن

19 خرداد 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

“غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر“1

آمرزنده گناه ، پذیرنده توبه ، سخت کیفر و صاحب عطای فراوان . هیچ معبودی جز او نیست . بازگشت ( همه ) به سوی اوست.

در قرآن عواملی برای مغفرت بیان شده است ، از جمله :

1. ایمان . “آمنا بربنا لیغفر لنا “2

2. تقوا . “ان تتقوا الله…یغفر لکم “3

3. پیروی از انبیا.” فاتبعونی …یغفر لکم “4

4. عفو و گذشت از مردم . ” و لیعفوا…یغفر لکم “5

5. قرض الحسنه و وام دادن به مردم. ” ان تقرضوا الله …یغفر لکم “6

6. جهاد. ” تجاهدون فی سبیل الله “7

7. “عبادت. ” ان اعبدو الله …یغفر لکم “8

8.  پرهیز از کناهان کبیره. “ان تجتنبوا کبائر…نکفر عنکم سیئاتکم “9

9. دعا و استغفار و انابه خود انسان. ” ظلمت نفسی فغفر له “10

10. دعای اولیای خدا برای انسان. ” یا ابانا استغفر لنا…"11

1.غاغر/3

2.طه/73

3.انفال/29

4.آل عمران/31

5.نور/22

6. تغابن/17

7.صف/11-12

8.نوح/3-4

9.نساء/31

10.قصص/16

11.یوسف/97.

منبع: کتاب دقایقی با قرآن/ محسن قرائتی/ص352

 

 نظر دهید »

می دانم...

18 خرداد 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

خطا از من است می دانم…

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد “، اما به دیگران هم دل سپرده ام.

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نستعین” ، اما به دیگران هم تکیه کرده ام.

اما رهایم نکن …بیش از همیشه دلتنگم ، به اندازه تمام روزهای نبودنم…


 نظر دهید »

سوال و پاسخ حضرت علی (ع)

16 اردیبهشت 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مردی خدمت علی (ع)آمد و عرض کرد: یاعلی (ع) من هفتصد فرسخ راه می آیم تا هفت کلمه بپرسم.


    علی (ع) فرمود : سوال کن ! او سوالهای خود را به شرح زیر مطرح کرد:

آن چیست که از آسمان بزر گتر است؟


آن چیست که از زمین وسیعتر است؟


آن چیست که که از آتش داغ داغتر است ؟


آن چیست که از زمهیریر سردتر است؟


آن چیست که از آهن داغتر است؟


آن چیست که از سنگ سخت تر است؟


آن چیست که از یتیم ضعیفتر است؟


در جواب حضرت علی (ع) فرمودند:


اول : تهمت.


دوم :حق.


سوم:حرص .


چهارم: حاجت بردن نزد بخیل


پنجم :آدم قانع .


ششم : قلب کافر .


هفتم : سخن چین.

 

                                                                                                                                                 منبع :کتاب احکام جوانان_محمود اکبری_صفحه 167

 نظر دهید »

پله پله تا ملاقات خدا

21 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب


یا ایُها الاِنسان انَّکَ کادحٌ اِلی رَبّکَ کَدحا فَمُلا قیه


عجب و تکبر 1
یا مَن هُوَالکَبیرُ المُتَعالُ
گام اول:بعد از نماز جماعت یا مراسم می خواهیم از مسجد یا حسینیه بیرون بیاییم که می فهمیم کفشمان را دزدیده اند!مردم می گویند احتمالا فلان ادم معتاد این کار را انجام داد.او را لعن و نفرین می کنیم. ته دلمان هم این فکر خطور می کند که من!مسجدی و هیأتی ، و او یک آدم معتاد نماز نخوان و لا ابالی.آه!
گام دوم:اخبار تلوزیون را تماشا میکنیم.اخبار داخلی،اخبارخارجی،اخبار ورزشی و… شیطان در گوشمان میگوید می بینی؟ میبینی که بیشترمردم جهان یا دین و ایمان ندارند و یا یهودی و مسیحی و زرتشتی هستند. از بین مسلمانها هم بیشترشان فقط به اسم و در حد شناسنامه مسلمان هستند. درصد کمی از آنها نماز واجبشان را می خوانند. و چه بسیار از نماز خوان ها هم اهل دروغ،غیبت وگناهان دیگر هستند.
گام سوم:یکی از نزدیکان به رحمت خدا می رود و ما لطف می کنیم به مجلس ختم او میرویم! سخنران از قبرو قیامت و پل صراط و سختی حساب و … می گوید. و این که در قیامت همه محتاج فضل وعنایت ومغفرت خداوندیم. شیطان حرف سخن ران را قطع می کند و رو به ما می گوید البته مستحضرید که حضرت عالی از این امر مستثنا هستید.الحمدلله آن قدر حسنه و کارخوب در کارنامه ی شما هست که اگر خداوند با عدل خودش هم رفتار کند،لایق درجات بهشت هستید!سرمان به علامت تأیید بالا و پایین می بریم که بله،بله،البته….!
در این مدت هر وقت از جلوی کفش داری مسجد رد می شویم گام اول شیطان تثبیت می گردد و یک چکش بر میخ اول کوبیده می شود، و هر وقت اخبار داخلی و خارجی و ورزشی می شنویم گام دوم و میخ مربوط تثبیت و تحکیم می شود و هر وقت موضوع قبر و قیامت و …گام سوم و میخ مربوط !
گام چهارم:شیطان ما را تشویق می کند که یک مسئولیت فرهنگی هم قبول کنیم!و می گوید:ببین!به خاطره فعالیتهای شما چه رونقی در کاره خدا پیدا شده!کاری که شما برای دین خدا و پیامبر انجام داده اید در تاریخ سابقه ای ندارد!واقعا شما بر خدا و پیامبر و ائمه منت گذاشته اید!
در این گام هم میخی کوبیده میشود:هر وقت سخنی از اولیاء الهی و مؤمنین خالص و مخلص و… به میان می آید،پیش از همه یاد خودمان می افتیم! اهسته سرفه ای می کنیم! یعنی خواهش میکنم! اختیار دارید! ما قابل این حرفها نیستیم!…یعنی هستیم! ما دیگر چهار میخ شیطان شده ایم.آماده باشیم برای رفتن به جهنم!
آنچه خواندید نمونه ای از سیاست گام به گام شیطان بود.شیطان از همان ابتدا هیچ کس را به ادم کشی و زنا و سرقت مسلحانه و …دعوت نمی کند. یعنی یا به تدریج این کار را انجام می دهد ویا کاری می کند افراد مؤمن سر از جایی در بیاورند که از گناهان مذکور بدتر باشد. اگر این مطلب را باور نمی کنیم،معلوم میشود شیطان را نشناخته ایم.
قران کریم می فرماید:«لا تَتَّبِعوا خُطواتِ الشَّیطانِ»این جمله چهار بار در قران تکرار شده (بقره ،168و208؛انعام142؛نور21)و یقینا نشان گره اهمیت موضوع است.

عجب از گناه خطرناک تر است.
ابتدا که این جمله را می خوانیم فکر می کنیم نوعی تعارف است! یعنی نوعی هشدار که عجب خیلی مهم و خطرناک است. مثل اینکه مجله یا روزنامه ای تیتر می زند:سرماخوردگی از سرطان خطرناک تر است! ولی اولا احادیث فراوانی به روشنی و صراحت این مضمون را تأیید میکند که عجب از گناه بدتر و خطرناک تر است.ثانیا این مطلب استدلال مهمی دارد و آن این که خداوند ما را افریده که بنده ی او باشیم(ذاریات،56) و یک بنده ی خوب هیچ ادعایی ندارد. فرد مدعی وخود پسند که نمی تواند بنده باشد.
در کوی شکسته دلی می خرند و بس
بازار خود پسندی از آن سوی دیگر است
حالا احادیث زیر را بخوانیم و اعتراف کنیم که هیچ تعارفی وجود ندارد: عجب از گناه خطرناک تر است. امام صادق(ع)فرمود:«خداوند میدانست که برای شخص مؤمن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود شخص مؤمن هیچ گاه به گناه آلوده نمی شد.إنَّ الله عَلِمَ أنَّ الذَنِبَ خیرٌ لِلمؤمِنِ مِن العُجبِ وَلَو لا ذلِکَ ما إبتُلی مؤمِنٌ بِذُنب أبَدا(کافی ،ج2،ص313).و در حدیث دیگراز رسول خدا آمده که اگر گناه برای مؤمن از عجب بهتر نبود،خداوند عزوجل هرگز بنده ی مؤمن را به گناه گرفتار نمیکر.لَو لا أنَّ الذَنبَ لِلمؤمِنِ خَیرٌ مِنَ العُجبِ ما خَلا اللهُ عَزَّوَجَلَّ بَینَ عَبدِهِ المؤمِنِ وَ بَینَ الذّنبِ اَبَدا.(عدةالداعی،ص236)
یک شب نماز شب می خوانیم، با خدا مناجات میکنیم و اشک می ریزیم و از عبادت خود کیف میکنیم. یک روز نماز صبح خواب می مانیم و غصه می خوریم.کدام بهتر است؟امیرالمؤمنین(ع)فرمود:دومی! سَئیَةٌ تَسوءکَ خَیرٌ عِندَاللهِ مِن حَسِنَةِ تعجبک(نهج البلاغه ،حکمت46).خطایی که باعث ناراحتی تو شود، نزد خداوند از کارنیکی که باعث عجب تو شود بهتر است.رسول خدا (ص) فرمود:اگر به خاطر اعمال خوبش گرفتار عجب نمی شد، به درجه عصمت از گناه می رسید به طوری حتی قصد گناه هم نمی کرد ولی گناه برای او از عجب بهتر است! لَو أنَّ المؤمِنَ یَعجِبِ بِعَمَلِهِ لَعُصِمَ مِنَ الذَّنبِ حَتی لا یَهُمَّ بِهِ وَ لکِنَ الذَنبَ خَیرٌ لَهُ مِنَ العُجب.(کنزالعمال،7676).و در حدیث دیگر فرمود:اگر هیچ گناهی انجام ندهید از چیز خطرناک تری بر شما میترسم  از عجب. لَو لَم تَذنِبوا لَخَشیتُ عَلَیکُم ما هُوَ اکبَرٌ مِنَ ذلِک:العُجب.(بحارالانوار،ج69ص329)
تاحالا فکر میکردیم که اگر بخواهیم ادم خیلی خوبی باشیم،باید برای انجام هر چه بیشترطاعات و عبادت برنامه ریزی کنیم تا به جایی برسیم.اما باید دانست که با این فکر به هیچ جا نمیرسیم. اگر هیچ گناهی مرتکب نشویم تمام کارهای خوب را انجام دهیم اما گرفتاره عجب شویم وضعمان از آن فرد خیلی گنهکار هم بدتر است.
نجّارها را دیده ای؟چکش را می اورند روی سر میخ،هرجا میخ سر بر آورد، با یک ضربه چکش آن را می کوبند. اگر کوبیده شد، دیگر چکش نمی خواهد. بی خود چکش نمیزنند. خداوند هم هر وقت خود خواهی و عجب و غرور ما سر بر آورد، مثل یک میخ ضربه میزند و آن را فرو می برد.اگر دچار عجب نشویم هم چکشی لازم نخواهیم داشت(آیت الله حائری شیرازی)
امام خمینی (ره) مطلبی به این مضمون دارند که وقتی قیامت برپا می شود، فرد از خود راضی و اهل عجب می بیند که افراد اهل گناهان کبیره همان قتل و زنا و سرقت مسلحانه…حال روز بهتری دارند و بخاطرندامت و پشیمانی و اعتماد به فضل خداوند،مستغرق دریای رحمت او می شوند. اما این بی چاره می ماند و حساب سخت الهی(چهل حدیث،ص70)خانواده مستمندی از شما برای درمان بیماری خود از شما کمک می خواهد. و شما از این و ان پول جمع میکنید و قدری هم روی آن میگذارید و پول بیمارستان را می دهید. یه دسته گل هم برای آن بیمار می برید و لبخند رضایت او و خانواده مستمندش را هم می بینید و لذت می برید. خوب هر فردی که کار خوبی انجام می دهد از انجام ان احساس رضایت باطن می کند و از کاره خود خوشش می آید.شما این کار خدا پسندانه را به هیچ کسی هم تعریف نمی کنید که ریا شود. اما در درون خود از ان راضی هستید. آیا این احساس خوب باطنی عجب است؟ حتما فکر میکنید که پاسخ منفی است(این احساس رضایت باطنی اشکال ندارد و عجب نیست). شاید تعجب می کنید که پاسخ بخواهد مثبت باشد(این احساس رضایت باطنی عجب است و گناه دارد)اما پاسخ نه مثبت و نه منفی!بلکه بستگی دارد.
اگر شما در کمک به ان خانواده مستمند این احساس را داشته باشید که من این کار مهم را انجام دادم.در این شهر هیچ کس مثل من به فکر محرومین نیست، هیچ کس چنین اقدام بزرگی نکرده،ماشاءالله به من!
بعد هم یک گام فراتر بروید و بر خدا منت بگذارید که خدایا!ببین!نمازم را که خوب می خوانم. این هم کمک به محرومان. تحویل بگیر!من که ریا نمی کنم ولی باید خودت به مردم بفهمانی که مصداق«الَذینَ یُقیمونَ صَلاةَ و یؤتونَ الزَکاةَ» منم! و… این احساس رضایت و از خود راضی بودن همان عجب است که در خطر ان هر چه گفته شود کم است.اما اگر احساس شما این باشد که مبادا در انجام ان کوتاهی یا خطایی مرتکب شده باشم، مبادا در اینده نتوانم به این عمل صالح ادامه؛ خدایا شکرت که توفیق دادی چنین خدمتی انجام دهم، اما خدایا کمک کن چنین خدماتی را در اینده هم انجام دهم و…. این احساس رضایت باطنی عجب نیست.
حالا وقتش است که مروری کنیم بر احساسات خودمان نسبت به اعمال صالحمان. مورا از ماست بکشیم. این نفسانیات را آشکار کنیم تا از غفلت موجود خارج شویم.فرمود:اِن تُبدوا مافی اَنفُسِکُم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکُم بِهِ اللهُ(بقره284)و اگر آنچه در دل دارید عیان کنید یا نهان دارید، خداوند شما را بدان محاسبه می کند.


منبع:پله پله تا ملاقات خدا_مؤسسه فرهنگی هنری سبل السلام.

 نظر دهید »

این متنی نیست که بتوان بی دقت و باسرعت آن را خواند...

01 مرداد 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مولاي غمديده‌اي داريم كه قرن‌هاست اسير زندان غيبت است،

قرن‌هاست!!!خود ما هم حسابي اسيريم،

اسير دنيا، دست به گريبان هواهاي نفس و…

بزرگترين گرفتاريمان هم محروميت از آن يادگار پيامبر است،

محروميت از عدالت جهان‌گسترش

از شنيدن كلام روح‌بخشش از چشيدن نگاه مهربانش،

از… چه بايد كرد؟

نه دل به حال او مي‌سوزانيم! نه غصه خودمان را مي‌خوريم! اگر راهي پيش رويمان نبود؛ مي‌گفتيم چه كنيم كه علاجي نيست، راه نجاتي نيست!

حال آنكه اين بزرگترين درد عالم درماني بسيار ساده و شدني دارد. درماني كه به لطف خدا از هر پير و جواني، از هر مرد و زني برمي‌آيد و آن هم؛

دعا بر تعجيل فرج است.

بي‌جهت نيست كه مولا برايمان پيغام فرستاده‌اند كه:

براي فرج من زياد دعا كنيد اين باعث گشايش شما هم هست.

بياييد براي آن مظلوم كاري كنيم، بياييد بيش از اين شرمنده از كوتاهيمان نسبت به آن جانشين خدا در زمين نباشيم…

اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

از زیبایی های حکومت حضرتش دیگری بی نیازی است.

07 شهریور 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

اين بي‌نيازي، گاه در اثر غناي مالي است و رفع فقر و از اين مهم‌تر، روح بي‌نيازي است که در اثر رشد عقلي، رخ مي‌نمايد:

فحينئذٍ تظهر الارض کنوزها و تبدي برکاتها فلا يجد الرجل منکم يومئذٍ موضعاً لصدقته و لالبره لشمول الغني جميع المؤ‌منين. (1) .

در آن هنگام، زمين گنجينه‌هاي خود را براي او آشکار مي‌سازد و برکت‌هايش را بيرون مي‌فرستد، ديگر انسان براي صدقه و بخشش محلّي پيدا نمي‌کند؛ زيرا بي‌نيازي همهِ مومنان را زير پَر مي‌گيرد.

رسول اسلام (ص):

يفيض فيهم المال حتي يَهمّ الرجل بماله من يقبَلُهُ حتي يتصدق فيقول الذي يعرضه عليه لا ارب لي به. (2) .

ثروت را در ميان آن‌ها به فراواني مي‌بخشد. کسي که درصدد صدقه دادن باشد، اموالي را برمي‌دارد و به مردم عرضه مي‌کند. به هر کس عرضه کند مي‌گويد: من نيازي ندارم.

يَق­سِم المال صحاحاً و يملاُ قلوب اُمّه محمد غني و يسعهم عدلُهُ. (3) .

مال را علي‌السويه تقسيم مي‌کند و دل‌هاي امت محمدي (ص) را بابي‌نيازي پر مي‌کند و عدالتش همهِ آن ها را فرا مي‌گيرد.

امام صادق (ع):

يامرُ منادياً فيقول: من کان له في المال حاجه فليقم. فما يقوم من الناس الارجل واحد فيقول: انا فيقول القائم: ائتِ السادن فقل له: ان المهدي يامرک ان تعطيني مالا فيقول السادن: اُحثُ و يحثو له في ثوبه حثوا حتي اذا جعله في حجره و ابرزه ندم و قال: کنتُ اَج­شَعَ اُمّهِ محمدٍ نفساً او عجز عَنّي ما وسعهم ثم يَرُدُّ المال الي الخازن فلا يُقبَل منه و يقول المهدي: انا لاناخذ شيئاً اعطيناه. (4) .

به منادي دستور مي‌دهد که در ميان مردم اعلام کند که هر کس نيازي به مال دنيا دارد برخيزد. از ميان همهِ مردم فقط يک نفر برمي‌خيزد و مي‌گويد: من. حضرت قائم (ع) به او مي‌فرمايد: برو پيش کليددار و بگو: مهدي (عج) به تو دستور مي‌دهد که مالي به من بدهي. کليددار مي‌گويد: جامه‌ات را بياور. جامه‌اش را پهن مي‌کند و وسط آن را پر مي‌کند. هنگامي که آن را بر دوش گيرد پشيمان مي‌شود که چرا در ميان امت محمدي (ص) من از همه آزمندتر باشم؟ چرا آن عفّت نفس عمومي را من دارا نباشم؟! آن گاه مال را به کليددار مي‌دهد و پذيرفته نمي‌شود و حضرت مهدي (عج) مي‌فرمايد: ما آن چه عطا کرديم هرگز باز پس نمي‌گيريم.

پاورقي

(1) ارشاد، 2، 384.

(2) مسند احمد، ج 2، 530؛ روزگار رهايي، 597.

(3) کشف الغمه، ج 3، 261؛ روزگار رهايي 597.

(4) الصواعق المحرقه، 164؛ روزگار رهايي، ص 642.

 2 نظر

شمه ای از زیبایی های حکومت مهدوی!!

04 شهریور 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مهدي فاطمه، خود ابر باران خيز، باران بهاري و چشمه جوشان است

الامام السحاب الماطر و الغيث الماطل و الشمس المضيئه و السماء الظليله و الارض البسيطه و العين الغريزه و الغدير و الروضه. (1) .

امام، ابر بارنده، باران پياپي، آسمان سايه افکن، زمين گسترده، چشمه جوشان، برکه و گلزار است.

پاورقي

(1) کافي، ج 1، ص 198؛ تحف العقول، 439.

 

 1 نظر

خوشا بيمار بيمارت شوم من‏

31 مرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

خوشا بيمار بيمارت شوم من‏

بهار از جان خريدارت شوم من‏

خوشا با ذکر منصور و اناالحق‏

بشوقي بر سر دارت شوم من‏

خوشا پروانه وش در شمع رويت‏

پر سوزنده در نارت شوم من‏

خوشا اندر بهار زندگاني‏

بحسرت جفت آزارت شوم من‏

خوشا آنان که دل از خود بريده‏

خوشا چونان به آثارت شوم من‏

چو گرد غربتي بر چهره درد

در اين سودا به بازارت شوم من‏

برآور آفتاب رخ که شايد

منور دل به انوارت شوم من‏

لبم بر باده عشق تو خوش‏تر

وزان پس چشم خونبارت شوم من‏

ز شرق و غرب عالم نکته گويم‏

نهاني گر به اسرارت شوم من‏

گرم بنوازي از مهر و محبت‏

سر افرازان چو کهسارت شوم من‏

خوشا اندر دل احمد تو باشي‏

به نغمه مرغ گلزارت شوم من‏

 نظر دهید »

انتظار ،یاد،محبت

29 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

انتظار، ياد ومحبت

همانند کسي که در پيِ شب يلدايي، خسته از ظلمت و تيرگي، چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو مي‌کند.

همانند کسي که در بياباني بي‌انتها سرگردان مانده، تنها و وحشتزده رهنمايي را مي‌طلبد.

همانند کسي که پس از تشنگي‌هاي بسيار، با پنجه‌هايي دردمند، زمين را کنده و در آرزوي جوشش آبي گوارا«له‌له» مي‌زند.

همانند کسي که در قحط سال بي‌باران، در کنار مزرعة عطش‌زده‌اش، به اميد پديدار گشتنِ‌ابر رحمت ديده، به کرانه‌هاي آسمان چشم دوخته است.

همانند کسي که در حين بالا رفتن از کوهي، پايش لغزيده و دست به سنگي گرفته و کمک‌دهنده‌اي را فرياد مي‌زند.

همانند کسي که در کنار بستر بيماري عزيز، ترسان از جان دادن او،‌ ورود طبيبي درد آشنا را لحظه‌شماري مي‌کند.

بايد انتظار کشيد، بايد ديده به راه امام زمان-عليه‌السّلام- بود،‌بايد هر صبح و شام چشم انتظار فرج ماند(1).

«فتوقّعوا الفرج کلّ صباح و مساء…». امام صادق-عليه‌السّلام-

منتظر ظهور امام زمان-عليه‌السّلام- بودن، حرکت به سوي ظهور داشتن و عمل به آرمان‌هاي موعود نمودن است. و چنين انتظاري خود فرج و گشايش به حساب مي‌آيد(2).

جامعة منتظر جامعه‌اي پويا است. جامعه‌اي متحرّک و فعّال است که حاکميّت طاغوت را نفي مي‌کندو بي‌عدالتي را برنمي‌تابد.

انتظار منتظر،‌ انساني کوشاست، انساني جهادگر و مبارز است که در مسير اقامة توحيد و استقرار و لايت از نثار هر چه دارد، دريغ نمي‌ورزد.

«المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه في سبيل‌الله».

«کسي که چشم انتظار حاکميّت ما باشد،‌ مانند مجاهد‌ي است که در راه خدا به خون خويش غلطيده باشد».

ياد

اگر کسي امام زمان-عليه‌السّلام- را شناخت، ديگر يادش را از خاطر نخواهد برد.

اگر کسي مهرباني‌هاي او را ديد، ديگر فراموشش نخواهد کرد.

اگر کسي احساس انس با امام زمان-عليه‌السّلام- کرد، آنگاه هميشه به يادش خواهد بود.

راستي مگر مي‌شود کسي که پدرش را،‌ برادرش را،‌ دوست مشفق و دلسوزش را از ياد نمي‌برد، ‌امام زمانش را به فراموشي بسپارد؟!

حق کدامين پدر افزون‌تر از حقوق امام زمان-عليه‌السّلام- است؟ کدام برادر مهربان‌تر از او است؟

دلسوزي چه دوستي بيشتر از دلسوزي‌ها و محبّت‌هاي او است؟

او خود خطاب به شيعيانش مي‌فرمايد:«انّا غير مهملين لمراعاتکم و لاناسين لذکرکم»(3).

«ما در مراعات حال شما کوتاهي نمي‌کنيم و يادتان را از خاطر نمي‌بريم».

وقتي او که ذخيرة همة‌ هستي، ثمرة همة رسالت‌ها، منبع همة کمالات، سرچشمة همة خيرات و جلوه‌گاه همة نيکويي‌ها و زيبايي‌ها است، ياد شيعيان را از خاطر نمي‌برد، آيا رواست فراموشي آنان نسبت به آن امام مهربان!؟

که مي‌فرمايد:

«… و لو لا ذلک لنزل بکم اللّاواء، و اصطلمکم الأعداء»(4).

«اگر ياد او نبود بلاهاي سخت بر شيعيان فرود مي‌آمد و دشمنان آنان را نابود مي‌کردند».

اين که او به ياد شيعيانش بود، و براي‌شان دعا کرد، و در فتنه‌هاي بنيان سوز دورة‌ غيبت عنايت خويش را از آنان دريغ نداشت، باعث استقرار و استمرار حيات ايشان بود، آيا رواست غفلت آنان از او و حقوق آن بزرگوار؟!

محبت

خدا محبّت و موّدت حضرت مهدي-عليه‌السّلام- را در ضمن محبّت ساير اهل بيت پيامبر-صلي‌الله‌عليه‌و‌اله‌و‌سلم- بر همگان واجب نمود.

«قل لا أسألکم عليه اجراً الّا المودّة في القربي»(5).

«بگو: من از شما جز مودّت و محبّت خويشاوندانم اجر و مزدي براي رسالت نمي‌خواهم».

دوستي و علاقة‌ به اهل بيت-عليهم‌السّلام- و امام زمان-عليه‌السّلام- به عنوان اجر رسالت نه منفعتي براي پيامبر دارد و نه بهره‌اي را نصيب امام زمان و اهل بيت-عليهم‌السّلام-‌ مي‌سازد،‌بلکه تنها به نفع ايمان آورندگان است و بهره‌هاي بي‌پايان آنان را در دنيا و آخرت به همراه دارد.

«قل ما سألتکم من اجرٍ فهو لکم»(6).

«بگو: هر اجر و پاداشي از شما خواسته‌ام براي خود شماست».

در حقيقت همين مودّت‌ها و محبّت‌ها و علاقه‌ و ارتباط‌هاي روحي و معنوي است که راه سير به سوي خدا را فراهم مي‌آورد و سلوک انسان را در راستاي ارادة حق شکل مي‌دهد.

«قل ما أسألکم عليه من اجرٍ الّا من شاء‌ أن‌يتّخذ الي ربّه سبيلاً»(7).

«بگو: من از ميان شما اين اجر رسالت نمي‌طلبم،‌ مگر از آن کسان که بخواهند راهي به سوي پروردگار خويش بيابند».

با محبّت امام زمان-عليه‌السّلام- است که زمينه‌هاي اطاعت از او فراهم مي‌آيد و با اطاعت از او است که راه کمال انسان به سوي خدا هموار مي‌شود.

محبّت اساس و پاية دين، بلکه مساوي دين است(8)،‌ دين خدا جز با تکيه بر محبّت و ولايت اهل بيت-عليهم‌السّلام-‌ استقرار نمي‌يابد. از اين رو انتظارِ حاکميت و غلبة‌ دين در جهان به نوعي انتظارِ جهاني شدن محبّت و ولايت امام زمان-عليه‌السّلام- است.

و شايد به همين خاطر باشد که امام زمان-عليه‌السّلام-‌ مي‌فرمايد: «فليعمل کلّ امرء‌ منکم بما يقرب به من محبّتنا»(9).

«هر يک از شما بايد به آنچه که او را به مقام محبت ما نزديک مي کند عمل نمايد».

از اين رو اگر عبادتي يا عملي استحبابي يا دعا يا زيارتي خاص بتواند مقدمه‌اي براي ايجاد محبّت بيشتر نسبت به امام زمان-عليه‌السّلام- باشد،‌ انجام آن وظيفه‌اي خواهد بود که با فرمان صريح آن بزرگوار بر عهدة شيعيان قرار گرفته است.

پي نوشتها :

(1) . بحارالانوار، ج52، ص145.

(2) . «اليس انتظار الفرج من الفرج؟». امام رضا-عليه‌السّلام-

«آيا انتظار فرج از فرج به شمار نمي‌آيد؟».

«انتظار الفرج من اعظم الفرج». امام سجاد-عليه‌السّلام-

«انتظار فرج از بالاترين انواه فرج است».مدرک پيشين،‌ص122.

(3) . احتجاج، طبرسي، چاپ اسوه، ج2، ص598، نامه به شيخ مفيد.

(4) . همان نامه،‌ همان مدرک.

(5) . سوره شوري،‌آيه 23.

(6) . سوره سبأ، آيه 47.

(7) . سوره فرقان،‌ آيه57.

(8) . «هل الدّين الّا الحبّ». «آيا دين چيزي به جز دوستي است؟». امام صادق-عليه‌السّلام- تفسير عيّاشي،‌ج1،‌ ص167.

(9) . احتجاج،‌طبرسي،‌ ج2،‌ ص599.

منبع :نورپرتال

 نظر دهید »

شیعه همیشه صاحب داشته ودارد!

11 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

علاّمه مجلسى نقل مى‏کند: زمانى که حکومت بحرين زير سلطه انگليس بود، آن‏ها مردى از مسلمانان را به رياست بحرين انتخاب کرده بودند که سنّى ناصبى و به شدّت با شيعيان و اهل بيت پيامبرعليهم السلام دشمن بود.

حاکم بحرين وزيرى داشت که شدّت دشمنى وى از حاکم بيشتر و در قتل شيعيان نهايت تلاشش را مى‏کرد.

در يکى از روزها، وزير نزد حاکم رفته، انارى را به وى نشان داد که روى آن انار نوشته شده بود؛ لا اله الاّ اللَّه، محمد رسول اللَّه، ابوبکر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللَّه .

حاکم آن نوشته را ديد و ملاحظه کرد که از اصل انار است و روى آن نوشته نشده است، خيلى خوشحال شد و به وزير گفت: اين دليلى محکم بر بطلان مذهب تشيّع است، نظر تو در مورد مردم - بحرين - که عمدتاً شيعه و طرفدار اهل بيت‏اند چيست و چگونه بايد با ايشان مقابله نمود؟

وزير ملعون گفت: آن‏ها گروهى متعصّب هستند و دليل و برهان را انکار مى‏کنند، به نظرم بايد آن‏ها را احضار کرد و اين انار را به ايشان نشان داد، اگر قبول کردند و از مذهب خود برگشتند، اين ثوابى بزرگ براى تو است و اگر بازنگشتند ايشان را بين اين سه کار مخيّر کن:

1. يا مانند مسيحيان و يهوديان جزيه بدهند.

2. يا جوابى براى ردّ نوشته انار بياورند.

3. يا اين که مردان ايشان را به قتل برسان و زنان و فرزندان آنان را اسير کرده و اموال آنان را مانند کافران به غنيمت ببر.

حاکم، نظر او را تحسين نمود و افرادى را به دنبال علما و بزرگان شيعه بحرين فرستاد.

چون حاضر شدند، انار را به ايشان نشان داد و قصّه را بازگفت و آن‏ها را ميان اين سه کار مخيّر گرداند.

آن‏ها که بسيار متعجّب شده توان پاسخ‏گويى نداشتند، بدنشان به لرزه افتاد.

در نهايت، بزرگ ايشان به حاکم گفت : اى حاکم! به ما سه روز مهلت بده تا جواب اين مسأله را بيابيم و پس از آن هر چه اراده کردى، انجام ده!

حاکم به ايشان سه روز مهلت داد. آن‏ها با نگرانى خارج شدند، سپس در مجلسى اجتماع يافته و به مشورت پرداختند، در نتيجه تصميم گرفتند تا سه نفر از بزرگان و باتقواترين افراد خود را انتخاب کرده و هر شب يک نفر را به بيابان بفرستند تا با خداى تعالى راز و نياز کند و از امام زمان‏عليه السلام کمک بخواهد و راه حلّ اين مسأله را از ايشان مطالبه کند.

شب اوّل يکى از ايشان به طرف صحرا بيرون رفت و شب را تا صبح استغاثه کرده و چون چيزى مشاهده نکرد، بازگشت و به اطرافيان خبر داد.

شب دوّم نيز مانند شب اوّل گذشت و اثرى مشاهده نشد. اضطراب شيعيان شدّت گرفت و نگرانى آن‏ها زياد شد.

شب سوّم شخصى به نام محمّد بن عيسى را فرستادند که مردى پرهيزگار و زاهد بود. او شب هنگام با سر و پاى برهنه به صحرا رفته و در آن شب بسيار تاريک، به دعا و تضرّع مشغول شد.

نيمه شب، صداى مردى را شنيد که مى‏فرمود: اى محمّد بن عيسى! چرا تو را با اين حال مى‏بينم و چه شده است؟

وى در پاسخ گفت: مرا به حال خود بگذار که براى کار مهمّى آمده‏ام و آن را جز براى امام خود بيان نخواهم کرد.

آن شخص فرمود: اى محمّد بن عيسى! من امام زمان تو هستم، حاجت خود را براى من بيان کن.

محمّد بن عيسى گفت: اگر شما صاحب الزمان هستى، خواسته من را مى‏دانى و به بازگو کردن نيازى نيست.

فرمود: بله! راست مى‏گويى و تو به خاطر مشکلى که به دليل شکل انار براى شما اتّفاق افتاده است، اين جا آمده‏اى!

محمّد بن عيسى مى‏گويد: چون آن سخن را شنيدم، متوجّه آن سمت شدم و عرض کردم: بله، مولاى من! شما مى‏دانى که چه حادثه‏اى بر ما وارد شده است و تنها شما امام و پناه ما هستيد و براى برطرف کردن آن توانايى داريد.

سپس آن حضرت فرمود: اى محمّد بن عيسى! به درستى که در خانه وزير که لعنت خدا بر او باد، درخت انارى است و چون آن درخت بار مى‏گرفت، او انارى از گل ساخت و آن را دو نيمه کرده، داخل هريک از آنها، آن جملات را نوشته و انار کوچک را داخل گل قرار داد و چون انار بزرگ شد، اثر نوشته روى آن حک شد و تبديل به انارى شد که ملاحظه کرديد.

هنگامى که صبح شد، به نزد حاکم برو و به او بگو: من جواب اين قضيّه را با خود آورده‏ام و آن را فقط در خانه وزير بيان خواهم کرد.

هنگامى که به خانه وزير وارد شديد، هنگام ورود در سمت راست خود، اتاقى را خواهى ديد. پس به حاکم بگو، جز در آن اتاق جواب را نمى‏گويم. وزير از ورود به آن اتاق جلوگيرى خواهد کرد، ولى تو براى رفتن به داخل اتاق اصرار کن و نگذار که وزير قبل از تو داخل شود. چون وارد اتاق شدى، روى طاقچه اتاق، کيسه سفيدى است که داخل آن کيسه قالب گلى است که آن ملعون به وسيله آن قالب، اين حيله را به کار گرفته است.

سپس در حضور حاکم، انار را داخل قالب بگذار تا براى وى معلوم شود و به حاکم بگو: معجزه ديگر امام ما اين است که چون انار را بشکنيد، داخل آن جز دود و خاکستر چيز ديگرى نيست و به حاکم بگو به وزير دستور دهد در حضور مردم آن را بشکند و چون آن را بشکند، دود و خاکستر بر سر و روى او خواهد نشست.

هنگامى که محمّد بن عيسى اين سخنان اعجاز آميز را از حجّت خداوند و فريادرس درماندگان شنيد، بسيار شاد شد و با شادى به سوى ديگران بازگشت. چون صبح شد، نزد حاکم رفتند و تمام آن‏چه را که امام به او دستور فرموده بود، انجام داد و معجزات امام به دست وى آشکار شد.

حاکم به محمّد بن عيسى عرض کرد: اين حوادث را چه کسى به تو خبر داده است؟

محمّد بن عيسى فرمود: امام زمان و حجّت خداوند بر مردم.

حاکم پرسيد: امام زمان شما کيست؟

محمّد بن عيسى، ائمّه‏عليهم السلام را از اوّل تا آخر براى ايشان شمرد و نام برد تا به حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام رسيد.

حاکم گفت: دستت را دراز کن تا به اين مذهب با تو بيعت کنم و شهادت مى‏دهم که جز خداى يگانه، خداوندى نيست و شهادت مى‏دهم که محمّد رسول و بنده خداست و شهادت مى‏دهم که خليفه بلافصل بعد از او، اميرالمؤمنين‏عليه السلام است و سپس به امامت هر يک از ائمّه‏عليهم السلام تا آخر شهادت داد و ايمان آورد و دستور قتل وزير را داد و از مردم بحرين عذرخواهى نمود و از آن زمان تاکنون، قبر محمّد بن عيسى نزد مردم بحرين معروف شده و آن را زيارت مى‏کنند.

 

 1 نظر

فریادرس زمان ما!

10 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

شخصى به نام آقا سيّد رضا دزفولى از مردم مورد اعتماد نجف چنين نقل مى‏کند که سالى به زيارت کربلاى معلّى‏ مشرّف شديم. در آن سال از قافله، براى خودم يک الاغ و براى خانواده‏ام يک قاطر کرايه کردم و ايشان را بر آن سوار نمودم.

چون قافله به ميانه راه رسيد، به پشت سر خود نظرى افکندم و خانواده خود را نديدم. به قافله سالار گفتم که خانوادام را نمى‏بينم. او مسافت زيادى را در جستجوى ايشان به عقب برگشت و چون آن‏ها را نيافت، گفت: احتمالاً همراه کاروان ديگرى که قبل از ما حرکت کرده، رفته‏اند. بسيار مضطرب شدم، ليکن با سخن شتردار خود را تسلّى مى‏دادم. با نگرانى وارد کربلا شدم و به سمت منزلى که هميشه در آن اقامت داشتيم، حرکت کردم. در را کوبيدم و همسرم در را گشود. چون او را ديدم، از او سؤال کردم که شما در کجا از قافله جدا شديد و کى رسيديد؟

گفت: در بين راه، مقدارى غذا را از ظرف مسى براى بچّه‏ها بيرون آوردم. از صداى به هم خوردن در ظرف، قاطر رم کرد و گريخت. هرچه بيشتر مى‏رفت، صداى به هم خوردن در، بيشتر مى‏شد و قاطر بيشتر رم کرده مى‏دويد. ما نيز هرچه فرياد زديم در هياهوى قافله کسى نشنيد.

به هر حال قاطر مدّتى دويد و ما از ترس افتادن و کشته شدن يا صدمه ديدن به امام عصرعليه السلام پناهنده شديم و فرياد يا صاحب الزمانمان بلند شد.

ناگهان شخصى نورانى در شکل و شمايل اعراب با جلال و جبروت نمايان شد و فرمود: نترس! نترس! و چون اين کلمه را گفت قاطر ايستاد و گامى برنداشت.

پس به نزديک ما آمد و فرمود: آيا به کربلا مى‏رويد؟

عرض کردم: بله.

افسار قاطر را در دست گرفت و ما را از بيراهه برد.

در بين راه پرسيدم: شما کيستيد؟

فرمود: من کسى هستم که براى فريادرسى درماندگان در اين بيابان تعيين شده‏ام.

همسرم اضافه کرد: اکنون حدود يک ساعت و نيم است که رسيده‏ايم و در کمال آرامش، چاى نيز صرف کرده‏ايم.

 

 1 نظر

از هواپیمای دل به برج مراقبت شیعیان !

02 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مسافران جمعه آماده باشید قصد کم کردن گناه ونشستن تو قلب مولا را داریم
از هواپیمای دل به برج مراقبت شیعیان
باندشماره دوازده آمادس؟
چراغهای سبز باندظهورتون روشن شده
جا هست فرودبیام یابازم دورتون بگردم؟


 

 نظر دهید »

می دونی کی بهترین عشق دنیا نصیبت میشه؟

28 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

دعاي عهد و اعطاي افق جهاني به منتظران

محمد صادق کفيل*

 

بعضي‌ها بهترين عشق دنيا نصيبشان شده و هر روز را با ياد و نام او شروع مي‌ کنند. اين شروع که نوعي نيايش و سرود صبحگاهي عاشقان امام مهدي عجل‌الله ‌تعالي ‌فرجه است، به «دعاي عهد» مشهور است که از امام صادق عليه السلام روايت شده است.

 

 

يکي از نزديکان امام خميني رحمه الله مي‌گويد: «يکي از چيزهايي که امام در روزهاي آخر به من توصيه مي‌‌کردند، خواندن دعاي عهد بود. ايشان مي‌‌گفتند: صبح‌ها سعي کن اين دعا را بخواني؛ چون در سرنوشت دخالت دارد. اين نوشتار براي آشنايي با فرازها و مضامين بلند دعاي عهد سامان يافته است.

 

 

 يکي از دغدغه هاي جدي منتظران اين است که زندگيشان رنگ و بوي زندگي مهدوي بگيرد و هميشه به دنبال اين هستند که بدانند زندگي مهدوي چه نوع زندگي‌اي است؟ بهترين مسير زندگي مهدوي در دعاي عهد ترسيم شده است. در دعاي عهد، فضيلت‌هاي مختلفي وجود دارد و ابعاد گوناگون زندگي مهدوي رقم خورده است و در حقيقت خواندن اين دعا توفيق ياري حضرت را فراهم مي‌کند.

 

 

نخستين مسيري را که اين دعا براي زندگي رقم مي‌زند، خداشناسي است، زيرا شروع اين دعا با اوصاف خداست. کسي که مي‌خواهد امام زمانش را بشناسد، اول بايد خدا را بشناسد. در دوران غيبت نيز سفارش شده که دعاي «اللهم عرفني نفسک…؛ خدايا خودت را به من بشناسان که اگر تو را نشناسم پيامبرت را نمي شناسم و اگر پيامبر را نشناسم حجتت را نمي شناسم و اگر حجت خدا را نشناسم از دين گمراه مي شوم» را زياد بخوانيد.

 

 

خداشناسي، مقدمه امام شناسي است. انساني که به دنبال امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است بايد انساني توحيدي و خداشناس باشد. در ابتداي دعاي عهد شانزده وصف از اوصاف خدا بيان ‌مي‌شود: پروردگار نور عظيم، پروردگار کرسي بلند، پروردگار درياي جوشان، پروردگار سايه و آفتاب داغ، فرو فرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن عظيم، پروردگار فرشتگان مقرب و پيامبران خدا، اينها از جمله اوصافي است که براي خداوند در اين دعا آمده است.

 

 

در بخش دوم دعاي عهد وارد مرحله درود و سلام به امام مي‌شويم. در اين بخش از دعا مي‌خوانيم: «اللهم بلغ مولانا الامام المهدي القائم بامرک…؛ خدايا برسان مولاي ما را، آن امام راهنماي راه يافته و قيام کننده به فرمان تو که درود خدا بر او و پدران پاکش باد.»

 

 

کسي که هر صبحگاه اين جمله را به امامش بگويد، حرکتش تا شب جهت دار مي‌شود. در اين دعا به امام مي‌گوييم که تو پيشواي مني. يعني در هر قدم بايد بنگريم که امام چه گفته و چه چيز مورد رضاي امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است. امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف هادي و هدايت کننده است و علاوه بر اين‌که دغدغه هدايت ما را دارد، خودش هدايت شده است.

 

 

دعاي عهد به منتظران، افق جهاني مي‌بخشد. در اين دعا مي خوانيم: «صلوات الله عليه و علي آبائه الطاهرين عن جميع المؤمنين و المؤمنات في مشارق الارض و مغاربها…؛ درودهاي خداوند بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و زنان با ايمان در مشرق‌هاي زمين و مغرب‌هاي هموار آن….» منتظران با قرائت اين دعا در ابتداي صبح از طرف همه مؤمنان سراسر جهان به امام خود سلام مي‌دهند. اين فراز از دعا نشان مي‌دهد که دغدغه شخصي داشتن و امام را تنها براي خود خواستن، غلط است. منتظر واقعي دغدغه جهاني دارد. چنين انتظاري انتظار مثبت و پوياست.

 

 

اين انتظار، همان انتظاري است که امام خميني رحمه الله و بزرگان ما دغدغه آن را داشتند. چون امام خميني رحمه الله هر روز صبح دعاي عهد مي‌خوانده و با فرازهاي اين دعا پيوند داشتند، مي‌دانستند که بايد جهاني بنگرند و زمينه ساز ظهور مصلح جهاني باشند. امام راحل وقتي انقلاب کردند فقط به ايران فکر نکردند، بلکه تأکيد داشتند که بايد براي دنيا بستر سازي شود.

 

 

سلام به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در اين دعا از حيث کميت، جهاني و از حيث کيفيت به اندازه عرش خداست. کيفيت سلام به امام در اين دعا بلند نظري منتظر را مي‌رساند. انسان منتظر، بلند نظر است و انديشه صلح جهاني دارد و وقتي خواسته‌اي هم دارد، با نگاهي عميق و طولاني، آن را مطرح مي‌کند. برخي امام را فقط براي رفع مشکلات خود طلب مي‌کنند، اما منتظران واقعي، دغدغه جهاني دارند و هنگامي که مشکلي مثلاً در غزه و لبنان اتفاق مي‌افتد، نگران مي‌شوند.

 

 

عهد و پيمان و ميثاق با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف از ديگر مضامين اين دعاست. عهد در زندگي منتظر، بايد هميشگي باشد. وقتي زندگي بر مبناي انتظار شکل گرفت، عهد دائمي و هميشگي مي‌شود. منتظر واقعي هرگز از عهدش با امام خود رويگردان نمي‌گردد. قرائت صبحگاهي اين دعا موجب مي‌شود که فراموش نکنيم پيش از هر کس با امام خود عهد بستيم و اولويت عهد با امام را بر همه پيمان‌ها حفظ کنيم، چرا که:

 

 

رسم عاشق نيست با يک دل دو دلبر داشتن

 

 

       يا ز جانان يا ز جان بايد دل برداشتن

 

 

 مردم بصره خدمت امام رضا عليه السلام رسيدند و از يونس بن عبدالرحمن گله کردند. يونس ناراحت شد. امام رضا عليه السلام به يونس فرمودند: «اي يونس وقتي امام تو از تو راضي است چه کار داري مردم چه مي‌گويند.» عهد با امام زمان عليه السلام يعني زندگي بر اساس رضايت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. کسي که دست بيعت با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌دهد، فقط رضايت حضرت را در نظر مي‌گيرد نه کس ديگري را. بنابراين عمل بر اساس دغدغه و خواسته امام بايد اولويت منتظران باشد.

 

 

در آموزه‌هاي ديني سفارش شده که انسان بعد از اقامه نماز و برقراري ارتباط با خدا و قبل از برقراري ارتباط با ديگران، دعاي عهد را قرائت کند و با امام خود عهد ببندد. انسان مؤمن قبل از اين‌که از کسي انرژي بگيرد، بايد هر صبح از امامش انرژي کسب کند. علت اين‌که سفارش شده اين دعا به طور مداوم و هر صبح قرائت شود، چون تجديد عهد، مقدمه پايداري است. پيوسته جريان طاغوت و نفسانيات در حرکتند، پس هر مؤمن و منتظر نيز بايد هر روز و هر صبح در تلاش و تکاپو باشد. همان طور که در دستورات ما سفارش شده که همواره بايد نماز اقامه شده و ارتباط با خدا برقرار شود، پيوسته بايد دعاي عهد قرائت و تجديد عهد تکرار شود. در روايات نيز عمل مداوم به عمل کثير ترجيح داده شده است.

 

 

در دعاي عهد بعد از تجديد عهد با امام، هشت مقام را از خدا طلب مي‌کنيم. در اين فراز از دعا مي‌خوانيم: «اللهم اجعلني من انصاره و اعوانه و الذابين عنه و المسارعين اليه في قضاء حوائجه والممتثلين لِأوامره و المحامين عنه و السابقين الي ارادته و المستشهدين بين يديه؛ خدايا ما را قرار ده از ياران و کمک يارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان به سوي او در برآوردن خواسته هايش و انجام دستورات و اوامرش و مدافعين از آن حضرت و پيشي گيرندگان به سوي خواسته‌اش و شهادت يافتگان پيش رويش.» در اين دعا از خدا مي‌خواهيم که براي دستيابي به آرمان‌هاي جهاني، يار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و کمک کار وي شويم و از آن حضرت دفاع کنيم، در انجام مقاصد و حوايج امام سرعت بگيريم، اوامر آن حضرت را گوش دهيم، از امام حمايت کنيم، به اراده امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف سبقت بگيريم و در رکاب امام به درجه رفيع شهات برسيم.

 

 

با اين آموزه‌ها، زندگي منتظر بايد بر مبناي ياري امام شکل بگيرد. به عنوان مثال کسي که مي خواهد از امام حمايت کند، نخست بايد اطلاعات مهدوي کافي داشته باشد تا بتواند شبهات مربوط به حضرت را پاسخگو باشد و از مقام ولايت حضرت دفاع کند. کسي که از خدا مي‌خواهد حامي امام باشد، بايد بداند دنياي غرب عليه مهدويت چه کرده و از امام ما چه چهره‌اي ساخته است و خودش به عنوان يک منتظر شيعه در برابر اين اقدامات دشمنان چه کرده است.

 

 

بدون ترديد حاجت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف فرج گشايش جهاني، است. امام دغدغه ظهور دارد. ما بايد به اين نتيجه برسيم که فرج امام به دست ماست. امام از ما گله دارد که چرا براي ظهورش کاري نمي‌کنيم و به سمت ظهور قدمي برنمي داريم. حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هنگام تولد در سحرگاه نيمه شعبان در آغوش پدر اين گونه دعا کردند: «خدايا! گشايش دوستان من در فرج من است، فرجم را نزديک کن.» آن حضرت در غيبت صغري در کنار مسجد الحرام دست به دعا برداشتند و فرمودند: «خدايا! فرجم را نزديک کن.» دغدغه ما نيز بايد فرج و ظهور باشد. منتظر واقعي بايد هر شب از خود بپرسد که آيا در راستاي اين دغدغه امام گام برداشته يا نه؟ و از وجود نوراني حضرت بپرسد که «اوفيتُ يا صاحب الزمان؟ يا صاحب الزمان! آيا به عهدم وفا کردم يا نه؟» شهداي کربلا نيز هنگام شهادت از امام حسين عليه السلام مي پرسيدند که اي پسر رسول خدا! به عهدم وفا کردم يا نه؟

 

 

در بخشي از دعاي عهد از خدا مي‌خواهيم که اگر در طول زندگي ما ظهور رخ نداد و ما از دنيا رفتيم، هنگام ظهور، دوباره زنده شويم و به اين دنيا برگرديم؛ «اللهم ان حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادک حتما ً مقضيا ً فاخرجني من قبري مؤتزرا ً کفني شاهرا ً سيفي مجردا ً قناتي ملبيا ً دعوة الداعي في الحاضر و البادي؛ خدايا اگر ميان من و ظهور، مرگي که آن را بر بندگانت حتمي و مقرر فرموده‌اي حايل شد، پس از گورم بيرونم آر، کفن به خود پيچيده با شمشير آخته و نيزه برهنه، پاسخگو به نداي آن دعوت کننده بزرگوار در شهر و باديه باشم».

 

 

در رجعت، خوبان خوب و بدان بد به دنيا بر مي‌گردند. کسي که اين خواسته را در دعايش مطرح مي‌کند، افق زندگي‌اش بر مبناي رجعت شکل مي‌گيرد. منتظر واقعي که با افق رجعت زندگي مي‌کند، خود را براي زندگي در رکاب حضرت و ساير اهل‌بيت: آماده مي‌سازد تا امام، رهبري و او تبعيت کند. کسي که اين مقامات عالي را از خدا بخواهد، شيداي ظهور مي‌شود. در اين مرحله است که به طور جدي براي فرج و ظهور امام دعا مي‌کند و از خدا تعجيل در فرج را طلب مي‌کند. براي عاشق ظهور شدن بايد ظهور را بشناسيم. براي تربيت جامعه مهدوي، سيماي ظهور بايد خوب به جامعه معرفي شود و ظهور حضرت يعني آبادي زمين.

 

 

همان گونه که در فرازي از اين دعا آمده است: «و اعمر اللهم به بلادک و احي به عبادک…؛ خدايا! به دست او آباد گردان شهرها و بلادت را و به وسيله او زنده گردان بندگانت را». آبادي زمين در ياد و ذکر خداست. زيبايي حکومت حضرت در اين است که به خاطر خدا، خدا پرستيده شود، نه به خاطر بهشت و جهنم. زمان حکومت حضرت، زمان زندگي و حيات بندگان است. مقام معظم رهبري نيز در اين زمينه فرمود: «ظهور يعني شروع زندگي».

 

 

در بخش پاياني دعا نيز آمده است: «… فاظهر اللهم لنا وليک و ابن بنت نبيک المسمي باسم رسولک…؛ پروردگارا آشکار کن براي ما نماينده‌ات را و فرزند دختر پيامبرت را که همنام رسول توست.» اين مضامين، بيانگر آن است که حضرت با اوصاف پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ظهور مي‌کند. آن حضرت سيماي پيامبر را دارد و رحمة للعالمين است. ايشان پناه بندگان مظلوم است. در حکومتش از مظلوم حمايت مي‌کند و يار و ياور هر انسان مظلوم بي‌ياور مي‌شود. و آن‌چه از احکام دين را که تعطيل شده، زنده و برپا مي‌کند.

 

 

با آرزوي زندگي مهدوي، براي همه دوستداران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف.

 

 

 نظر دهید »

آري ما فقط عاشقي را «شعار» داده‌ايم و بس..

25 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيا از سرزمين ياس‌ها آمده‌اي که عطر نفس‌هايت از فرسنگ‌ها جانمان را مي‌نوازد؟!

يا از سرزمين آيينه‌ها آمده‌اي که صداقت در کلامت موج مي‌زند…؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را نديد. امّا با قلبمان تو را هميشه احساس مي‌کنيم.

سلالة زهرا!

از دل‌تنگي زياد گفته‌ايم و زياد شنيده‌اي امّا مسئله اين است آيا باور کردنش برايت آسان است يا دشوار!

آقاي لحظه هاي پرالتهاب من!

جهان در پشت ميله‌هاي زندان «چه کنم»گرفتار است و زمين با همة وجود خود «ظهر الفساد في البرّ و البحر بما کسبت أيدي الناس» را احساس مي‌کند.

مهربان‌تر از باران!

کودکان فقيري را در سرزمين‌هاي غني غارت شده بارها ديده‌ام که حتي به اندازة يک نفس کشيدن به آينده اميدي ندارند. فرزنداني که از درد لاغري وگرسنگي به سادگي مي‌شود دنده‌هاي نازک آنها را شمرد.

عزيزفاطمه!

من مادراني را ديده‌ام که فرزندان خود را در قنداقه‌اي پر از گل‌هاي سرخ مي‌پيچند امّا به جاي گهواره آنها را در گوري سرد مي‌نهند و به جاي لالايي نشيد زار مي‌خوانند.

آقاي پر از احساس!

من آوارگان پر از خاک و نياز را که با هزاران بيم و اميد به سرزمين‌هاي همسايه مي‌گريزند و از مرگ به سوي تحقير مي‌شتابند را بارها ديده‌ام.

تنهاترين مرد خدا!

من عروسک‌هاي بچه‌هاي همسايه (فلسطين) را که چشمانش خون و دست‌هايش تيغ آتش است که مي‌بينم از عروسک‌هاي مخمل خودم مي‌ترسم.

من تازه عروسان بيوه شده و عمر يک روزة نوزاداني را که سال‌ها در انتظارشان بوده‌اند مي‌فهمم. من چنگال‌هاي بي‌رحم نامردان عالم که بر جواني جوانان ما چنگ مي‌اندازد را مي‌بينم.

من قلم‌هايي را که تو را افسانه مي‌خوانند مي‌دانم.

ياور افلاکي من!

انگار هنجرة هنجارهاي اسلام را غبار حرص و غفلت مسلمان آزار مي‌دهد و من هنوز هم متحيّرم که خدا چقدر صبور است!

شاهد دادگاه عدل!

بگذار تا اعتراف کنم که اگر به اندازة جرعه‌اي عاشقت بوديم مي‌آمدي. نيستيم که نمي‌آيي…

حکومت عشق در مملکتي علَم مي‌شود که مردمش عاشق باشند؛ آري ما فقط عاشقي را «شعار» داده‌ايم و بس.

مهربانا! مگذار تسبيح نگاهمان از فرط جدايي دانه دانه شود…

 اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادي المهدي(عج)

 

 

 1 نظر

تا این عطش وشیفتگی نباشد آقانمیاد!

19 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

عطش و شيفتگي

انساني که براي رسيدن به سعادت و خوش بختي به هر دري زده و هر راهي را پيشِ رو گرفته، ولي هر چه بيش تر تلاش کرده، بسته بودن درها و بن بست بودن راه ها برايش يقيني تر گشته است، اشتياق به برپايي حکومت منجي موعود (عليه السّلام) در وجودش شعله ورتر مي شود. تداوم اين حالت، روح آدمي را به مرحله اي جديد مي رساند که آن، عطش و شيفتگي است. اگر در جامعه ي بشري، اين عطش پديد آيد، مرحله اي مهم از زمينه هاي اجتماعيِ ظهور، فراهم شده است.

شايد بتوان سبب تکرار جمله ي «يملا الارض قسطاً و عدلاً کما مُلِئت جوراً و ظلماً» را در همين نکته دانست؛ چرا که بشر، از روزي که پا به عرصه ي زمين گذاشته و در پرتو زندگي اجتماعي خود، براي پيشبُرد اهداف انساني خويش، سر به فرمان حاکمان و زمامداران نهاده است، اميدوار بوده که اين حاکمانِ زورمند جلو تعدّيات را بگيرند و جامعه اي صالح و به دور از هر گونه ظلم و ستمِ پيدا و پنهان بسازند، امّا نه تنها به اين خواسته ي برخاسته از عمقِ جانِ خويش نرسيده، بلکه روز به روز شاهد گسترش ظلم و ستم هاي گوناگوني بوده است. از اين رو، هر گاه که با پديده ي ناروايي روبه رو مي شود، از اعماق وجود آرزوي درک روزگاري را مي کند که با روي کارآمدن مردي الهي، روحِ عدالت در کالبد جامعه ي بشري دميده شود. اين، همان زمينه ي مساعد و بستر مناسب براي پذيرش حکومت جهاني حضرت مهدي موعود (عليه السّلام) است که بايد در وجود تمامي جامعه ي بشري رسوخ کند.

هر چند که روبه رو شدن با پديده ي نابه هنجار ظلم و جور، انسان را از سويي آزرده خاطر و رنجور مي کند، امّا از سوي ديگر، نور اميد و عطش زندگي در آينده اي حتمي و موعود که اثري از ظلم و جور نخواهد داشت را در دل او فروزان مي کند و همين امر سبب مي شود تا لحظه به لحظه، محبّت و دوستي و اُنس با حضرت مهدي (عليه السّلام) و حکومت او در جانِ آدمي شدّت يابد، و رفته رفته اين شدّت به عطش و شيفتگي مبدّل شود.

در روايتي از رسول خدا (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم)، چنين آمده:

«ينزل باُمّتي في آخِرالزمانِ بَلاءٌ شديدٌ مِن سُلطانِهِم لم يُسمَع ببلاءٍ اشد منه حتّي تضيق عليهم الارض الرحبه حتّي تملاء الارض جوراً و ظلماً، لايجدالمؤ من ملجاءً يلتجيء اليه مِن الظلم، فيبعث اللّهُ عزوجلّ رجلاً مِن عترتي فيملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الارض (1) ؛ در آخر الزمان، بر امّت من، بلاي شديدي - که تا آن زمان بلايي شديدتر از آن شنيده نشده - از جانب سلطان و حاکم ايشان وارد مي شود، به حدّي که زمين با آن همه گستردگي اش بر آنان تنگ مي شود و مالامال از ستمِ آشکار و پنهان مي گردد. انسان مؤ من، پناهگاهي پيدا نمي کند که بدان پناه برد. در اين وقت است که خداوند عزّوجلّ، مردي از خاندان مرا بر مي انگيزد تا زمين را پُر از قسط و عدل سازد، همان گونه که لبريز از ظلم و جور گشته بود، به طوري که ساکنين آسمان و زمين، از وي راضي مي شوند.

اين روايت، به روشني، نشان مي دهد که دوري جامعه از رهبر الهيِ عادل، و گرفتار آمدن آن در چنگال سردمداران بيدادگر، موجب بروز ظلم و فساد در همه ي زمينه ها مي شود و همين فساد، باعث سختي و مشکلي و پديد آمدن تنگناهاي غير قابل رفع در زندگي بشر مي گردد. در نتيجه، سبب تشنگي انسان هاي مؤ من به ظهور مصلح واقعي مي گردد.

از حديفه، درباره ي وضعيّت جامعه ي بشري در هنگام قيام حضرت مهدي (عليه السّلام) چنين رسيده:

… انّه لايخرج حتّي لايکون غايب احب اِلي الناس مِنه مِمّا يلقون مِن الشّر؛ (2) به درستي که (مهدي موعود (عليه السّلام)) قيام نمي کند تا زماني که هيچ غايبي نزد مردم محبوب تر از وي نباشد، و اين به خاطر شرارت ها و ناروايي هايي است که به مردم رسيده است.

 

پاورقي

(1) عقدالدرر، ص 73.

(2) عقدالدرر، ص 94.

 

 1 نظر

حکومت مهدوي و گسترش رحمت محمدي

18 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

حکومت مهدوي و گسترش رحمت محمدي

حسن ملائي*

 

در آن هنگام که خداوند رحيم، بهترين انسان تمام تاريخ را به رسالت مبعوث نمود، فلسفه رسالتش را اينگونه تبيين فرمود که: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ؛1 ما تو را به رسالت برنگزيديم مگر براي رحمت بر جهانيان». حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم ، نيز تمام مأموريتش را بر پايه رحمت فراگير بر تمام عالميان قرار داد و مهر و قهر او در تمام مدت پيامبريش، جلوه‌هايي از نگاه رحيمانه او بر انسان بود.

آن وجود آسماني و مقدس، تمام تلاش خويش را براي گسترش رحمت و مهرباني در سراسر دنيا، به کار برد؛ و اگرچه دشمني و کينه توزي‌هاي دشمنان و جهل مردمان، مانع از تحقق جهاني آن شد، ولي اين مأموريت بر زمين نماند. ائمه معصوم عليهم السلام ، نيز يکي پس از ديگري، در اين جهت سعي و کوشش بي‌نظيري نمودند و البته اشاعه کامل آن توسط فرزند امام حسن عسکري عليه السلام ، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  بشارت داده شده است: «اُکمِل ذلک بِابْنِه م ح م د رحمةً لِلعالمَين».2

خداوند متعال در تعظيم مقام حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم ، فرمود: «لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة؛3  به درستي که رسول خدا براي شما الگوي خوبي است» و همگان را به تأسي از پيغمبر اسلام فرا خواند. يک جلوه آن، پيروي از صفت مهرباني و رأفت پيامبر عظيم الشأن است. فرزندان معصوم و امامان پس از وي، سزاوارترين افراد به تأسي به اين ويژگي رسول‌الله صلي الله عليه و آله و سلم ، بودند؛ از اين جهت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، نيز بهترين نمونه کساني است که به صورت کامل در اين خصلت به حضرتش اقتدا نموده‌اند؛ به گونه‌اي که خود، مظهر صفت رحمة للعالمين گشته و گسترة رحمت وي در عصر غيبت و به ويژه در زمانه ظهور، جهان شمول خواهد بود، چنانکه در زيارت آل‌ياسين، خطاب به ايشان مي‌خوانيم: «السلام عليک ايها… الرّحمةُ الواسعة».4

اگر او در زمانه غيبت و غربت، دستان پر مهر و آغوش گرمش همچون پدري دلسوز، براي همگان گسترده است، در هنگامه ظهور که اسباب و ابزار در اختيارش قرار خواهد گرفت، وسعت رحمتش چقدر خواهد بود؟

آن امام غائب از نظر، کسي است که «همچون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ، عمل خوهد نمود»5 و با خُلق و خوي محمدي، چنان با جهانيان برخورد مي‌کند که به فرمايش حضرت رسول‌ صلي الله عليه و آله و سلم ، «مردم مثل زنبور‌هايي که پيرامون امير خود هستند گردا گرد او خواهند بود»6 و اين شتاب مردم به سوي آن امام همام، خود، دليل وسعت مهرباني وي است. چنانکه در وصف او آمده: «المهديٌّ جوادٌ بالمالِ، رحيمٌ بِالمساکِينَ».7

 

در قسمتي از بيان نوراني امام رضا عليه السلام  ـ که دربارة ويژگي‌هاي ممتاز امامان معصوم صادر شده ـ چنين سخن رفته است که: «امام، ابري است بارنده؛ باراني است سرشار؛ آفتابي است فروزان و آسماني است سايه بخش. او زميني گسترده، چشمه و برکه‌اي جوشنده و باغي پر محصول است. امام، انيس، همراه، پدري مهربان، برادري دلسوز و همچون مادري است خوش سلوک با فرزند کوچکش؛ که در پيشامدهاي بد، پناهگاه بندگان خواهد بود».8

اين بشارتها، نويدي است بر آنکه در روزي ـ که آن روز، دير نباشد ـ فرزند رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ، که هم نام اوست، وصف «رحمةللعالمين» وي را به تمام و کمال، بر سراسر جهان، گسترده خواهد کرد و عطر دل‌‌انگيز رحمت محمدي را به شامه همه عالميان خواهد رساند.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

*. فارغ التحصيل کارشناسي ارشد مهدويت.

1. انبيا/7.

.2 کافي، ج1، ص527.

3. احزاب/21. 

4. بحار الانوار، ج53، ص171.

5. غيبت نعماني، ص230.

6. العدد القوية، ص90.

7. بشارة المصطفي، ص207.

8. کافي، ج2، ص123.

 نظر دهید »

غم هجر

07 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

غم هجر     

 

دلم ز هجر تو اي يار خوب‌رو خون است

نپرسي از من مسکين که حال تو چون است

شبم ز هجر تو روز است و روز همچون شام

ز دوريت غم و دردم هماره افزون است

بيا به کلبة بيمار خويش از سر مهر

که از فراق تو حالش بسي دگرگون است

به من ببين که ز هجران روي دلجويت

ز چشمم اشک روان همچو شطّ جيحون است

ايا امين خدا اي که زير رايت تو

مسيح و آدم و نوح و کليم و هارون است

طفيل هستي تو جن و انس و حور و ملک

سپهر و مهر و مه و کوه و دشت و هامون است

خوشا به دور تو و عصر و عهد و دولت تو

که حکم، حکم خداوند و عدل و قانون است

مباش لطفي صافي ز عاقبت نوميد

به جان دوست که احوال، نيک و ميمون است

 

آيت‌الله صافي گلپايگاني

 

ماهنامه موعود شماره 100

 

 

 1 نظر

ديرفهميدم که....

21 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

هيچ کس به من نگفت:

که يکي ديگر از راه هايي که مرا به ياري شما نزديک مي‌کند، بستن عهد با شماست.

عهدهايي که شايد در ظاهر کوچک باشند اما در گذشت زمان، اثرات پر باري را به نمايش خواهند گذاشت.

مثلاً عهد ببندم که به دوستانم زودتر سلام کنم و دروغ را از صفحه زندگيم فقط به خاطر شما بيرون کنم و بر همين دو عهد، مداومت کنم تا بعد از محکم شدن اين عهد و پيمان، سراغ سومين پيمانم با شما بيايم…

حتي دعاي عهد را اگر صبحها موفق به خواندن نمي‌شوم در اولين وقت نشاطم در هر جا شد زمزمه کنم.

هر چند که ديرفهميدم که دعاي عهد چه مضامين زيبايي دارد و چه مناجات عاشقانه‌اي است که طلب ديدار دلدار را مي‌کند و عاجزانه درخواست ياري آن امام غريب را در سر مي‌پروراند که حتي اگر مرگ آمد و قبل از ظهورت، مرا از دنيا برد، باز هم زنده شوم و برگردم و تو را ياري کنم.  

کسي به من نگفت که مي‌تواني صبح را با عهد با امام زمانت شروع کني تا اين عهد، مدد کند تو را در دروي از گناه و يک قدم نزديک شدن به عزيز دلها.

 

عمريست بي‌قرار نگاهت نشسته‌ايم

                        از غصه نيامدنت دل شکسته‌ايم

 

 

ما پاي عهد عاشقي سرخ انتظار

                        با هر کسي به غير تو پيمان گسسته‌ايم

 

 

 

 

 1 نظر

آينده پژوهي

16 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آينده پژوهي

فهم آينده؛ يعني، به دست آوردن تصويري از وضعيت هايي که در آينده تحقّق پيدا مي کنند. از آنجا که اين وضعيت ها بستر عمل فرد هستند، بنابراين تصوير مزبور در عمل امروز دخل دارد. هر عملي که مرتکب مي شويم، در مرحله اي به تصويري که از آينده داريم، ربط پيدا مي کند و از آن فراتر، بدون تصويري از آينده، اعمال ما صورت نمي گيرد. حال درستي فهم طبيعتاً بر اساس تحقّق آن است و هر قدر وضعيت پيش بيني شده به واقعيت نزديک تر باشد، فهم درست تري در اختيار بوده است.

حرکت به سوي کمال

مهم ترين انگاره درباره «تاريخ آينده»، حرکت و سير انسان و جامعه بشري - با طي فراز و نشيب هايي - به سوي کمال و اوج گرفتن است. سرنوشت باوري به معناي باور به فرجامي متکامل و متعالي است. اوج کمال انساني، عبارت است از کمال عقلي، خلقي و اجتماعي. بر اين اساس راهبري و راهنمايي بشر به سوي تکامل، بر عهده انسان هاي کامل (پيامبران و اوصياي آنان) نهاده شده است تا به بهترين و پسنديده ترين صورت، بشر را به مرحله کمال و تعالي سوق دهند. البته کمال مطلوب و نهايي انسان در باشکوه ترين برهه تاريخي (ظهور منجي موعود) به دست خواهد آمد.

سرنوشت و فرجام نهايي انسان، تکامل همه جانبه است؛ يعني، تکامل در رابطه اش با طبيعت، آگاهي، قدرت، آزادي، عواطف، احساسات، انسان دوستي و در نهايت معنويت. از ديدگاه علّامه طباطبايي، اين حرکت و تکامل بر اساس قانون هدايت عمومي صورت مي گيرد. به موجب قانون هدايت عمومي - که در همه انواع آفرينش جاري است - نوع انسان به حکم ضرورت با نيرويي (نيروي وحي و نبوت) مجهّز است که او را به سوي کمال انسانيت و سعادت راهنمايي مي کند و بديهي است که اگر اين کمال و سعادت براي انسان - که زندگي اش زندگي اجتماعي است - امکان و وقوع نداشته باشد؛ اصل تجهيز، لغو و باطل خواهد بود و لغو در آفرينش وجود ندارد. اين امر نه تنها يک قانون عمومي است؛ بلکه خواست و نياز خود انسان نيز مي باشد. به بيان ديگر، بشر از روزي که در زمين، سکني ورزيده، پيوسته در آرزوي يک زندگي اجتماعي مقرون به سعادت (به تمام معنا) مي باشد و به اميد رسيدن چنين روزي قدم برمي دارد و اگر اين خواسته، تحقّق خارجي نداشت؛ هرگز چنين آرزو و اميدي در نهاد وي نقش نمي بست؛ چنان که اگر غذايي نبود، گرسنگي (هم) نبود و اگر آبي نبود، تشنگي (هم) تحقّق نمي يافت (1) .

شهيد مطهري از ديدگاه ديگري به اين انگاره مي نگرد و به باور او، در فطرت و گوهر تاريخ، حرکت تکاملي وجود دارد. بر حسب بينش انساني تاريخ، تاريخ مانند خود طبيعت به حکم سرشت خود، متحوّل و متکامل است؛ حرکت به سوي کمال، لازمه ذات اجزاي طبيعت و از آن جمله تاريخ است. و طبيعت تاريخ، نه يک طبيعت مادي محض؛ بلکه مانند طبيعت فرد انسان، طبيعتي مزدوج است از ماده و معني…. تحول و تکامل تاريخ، تنها جنبه فني و تکنيکي و ابزاري و آنچه بدان تمدّن نام مي دهند، ندارد؛ گسترده و همه جانبه است؛ همه شئون معنوي و فرهنگي انسان را دربر مي گيرد و در جهت آزادي انسان از وابستگي هاي محيطي و اجتماعي است…». (2) .

در هر حال حرکت و سير تاريخ به سوي عبوديت و حاکميت ارزش ها و متعالي شدن انسان است و اگر غير اين مي بود، حرکت تاريخ امري لغو و پوچ مي نمود؛ هر چند در اين حرکت، فراز و فرودها، کاستي ها، موانع و چالش هايي وجود داشته است.

گفتني است که تاريخ همواره شاهد رشد و پيشرفت انسان ها است؛ به خصوص که در عصر حاضر توسعه و پيشرفت مادي انسان به حد بالايي رسيده و دانش و صنعت در اوج خود به سر مي برد و تا حدودي رفاه اقتصادي و زندگي راحت و امکانات فراوان از شاخصه هاي مهم آن به شمار مي رود؛ اما آيا مي توان ادعا کرد که انسان از لحاظ اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي نيز پيشرفت و تکامل داشته است؟! آيا مي توان چشم خود را بر انبوه مشکلات روحي، اخلاقي و اجتماعي بست و انسان قرباني صنعت و تکنولوژي را، آسوده خاطر و متعالي دانست؟! آيا اين پيشرفت سريع و حيرت آور علمي و صنعتي، سعادت و شادکامي را نيز به انسان ارزاني داشته و هدف واقعي او را تأمين کرده است؟! اصولاً آيا انسان تنها به دنبال تأمين سعادت دنيوي و رفاه مادي است يا آرمان ها و خواسته هاي والاتري نيز دارد؟!

با اين همه پيشرفت در جنبه هاي مختلف، آيا انسان در ابعاد ديگر زندگي نيز به پيشرفت و تکامل رسيده است: در اخلاق، دين داري، پرورش فضايل و مکارم انساني، تعاون و همدلي، احساس مسؤوليت نسبت به هم نوع، صلح و آرامش روحي و…؟! از ديدگاه شهيد مطهري انسان در رابطه با طبيعت و روابط ساختماني و تشکيلاتي اجتماع پيشرفت کرده است؛ ولي در ارتباط با ديگر انسان ها (معنويت انسان) و در رابطه با خودش (اخلاق) چندان پيشرفتي ديده نمي شود!

اين وضعيت زندگي بشر در حال حاضر و عصر پيشاظهور است؛ در حالي که وضعيت مطلوب و مورد انتظار بشر غير از اين است و بر اساس سنّت و خواست الهي نيز غير از اين خواهد بود؛ يعني، تکامل معنوي و پيشرفت مادي، همپا و همراه هم بوده و جامعه آرماني، جامعه اي پويا و پايا در تمامي ابعاد است. البته اين وضعيت نابهنجار و کژآلوده جوامع، امري ظاهري و فراگير است؛ ولي وضعيت دروني و حقيقي، بشر حرکت به سوي اخلاق و معنويت و طلب کمال واقعي و مطلوب است. در هر حال تحقّق بشارت الهي و رسيدن انسان ها، به اين آمال و آرزوهاي ديرين خود در پرتو حکومت مصلح موعود به دست مي آيد:

«در طول تاريخ گذشته و آينده، نيروهاي انسان به تدريج بيشتر جنبه ايدئولوژيک پيدا کرده و مي کند و انسان تدريجاً از لحاظ ارزش هاي انساني به مراحل کمال خود؛ يعني، به مرحله انسان ايده آل و جامعه ايده آل نزديک تر مي شود تا آنجا که در نهايت امر حکومت عدالت؛ يعني، حکومت کامل ارزش هاي انساني - که در تعبيرات اسلامي از آن به «حکومت مهدي» تعبير شده است - مستقرّ خواهد شد و از حکومت نيروهاي باطل و حيوان مآبانه و خودخواهانه و خود گرايانه اثري نخواهد بود…». (3) .

از ديدگاه علامه طباطبائي نيز:

«به حکم ضرورت آينده جهان روزي را دربر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشري پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا، همزيستي نمايد و افراد انساني غرق فضيلت و کمال شوند. البته استقرار چنين وضعي به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنين جامعه اي منجي جهان بشري و به لسان روايات مهدي خواهد بود…». (4) .

 

پاورقي

(1) محمّدحسين طباطبايي، شيعه در اسلام، (قم: انتشارات اسلامي، 1374)، ص 149.

(2) مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي، پيشين، ص 36.

(3) مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عج)، پيشين، ص 41.

(4) محمدحسين طباطبايي، شيعه در اسلام، پيشين، ص 308.

 

 

 نظر دهید »

حجاب گناه بدترین حجابها......

03 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ترک گناه رمز ارتباط معنوي با حضرت مهدي

همه ما کم و بيش با مفهوم گناه و اثرهاي آن تا حدودي آشنا هستيم. گناه ـ که همان تخلف از دستورهاي الهي است ـ اثرات ويرانگري بر دنيا و آخرت انسان داشته و موجوديت و هويت معنوي او را به شدت متزلزل مي‌کند. اين اثرات در کتاب‌هاي اخلاقي نوشته شده که مطالعه آن پر سود است؛ اما در اين مقاله از دو جهت به گناه و اثر آن پرداخته مي‌شود: اول؛ اثر گناه بر قلب و بنيان اعتقادي انسان و دوم؛ اثر گناه بر رابطه معنوي با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف .

اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان

از ميان تمام آثار معاصي، مخرب‌ترين و خطرناک‌ترين اثر گناهان، اثري است که بر قلب يعني مرکز ادراکي و اعتقادي انسان و جايگاه محبت الهي گذاشته مي‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب مي‌گردد. استمرار بر گناه باعث ايجاد حالاتي در انسان مي‌شود که منشأ اين حالات، تحول و دگرگوني قلب است.

پيشاپيش بر اين مطلب اصرار داريم که چون اثرات گناه، مانند اثرات تقوا و اعمال صالح، کم‌کم و به آرامي صورت مي‌پذيرد، شايد سال‌ها طول بکشد تا چنين حالاتي در انسان در اثر گناه ايجاد شود؛ از اين‌رو شخص گناه‌کار متوجه نمي‌شود که با خود چه مي‌کند؟(1)

استمرار گناه باعث ايجاد حالاتي در آدمي مي‌شود که هر چند نمي‌توان به‌طور دقيق‌تر مراحل و ترتيب آنها را بيان و بر همه افراد تطبيق نمود، امّا اين حالات مشابه و در غالب گناه‌کاران کم و زياد مشهود است. از خطرناک‌ترين اين حالات در اثر تکرار گناه، به‌وجود آمدن حالت «شک» در مسائل اعتقادي و ديني، همچون توحيد، معاد، نبوت و قرآن است که البته در ابتدا چون شخص هنوز با ايمان است او را آزار مي‌دهد. آزار دهنده‌تر از آن اين که اين شک با استدلال و مطالعه کتاب برطرف نمي‌شود؛ از اين‌رو شخص آلوده به گناه، به اين در و آن در مي‌زند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، اما نمي‌تواند. تنها راه اصلاح از اين نوع شک آزار دهنده، ترک معصيت است و الاّ کم‌کم اين شک به گونه‌اي در قلب تثبيت مي‌شود که نتيجه آن، انکار اعتقادات خواهد بود.

از ديگر آثار ويران‌گرانه گناه، پذيرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالي به آن مي‌باشد. البته نه اين‌که نمي‌پذيرد، بلکه قلبش نمي‌تواند بپذيرد. به عنوان نمونه وقتي بر شخصي درباره يکي از مسائل مهدويت شبهه‌اي وارد مي‌شود، سريعاً تشويشي در قلب او به‌وجود مي‌آيد که نکند راست باشد. اما هنگامي که به اين شبهات، پاسخ‌هاي مستدل داده مي‌شود بر دلش نمي‌نشيند، زيرا درمانش فقط ترک گناه است.

از اثرات ديگر مخرّب گناه در گناه‌کار، جبهه‌گيري در مقابل حق و اهل حقيقت و دفاع از باطل و اهل باطل است؛ گرچه نمي‌توان در همه افراد اين حکم را جاري کرد، ولي گاهي ديده مي‌شود که شخص گناه‌کار به امام معصوم و افعال وي اشکال دارد، اما از دشمنان وي دفاع مي‌کند. و بدتر از آن اين که در قلبش، نسبت به دشمنان اهل‌بيت، محبت دارد! گاهي هم مي‌فهمد و از اين نوع محبت‌ها در قلبش به ترس مي‌افتد، ولي نمي‌داند ريشه آن از کجاست و چه بايد بکند، نمي‌داند که بايد گناه را کنار بگذارد تا قلبش درمان شود. به بهانه فهم دين به کارهاي پيامبر اکرم6 و اميرالمؤمنينعليه اسلام و ساير معصومين

چون و چرا مي‌کند، امّا نسبت به نويسندگان منحرفي مثل صادق هدايت، اشکالي ندارد و بلکه دفاع مي‌کند.

از ديگر آثار خانمان سوز گناه، بي‌علاقگي و بي‌حوصلگي نسبت به عبادات و مساجد و اماکن مذهبي است که در بعضي مواقع با پيدا شدن سئوال‌هايي مثل اين‌که فلسفه نماز خواندن چيست؟ چرا بايد نماز بخوانيم؟ روزه گرفتن ما چه فايده‌اي براي خدا دارد و نظاير آن بروز مي‌کند. البته گاهي هم اين سؤال‌ها براي فهم حکمت و پايبندي بيشتر به فرايض الهي پرسيده مي‌شود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازي و افراط در شوخي و خنده در آنها زياد مي‌شود. انکار و مسخره کردن معاد و نبوت و مؤمنين و حرف‌هايي از اين قبيل که: از کجا معلوم که بعد از مرگ خبري باشد و اين خرافات آخوندهاست نيز از آثار ديگر گناه است.

آياتي نظير آيه «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَي أَن کَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون؛(2) سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جايى رسيد که آيات خدا را تکذيب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نيز آيه «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا يَکْسِبُونَ؛(3) چنين نيست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دل‌هايشان نشسته است!» و يا آيه «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَي الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛(4) چرا که چشم‌هاى ظاهر نابينا نمى‏شود، بلکه دل‌هايى که در سينه‏هاست کور مى‏شود.» که در قرآن کريم آمده، بيان‌گر همين نکته مهم است.

در بسياري از روايات نيز به موضوع مورد بحث تصريح شده است، به گونه‌اي که در يکي از سخنان امام صادقعليه اسلام آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نيافريده است. آنان دلالت‌هاي آشکار و نشانه‌هاي روشن را در آفرينش خود مي‌بينند و ملکوت آسمان‌ها و زمين و آفرينش شگفت آوري را که در کمال نظم است و بر وجود آفريدگار دلالت دارد، مشاهده مي‌کنند، اما مردماني هستند که درهاي گناهان را بر خود گشوده و راه شهوت‌ها را بر خويش هموار کردند و در نتيجه هوا‌هاي نفس به دل‌هايشان چيره گشت و به سبب ستمي که بر خويش روا داشتند شيطان بر ايشان مسلط گشت و خدا اين چنين به دل‌هاي متجاوزان مهر مي‌نهد».(5)

 

اثر گناه بر ارتباط معنوي با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف

در حديث شريفي از امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است: «آنچه باعث تأخير افتادن ديدار ما با شيعيان ما مي‌شود، اعمال ناشايست آنهاست. پس بايد هر يک از شيعيان از اعمالي که باعث ناراحتي ما مي‌شود دوري کنند».

علاوه بر آن توصيه بزرگان اخلاق، براي تحصيل رضايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ، داير مدار ترک گناه است. حضرت آيت‌الله بهجت رحمه الله عليه مي‌فرمود: «ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب ديدار ما از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است»(6) و در جواب اين‌که چگونه مي‌توان رابطه خويش را با اهل‌بيت و محضر صاحب العصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تقويت کنيم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداري از خدا بعد از شناخت او».(7) همچنين مرحوم آيت‌الله حسن صافي اصفهاني

مي‌فرمود: «کسي که واقعاً در مسير تقوا (ترک گناه) قرار بگيرد، محال است که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، (اين امر) حتمي و قطعي است».(8) شکي نيست که رابطه با امام عصر و رضايت حضرتش و حتي تشريف به محضر ملکوتي ايشان را فقط بايد در ترک گناه جست‌وجو کرد.

راهي براي ترک گناه

حال که اين‌قدر گناه اثرات بسيار بدي بر روح و جسم آدمي مي‌گذارد، بايد به سراغ راه‌هاي ترک گناه رفت. از مهم‌ترين راه‌هاي ترک گناه ـ مطابق با روايات و توصيه‌ هاي علماي اخلاق‌‌ ـ ياد مرگ است، اما اين امر بايد مرتّب و مداوم باشد، زيرا ائمه اطهار

فرمودند: «اَحَبُّ الاْعْمال الي الله عزّوجلّ ما داوم العبد عليه و ان قل»(9) اين عمل مؤثر بايد هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پيدا کند. ياد مرگ، داوري بسيار قوي براي اصلاح قلب و رفع اثرات گناه است.

عاشق ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، اگر حقيقتاً به دنبال مطلوب خود هست، بايد به دنبال اين مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند و ابزار انجام گناه مثل فيلم‌ها، عکس‌ها و آلات موسيقي مبتذل و قمار، رفيق بد و دعوت کننده به گناه را از خود دور نمايد. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را ياد کرده و جهت سهولت در کار، کتاب‌هايي درباره مرگ و معاد و عواقب گناهان را مطالعه نمايد و از خدا و اهل بيتعليهم السلام با گريه و تضرع بخواهد تا کم‌کم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و ميل به گناه در وي آن‌قدر ضعيف شود که شخص بر هواي نفسش غالب گردد، چرا که اين امر، همان رضايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و نقطه اتصال به آن حضرت است.

پي نوشتها :

 

(1) . از آن سو، ‌چون اثرات تقوا و مستحبات تدريجي است، لذا غالباً انسان استقامت خود را از دست مي‌دهد. به همين جهت قرآن و روايات بر استقامت تأکيد ويژه دارند.

(2) . سوره روم/10.

(3) . سوره مطففين/14.

(4) . سوره حج/46.

(5) . بحارالانوار، ج3.

(6) . در محضر بهجت، ج1.

(7) . به سوي محبوب.

(8) . شوق وصال.

(9) . اصول کافي، ج2، ص82.

 

 1 نظر

کاش!

01 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

کاش!

 

 

کاش! روزي سينه ها درياي توفان خيز گردد

کوچه از عطر عبوري، ناگهان لبريز گردد  

 

جان بگيرد لحظه ها مان از حضور آشنايت

از نوايت وسعت هر سينه عطر آميز گردد

 

انتظار ديرپا، پايان بگيرد کاش روزي!

بزم دلهامان سراسر شاد و شور انگيز گردد

 

با بهار سبز رخسارت گل باغ محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)

باغهاي غصّه و اندوه مان پاييز گردد

 

 2 نظر

آيا براي خريد نگاه و نظر و دل امام زمان( عج) متاعي را در حد پيرهزن خريدار يوسف( كلاف نخ) آماده كرده ايد؟

28 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

خريداران مهدي فاطمه ( عج) كيايند؟

  مقدمه :

     منتظران، اميدواران، شيعيان، عاشقان، دلسوختگان، … .

     مهدي فاطمه‌( عج)/ مسافر شيعه/ يوسفي كه همه يوسف هاي عالم خريدار او بايد باشند/ اميد همه انبياء و اولياء و صلحاء و شهدا/ مي آيد.

     آيا براي خريد نگاه و نظر و دل امام زمان( عج) متاعي را در حد پيرهزن خريدار يوسف( كلاف نخ) آماده كرده ايد؟

  متاع لازم :

     1- طهارت دل:

        الف- از عشق هاي ناپاك( بر پدر و مادر كسي كه اين جا آشغال بريزد.)

         ب  - از عشق هاي كنترل نشده به عزيزاني مثل پدر و مادر، اولاد، دوستان، كار و امكانات

         ج  - از ميل هاي شيطاني :

              1- ميل به شهوت← راه حل: ازدواج آسان و به هنگام - عفت زنان- پاك چشمي مردان.

              2- ميل به دنيا: قدرت- ثروت- جمال.

              3- ميل به… .

         د  - از كينه ها، حسادت ها، بغض ها

  2- توبه و استغفار :

      الف- با اميدواري به رحمت الهي

       ب  - با اميدواري به قدرت جبران: حق الهي- حق الناس

       ج  - با عزم و جزم نسبت به عدم آلودگي

  3- انصاف( سيد الاعمال) :

     الف- با خدا

      ب  - با خود

      ج  - با دين

       د  - با مردم به ويژه نزديكان

 4- روحيه احسان، خدمت گزاري، خيرخواهي

 5- روحيه عدالت خواهي، ظلم ستيزي

 

 نظر دهید »

بخوان به نام رهايي!

27 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 بخوان به نام رهايي!

بخوان به نام بلوغ!

بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.

بخوان به نام ساقه اميد در پهن‌دشت يأس!

بخوان به نام خالق خورشيد، و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس يلداي بي‌تنفس ديجور، نورباران کن!

بخوان نبي گرامي!

بخوان رسول عشق و اميد!

بخوان به نام نامي توحيد!

تو خواندي، هرم صداي تو قنديل‌هاي سکوت را ذوب کرد. آواي مهربان تو فضاي ميان زمين و آسمان را عطرآگين نمود.

بوي خوش عشق ملايک بي‌تاب را به طواف «حرا» کشانيد؛

انبيا انگشت حسرت به دندان گزيدند؛

ابراهيم و اسماعيل از آنکه: حرا بود و ما به مرمت کعبه ايستاديم؟

موسي از آنکه: به طور، چرا رفتيم؟

عيسي از آنکه: آنچه در زمين يافتني بود، درآسمان چرا مي‌جستيم؟

و در اين ميانه تنها خاطر خدا بود که راضي بود، چرا که رحمت واسعه خويش را نمود عيني بخشيده بود.

فرشتگان برخي به رضايت بي‌سابقه خدا سجده مي‌بردند؛ بعضي عرق از جبين پيامبر مي‌ستردند؛ عده‌اي گوش به لطافت اين معاشقه مي‌سپردند و برخي از آنکه معشوق خداوند را در زمين مي‌ديدند ـ نه در ميان خويش ـ خون دل مي‌خوردند.

جبرئيل چه ذوق کرده بود که پيام عاشق و معشوق را بر بال امانت خويش به يکديگر مي‌رساند.

آري، تو که خواندي، آسمانيان، زمينيان اهل دل را به پايان شب سياه بشارت دادند، عرشيان که هلهله مي‌کردند فرشيان را مژده آوردند که: «قد جائکم من الله نور».2

 

مرداني از شرق

 

اي پيامبر! سلام بر تو که وعده‌هاي تو را با دست‌هاي لرزان خويش لمس مي‌کنيم.

ما فرموده تو را که «از شرق، کساني راه را براي ظهور مهدي(ع) هموار مي‌کنند» از ياد نبرده‌ايم.

سلام بر تو! سلامي به طراوت خون‌هاي جوانانمان.

حاشا که از ياد ببريم آن منظره را که به ابوذر فرمودي:

«ابوذر! مي‌داني چه انديشه‌اي مشغولم داشته است و پرنده اشتياق دلم به کدام سوي پر مي‌کشيد؟ دلم به شوق ديدار برادراني مي‌تپد که بعدها خواهند آمد، مقامشان هم‌سنگ مقام انبياست و منزلتشان در نزد خدا منزلت شهدا.

از پدر و مادر و برادر و خواهر خويش به خاطر جلب رضاي خدا دست مي‌کشند و آنچه مال در خورجين تملک دارند، فداي خدا مي‌کنند.

در مقام خشوع در مقابل خداوند تا اوج ذلت رشد مي‌کنند، دل از دنيا و مافيها مي‌کنند…

دل‌هايشان رو به سوي خدا دارد، جان‌هايشان از خداست و دانششان براي خدا…».

اي پيامبر! از يادمان نمي‌رود آن خاطره را که آنقدر از صفات اين عزيزانت مشتاقانه گفتي که اشک در چشمانت نشست و همان حال که زمين اشک‌هاي مبارک تو را در بغل مي‌فشرد دعايشان فرمودي: «خداوندا! حفظشان کن و ياريشان فرما در نبرد با دشمنان و چشمم را به ديدارشان در قيامت روشن کن».

پيامبر! عزيز خداوند! معشوق معبود! سلام بر تو!

تو که قرن‌ها پيش براي اين عزيزانت گريستي و دعايشان فرمودي و مي‌دانستي و مي‌داني که حيات و نصر و فتحشان به پشتوانه دعاي توست، اکنون در اين مخاطرات رهايشان نکن.

 

پي‌نوشت‌ها:

 

1. مهدي شجاعي، خدا کند تو بيايي،‌ تهران، نشر نيستان، 1378، چ3، صص5و6.

2. سووره مائده (5) آية 15.برايتان از جانب خدا نوري آمده است.

3. خدا کند تو بيايي،‌ صص15ـ17.

 

سيد مهدي شجاعي - ماهنامه موعود شماره 78

 

 1 نظر

به امید اینکه اولین مطلب وبمون تو سال جدید،مژده ظهور مولامون باشه ان شاءالله

27 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

. . . بهار يعني سر سبزي و طراوت و بهار بشريت آن زمان است که منتظر آن منتظر به آرزوي ديرينه خود يعني رويش گل‏هاي آزادي و عشق مي‏رسد . آن زمان، فصل شکوفايي محبت‏هاي سبز است . با قدم زدن منجي عالم بشريت در برابر چشمان عاشق ديدارش، بوي خوش زندگي به معناي واقعي مشام محبان را نوازش مي‏دهد . در اين فصل است که قلب‏هاي همگان مملو از صفا است . آسمان دل‏ها صاف صاف است و خورشيد دوست داشتني با طلوع خود از نشاط و طراوتي طولاني خبر مي‏دهد . زمين مانند آغوش مادر، خوشبو و لبريز از گرما مي‏شود . حالا ديگر گردو غبار کينه و نفرت و هزاران گرد و غبار جانفرساي ديگر، عاشقان را نمي‏آزارد .

چکاوکهاي نغمه خوان سرود وحدت و عشق سر مي‏دهند . درياهاي متلاطم نهان و آشکار در دنيا جايي ندارند . آرامشي بر دل‏ها حاکم است که پس از آن طوفاني نيست .

آري، وقتي او بيايد، هدايت مي‏کند به نور و معنويت که او واقعا مهدي است . با پاي گذاشتن او بر زميني که پر است از خارهاي شرک و بدي که عاشقان را زخم مي‏زنند، نسيم روح بخش و دلنواز رهايي و آزادي نوازشگر تمام منتظران خواهد شد .

 

 

 

 

 3 نظر

در خيال تو است که شکوفه مي‏کنم

26 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در خيال تو است که شکوفه مي‏کنم

 

. . . بهار من!

سال‏ها پي در پي مي‏گذرد با آن که بهار تقويم عمرمان هنوز نيامده است و اين سال‏ها همه در پي‏اش مي‏گردند و نمي‏يابند .

شکوفه اگر ببارد × شکوفه اگر به بار آرد × اما خيالي است که روزگاري است‏با من است و من درست در ميان خيالم است که مي‏رويم و شبنم مي‏ستانم از دستت و مي‏رويم .

من درست در ميان خيال تو است که شکوفه مي‏کنم .

پس بيش از اين سال‏هاي عمرم را چشم انتظار مگذار .

خودشناسي و شناخت‏بهار

 

. . . حال من بيايم از بهار بشريت صحبت کنم؟ ! کسي که خود بهاري نباشد، کجا بهار بشريت را مي‏تواند درک و از درياي جوشانش استفاده کند؟ چرا که من عرف نفسه فقد عرف ربه . چرا خودم را گول بزنم؟ حرفي که از عمل خالي باشد، به قول شاعر سودمند نيست: «عالمان بي عمل همچو زنبورند لکن بي عسل‏» . تا خودم را نشناختم، هرگز آقايم را نخواهم شناخت; بايد دريابم من يک فقير ذاتي و به قول قرآن انتم الفقراء هستم و نياز به يک غني را احساس کنم تا فقر مرا درمان کند . من يکسره نمي‏توانم به خدا توجه کنم، چرا؟

هله نوميد نباشي چو تو را يار براند

اگر امروز براند نه که فردات بخواند

گر به روي تو بندد همه درها و گذرها

در ديگر بگشايد که کس آن راه نداند

در به روي تو ببندد تو مرو، صبر کن آن جا

کي پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

 

 

 3 نظر

شگفت نيست كه باران از زمين به آسمان مي بارد،باران اشك و......

24 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

شعر چشم هاي تو..

عجيب نيست که رودخانه هاي هر نقشه جغرافيا، راه دريا را گم کرده اند. عجيب نيست که درياهاي هر اقليم، ترک ترک به کوير شبيه شده اند. شگفت نيست که باران از زمين به آسمان مي بارد،باران اشک؛باران ناله؛ باران نفرين…وکوه ها حيران و سرگردانند وهر لحظه بيم فرو ريختن شانه هاي استوارشان خاک را به لرزه مي اندازد و همسايگي زمين پرفتنه را هيچ سياره هراساني تاب نمي آورد و هم صحبتي انسان خطاکار را هيچ مخلوقي آرزو نمي کند. درخت ها همه تر شده اند براي ريشه هاي خويش… ابرها همه آبستن صاعقه هاي آتشين اند. آسمان به روي خاک در فرو بسته و هر چه ستاره ، هرچه اختر فروزان، چشم نظاره اي است براي گناهان بي شمار زمينيان، چشمي که هر لحظه زبان به نفرين انسان مي گشايد.اينها هيچ يک عجيب نيست؛ اينها اشارات مختصري است به نبودن تو؛ اينها شرح کوتاهي است برغيبت موعود؛ اينها تفسير اندکي است بر آيه «تو نيستي»؛همين «تو نيستي» که تمام مردمان عالم او را از برند وتمام لب ها چون نغمه اي حزين مي خوانندش؛ همين«تو نيستي» که نان روز و شب سفره هاي اشک آلوده و خانه هاي ويران شده است.

«تو نيستي»، نفس بند آمده اي است که زمين را رو به قبله کرده است….«تونيستي»،بهانه خوبي است براي غم انگيز بودن شعرها و مردن شاعران بي مضمون….

شاعري هم سرنوشت تلخي است اگر انتظار،همه جا در شعرها پافشاري کند و سطرسطر نوشته ها را به دست خويش بگيرد. شاعري عقوبت لاعلاجي است براي به دوش کشيدن واژه هاي بي سرو سامان و دردهاي فراتر از حوصله زمين… .

چرا انتظار را اين گونه بي انتها با شاعران در ميان نهاده اي ؟ چرا درنبودنت اين چنين سهمناک به هستي شاعران شبيخون زده؟ چرا شاعر تو را ناله کند، اما صداي تغزلش را هيچ خانه اي در نگشايد؟ چرا شاعر تو را به روزگار تأکيد کند، اما هيچ چشمي غزل هاي از تو سرودن را به تماشا ننشيند؟

«عزيز علي ان ابکيک و يحذلک الوري…عزيز علي…».

                                           سودابه مهيجي

 2 نظر

چگونه ميتوان اثبات کرد کهسفیران واقعا نايب امام بودند و دزد و شياد نبوده اند ؟

22 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

  

سيد بن طاووس مي نويسد: “امام زمان(عليه السلام) را بسياري از اصحاب پدرش امام حسن عسکري(عليه السلام) ديده و از وي اخبار و احکام شرعي روايت کرده اند

چگونه ميتوان ادعا کرد که نامه هايي که سفيران به عنوان نامه امام به مردم نشان ميدادند واقعا از طرف امام زمان (عج) بوده است و چگونه ميتوان اثبات کرد که آنها واقعا نايب امام بودند و دزد و شياد نبوده اند ؟

 

پاسخ :

 

1- از لحاظ اخلاقي و رفتاري سفيران اسوه کامل و شناخته شده براي شيعيان بودند که در آن هيچ ترديدي نيست

2- نايبان خصوصا دو سفير اول قبلا توسط امام هادي و امام حسن عسکري(عليه السلام) و خود امام زمان (عج)معرفي شده اند و مورد اطمينان بودن آنها و سفارتشان مورد تاييد قرار گرفته .

3- توقيعات کاملا مطابق دست خط امامان بود که مردم آن را مي شناختند و با جوهر مخصوصي نوشته مي شد. از اين طريق وکلا مى توانستند از طريق اين خط به صداقت ارتباط بين نايب با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) پى ببرند. نامه و توقيعات بسيار بر صدق و امانت و درستي ادعاهاي آنها دلالت مي کند.

 

شيخ طوسى در اين باره مى نويسد:

 

«توقيعات صاحب الامر عليه السلام ، توسط او و فرزندش محمد به شيعيان و خواص پدرش مى رسيد. اين توقيعات شامل اوامر و منهيات امام و پاسخ مسائل شيعيان بود. دست خط توقيعات عينا مشابه دست خط نامه هاى امام حسن عسکرى عليه السلام بود. شيعيان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند».(1)

مردم دقيقا با دستخط امام آشنا بودند. به همين سبب، شيعيان در عدالت و امانت پدر و پسر ترديد روا نمي دارند.

لازم به ذکر است که نامه هاي که از طرف امام زمان (عج) به دست عثمان بن سعيد و فرزندش مي رسيد در کتب تاريخي متن کامل آنها آمده است.

در طول تاريخ هيچگاه امامان و وکيلان آنها پولي را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختيار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها ميدادند، و تمامي اين وجوهات در راه اسلام و براي مردم جامعه خرج مي شد

4- کرامات بسياري از آنها از جانب و دستور امام ديده مي شد که هرگونه شک و شبهه اي را برطرف مي ساخت .

کرامت ها و شواهد صدق در برخي موارد مستقيماً توسط امام مهدي(عج) و در برخي موارد با واسطه ي سفيران به شيعيان بيان مي شد؛ تا شيعيان افزون بر اين که به وجود امام مهدي (عج) ايمان داشته باشند، به نيابت نواب اربعه نيز مطمئن شوند.

سيد بن طاووس مي نويسد: “امام زمان(عليه السلام) را بسياري از اصحاب پدرش امام حسن عسکري(عليه السلام) ديده و از وي اخبار و احکام شرعي روايت کرده اند. از اين گذشته حضرت وکيل هايي داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسياري از اخبار غيبي را که حضرت از جدش پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت کرده بود، نقل کرده اند(2) اکثرا اين کرامات در تاريخ ثبت شده است.

5- چه دليلي دارد در آن جو و فشار حکومت، شخصي بي دليل جان خود را به خطر اندازد و خود را نايب امام معرفي کند تا آنجا که مي دانيم نايبان زندگي ساده و بي آلايشي داشتند و به شيعيان کمکهاي فراواني مي کردند کدام ثروت را آنها براي خود اندوختند که بگوييم آنها دزد و شياد بودند و ادعايشان دروغي بيش نيست.

در آن دوران شيعيان ادعاي آنها را بادليل و مدرک قبول کردند و شکي به خود راه ندادند حال چگونه است که در زمان حاضر عده اي در مقام قاضي و کاردان که از همه جا خبر دارد نشسته اند و قضاوت مي کنند که چون نايبان از مردم پول مي گرفتند آنها دزدند !!

در طول تاريخ هيچگاه امامان و وکيلان آنها پولي را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختيار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها ميدادند، و تمامي اين وجوهات در راه اسلام و براي مردم جامعه خرج مي شد.

 

پي نوشت ها:

 

1. غيبة شيخ طوسي

2. الطرائف في معرفة مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 184؛ زندگاني نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.

 

 نظر دهید »

تفاوت راببين از صفر تا بيست!!!

20 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

 

يک آزمون اساسي با سه پرسش اساسي

1. اگر عزيزي را گم کرده باشيد، چه مي‌کنيد؟

آسوده و بي‌خيال مي‌نشينيد تا کم کم فراموشش کنيد؟

يا براي يافتن او همه تلاش خود را به‌ کار مي‌بريد.

شب و روزتان را به جستجوي او مي‌گذرانيد…

تا آن که او را بيابيد يا نشاني از او پيدا کنيد؟

کدام‌ يک؟

2. اگر کسي را دوست داشته باشيد و بدانيد که او نيز به شما بسيار علاقه‌مند است، آن قدر که از بيماري شما بيمار مي‌شود و از خوشحالي شما خوشحال، چه مي‌کنيد؟

تنها به زبان اين دوستي را ابراز مي‌کنيد؟

يا در عمل، محبت خود را به او نشان مي‌دهيد؟

پيوسته در پي جلب رضايت او هستيد، به مناسبت‌هاي مختلف براي او هديه مي‌بريد، لباسي را مي‌پوشيد که او دوست دارد، از عطري استفاده مي‌کنيد که او مي‌پسندد و …

کدام‌ يک؟

3. اگر بدانيد، که براي حل مشکلاتتان مي‌توانيد به کسي مراجعه کنيد که آماده کمک به شما مي‌باشد و براي ارتباط با او گفتن يک سلام کافي است، چه مي‌کنيد؟

آيا از کنار اين موضوع بي‌تفاوت گذر مي‌کنيد؟ يا تمام تلاش خود را براي استفاده از اين فرصت به کار مي‌بريد؟

کدام يک؟

اکنون ما که مي‌گوييم

در انتظار امام زمانمان نشسته‌ايم،

او را به جان دوست داريم،

گره مشکلاتمان به دست او باز مي‌شود،

چگونه‌ايم و چه مي‌کنيم؟

هر صبح با سلام بر او روزمان را شروع کرده و آمدنش را از خدا مي‌خواهيم؟

براي سلامتي او صدقه مي‌دهيم؟

و مهم تر آن که

آن گونه که او مي پسندد زندگي کرده و عمرمان را سپري مي‌کنيم؟

خوب است در اين آزمون اين سه پرسش ساده را از خود بپرسيم و به خودمان نمره دهيم.

از صفر تا بيست!

امام منتظران(عج): ما در رعايت حال شما کوتاهي نمي‌کنيم و ياد شما را از خاطره نبرده‌ايم…

بيائيد ما نيز ياد او را از خاطر نبريم و براي آمدنش دعا کنيم…

 

ماهنامه موعود شماره 72

 

 

 نظر دهید »

تنها با ما بگو "الی متی احارفیک یا مولای"

17 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

گفته بودند مي‌آيي؛ گفته بودند با بهار مي‌آيي

قرار شد سرو به احترام تو قيام کند و

گل‌ها به يمن مقدمت شهر را آذين کنند.

ابرها آسمان را ترک کردند تا مبادا که ماه رخسار تو، لحظه‌اي حتي پشت ابر بماند.

چه ستاره‌ها که به شوق آمدنت تا صبح بهار، مژه بر هم نزدند و باران نور بر جاده‌ها باريدند و ما ندبه سر داديم «اَللَهُمَّ و اَقِمْ بِهِ الحقَّ»

یَابْنَ الشُّهبِ الثّاقِبَه!

بگذار از قامت خميدة سروها نگويم!

بگذار حرفي از پژمردگي گل‌ها بر زبان نياورم!

بگذار به خاطر سياهي اين شب که ستارگانش از بلنداي آسمان بر زمين افتادند، سکوت کنم!

بهار بي تو را دل‌هاي ما نمي‌خواست.

تو خود مي‌داني که دشت وجود ما تنها سبزي قدم‌هاي تو را به انتظار نشسته بود.

نخواه که بي‌تو گل‌هامان شميم دل‌انگيزشان را از ياد ببرند.

تنها با ما بگو: «اِلي مَتي احار فيک يا مَولاي».

 

 

                                                                   (ابراهيم بهادري پسند)

 

 

 1 نظر

فریاد گوساله های سامری در قرن بیست ویکم !

07 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

“مشکلاتتان حل مي شود، کنکور قبول مي شويد، راه رستگاري ما هستيم و….". تمام اين ها قسمتي از ادعاهاي مدعيان دروغين امام زمان(عج) است. افرادي که ادعا هايشان انسان را به خنده مي اندازد ،ولي افرادي حاضر مي شوند به راحتي ادعاي آن ها را بپذيرند ودر نهايت دچار مشکلات وصدمات روحي ،جسمي ومالي شوند.

ولي به واقع تا کي زنجيره اظهار وجود مدعيان دروغين امام زمان ادامه پيدا خواهد کرد؟

شما دوست داريد يکسال به صورت پيوسته و مداوم درس بخوانيد و يا با يک راه ميان بر به دانشگاه و رشته دلخواهتان دست پيدا کنيد». شايد اگر خود من هم به جاي گيرنده اين پيامک بودم ته دلم مي لرزيد که شايد واقعا راه بهتري هم از درس خواندن و کنکور دادن براي رسيدن به صندلي يکي از دانشگاه هاي معروف تهران وجود داشته باشد. به خصوص اگر امضاي بعضي از مراجع بلند پايه در تصديق اين روش را مي ديدم احتمالا سراغ جور کردن پول آن هم مي رفتم.

سال پيش که چنين اطلاعيه اي در بعضي از نقاط شهرک غرب تهران توزيع شد، در پايان آن سخنان برخي از علما و شخصيت هاي مطرح ديني در تاييد عملکرد يک دعانويس به نام «ش.ق» به عنوان دعانويس کارآزموده و با تجربه منتشر شد. همان موقع دل بعضي ها لرزيد و گول اطلاعيه قلابي را خوردند. در واقع اين يکي از شيرين کاري هاي متعدد مدعيان دروغين حضرت امام زمان (عج) است که طي اين چند ساله بسياري از آنها با ادعاي ارتباط با ائمه معصومين دست به کلاه برداري و سوء استفاده هاي وسيع مالي زده اند که حتي شنيدن آنها براي يک انسان عاقل خنده دار به نظر مي آيد.

شايد رديف کردن بعضي از اين ادعاها باعث باز شدن گوش کساني شود که دل به اين ادعاهاي دروغين مي بندند و گول اين افراد را مي خورند.

 

مدعيان دسته اول) توجه ويژه به مجالس زنان

 

اکثر مدعيان دروغين صاحب الزمان (عج) همواره توجه ويژه اي به قشر زنان دارند و به نظر مي آيد در اکثر مواقع نيز در برآورده کردن اهداف خود نيز موفق بوده اند. فردي به نام «ف.م» که در يکي از روستاهاي شهري در نزديکي تهران سکونت دارد مدعي ملاقات با ائمه اطهار شده و با طرح اين ادعا توانسته گروهي از زنان و البته مردان ساده لوح را به دور خود جمع کند. اين فرد با حضور در محافل زنانه و طرح ادعاي خود از زنان مي خواهد تا به سمتي که او نشان مي دهد و مدعي است يکي از ائمه در آنجا حضور دارد، سلام کنند.

او با طرح اين ادعا که بسياري از امام زادگان را در عالم رويا مي بيند از مردم مي خواهد براي ساخت آن امامزادگان به او پول پرداخت کنند و با ادعاهاي خود مبالغ هنگفتي را هم جمع آوري کرده است که تا به حال مشخص نيست با آنها چه کرده است. از طرفي به نظر مي آيد که اين کار در خانواده اين فرد نيز موروثي است. چرا که مادر بزرگ وي نيز در زمان حيات او ادعاهاي مشابهي را مطرح کرده است.

در برخي از مواقع هم اين مدعيان، خود به سراغ طعمه ها مي روند. به عنوان مثال فردي به نام «ح.ر» ساکن شهريار، چندي پيش در اطراف شهرستان ورامين جلساتي تشکيل داده و در اين جلسات فقط از دختران جواني که تا ?? سال سن داشته باشند را دعوت مي کرد. وي در جلساتش ادعا کرده که يکي از ياران حضرت حجت(عج) است و به همين وسيله عده اي از جوانان را مريد خود کرده بود اما خوشبختانه دادگاه قرچک ورامين وي را دستگير و جلسات او را نيز تعطيل کرده است.

اما اکثر مواقع، آخر کار به خوبي و خوشي تمام نمي شود و زماني پاي مراجع انتظامي و قضايي به ميان مي آيد که کار به روابط غير اخلاقي و نامشروع کشيده شود.

 

مدعيان دسته دوم) عمر پانصد ساله مي دهيم

 

دسته دوم از مدعيان دروغين امام زمان افرادي هستند که ادعاهاي عجيب و غريبي ارايه مي کنند. اين دسته اغلب از نقاط ضعف عاطفي ،رواني ،اجتماعي و اقتصادي مردم استفاده مي کنند. به عنوان مثال شخصي به نام «ع.ر» با ارسال نمابري به برخي از مراکز دولتي و خصوصي مدعي شده است که به راز طول عمر پانصد ساله دست يافته است. وي در نمابر خود با طرح اين ادعا که نيرو ها وقابليت هاي فوق تصور در اختيار قدرت هاي بزرگ دنيا بوده و او با آنان در ارتباط است مدعي شده که در ازاي دريافت هزينه هاي مربوطه راز طول عمر را فاش مي کند. هزينه هاي فهميدن اين راز، سر به ميلياردها تومان گذاشته و اين در حالي است که نمابر مربوطه از نظر املايي و دستوري داراي غلط هاي بسيار فاحش است و نشان از بي سوادي اين فرد دارد.

در موردي ديگر نيز يک زن با هويت نامشخص با توزيع شماره تلفن همراه خود در بعضي از محلات جنوبي تهران ادعا مي کند که براي بيماران روحي و افرادي که با مشکلاتي موجه شده اند، انرژي مثبت ارسال مي کند و شماره تلفن وي دست به دست در محلات مختلف تهران مي چرخد. وي ادعا مي کند عضو گروهي است که از سوي خداوند به مردم انرژي مثبت اعطا مي کند.

در موردي ديگر فردي به نام «الف » با حضور در مزار شهدا و با برقراري ارتباط عاطفي با برخي از نزديکان شهدا ادعاي ارتباط با ارواح شهدا و گفت و گو با آنان را هم در عالم رويا را مطرح مي کند. اين فرد از آنان مي خواهد تا نزورات و صدقات را به وي بدهند تا وي در ميان فقيران توزيع کند. اين در حالي است که وي با ظاهري آراسته تر از گذشته اقدام به چنين کاري مي کند و مشخص است که چه به سر نذوراتي که قرار بود در بين مردم فقير پخش شود، آمده است.

تمام اينها نمونه اي از سوء استفاده اين افراد از خلاء هاي مختلف زندگي مردم است که به انحاء مختلف از درآمد مردم براي پر کردن جيب هاي خود استفاده مي کنند.

 

مدعيان دسته سوم) فرقه هاي انحرافي

 

اين دسته از مدعيان دروغين به مراتب خطرناک تر از ساير مدعيان هستند چرا که آنها علاوه بر سوء استفاده از مريدان خود باعث بدعت ها و انحرافات خطرناک در دين مي شوند که زمينه را براي بدبيني به عقايد ديني به خصوص در بين جوانان فراهم مي آورند.

اين فرقه ها به طور معمول با ايجاد يک هاله مقدس به دور رهبر فرقه و برگزيده شدن اين شخص از طرف امام زمان (عج) به سوء استفاده هاي مختلف از اعضاي خود و حتي تحقير آن ها اقدام مي کنند. به عنوان مثال رييس يکي از فرقه هاي انحرافي در جلسه هفتگي خود در يکي از شهرهاي توابع استان تهران و در جمع مريدان خود گفت:

ـ “شما احمق هستيد شما نمي فهميد، من فقط مي فهمم ما بايد رب خود را بشناسيم. چوپان رب گوسفندان است و راه را نشان مي دهد. من هم چوپان شما هستم من علم، اخلاق و عرفان مي ريزم در دل شما پس من رب شما هستم شما بايد رب خودتان را بشناسيد من حاضرم در يک ميدان جلوي چشم همه در آتش بروم و از آن طرف بيرون بيايم و يا وسط آتش مي نشينم و هر که مي تواند در آتش بنشيند و تمام نهادهاي اطلاعاتي امنيتي هم با من هستند از هيچ چيز نترسيد.”

اعضاي اين فرقه با طرح شبهات و مطالب اغراق آميز طرفداران بيشتري را جمع مي کنند و از شرکت کنندگان در جلسات خود مي خواهند که رهبر اين فرقه را راه نجات موجودات بدانند. اين فرقه ها معمولا براي جذب جوانان از کمک هاي مالي و معنوي و حتي از روش هاي عجيب و خلاف قانون استفاده مي کنند. يکي از اين فرقه ها براي جل ب بيشتر جوانان مدعي است که هرکس که به دين آنها بگرود با ساير اعضاي فرقه محرم شده و مي تواند بدون حجاب باشد . اين فرقه که از افرادي کم سواد تشکيل شده است با طرح “دين بدون مذهب” به تبليغ انديشه هاي خود مي پردازد و پيروان آنها مطابق دستور رهبران فرقه که ادعا دارد به عنوان امام آخر الزمان برگزيده شده است ، شهادتين در اسلام و شيوه اقامه نماز را هم تغيير داده اند.

اما مسئله مهم در اين بين اين است که بعضي از اين فرقه ها که عقايد آن ها زمينه ساز انحراف هاي وسيع در بين جامعه وبه خصوص جوانان مي شود،آزادانه در حال فعاليت هستند وبا انتصاب خود به ائمه معصومين و ياران بزگوار آن ها ،عقايد خود را درست وديني جلوه دهند. اين فرقه ها که سابقه بدي به لحاظ نزديکي به رژيم شاهنشاهي سابق نيز دارند،با گسترش فعاليت هاي وسيع تبليغاتي خود که حتي شامل ار تباط با جريان هاي خار جي نيز مي شود ،سعي در تيليغ افکار خود درابعاد جهاني دارند. فرقه هاي مذکورکه يد طولايي در انحراف اصول ديني دارند،با مظلوم نمايي در برابر واکنش مردم متدين نسبت به اعمال خود ،نظام ودستگا هاي انتظامي وقضايي را مسئول چنين اتفاقاتي مي دانند و به تبليغ عليه نظام مي پردازند.

گرچه در ابتدا به نظر مي آيد که عقايد اين فرقه ها چندان از اصول دين وعقايد شيعيان دور نيست ،ولي اگر با دقت به آن ها توجه شود،اين عقايد مي تواند باعث ايجاد انحرا ف هاي خطرناک وظهور مدعيان دروغين ،به واسطه عدم در ک صحيح اين فرقه ها از دين و پايبند نبودن آن ها به عدم مشخص نبودن نائبان امام زما ن (عج)ومنتصب کردن بزرگان خود به نمايندگي از امام زمان(عج) شود . به غير ا زاين در جلسات بعضي از اين فرقه ها ،به بهانه مراسم عرفاني دست به اعمال خلاف شئونات اسلامي زده مي شود که به عنوان مثال فردي به نام “ر.پ"به بهانه مراسم در ويشان با جذب گروهي از جوانان ،مردان وزناني که داراي سوء سابقه مال ومنکراتي هستند ،زمينه لهو لعب آنان را فراهم مي کند. وي همچنين در اين جلسات کتبي شبه انگيز که فاقد مجوز چاپ است ،را دربين شرکت کنندگان مراسم توزيع مي کند. به اين ترتيب ،دستگاه هاي دولتي ،به علت حساسيت موضوع نه تنها وظيفه برخورد با اين فرقه ها وجلوگيري از تبليغات آزادانه آن ها را دارند،بلکه بايد با با لا بردن سطح سواد ديني مردم از گرايش آن ها به اين افکار که از مشرب هاي صوفي گرايانه سرچشمه مي گيرد ،جلوگيري کنند.

 

خبرگزاري فارس ( www.farsnews.net )

 

 نظر دهید »

انتظار خلاقانه...

05 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

 ايستگاه اول: حرکت

ـ الو سلام، خوبي؟ جمعه اين هفته مياي بريم کوه؟

نه بابا حالش نيست، دلم مي‌خواد تا ساعت ده بخوابم.

ـ الو سلام، برنامه‌ات براي جمعه اين هفته چيه؟

صبح يه کله پاچه حسابي، بعدشم بزنيم به دل جاده بريم صفا.

ـ الو سلام، مياي بريم پياده روي خانوادگي؟

نه خسته مي‌شم، اون وقت ديگه حال نماز جمعه رو ندارم… شرمنده.

ـ الو سلام، بچه‌ها قراره جمعه برن بوستان… تا شب هم مي‌مونن… مياي؟

بستگي داره کيا باشن… به خصوص اگه فلاني باشه من نيستم.

ـ الو سلام، دانشگاه جمعه اين هفته، اردوي يه روزه جهادي گذاشته مياي بريم؟

آره ولي چه کاري از من بر مياد.

ـ بابا اونقدر کار زياده که هرکي بياد مي‌تونه يه گوشه کار رو بگيره.

قبول ولي بايد حسابي برام توضيح بدي که دقيقاً مي‌خواي من چه کاري انجام بدم.

 

 

ايستگاه دوم: ايست!

جمعه‌ها براي بعضي‌ها روز تعطيل و استراحت است و براي بعضي‌ها پرمشغله‌ترين روز هفته. جمعه بعضي‌ها پر از عبادت است و جمعه‌ بعضي‌ها پر از ورزش و هيجان و مسافرت. اما جمعه بعضي‌ها با ديگران بسيار تفاوت دارد. بعضي‌ها جمعه‌ها مي‌آيند تا وقف صاحب جمعه شوند، جمعه‌اي هدفمند، جمعه‌اي پر از پرفعاليت و نشاط، پر از تحرک و هيجان و مسافرت، پر از عبادت و انتظار، جمعه‌اي تمام عيار و همه چيز تمام.

بعضي‌ها اردوهاي جهادي را بهانه مي‌کنند، بعضي‌ها تدريس و بحث و درس و کلاس، بعضي‌ها کانون و ياد ماه و کلاس فرهنگي برپا مي‌کنند و بعضي‌ها خلاقانه انتظارشان را هدفمند مي‌کنند. از محدوديت‌ها خلاقيت را کشف مي‌کنند، برايشان فرقي نمي‌کند که چه کاري را انجام مي‌دهند، فقط با هدف انتظار رشد و شکوفايي را به بار مي‌آورند… پويا نگاه مي‌کنند و پويا زندگي مي‌کنند و پويا منتظر هستند.

 

 

ايستگاه سوم: تأمل

انتظار خلاقانه همراه با توليد فکر و علم و جنبش نرم‌افزاري از مباحث مهمي است که بايد در ميان منتظران ظهور براي پريايي دولت کريمه مورد توجه قرار گيرد. انتظار خلاقانه يعني تکاپوي رسيدن به اهداف متعالي براي برقراري عدالت و يافتن مسيري براي نزديک کردن امر فرج.

منتظر خلاق از انتظار تک بعدي فرار مي‌کند و براي او فرقي ندارد که فرد در چه لباس و شغل و مقامي است؛ وارد عمل مي‌شود و رويکردي پر از تحول را براي فرد به ارمغان مي‌آورد. فرد خود را مي‌شناسد و مختصات مکاني خود را در دايره حضور امام مي‌يابد و هر جمعه منتظر ارائه گزارش کارهايي است که در طول هفته انجام داده است.

در انتظار خلاق، فرد منتظر مدير جهان هستي است، مدير مدبري است که گفته‌اند شايد اين جمعه بيايد و شما بايد آماده ارائه تمام فعاليت‌هاي خود باشيد. در انتظار خلاق، فرد به علت تسلط کامل بر فعاليت تمام زواياي پنهان و آشکار کارها را شناسايي کرده و با توجه به نيازمندي موجود قدم در راه توليد فکر گذاشته است. مسئولين در انتظار خلاقانه اثر گذار و اثر پذير هستند و تمام انرژي قدم‌هايشان به جمعه ظهور ختم مي‌شود. انتظار خلاقانه براي فعاليت‌هاي گوناگون، برنامه مي‌خواهد…

                                                                                                                          فاطمه حيدري

 2 نظر

نکنه دیگران درباره ی ماهم بگویند.....

01 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيا تاکنون اتفاق افتاده است که احساس کنيد دلتان گرفته است؟

آيا به دنبال اين احساس دلتنگي،راه حلي يافته ايد ؟

معمولا در اين حالات دوست داريم با کسي درد ودل کنيم. مشکلاتمان را با ديگران در ميان بگذاريم. ولي اين گفتگو صرفا براي احساس سبکي وراحتي مي باشد. البته در مرحله بالاتر علاوه بر يک درد ودل ساده مي خواهيم با ديگران مشورت کرده وبراي سئوالاتمان جواب پيدا کنيم.

بنظر شما اين فرد بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ آيا با هر کسي مي توان دردودل کرد؟معمولا در چنين شرايطي به سراغ کسي مي رويم که :قابل اعتماد باشد؛ آرام وخوش اخلاق باشد؛فهميده و رازدار باشد؛ما را به خاطر مشکلمان مورد تمسخر قرار ندهد؛نسبت به ما ترحم کند؛خوب به حرف ما گوش کند؛ حتي الامکان از کمکهاي مادي و معنوي خود ما را دريغ نکند.

آيا چنين شخصي را مي شناسيد ؟

کسي که ما را از خودمان بيشتر دوست داشته باشد ؟

آيا کسي بهتر ازخداوند مي تواند به مشکلات ونيازهاي بندگانش رسيدگي کند؟

از آنجايي که خداوند مدبر است .هيچ نيازي را بي پاسخ نگذاشته است .در اين مورد نيز براي ما راه چاره اي انديشيده است .برگزيدگان خود را در ميان مردمان هر عصري قرار داه است.اينان طبيبان خلق در تمام امور زندگي هستند. در هر زمان يکي از اين بزرگواران به حرف دل مردم گوش فرا مي دهد.

هم اکنون امام زمان –  حضرت حجه بن الحسن العسکري عليه السلام – مونس وطبيب من و شماست .

راز دل گفتن با ديگران مستلزم داشتن شرايط مي باشد. مثلا هر زمان و مكاني نمي توان درد و دل كرد. در حالي كه راز دل با امام زمان عليه السلام بدون شرط و قيد است. در هر مکاني،زماني(صبح ، ظهر، شب، خوابيده، نشسته، در راه ، درخانه، مدرسه و….) و در هرحالي(روزي يكي از شيعيان امام كاظم عليه السلام در حال عبور ازكوچه اي، با حضرتش روبرو شدند. اما آثار گناه آن فرد در چهره اش نمايان بود. از خجالت صورتش را به طرف ديوار برگردانيد كه امام كاظم عليه السلام متوجه نشوند. امام عليه السلام به ايشان نزديك شده و فرمودند: در هر حالي كه هستي از ما روي برگردان مباش.  )  مي توانيم با آن حضرت درد ودل کرد.

از همين لحظه شروع کنيم.مطمئن باشيم که حضرت از شنيدن حرفهاي ما خسته نخواهد شد. زيرا خود آن حضرت از ما خواسته اند که هميشه مراجعه کنيم.

حالاکه اين گنج بزرگ را يافتيم ،ازنداشتن يار و مونس نگران نباشيم .تنها کافي است که زحمت مراجعه ي به گنج را به خودمان بدهيم . نکند که ديگران درباره ي مابگويند :

 

اي در لب بحر، تشنه در خواب شده                  وي بر سرگنج و  از گدايي مرده

 1 نظر

یکی بود یکی نبود!!!

19 بهمن 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ميگويم: امام زمان! من خانهاي ندارم تا وقتي ميآيي، مهمانت کنم. ميروم کنار ساحل مينشينم و با انگشتم، روي شنها برايت خانه اي ميکشم. دريا ميآيد و با موجهايش، خرابش ميکند. با خودم ميگويم لابد دلت ميخواهد خانه ام را جاي ديگري بسازم. بعد فکر ميکنم در آسمانها بسازم تا دريا هم نتواند خرابش کند. خانه اي که راهش، ابري باشد. خانه اي پر از فکر باران که پنجرههايش رو به رنگين کمان باز شود. آن وقت بايد نشاني ام را به تو بدهم.

براي آمدن به خانه ام، بايد از جاده هاي ابري بگذري. سر راهت به درخت گردوي بزرگي ميرسي که نشاني ام را به حافظه برگهاي سبزش سپرده ام. نشاني را که پرسيدي، دست قاصدک هاي توي راه را ميگيري تا به خانه ام برسي. راه زيادي نيست. قاصدک ها حتما تو را به خانه ام ميرسانند. باور کن راه خانه ام به اندازه بالا رفتن از يک نردبان، کوتاه است. بالاي سر در چوبي خانه ام، نام خدا را در دل کاشي لاجورد نوشته ام.

 

وقتي بيايي، ميبيني در خانه ام همه چيز بوي روشني خاک را ميدهند. توي حياطش، حوض آبي است که يادگار دستهاي هنرمند باران است. من آنجا تنهايم، ولي وقتي بيايي، مرا از تنهايي در ميآوري. فقط بايد بگويي کي ميآيي تا تمام جاده هاي ابري را پابرهنه به پيشوازت بيايم. بعد دو تايي ميرويم تابلوهاي «انتظار» را از جاده هاي ابري ميکَنيم و به جايش، نشاني «گل سرخ» را ميکاريم.

 

ميگويي منتظرم باش. من خيلي زود ميآيم و اين کارها را ميکنيم. ميگويم آن وقت شبها برايم قصه ميگويي. تو ميگويي: حالا بايد قصه آمدنم را براي همه بگويي. من هم شروع ميکنم: «يکي بود، يکي نبود…».

                                                                                                                   نرم افزار آخرین امید

 

 1 نظر

هیچ کس به من نگفت...............

12 بهمن 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

هيچ کس به من نگفت:

که غيبت شما، به معناي نبودن نيست، بلکه به معناي نديدن هم نيست، چرا که تو روي فرش مجالس ما، قدم مي‌گذاري، در بين مائي، ما را مي‌بيني و مي‌شناسي، ما هم تو را مي‌بينيم، ولي نمي‌شناسيم. مگر نه اين است که شما را تشبيه کرده‌اند به يوسف (عليه السلام) که برادران را ديد و شناخت، ولي برادران، او را با اينکه ديدند نشناختند.1

مگر نه اين است که در دعاي ندبه مي‌خوانيم، اي غايبي که غايب از ما نيستي؛ فدايت شوم، اي دور از مايي که از ما دور نيستي.2

مگر نه اين است که وقتي مي‌آيي، خلايق انگشت به دهان مي‌مانند که ما اين آقا را نه يکبار، بلکه بارها ديده ايم،3 پس تو اينجايي در بين ما، ولي غايبي، يعني ناشناخته‌اي، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نيست، تو براي من غايبي که نمي‌شناسمت.

اي کاش در نوجواني به من گفته بودند که با شناخت تو، غيبت حداقل براي خودم، تمام شدني است.

اي کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس مي‌کردم.

 

بارها روي تو ديدم ولي نشناختم

                        لاله از باغ رخت چيدم ولي نشناختم

 

                                                      کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو

                                                                               آمدم دور تو گرديدم، ولي نشناختم.

1. بحارالانوار، ج5، ص154.

2. مفاتيح الجنان ـ دعاي ندبه: بنفسي انت من مغيب لم يخل منا بنفسي انت من نازح ما نزح عنا.

3. حسين گنجي، ارتباط معنوي با حضرت مهدي (عليه السلام)، ص36.

 

 

 نظر دهید »

تناقض!!

03 بهمن 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در حديث داريم که حضرت مهدي‌ عجل الله تعالي فرجه الشريف مي­فرمايد: «هر کس بگويد مرا ديده، دروغ گفته است»؛ در حالي که در بسياري موارد، از شخصيتهاي بزرگ نقل شده است که امام زمان را ديده­اند. تناقض را حل کنيد؟

 

 

براي آن که بتوان به درستي در اين‌باره گفت و گو کرد و به قضاوت نشست، ابتدا لازم است متن کلام حضرت را به دقت مرور کرد، تا روشن شود مراد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف چيست. حديثي که بحث مشاهده و دروغگو بودن مدعي مشاهده را مطرح مي­کند، آخرين توقيع و نامه­اي است که امام زمان‌ عجل الله تعالي فرجه الشريف به چهارمين و آخرين نايب خاص خود، چند روز پيش از مرگ او نوشته است. متن نامه چنين است:

بسم الله الرحمن الرحيم؛ اي علي بن محمد سمري! خداوند، اجر برادرانت را در عزاي تو عظيم گرداند. به درستي که تو تا شش روز ديگر از دنيا مي‌روي. پس به کارها­ي خود رسيدگي کن و به احدي وصيت مکن که پس از وفات، جانشين تو شود. به تحقيق، دومين غيبت (غيبت کامل) واقع شده است. پس ظهوري نيست. مگر بعد از اذن خداي عزّوجّل و آن، بعد از مدّتي طولاني و قساوت دل­ها و پرشدن زمين از ظلم خواهد بود. به زودي نزد شيعيان من مي­آيد، کسي که ادعاي مشاهده مي­کند. بدانيد کسي که ادعاي مشاهده کند، پيش از خروج سفياني و ندا، او دروغگو و افترا زننده است. و لاحول و لاقوة‌ إلا بالله العلي العظيم.2

اين حديث، در بردارنده نکاتي است، از جمله:

1. مدعيان مشاهده، در اين دوره، وجود خواهند داشت.

2. مدعي مشاهده، پيش از خروج سفياني و ندا (دو علامت حتمي ظهور) هم دروغگو است و هم افترا‌زننده‌.

افترا يا تهمت، آن است که فردي به شخص ديگر، عملي يا قولي را نسبت دهد، در حالي که او چنين نکرده باشد؛ بنابراين، بين دروغگو­بودن و تهمت­زدن، تفاوت است. هر دروغگويي، تهمت‌زننده نيست. اگر کسي فقط مدعي ديدن باشد؛ ولي به حضرت، نسبتي ندهد، ممکن است دروغگو باشد؛ ولي تهمت­زننده نيست. امام، در اين نامه هر دو صفت ناپسند را به مدعي مشاهده، وارد کرده است؛ يعني، مدعي مشاهده، نسبتي نيز به حضرت مي­دهد.

اين نکات در نامه‌، بزرگان را بر آن داشت، تا با تأمل و تدبّر دقيق­تر، به محتواي نامه بنگرند و سپس اظهار نظر کنند.

عده­اي با توجه به اين‌که نامه، در آخرين روزهاي عمر نايب چهارم صادر شده و در آن، به پايان نيابت خاصه تصريح شده است، چنين گفته­اند که مراد از مدعي مشاهده، ادعاي نيابت خاصه و ارتباط با حضرت است؛ زيرا نيابت خاص يعني حضور نزد حضرت، همراه شناخت آن بزرگوار و رساندن سؤالات مردم و ابلاغ پاسخ­ها و پيام­ها. اين فرد، هم ادعاي ديدار دارد و هم آنچه مي­گويد را از جانب حضرت بيان مي­کند و حرف­ها را پيام حضرت اعلام مي­کند.1

 

 

حضرت امام خميني‌ رحمه الله عليه مي­گويد: مراد از تکذيب مدعي مشاهده اين است که فردي، مدعي ملاقات باشد؛ ولي شاهد و دليلي نداشته باشد.3 شهيد صدر مي­گويد: مراد، ادعاي انحرافي است که شخصي با ادعاي مشاهده و ارتباط، بخواهد عقايد و نظر خود را با نام پيام­هاي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به مردم القا کند.4 برخي نيز گفته­اند: مراد از تکذيب مدعي مشاهده، تکذيب مدعي ظهور است.5 بنابراين مي­توان دريافت که در روايت، صِرف ديدار، منتفي نشده است و عالمان نيز نفي اصل ديدار را استفاده نکرده­اند. به علاوه، روايت، مدعي مشاهده را کذّاب مي­داند؛ حال اگر کسي امام را ببيند و به ديگران نگويد، تحت اين روايت قرار نمي­گيرد؛ لذا اصل ديدار، امر ممکني خواهد بود.

نکته آخر اين‌که علماي ما که موفق به ديدار حضرت شده بودند، آن را براي مردم بازگو نمي­کردند؛ بلکه اطرافيان و خواص آنان، از روي شواهد و قرايني يا در زمان­هاي بعد، متوجه وقوع ديدار آن عالم با امام مي­شدند؛ لذا عالمان تحت «عنوان مدعي مشاهده» قرار نمي­گيرند و اين روايت، با داستان ملاقات برخي بزرگان تنافي ندارد.

تذکر: اين‌که در اين دوران مدعيان دروغين فراوان‌اند، بنابراين بايد متوجه بود و فريب آنان را نخورد.

 

 

پي نوشت

. کمال الدين، ج2، ب45، ح 45.

. بحار الانوار، ج52، ص151.

. انوار الهداية، ج1، ص256.

. تاريخ الغيبة الصغري، ج1، ص639-654.

. مهدي منتظر، ص93.

 

 

 

 نظر دهید »

از آقا به مولا!

30 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب



دلـم قـرار نـمـی گـیـرد از فـغـان ، بـی تـو

سپندوار ز کف داده ام عنان ، بی تو

ازآن زمان که فروزان شدم زپرتو عشق

چو ذره ام به تکاپوی جاودان ، بی تو

گـزاره غـم دل را مـگـر کـنـم چـو امـیـن

جدا ز خلق به محراب جمکران ، بی تو

مقام معظم رهبری (مدظله)

 

 نظر دهید »

کاش روءیایم صادقه بود کاش !!!

25 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

خواب ديدم شهر ما جارو شده است. خواب ديدم مردم همه بيدارند و کودکان قد کشيده اند. و بزرگترها را ديدم که پير شده بودند و کوله بار تجربه بر دوششان. روستاييها براي آخرين بار در شهر وضو گرفتند و رفتند؛ رفتند تا نمازشان را در مسجد روستا بخوانند.

خواب ديدم دختران شهرمان چادري بر سر داشتند که دوازده شکوفه بر آن دوخته شده بود. و   پسران مساحت زمين را وجب وجب مي شمردند. خواب ديدم نگراني از چشمان مادران آبرو مي گريزد و آرامش در قلب آقاي مسجد ما جايي براي خود اجاره کرده است.

خواب ديدم در ميانه کوچه »اخوان الصفا« مردم همه جمعند. آش مي پزند؛ آش نذري براي سلامتي مسافر هميشگي فردايشان، که در راه بود. ستاره ها از آسمان آمده بودند روي پشت بامها و مردم شهر ما را به هم نشان مي دادند. سر در هر خانه اي چراغي روشن کرده بودند. و بوي نم که از آب و جاروي دختران حاجتمند به مشام مي رسيد چه جانفزا بود.

خواب ديدم صاحبخانه ها قسمتي از مازاد خانه هايشان را وقف مستأجرها کرده بودند و فروشنده ها کالاهايشان را به نسيه به مردم مي فروختند. خواب ديدم هيچ دختري بدون جهيزيه نبود و شترف بخت را ديدم که بر در همه خانه هاي خشتي و سنگي، با در چوبي يا آهني، خوابيده بود.

و پسران در دنياي خواب من براي نجابت، متانت و اصالت به خواستگاري مي رفتند و در عقدها و عروسيها اولين کارت دعوت براي صاحب عصر و زمان، مهدي فاطمه، عليهماالسلام، فرستاده مي شد.

خواب ديدم شهر ما گلکاري شده است. سبزه ها سرود مي خوانند و گلها نيايش مي کنند. هيچ خانه اي بي سفره نبود و هيچ سفره اي خالي نبود. غم در چند فرسخي شهر ما در خانه تنهايي خود زانو در بغل گرفته بود و شاديها، کاسه کاسه به خانه هاي همسايه ها برده مي شد. زيبهاييها بين همه به تساوي قسمت مي شد و از تقسيم خوبيها هيچ کس سرباز نمي زد و 365 روز از سال را »روز نيکوکاري« نام نهاده بودند.

خواب ديدم مغازه هاي شهر ما کامپيوتري شده اند، با صداي اذان بسته مي شوند و با »السلام عليکم و رحمةاللَّه« باز. خواب ديدم نسل قفلها از شهر ما برچيده شده است.

آدمها را در خواب ديدم که صبح را با گل سرخ آغاز مي کردند و شب را در کنار شب بوهاي سفيد و بنفش به صبح مي رساندند. خواب ديدم پنجره ها باز بودند و جوانها در سجاده ها جوانه مي زدند. هر دانه اي در زمين کاشته مي شد سر از آسمان در مي آورد.

دختري را ديدم به زيبايي ماه که سبدي از جواهرات بر سر داشت، لباس حريرش با آواز بادها مي چرخيد و با طنازي از مشرق به مغرب مي رفت. هيچ چشمي اما او را ميهمان نمي کرد و هيچ انگشتي اشاره به او نداشت. گويا چشم دلها  همه سير بود و هوسها در قفس.

در حرارت خوابهايم ذوب مي شدم که ناگاه به شکواي خروس صبح بيدار شدم. رؤياهاي من همه بي رنگ بودند و بي روح. بيدار شدم. کوچه ها را ديدم پر از نيرنگ، و کودکان را که در خواب غفلت بودند. مرداني که هنوز در کودکي خويش دست و پا مي زدند و خاکبازي را حرفه اي شريف مي دانستند. روستاييها بقچه هاي صداقت را در آب جوي انداخته و سيگار به دست در پي خريد کوپنهاي حرام شده بودند.

هيچ شکوفه اي بر چادر دختران شهرمان نديدم، يعني چادري نديدم که شکوفه اي بر آن گل کند! و پسران که سر به هوا قدم مي گذاشتند به نجابت و متانت و اصالت پوزخند مي زدند و در جستجوي کيسه هاي خوشبختي بودند؛ کيسه هايي که امروز در دستان پدران دخترهاست و فردا به حساب داماد ريخته مي شود.

ديدم که در عقد و عروسيهاي محله ما با شعار »يک شب هزار شب نمي شود«، اولين کارت دعوت براي شيطان فرستاده مي شود. ديدم که در محله ما از آش نذري خبري نيست. فرياد زدم و بازگشتم به رؤياها، به عشقها و به آرزوهايي که شهر زيباي ما را در عصر ظهور مي نماياند. بازگشتم به رؤياها.

بازگشتم به رؤياها.



 

پي نوشتها:

1. اشاره به چادر دوازده وصله اي حضرت زهرا، عليهاالسلام، به نقل از سلمان فارسي

2. اشاره به حديثي که حوادث زمان ظهور حضرت مهدي، عليه السلام، را بيان مي کند

 

                                                                                                  ناهيد طيبي

 3 نظر

در غیبت هم با تو.........

19 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چگونگي بهره بردن از وجود مقدس امام زمان در عصر غيبت

 

برخي چنين مي­انديشند که چون امام(ع) چراغ هدايت است، برخورداري از نور وجودش در گرو دسترسي به اوست و از سوي ديگر، مراجعه به امام(ع) براي پاسخ به مسايل شرعي و مشکلات علمي و اجراي حدود و قوانين که ثمره­ي وجود مبارک آن حضرت است در عصر غيبت ميسور نيست؛ زيرا غيبت، مانع افاضه آن مشعل هدايت و استفاضه مؤمنان مي­گردد. حال که چنين است، چرا امام بايد در غيبت به سر برند و مؤمنان از فيض وجود مبارکشان بي­بهره بمانند؟!

آنچه در چنين انديشه­اي از فوايد وجود امام(ع) و مشروط به حضور ايشان بيان گرديده است، تنها بخش کوچکي از آثار وجود آن حضرت است، چون تأثير امام معصوم در نظام آفرينش، والاتر از آن است که به امور خاص و مشروط به حضور مشهودانه محصور شود.

هرچند در برخي روايات، امام معصوم به چراغ هدايت تشبيه گرديده­اند، اين تعبيري متوسط درباره يک جنبه از منافع آن وجود مبارک است. همان­طور که برخي روايات با تعبيري کامل­تر و رساتر، امام را به آفتابي عالمتاب تشبيه کرده­اند که به جهان روشنايي مي­بخشد: عَن جابر الأنصاري انّه سأل النبي9: يا رسول­الله فهل يقع لشيعته الإنتفاع به في غيبته؟ فقال9: أي والّذي بعثني بالنّبوة إنّهم يستضيؤون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته کإنتفاع النّاس بالشّمس و إن تجلّلها سحاب!.((1))

در اين روايت طبق بيان رسول اکرم)ص)، وجود امام به خورشيد و غيبت آن حضرت ـ مهدي موجود موعود ـ به وقوع شمس در پس ابر تشبيه شده است و چگونگي انتفاع مردم از آن حضرت؛ همچون بهره­مندي آنان از آفتاب پنهان است:

1. چونان که خورشيد در منظومه شمسى، محور حرکت کرات و سيارات است، وجود مبارک حجت خدا محور نظام هستي است: ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسماء((2)).

مفتقر در خمِ چوگان تو گويى، گوييست! چرخ با آن عظمت نيز به جز گوي تو نيست((3))

2. بهره­مندي موجودات منظومه شمسي از خورشيد به تابش مستقيم آن منحصر نيست تا پوشيده شدنش به ابر، مانع انتفاع کلّي از آن باشد، بلکه نيروي جاذبه که مايه­ي ثبات و بقاي نظام کيهاني است، وزش باد، ريزش باران، رويش گياهان و …، همه از برکات وجود خورشيد و اشراق اوست؛ همچنين برکات وجود امام عصر بسيار فراتر از آن است که غيبت ظاهري آن انسان کامل، موجودات را از فيض او بي­بهره سازد. قوام آسمان و زمين، تدبير امور عالم، رزق دادن به روزي خورندگان، هدايت يافتن مستعدان و …، همه گوشه­اي از فيوضات وجود مبارک آن حضرت است که پرده غيبت مانع افاضه آن­ها نيست.

3. هنگامي که ابر چونان پرده­اي ميان ديدگان و قرص خوشيد حايل مي­شود، خورشيد را پنهان نمي­سازد، بلکه بيننده را مي­پوشاند و او را از دريافت نور و مشاهده­ي اشراق خورشيد محروم مي­سازد؛ چرا که هم خورشيد بزرگ­تر از آن است که به ابر پوشيده شود و هم منافعش بيش از آن است که با نديدنش قطع گردد.

وجود مبارک انسان کامل نيز که مايه­ي استمرار حيات عالم و آدم است بسي بزرگ­تر از آن است که چيزي او را از افاضه، محجوب دارد و رابطه­ي ميان وي و عالم هستي را متزلزل سازد. چگونه موجودي که خليفه خداست و عنان نظام هستي را به اذن خداوند در کف دارد و از نهان و آشکار آن با خبر است، دچار غيبت مي­شود؟!

جمال يار ندارد نقاب و پرده ولي غبار ره بنشان تا نظر تواني کرد((4))

4. ابر، ديدگاني را که از زمين به خورشيد مي­نگرند محجوب مي­سازد؛ نه چشم­هاي را که از فراز ابرها نظاره­گر اويند. وجود مبارک وليّ عصر نيز در چشم دنياطلبان که سر از عالم طبيعت بيرون نمي­کنند و از پس ابر تعلقات دنيوي او را به نظاره مي­نشينند غايب است، امّا آنان که بر سر شهوت­ها و غبار هواهاي نفساني پا نهاده و به آسمان معنا سر کشيده­اند، هر لحظه در حضور آن وجود شريف­اند.

تو کز سراي طبيعت نمي­روي بيرون کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد؟((5))

 

به بيان شيخ مصلح­الدين سعدى:

 

نــبينـي کـه جايي که برخاست گرد نبيــند نــظر گــرچــه بينــاست مــرد((6))

 

به گفته عارف رومى:

 

ز مـنزل هوسات ار دو گام پيش نهي نزول در حــرم کبــريا توانــي کــرد((7))

5. نور افشاني و افاضه خورشيد، قطع ناشدني است و مرز و تبعيضي ندارد و هر قابلي به قدر استعداد و پيوندش با خورشيد، از فيض او بهره­مند مي­شود. حال، موجودي که تمام موانع را بر مي­دارد و خويش را بلاواسطه به اشراق شمس عرضه مي­کند، بهره­ي کامل­تري خواهد داشت.

وجود مبارک مهدي موجود موعود که واسطه­ي فيض الهي است، چونان خورشيدي به تمام هستي فيض مي­رساند و در اين جهت، ميان بندگان خدا تفاوتي نمي­گذارد؛ ليکن هر کس به ميزان استعداد و قوّت ارتباط خود، مستفيض مي­گردد.

6 . هم­چنان که نتابيدن خورشيد، هرچند از پس ابر، به فراگيري ظلمت و شدّت برودت مي­انجامد و حيات زمين و زميني را ناممکن مي­سازد، اگر عنايت و افاضه­ي وليّ خدا و انسان کامل عصر، ـ هرچند از پس پرده­ي غيبت ـ نبود، سختي­ها و تنگناهاي معيشت و کينه­توزي دشمنان، به دوستان خاندان عصمت امان نمي­داد؛ هم­چنان که امام عصر در توقيع مبارک به شيخ مفيد1 چنين فرمود: ما در مراعات حال شما سهل­انگار نيستيم و هرگز شما را فراموش نمي­کنيم، وگرنه سختي­ها و تنگناهاي فراواني به شما مي­رسيد و دشمنان، شما را نابود مي­کردند: إنّا غير مهملين لمراعاتکم ولا ناسين لذکرکم؛ ولولا ذلک، لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الأعداء.((8))

با که توان گفت اين سخن که نگارم شاهد هر جايي است و پرده­نشين است((9))

نيز مي­توان امام(ع) را چونان مغناطيسي دانست که شاخص قبله­نماي قلوب انسان­ها و قطب­نماي تمام هستي به سوي آن وجود مبارک جهت مي­گيرد، تا گمشدگان صحراي جهالت را به خورشيد وجودش رهنمون شود.((10))

 

پي­نوشتها:

 

(1). کمال­الدين، ج 1، ص 365 و بحارالأنوار، ج 52، ص 93 .

(2). مفاتيح الجنان، دعاي عديله.

(3). ديوان آيةالله غروي اصفهاني (کمپاني).

(4). ديوان غزليات حافظ، ص 195، غزل 144.

(5) . همان.

(6) . کليات سعدى، ص 291.

(7). ديوان شمس تبريزى، ص 359، شماره 959.

(8) . الإحتجاج، ج 2، ص 598 .

(9). ديوان حاج ملاهادي سبزوارى، ص 27.

(10). آيةالله جوادي آملى، امام مهدي موجود موعود، 138 ـ 135.

 

 

 نظر دهید »

در قبال یار چه وظایفی داریم؟

18 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

نامه سید بن طاووس به فرزندش

«سيد اجل علي بن طاووس‏» رضي‏الله‏عنه در کتاب «کشف‏المحجة‏» فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموري که مربوط به آداب و وظايف او نسبت‏به مولايمان صاحب الزمان(ع) است ، تا آنجا که گفته:

« … پس در پيروي و وفاداري و تعلق خاطر و دلبستگي نسبت‏به آن حضرت(ع) به گونه‏اي باش که خداوند و رسول او (ص) و پدران آن حضرت و خود او از تو مي‏خواهند ، و حوائج آن بزرگوار را بر خواسته‏هاي خود مقدم بدار! هنگامي که نمازهاي حاجت را به جاي مي‏آوري ، و صدقه دادن از سوي آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوي خودت و عزيزانت قرار ده ، و دعا براي آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن براي خودت ، و نيز در هر کار خيري که مايه وفاي به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب مي‏شود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان نمايد…».

 

                             کشف المحجه ،ابن طاووس; / 152 و 151 ; فصل 150

 

 

 نظر دهید »

اگه امام زمانی هست چرا نامش تو قرآن نیست؟

17 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چرا در قرآن کريم به صورت صريح و روشن دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سخن گفته نشده است؟ در کجاي قرآن دربارة­ آن حضرت صحبت شده است؟ با توجه به ذکر واضح و صريح پيامبر اسلام در تورات، چرا در قرآن به طور روشن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي نشده است؟

 

 

خداوند، در قرآن کريم براي معرفي افراد از روش‌هاي مختلفي استفاده کرده است؛ براي نمونه:

الف. معرفي به نام: (ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين و کان الله بکل شيء عليماً)؛(1) «محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم کننده آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».

ب. معرفي با عدد: (و لقد أخذ الله ميثاق بني إسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبآ)؛(2) «خدا از بني‌اسرائيل پيمان گرفت و از آن‌ها، دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم».

ج. معرفي با صفت: (الذين يتّبعون الرسول النبيّ الأمّي الذي يجدونه مکتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و يَنْههُمْ عن المنکر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي کانت عليهم…)؛(3) همانا که از فرستادة (خدا) پيامبر امّي پيروي کنيد؛ پيامبري که صفاتش را در تورات و انجيلي که نزدشان است مي‌يابند: آن‌ها را به معروف دستور مي‌دهد و از منکر باز مي‌دارد؛ اشياء پاکيزه را براي آن‌ها حلال مي‌شمرد و ناپاکي‌ها را تحريم مي‌کند؛ و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را که بر آن‌ها بود، (از دوش و گردنشان) برمي‌دارد…».

بنابراين، غير از وجود مقدس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف موارد فراوان ديگري هست که در قرآن به صراحت از آن‌ها سخن به ميان نيامده است.

اين که نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با صراحت در تورات آمده است، دليل بر اين نيست که بايد نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هم در قرآن با صراحت بيايد؛ چون، ممکن است همان‌گونه که آن­جا مصلحت ذکر صريح بود، اين­جا مصلحت در عدم صراحت به نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد، اگر چه با تصريح نام نيز مشکل حق­ستيزان حل نمي­شود؛ چنان که بشارت پيامبر در تورات و انجيل آمد؛ ولي بسياري از اهل کتاب ايمان نياوردند. مخالفت بني اسراييل با پيامبر زمان خود دربارة فرماندهي طالوت(4) دليل ديگري است بر اين که ذکر نام همه جا و هميشه اختلاف را از بين نمي‌برد. بني اسراييل در مخالفتي آشکار با پيامبرشان ـ با اين که نام فرمانده به صراحت گفته شده بود ـ گفتند: (أنّي يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعة من المال)؛(5) چگونه او فرمانرواي ما باشد، با اين‌که ما براي فرمانروايي از او سزاوارتريم و به او مال گسترده‌اي هم داده نشده است».

بزرگان گفته­اند اگر نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا ساير امامان، با صراحت در قرآن ذکر مي­شد، انگيزه مخالفان براي تحريف قرآن، فراوان مي­شد و اين سند جاويد الهي، در خطر تحريف قرار مي­گرفت.

به­علاوه اين­گونه نيست که تنها راه بيان حقايق‌، تصريح به اسم و رسم آن‌ها باشد؛ بلکه در بسياري از موارد، با بيان ويژگي‌هاي يک حقيقت، البته به صورتي آشکار و روشن، مي­توان حقيقتي را به ديگران معرفي کرد. قرآن کريم، در مسأله امامت و ولايت و نيز مهدويّت و حکومت عدل جهاني، از اين شيوه بهره گرفته است. در آيات متعدد، ولايت پس از پيامبر (مائده/55) و حکومت جهاني مهدوي (نور/55) را در قالب بيان ويژگي­ها و صفات، بيان کرده است.مفسران قرآن، با استفاده از روايات پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام بيش از 250 آيه از قرآن را دربارة امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حکومت جهاني او و ياوران صالح او آورده­اند. در اين باره، کتاب­هاي مستقلي هم نوشته شده است، مانند سيماي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن، ترجمه حائري قزويني و بعضي از آن آيات عبارت است از‌:

(و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذا لبلاغا لقوم عابدين)؛ به تحقيق در زبور، از پس تورات نوشتيم که مسلماً، زمين را بندگان صالح من، به ارث خواهند برد. به يقين، در اين سخن، پيام رسايي است براي قومي که بندگان خدايند».(6)

(وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي‌شيئا و مَن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون)؛ خداوند، کساني از شما را که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده فرمود که آنان را قطعاً در زمين به خلافت خواهد گمارد؛ همان‌گونه که کساني را که پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعاً برايشان دينشان را مستقر خواهد کرد؛ ديني که آن را براي­شان پذيرفت و آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت‌، دگرگون مي­کند؛ آن چنان که مرا عبادت مي­کنند و چيزي را با من شريک نگردانند و هر کس بعد از آن کفر ورزد، قطعاً آنان فاسقند.(7)

و نکته آخر اين‌که قرآن کريم، در جايگاه قانون اساسي اسلام، در بسياري از موارد، کليات مسائل اسلامي را مطرح کرده است و بيان بسياري از حقايق را به پيامبر و جانشينان او واگذار کرده است و صريحاً، پيامبر را مبيّن و مفسّر قرآن معرفي کرده است:

(و انزلنا اليک الذکر لتبين الناس ما نزل اليهم)؛ قرآن را بر تو نازل کرديم، تا آنچه را بر مردم نازل شده است، براي آنان بيان کني.(8)

نکته لطيف اين که خداوند از کلمه تبيين استفاده کرده است که به معناي توضيح و تفسير است، نه از الفاظي مانند قرائت و تلاوت که به معناي خواندن است، بنابراين به جاست در کنار قرآن، به پيامبر اکرم و رواياتي که به صراحت در مورد حضرت مهدي پرداخته‌اند، مراجعه نماييم.

پي نوشت:

——————————————————————————(1). احزاب/40.

(2). مائده/ 12.

(3). اعراف/ 157

(4). بقره/ 246-267.

(5). بقره/ 247.

(6). انبيا/ 105و 106.

(7). نور/ 55.

(8). نحل/ 44.

(مجله شماره 19 : - پرسش هاي مهدوي و پاسخ هاي امان)

 

 

 

 

چرا در قرآن کريم به صورت صريح و روشن دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سخن گفته نشده است؟ در کجاي قرآن دربارة­ آن حضرت صحبت شده است؟ با توجه به ذکر واضح و صريح پيامبر اسلام در تورات، چرا در قرآن به طور روشن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي نشده است؟

 

 

خداوند، در قرآن کريم براي معرفي افراد از روش‌هاي مختلفي استفاده کرده است؛ براي نمونه:

الف. معرفي به نام: (ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين و کان الله بکل شيء عليماً)؛(1) «محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم کننده آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».

ب. معرفي با عدد: (و لقد أخذ الله ميثاق بني إسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبآ)؛(2) «خدا از بني‌اسرائيل پيمان گرفت و از آن‌ها، دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم».

ج. معرفي با صفت: (الذين يتّبعون الرسول النبيّ الأمّي الذي يجدونه مکتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و يَنْههُمْ عن المنکر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي کانت عليهم…)؛(3) همانا که از فرستادة (خدا) پيامبر امّي پيروي کنيد؛ پيامبري که صفاتش را در تورات و انجيلي که نزدشان است مي‌يابند: آن‌ها را به معروف دستور مي‌دهد و از منکر باز مي‌دارد؛ اشياء پاکيزه را براي آن‌ها حلال مي‌شمرد و ناپاکي‌ها را تحريم مي‌کند؛ و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را که بر آن‌ها بود، (از دوش و گردنشان) برمي‌دارد…».

بنابراين، غير از وجود مقدس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف موارد فراوان ديگري هست که در قرآن به صراحت از آن‌ها سخن به ميان نيامده است.

اين که نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با صراحت در تورات آمده است، دليل بر اين نيست که بايد نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هم در قرآن با صراحت بيايد؛ چون، ممکن است همان‌گونه که آن­جا مصلحت ذکر صريح بود، اين­جا مصلحت در عدم صراحت به نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد، اگر چه با تصريح نام نيز مشکل حق­ستيزان حل نمي­شود؛ چنان که بشارت پيامبر در تورات و انجيل آمد؛ ولي بسياري از اهل کتاب ايمان نياوردند. مخالفت بني اسراييل با پيامبر زمان خود دربارة فرماندهي طالوت(4) دليل ديگري است بر اين که ذکر نام همه جا و هميشه اختلاف را از بين نمي‌برد. بني اسراييل در مخالفتي آشکار با پيامبرشان ـ با اين که نام فرمانده به صراحت گفته شده بود ـ گفتند: (أنّي يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعة من المال)؛(5) چگونه او فرمانرواي ما باشد، با اين‌که ما براي فرمانروايي از او سزاوارتريم و به او مال گسترده‌اي هم داده نشده است».

بزرگان گفته­اند اگر نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا ساير امامان، با صراحت در قرآن ذکر مي­شد، انگيزه مخالفان براي تحريف قرآن، فراوان مي­شد و اين سند جاويد الهي، در خطر تحريف قرار مي­گرفت.

به­علاوه اين­گونه نيست که تنها راه بيان حقايق‌، تصريح به اسم و رسم آن‌ها باشد؛ بلکه در بسياري از موارد، با بيان ويژگي‌هاي يک حقيقت، البته به صورتي آشکار و روشن، مي­توان حقيقتي را به ديگران معرفي کرد. قرآن کريم، در مسأله امامت و ولايت و نيز مهدويّت و حکومت عدل جهاني، از اين شيوه بهره گرفته است. در آيات متعدد، ولايت پس از پيامبر (مائده/55) و حکومت جهاني مهدوي (نور/55) را در قالب بيان ويژگي­ها و صفات، بيان کرده است.مفسران قرآن، با استفاده از روايات پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام بيش از 250 آيه از قرآن را دربارة امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حکومت جهاني او و ياوران صالح او آورده­اند. در اين باره، کتاب­هاي مستقلي هم نوشته شده است، مانند سيماي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن، ترجمه حائري قزويني و بعضي از آن آيات عبارت است از‌:

(و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذا لبلاغا لقوم عابدين)؛ به تحقيق در زبور، از پس تورات نوشتيم که مسلماً، زمين را بندگان صالح من، به ارث خواهند برد. به يقين، در اين سخن، پيام رسايي است براي قومي که بندگان خدايند».(6)

(وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي‌شيئا و مَن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون)؛ خداوند، کساني از شما را که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده فرمود که آنان را قطعاً در زمين به خلافت خواهد گمارد؛ همان‌گونه که کساني را که پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعاً برايشان دينشان را مستقر خواهد کرد؛ ديني که آن را براي­شان پذيرفت و آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت‌، دگرگون مي­کند؛ آن چنان که مرا عبادت مي­کنند و چيزي را با من شريک نگردانند و هر کس بعد از آن کفر ورزد، قطعاً آنان فاسقند.(7)

و نکته آخر اين‌که قرآن کريم، در جايگاه قانون اساسي اسلام، در بسياري از موارد، کليات مسائل اسلامي را مطرح کرده است و بيان بسياري از حقايق را به پيامبر و جانشينان او واگذار کرده است و صريحاً، پيامبر را مبيّن و مفسّر قرآن معرفي کرده است:

(و انزلنا اليک الذکر لتبين الناس ما نزل اليهم)؛ قرآن را بر تو نازل کرديم، تا آنچه را بر مردم نازل شده است، براي آنان بيان کني.(8)

نکته لطيف اين که خداوند از کلمه تبيين استفاده کرده است که به معناي توضيح و تفسير است، نه از الفاظي مانند قرائت و تلاوت که به معناي خواندن است، بنابراين به جاست در کنار قرآن، به پيامبر اکرم و رواياتي که به صراحت در مورد حضرت مهدي پرداخته‌اند، مراجعه نماييم.

پي نوشت:

——————————————————————————(1). احزاب/40.

(2). مائده/ 12.

(3). اعراف/ 157

(4). بقره/ 246-267.

(5). بقره/ 247.

(6). انبيا/ 105و 106.

(7). نور/ 55.

(8). نحل/ 44.

(مجله شماره 19 : - پرسش هاي مهدوي و پاسخ هاي امان)

 

 

 

 

چرا در قرآن کريم به صورت صريح و روشن دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سخن گفته نشده است؟ در کجاي قرآن دربارة­ آن حضرت صحبت شده است؟ با توجه به ذکر واضح و صريح پيامبر اسلام در تورات، چرا در قرآن به طور روشن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي نشده است؟

 

 

خداوند، در قرآن کريم براي معرفي افراد از روش‌هاي مختلفي استفاده کرده است؛ براي نمونه:

الف. معرفي به نام: (ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين و کان الله بکل شيء عليماً)؛(1) «محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم کننده آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».

ب. معرفي با عدد: (و لقد أخذ الله ميثاق بني إسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبآ)؛(2) «خدا از بني‌اسرائيل پيمان گرفت و از آن‌ها، دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم».

ج. معرفي با صفت: (الذين يتّبعون الرسول النبيّ الأمّي الذي يجدونه مکتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و يَنْههُمْ عن المنکر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي کانت عليهم…)؛(3) همانا که از فرستادة (خدا) پيامبر امّي پيروي کنيد؛ پيامبري که صفاتش را در تورات و انجيلي که نزدشان است مي‌يابند: آن‌ها را به معروف دستور مي‌دهد و از منکر باز مي‌دارد؛ اشياء پاکيزه را براي آن‌ها حلال مي‌شمرد و ناپاکي‌ها را تحريم مي‌کند؛ و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را که بر آن‌ها بود، (از دوش و گردنشان) برمي‌دارد…».

بنابراين، غير از وجود مقدس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف موارد فراوان ديگري هست که در قرآن به صراحت از آن‌ها سخن به ميان نيامده است.

اين که نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با صراحت در تورات آمده است، دليل بر اين نيست که بايد نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هم در قرآن با صراحت بيايد؛ چون، ممکن است همان‌گونه که آن­جا مصلحت ذکر صريح بود، اين­جا مصلحت در عدم صراحت به نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد، اگر چه با تصريح نام نيز مشکل حق­ستيزان حل نمي­شود؛ چنان که بشارت پيامبر در تورات و انجيل آمد؛ ولي بسياري از اهل کتاب ايمان نياوردند. مخالفت بني اسراييل با پيامبر زمان خود دربارة فرماندهي طالوت(4) دليل ديگري است بر اين که ذکر نام همه جا و هميشه اختلاف را از بين نمي‌برد. بني اسراييل در مخالفتي آشکار با پيامبرشان ـ با اين که نام فرمانده به صراحت گفته شده بود ـ گفتند: (أنّي يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعة من المال)؛(5) چگونه او فرمانرواي ما باشد، با اين‌که ما براي فرمانروايي از او سزاوارتريم و به او مال گسترده‌اي هم داده نشده است».

بزرگان گفته­اند اگر نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا ساير امامان، با صراحت در قرآن ذکر مي­شد، انگيزه مخالفان براي تحريف قرآن، فراوان مي­شد و اين سند جاويد الهي، در خطر تحريف قرار مي­گرفت.

به­علاوه اين­گونه نيست که تنها راه بيان حقايق‌، تصريح به اسم و رسم آن‌ها باشد؛ بلکه در بسياري از موارد، با بيان ويژگي‌هاي يک حقيقت، البته به صورتي آشکار و روشن، مي­توان حقيقتي را به ديگران معرفي کرد. قرآن کريم، در مسأله امامت و ولايت و نيز مهدويّت و حکومت عدل جهاني، از اين شيوه بهره گرفته است. در آيات متعدد، ولايت پس از پيامبر (مائده/55) و حکومت جهاني مهدوي (نور/55) را در قالب بيان ويژگي­ها و صفات، بيان کرده است.مفسران قرآن، با استفاده از روايات پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام بيش از 250 آيه از قرآن را دربارة امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حکومت جهاني او و ياوران صالح او آورده­اند. در اين باره، کتاب­هاي مستقلي هم نوشته شده است، مانند سيماي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن، ترجمه حائري قزويني و بعضي از آن آيات عبارت است از‌:

(و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذا لبلاغا لقوم عابدين)؛ به تحقيق در زبور، از پس تورات نوشتيم که مسلماً، زمين را بندگان صالح من، به ارث خواهند برد. به يقين، در اين سخن، پيام رسايي است براي قومي که بندگان خدايند».(6)

(وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي‌شيئا و مَن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون)؛ خداوند، کساني از شما را که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده فرمود که آنان را قطعاً در زمين به خلافت خواهد گمارد؛ همان‌گونه که کساني را که پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعاً برايشان دينشان را مستقر خواهد کرد؛ ديني که آن را براي­شان پذيرفت و آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت‌، دگرگون مي­کند؛ آن چنان که مرا عبادت مي­کنند و چيزي را با من شريک نگردانند و هر کس بعد از آن کفر ورزد، قطعاً آنان فاسقند.(7)

و نکته آخر اين‌که قرآن کريم، در جايگاه قانون اساسي اسلام، در بسياري از موارد، کليات مسائل اسلامي را مطرح کرده است و بيان بسياري از حقايق را به پيامبر و جانشينان او واگذار کرده است و صريحاً، پيامبر را مبيّن و مفسّر قرآن معرفي کرده است:

(و انزلنا اليک الذکر لتبين الناس ما نزل اليهم)؛ قرآن را بر تو نازل کرديم، تا آنچه را بر مردم نازل شده است، براي آنان بيان کني.(8)

نکته لطيف اين که خداوند از کلمه تبيين استفاده کرده است که به معناي توضيح و تفسير است، نه از الفاظي مانند قرائت و تلاوت که به معناي خواندن است، بنابراين به جاست در کنار قرآن، به پيامبر اکرم و رواياتي که به صراحت در مورد حضرت مهدي پرداخته‌اند، مراجعه نماييم.

پي نوشت:

——————————————————————————(1). احزاب/40.

(2). مائده/ 12.

(3). اعراف/ 157

(4). بقره/ 246-267.

(5). بقره/ 247.

(6). انبيا/ 105و 106.

(7). نور/ 55.

(8). نحل/ 44.

(مجله شماره 19 : - پرسش هاي مهدوي و پاسخ هاي امان)

 

 

 

 

چرا در قرآن کريم به صورت صريح و روشن دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سخن گفته نشده است؟ در کجاي قرآن دربارة­ آن حضرت صحبت شده است؟ با توجه به ذکر واضح و صريح پيامبر اسلام در تورات، چرا در قرآن به طور روشن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي نشده است؟

 

 

خداوند، در قرآن کريم براي معرفي افراد از روش‌هاي مختلفي استفاده کرده است؛ براي نمونه:

الف. معرفي به نام: (ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين و کان الله بکل شيء عليماً)؛(1) «محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم کننده آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».

ب. معرفي با عدد: (و لقد أخذ الله ميثاق بني إسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبآ)؛(2) «خدا از بني‌اسرائيل پيمان گرفت و از آن‌ها، دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم».

ج. معرفي با صفت: (الذين يتّبعون الرسول النبيّ الأمّي الذي يجدونه مکتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و يَنْههُمْ عن المنکر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي کانت عليهم…)؛(3) همانا که از فرستادة (خدا) پيامبر امّي پيروي کنيد؛ پيامبري که صفاتش را در تورات و انجيلي که نزدشان است مي‌يابند: آن‌ها را به معروف دستور مي‌دهد و از منکر باز مي‌دارد؛ اشياء پاکيزه را براي آن‌ها حلال مي‌شمرد و ناپاکي‌ها را تحريم مي‌کند؛ و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را که بر آن‌ها بود، (از دوش و گردنشان) برمي‌دارد…».

بنابراين، غير از وجود مقدس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف موارد فراوان ديگري هست که در قرآن به صراحت از آن‌ها سخن به ميان نيامده است.

اين که نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با صراحت در تورات آمده است، دليل بر اين نيست که بايد نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هم در قرآن با صراحت بيايد؛ چون، ممکن است همان‌گونه که آن­جا مصلحت ذکر صريح بود، اين­جا مصلحت در عدم صراحت به نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد، اگر چه با تصريح نام نيز مشکل حق­ستيزان حل نمي­شود؛ چنان که بشارت پيامبر در تورات و انجيل آمد؛ ولي بسياري از اهل کتاب ايمان نياوردند. مخالفت بني اسراييل با پيامبر زمان خود دربارة فرماندهي طالوت(4) دليل ديگري است بر اين که ذکر نام همه جا و هميشه اختلاف را از بين نمي‌برد. بني اسراييل در مخالفتي آشکار با پيامبرشان ـ با اين که نام فرمانده به صراحت گفته شده بود ـ گفتند: (أنّي يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعة من المال)؛(5) چگونه او فرمانرواي ما باشد، با اين‌که ما براي فرمانروايي از او سزاوارتريم و به او مال گسترده‌اي هم داده نشده است».

بزرگان گفته­اند اگر نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا ساير امامان، با صراحت در قرآن ذکر مي­شد، انگيزه مخالفان براي تحريف قرآن، فراوان مي­شد و اين سند جاويد الهي، در خطر تحريف قرار مي­گرفت.

به­علاوه اين­گونه نيست که تنها راه بيان حقايق‌، تصريح به اسم و رسم آن‌ها باشد؛ بلکه در بسياري از موارد، با بيان ويژگي‌هاي يک حقيقت، البته به صورتي آشکار و روشن، مي­توان حقيقتي را به ديگران معرفي کرد. قرآن کريم، در مسأله امامت و ولايت و نيز مهدويّت و حکومت عدل جهاني، از اين شيوه بهره گرفته است. در آيات متعدد، ولايت پس از پيامبر (مائده/55) و حکومت جهاني مهدوي (نور/55) را در قالب بيان ويژگي­ها و صفات، بيان کرده است.مفسران قرآن، با استفاده از روايات پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام بيش از 250 آيه از قرآن را دربارة امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حکومت جهاني او و ياوران صالح او آورده­اند. در اين باره، کتاب­هاي مستقلي هم نوشته شده است، مانند سيماي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن، ترجمه حائري قزويني و بعضي از آن آيات عبارت است از‌:

(و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذا لبلاغا لقوم عابدين)؛ به تحقيق در زبور، از پس تورات نوشتيم که مسلماً، زمين را بندگان صالح من، به ارث خواهند برد. به يقين، در اين سخن، پيام رسايي است براي قومي که بندگان خدايند».(6)

(وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي‌شيئا و مَن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون)؛ خداوند، کساني از شما را که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده فرمود که آنان را قطعاً در زمين به خلافت خواهد گمارد؛ همان‌گونه که کساني را که پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعاً برايشان دينشان را مستقر خواهد کرد؛ ديني که آن را براي­شان پذيرفت و آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت‌، دگرگون مي­کند؛ آن چنان که مرا عبادت مي­کنند و چيزي را با من شريک نگردانند و هر کس بعد از آن کفر ورزد، قطعاً آنان فاسقند.(7)

و نکته آخر اين‌که قرآن کريم، در جايگاه قانون اساسي اسلام، در بسياري از موارد، کليات مسائل اسلامي را مطرح کرده است و بيان بسياري از حقايق را به پيامبر و جانشينان او واگذار کرده است و صريحاً، پيامبر را مبيّن و مفسّر قرآن معرفي کرده است:

(و انزلنا اليک الذکر لتبين الناس ما نزل اليهم)؛ قرآن را بر تو نازل کرديم، تا آنچه را بر مردم نازل شده است، براي آنان بيان کني.(8)

نکته لطيف اين که خداوند از کلمه تبيين استفاده کرده است که به معناي توضيح و تفسير است، نه از الفاظي مانند قرائت و تلاوت که به معناي خواندن است، بنابراين به جاست در کنار قرآن، به پيامبر اکرم و رواياتي که به صراحت در مورد حضرت مهدي پرداخته‌اند، مراجعه نماييم.

پي نوشت:

——————————————————————————(1). احزاب/40.

(2). مائده/ 12.

(3). اعراف/ 157

(4). بقره/ 246-267.

(5). بقره/ 247.

(6). انبيا/ 105و 106.

(7). نور/ 55.

(8). نحل/ 44.

(مجله شماره 19 : - پرسش هاي مهدوي و پاسخ هاي امان)

 

 

 

 

 1 نظر

بابا چه اصراری به وجود امام دوازدهم؟!!!

12 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

پرسش: چه اصراري است که امامان معصوم عليهم السلام  در دوازده تن منحصر شوند تا لازم آيد خداوند، قوانين طبيعت را به خاطر امام دوازد‌هم به تعطيل درآورد؟

پاسخ: يکي از اصول اصيل شيعه اماميّه، اصل امامت مي‌باشد، امامت استمرار نبوّت است، که تحقّق اهداف الهي در سعادت انسان و رسانيدن او به کمال مطلوب و مراتب قرب و رضاي الهي، بدون آن ممکن نيست. امام، فرد کامل انسانيّت، و رابط ميان عالم مادي و عالم ربوبي است و بنا بر روايات اسلامي، چنانچه امام و حجّت خدا نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد.

امام سجاد عليه السلام  مي‌فرمايند: «ما پيشواي مسلمين، و حجّت بر اهل عالم، و سادات مؤمنين و رهبر نيکان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنان‌که ستارگان، امان اهل آسمانند. به واسطه ماست که آسمان بر زمين فرود نمي‌آيد، مگر وقتي که خدا بخواهد. به واسطه ماست که باران رحمت خداوندي نازل مي‌گردد و برکات زمين خارج مي‌شود، اگر ما روي زمين نبوديم، اهلش را فرو مي‌برد. سپس فرمودند: از روزي که خدا آدم را آفريد تاکنون هيچ‌گاه زمين  از حجّت خدا، چه ظاهر و مشهود، چه غايب و مستور، خالي نبوده است، و تا روز قيامت نيز از حجت خالي نخواهد بود و اگر چنين نبود خدا پرستش و عبادت نمي‌شد».(1)

با توجه به اين مقدمه کوتاه، به بيان مسئله‌اي که ناشي از اراده و مشيّت الهي است مي‌پردازيم و آن اين‌که: چرا تعداد امامان از دوازده نفر بيشتر نيست؟

بايد دانست که مسئله امامت، لحظه‌اي به زمان واگذار نشد. بدين معني که هرگاه امامي از دنيا رفت، يا به شهادت رسيد، امامي ديگر جاي او را گرفت. زيرا واگذاشتن امامت به زمان، در آينده موجب خواهد شد که امامت در هاله‌اي از ابهام قرار گيرد و برنامه الهي اسلامي را در معرض خطر جدي قرار دهد. از سوي ديگر، موجب تشويش اذهان و سرگرداني مردم و گمراهي و پراکندگي آنان و ظهور اباطيل نابجاي فراوان به نام دين و اسلام و به حساب راه صواب و حق و حقيقت مي‌گردد.

همچنين فرصت به دست طمع ورزان هواپرست و مدعيان دروغين امامت خواهد افتاد تا به گمراهي مردم و بازي با دين و احکام آن و ظهور بدعت‌هاي ناروا و تباهي حق بپردازند، تا آن‌جا که راه وصول به آن به صورت امري محال و ناممکن درآيد.

از طرفي ديگر هرگاه حاکمان احساس کنند کسي هست که آنان را به پيشگيري، ملايمت و دوري از سختگيري و فشار ملزم سازد و از سوي ديگر قدرت کافي را براي نابودي منبع خطر آن، در اختيار دارد، بدان مبادرت خواهند کرد و تمامي منابع خطر را از سر راه خود بر خواهند داشت و تندبادهاي حقه و کينه، وزيدن خواهد گرفت و تمامي دستاوردهاي جهاد پيامبران و اوصياي الهي و همه بندگان با اخلاصي که در راه خداوند کوشيده‌اند، را چنان ريشه‌کن نمايند که گويي اصلاً چنين چيزي نبوده است.

براي اين منظور و با توجه به مطالبي که گفته شد و بر اساس مقتضيات و به لحاظ هماهنگي با ضرورياتي که اين عينيت و ساير اعتبارات تربيتي موجب مي‌شود، رسول اکرم صل الله عليه و آله و سلم  در رواياتي، تعداد و اسامي امامان بعد از خود را دقيقاً بيان نموده که اولين آنها امام علي عليه السلام  و آخرين آنها امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  است.

باري، اقتضاي حکمت الهي است که عمر امام دوازد‌هم عجل الله تعالي فرجه الشريف  آن‌قدر طولاني شود که فرصت را براي انجام حرکت اصلاحي جهان شمول اسلام آماده کند. حتي با اين تعيين دقيق و آن نصّ صريح هم، صحنه اجتماع اسلامي از ادعاهاي دروغين مدّعيان امامت در امان نماند. اين مقام براي محمد بن حنفيه، اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام  و ديگران ادعا شده است. اما از اهميت و تأثير چنداني برخوردار نبوده‌اند.

بنابراين منحصر کردن تعداد امامان عليهم السلام  به دوازده نفر، کاملاً ضروري بوده است؛ تا به نيازي که در عينيت جامعه هست، مطابقت کند. اگر برهه‌اي از تاريخ را ـ که امامان عليهم السلام  ما در سه قرن اول پس از وفات رسول اکرم صل الله عليه و آله و سلم  در آن بسر بردند ـ به طور دقيق مطالعه کنيم، در خواهيم يافت که امت اسلامي در اين مدت توانست تمامي جوانب تشريع و اهداف مختلف آن را در سطح عمومي فراگيرد و برزمينه‌هاي گوناگون زندگي اشراف يابد. آري، اگر غيبت امام غايب عليه السلام  در کار نباشد، فرصت عمل و حفظ دستاوردهايي که ثمره جهاد و تلاش پيامبران و مخلصان فداکار در طول تاريخ است، کم‌کم از دست خواهد رفت، تا جايي که به صفر برسد.(2)

اما در جواب اين‌که چرا براي حفظ امام دوازدهم عليه السلام  قوانين طبيعت را تعطيل کرده است، بايد گفت که اين اولين مرتبه نيست که خداوند متعال براي نگهداري از فردي که حکمتش اقتضا مي‌کند، قانون طبيعت را تعطيل مي‌نمايد؛ در ذيل به چند نمونه اشاره مي‌شود:

-  در آن هنگام که ابراهيم عليه السلام  را در آتش افکندند، تنها راه جلوگيري از نابوديش، تعطيل اين قانون بود. پس به آتش گفته شد که «بر ابراهيم خنک و سلامت شو!» و اين چنين شد.

-    دريا براي موسي عليه السلام  شکافته شد.

-    کار بر روميان مشتبه شد و پنداشتند که عيسي عليه السلام  را دستگير کرده‌اند، در حالي که دستگير نکرده بودند.

-  حضرت محمد صل الله عليه و آله و سلم  از خانه خود که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعت‌ها در کمين او بودند تا بر وي بتازند، بيرون رفت و کسي او را نديد، زيرا خداوند مي‌خواست پيامبرش را از چشم‌هاي آنان پوشيده دارد.

از اين رو هر گاه پاسداري از زندگي يکي از حجت‌هاي خداوندي، براي ادامه کارش و پايان بردن نقش سازنده‌اش ضروري باشد، الطاف خداوند دخالت کرده و براي حفظ او، يکي از قوانين طبيعي را به حالت تعطيل درمي‌آورد و برعکس، اگر مدت مأموريت او سرآمده باشد و وظيفه الهي تعيين شده‌اش را به انجام رسانده باشد، هماهنگ با قوانين طبيعي حيات با مرگ روبه‌رو مي‌شود، يا به شهادت مي‌رسد.

جاي بسي شگفتي است که گروهي همه اين مطالب را در جاي خود ـ که پيرامون تعطيل شدن قانوني از قوانين طبيعت است ـ پذيرفته‌اند، اما هنگامي که با عقيده شيعه، در مورد طول عمر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  روبه‌رو مي‌شوند، انگشت حيرت به دهان مي‌گيرند و اين گونه عقايد را غير عاقلانه و غير منطقي مي‌دانند؟!(3)

 

 

 

 

(1) . ينابيع المودة، قندوزي، ج3، ص147.

(2) . جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟ علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه سپهري، ص35.

(3) . برگرفته از کتاب يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، عليرضا رجالي تهراني، ص88-85.

 

 نظر دهید »

گل بود وعشق بود و......

10 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

باشد … باشد…: به ميهماني دل‌ها نيامدي؟!

گفتم براي آمدنت گل بياورند، گل بود و عشق بود، ولي نيامدي!

مي‌سوختيم در تب پروانگي خويش، وقتي که از حوالي بالا نيامدي

هي شعر مي‌شديم ولي شعرهاي زرد، خشکيده، بي رمق، پر اما … نيامدي

يکبار دگر با دل پرسوز من بگو، آقا! بگو که آمده‌اي يا نيامدي؟

خورشيد، ماه، حضرت دريا، نه … آمدي …

                                                                                                (اشرف حافظيان)

 

 

 نظر دهید »

انتظار بدون صبر وبصیرت!!

09 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

همه ما اين جمله حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم  را حفظ هستيم که فرمودند: «افضل العبادة انتظار الفرج».1 همچنين در سخن شريفي از امام علي عليه السلام  چنين آمده است که: «أفضل العبادة عفّة البطن و الفرج؛ برترين عبادت، نگهدارى شکم و ميل جنسي (از محرمات‏) است».2 اما آيا عفت ـ که دو مصداق آن بيان شد ـ مصاديق ديگري نيز دارد.

امام علي عليه السلام  اين سؤال را نيز پاسخ داده و فرمودند: «انّ افضل العفّه الوَرَع». ورع به معني تقواست و به عبارتي، نقطه عالي نيت‌ها و اعمال انسان‌ها محسوب مي‌شود. اين جمله، يکي از جملاتي است که امام علي عليه السلام  در نامه‌اي، به محمد بن ابي بکر نوشتند؛ آن هم زماني که او را به عنوان والي مصر، رهسپار آن ديار کردند. مصر در آن زمان چنان دستخوش دگرگوني شده بود که عليه حکومت مرکزي ايستاده و علم شورش برداشته بود. داستان محمد بن ابي بکر با شهادتش توسط مأموران معاويه در آن خطه، پايان مي‌پذيرد و مصر سرانجام رسماً از سيطره حکومت به حق اميرالمؤمنين عليه السلام  خارج و به عنوان تحفه و دستمزد حيله‌اي که عمروعاص در صفين به خرج داد (قرآن بر سر نيزه کردن) به او سپرده شد. مصر قبل از شهادت محمدبن ابي بکر، شهادت مالک اشتر را نيز در کارنامه خود داشت. وقتي که مالک به عنوان فرماندار به آنجا رفت به نيرنگ عمروعاص شهيد شد.

ممکن است تصور کنيد اين مقدمه، قدري طولاني شده است؛ امّا نکته مهم همين جاست! چون در زمان عثمان، مهم‌ترين کساني که به عنوان دادخواهي به مرکز حکومت اسلامي(مدينه) آمدند تا شکايت فرماندار را به عثمان کنند و گشايشي در کارشان حاصل شود، همين اهل مصر و بزرگان آنها بودند. علاوه بر مصريان، بزرگان ساير بلاد اسلامي نيز به مدينه آمده بودند و اجتماع بزرگي در مدينه به راه افتاده بود. عثمان از ترس شورش اين جمعيت فراوان، سپاه شام را به فرماندهي معاويه به مدينه فرا خواند و معاويه هم سپاه را به سمت مدينه حرکت داد؛ ولي هيچ گاه اجازه نداد حتي به نزديکي مدينه برسد! از آن طرف، عثمان، قول برکناري چند فرماندار را به مردم داد و مردم مصر با خوشحالي مدينه را ترک کردند. اما توطئه مروان باعث شد تا مصريان سراسيمه از نيمه راه بازگشته و وارد مدينه شوند و سرانجام پس از محاصره‌اي طولاني، با نيرنگ نزديکان عثمان، خليفه سوم کشته شد.

بعد از آن، مردم در مسجد جمع شدند تا با امام علي عليه السلام  بيعت کنند. مصريان نيز در ميان اين بيعت کنندگان بودند. امام شروط بسياري با مردم در ميان گذاشتند و بزرگان نيز به نيابت از طائفه خود آن را پذيرفتند. اما سختي‌هاي عمل به پيمان و شرط، آغاز شد و اولين فتنه مسلمين که «جنگ جمل» بود درگرفت. امام خطاب به مسلمانان فرموده بود: «لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ؛ هيچ کس توان برداشتن اين عَلم را ندارد؛ جز کساني که اهل صبر و بصيرت باشند».3

اولين نزاع اهل قبله در گرفت و مسلمانان زيادي کشته شدند. اما هنوز خون‌هاي کشته‌شدگان خشک نشده بود که معاويه سر به طغيان گذاشت و خونخواهي عثمان و مؤاخذه شدن دروغين امام علي عليه السلام  ـ به عنوان عامل قتل ـ را دست‌آويز جنگي کرد که صفين نام گرفت. در صفين، کارزار طولاني شد؛ تا اين که سرانجام زماني که پيروزي امام علي عليه السلام  قطعي شده بود، نيرنگ عمروعاص مؤثر افتاد و کساني که بي‌بصيرت به ميدان وارد شده بودند، قرآن ناطق را نديدند و به تکريم قرآن صامت روي آوردند!

بسيار بودند کساني که تأمل نکردند و بي‌بصيرت وارد ميداني شدند که جز نابودي و هلاکت، ارمغاني برايشان به همراه نداشت؛

اگر طلحه و زبير تن به تقوا سپرده بودند و عفت پيشه مي‌کردند و اگر خوارج، بصيرت به خرج مي‌دادند و امام را وادار به حکميت نمي‌کردند و دست آخر رو در روي او نمي‌ايستادند و اگر اهل مصر ـ که انتظار گشايش و فرج واقعي داشتند و برقراري عدالت را مي‌خواستند ـ به جاي ايستادن در کنار عمروعاص، در کنار سرداران بزرگ امام علي عليه السلام  ايستاده بودند، نه مصر تجزيه مي‌شد، نه خوارج کشته مي‌شدند و مهم‌تر اينکه بين اهل قبله چنين نزاع و جنگي در نمي‌گرفت.

اينک ما بايد تاريخ را يک‌بار ديگر مرور کنيم تا بدانيم اگر به راستي خواستار گشايش هستيم، امر ظهور و  فرج، بدون تقوا، صبر، عفت و بصيرت، محقق نخواهد شد.

 

 

                                                                                                                             هدي مقدم*

 

 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

*. کارشناس ارشد فقه و حقوق.

1. کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص287.

2. ترجمه غرر(انصاري)، ج1، ص 185.

3. نهج‌البلاغه، خطبه 173.

 2 نظر

با اینکه خدا ستار العیوب اماچرا؟!!!

09 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيا موقع گناه، امامان عليهم السلام ناظر اعمال ما هستند و آيا اعمال ما به امام عصر عليه السلام عرضه مي­شود؟ اگر اين چنين باشد، لقب «ستار العيوب» بودن خدا براي چيست؟

روايات عرضه اعمال خدمت امام عصر، عليه السلام معتبرند و نافي ستّاريت خداوند نيست. ميان پيروان مکتب اهل بيت، با توجّه به اخبار فراواني که از امامان رسيده، عقيده اين است که پيامبر و امامان عليهم السلام از اعمال همه امت آگاه مي­شوند؛ يعني خداوند از طرق خاصّي اعمال امت را بر آنان عرضه مي­دارد. روايات، در اين زمينه، بسيار است. پيش از آوردن حديث، براي تاييد موضوع، آياتي را که به موضوع عرضة اعمال بر پيامبر و امام دلالت دارد، مي‌آوريم. خداي سبحان در قرآن مجيد مي­فرمايد: و قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون؛ بگو: عمل کنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي­بينند….(1)

از طرفي، نبي مکرّم اسلام صلي الله عليه و آله شاهد و گواه امت است:  (يا أيها النبي إنا ارسلناک شاهداً )؛(2) و «فکيف إذا جئنا من کل أم? بشهيد و جئنا بک علي هؤلاء شهيداً؛ حال آنان چگونه است آن روز که براي هر امت، گواهي بر اعمالشان مي­طلبيم و تو را گواه بر اعمال آنان قرار خواهيم داد؟».(3)

 

 

مرحوم علامه­ طباطبايي در تفسير الميزان مي­گويد: هر عملي که انسان انجام مي­دهد، از خير يا شر، خدا و رسولش و مؤمنان، حقيقت عمل خير يا عمل شر را مشاهده مي­کند؛(4)

منظور از «مؤمنون» در آيه 105 از سوره­ي توبه، امامان عليهم السلام هستند. يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق عليه السلام دربارة اين آيه پرسيدم. فرمود: «مؤمنان، امامان هستند».(5) پس اعمال انساني، از خير و شر، به رسول­خدا و امامان عليهم السلام عرضه مي­شود. ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل مي­کند: در هر بامداد، کردار بندگان نيکوکار و فاسق بر رسول خدا صلي الله عليه و آله عرضه مي­شود؛ پس بر حذر باشيد از کردار ناشايست. همين است معناي قول خداي تعالي «قل اعملوا فسيري الله عليکم و رسوله …‌».(6)

بنابراين پيامبر و امامان عليهم السلام از حقيقت اعمال بندگان با خبر هستند و اعمال آنان را مشاهده مي‌کنند.

معناي ستار بودن خدا، آن است که اعمال انسان­ها را از ديگر انسان­ها مي­پوشاند تا آبروي آنان حفظ گردد. پيامبر و امامان عليهم السلام مظهر اسما و صفات الهي هستند. همان‌گونه که خداوند، ناظر بر اعمال مردم است، پيامبر و امامان نيز چشم خدا ميان خلق هستند و اعمال آنان را مي­بينند. آن روايتي نيز که فرموده است، خدا، اعمال را حتي از چشم پيامبر مخفي مي­کند، به مواردي خاص اشاره دارد، تا رحمت بيکران الهي را به تصوير کشد.ضمن آن که نظارت پيامبر و امام بر اعمال مردم، همانند نظارت خداوند، آثار سازنده فراواني دارد؛ يعني همان‌گونه که ستّاريت پروردگار، براي تربيت و رشد مردم است، عرضه اعمال مردم بر پيامبر و امامان نيز در همين جهت است؛ زيرا آنان، هاديان امت از طرف خدايند و فيض الهي از طريق آن بزرگواران بر بندگان نازل مي­شود؛ بنابراين، هيچ تنافي و تناقضي مشاهده نمي­شود.

 

 

آيت الله جوادي آملي مي‌فرمايد: خداوند متعال که ستّار العيوب است، مي‌داند کجا ستّاري بکند و کجا ستّاري نکند. اگر کسي ستّار عيوب ديگران باشد و در عين حال مخفيانه مرتکب گناهي شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد ديگران افشا شود. حتي در قيامت خداوند اجازه نمي‌دهد کساني که کنار يک‌ديگرند از اعمال هم باخبر شوند؛ بنابر‌اين، عملکرد خود شخص بسيار مهم است. اگر کسي پرده ديگران را ندرد و آشکارا به گناه دست نيازد، خداوند، پرده‌اش را نمي‌درد. بر اين‌اساس، کسي که با قلم و بيان و انديشه‌هاي ناصواب خود آبروي دين خدا و مردم را مي‌برد، به جايي مي‌رسد که شايسته نيست خداوند متعال آبروي او را حفظ کند. در اين موقعيت، خداي سبحان اجازه مي‌دهد صاحبدلان ببينند او چه کرده است و حتي احتمال دارد در قيامت، مقابل ديگران رسوا شود.(7)

 

 

 

 

——————————————————————————–

 

(1) . توبه (9): 105.

(2) . احزاب (3/3):45؛ «اي پيامبر ما تو را گواه فرستاديم».

(3) . نساء (4):41.

(4) . الميزان، ج9، ص398.

(5) . اصول کافي، ج1، ص318.

(6) . همان.

(7) . پرسش ها و پاسخ‌ها، ج2، ص 56.

 

 نظر دهید »

گناه !گناه!گناه!

04 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چه گناهي باعث مي شود که ما حضرت صاحب الامر -ارواحنا فداه- را نبينيم و با او ارتباط نداشته باشيم؟ کمي توضيح دهيد؟

از آن جا که امام عصر(عج) مظهر پاکي ها است و «علاقه -مند به اباصالح، خودش هم بايد صالح باشد»؛پس هر گناهي که از انسان سربزند، او را از حضرت دور مي سازد. گناه، حجاب بين انسان و حجت خدا است. گناه، قلب راتيره ، و علاقه انسان را به امور معنوي ضعيف مي کند؛ بنابراين، ترک واجبات و انجام گناهان رابطه قلبي انسان با امام زمانش را سست مي کند و اگر خداي نخواسته دل انسان بر اثر گناهان وارونه شد، شايد منکر امام عصر(عج) هم بشود؛ بنابراين ، تا دير نشده، توبه و جبران گذشته و عزم و اراده بر بازنگشتن به گناه لازم است؛ چون امام زمان(ع) بنده مطيع خدا است و از ما هم مي خواهد که بنده خدا باشيم و گناه نکنيم؛ البته لازمه گناه اجتماعي محروميت اجتماعي است و شايد مهم­ترين گناه جامعه، عدم شناخت و عدم ياري امام معصوم و عدم آمادگي و پذيرش امام و راه و روش او است که باعث محروميت از ظهور و تاخير آن مي­شود.

 1 نظر

قیام همراه با خونریزی و کشتار؟!!!

29 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيا قيام امام مهدي (عج) همراه با خونريزي و کشتار است؟

برخي در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور افراط مي­کنند و از امام مهدي(عج) و يارانش چهره­اي خشن ارائه مي­دهند؛ آنان به رواياتي استدلال مي­کنند که در آنها به کشته شدن بيشترمردم واينکه از کشته­ها، پُشته ساخته مي­شود و جوي خون جاري مي گردد، اشاره شده است.

 

برخي ديگر، تفريط مي کنند و مي­گويند: حتي به مقدار خون در ظرف حجامت خون­ريزي نمي­شود!

 

بررسي اخبار و روايات

اخباري که در آن­ها کشتار در حجم وسيعي مطرح شده­اند، بر دوقسم است:

 

الف) يک سري از آنها، مربوط به قبل از ظهور است و هيچ ربطي به دوران ظهور ندارند. اين روايات عموماً ضعيف هستند و اگر هم اين گونه نباشند، هيچ گونه ارتباطي با بحث ما، يعني قتل ها در دوران حکومت امام مهدي(عج) ندارند.

 

ب) دستة ديگر مربوط به هنگام ظهور و حکومت امام مهدي(عج) مي­باشند که خود دو گونه­اند:

 

1. رواياتي که از طريق اهل سنت است و بيشتر آنها، مشکل سندي دارد، و برخي ديگر، به پيامبر اکرم(ص) منتهي نمي شوند بلکه از افرادي مانند «کعب الاحبار» که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است.

 

2. احاديثي که از طريق اهل بيت (ع) نقل شده است و در ادامه مقاله به آنها مي پردازيم.

 

انديشه تفريطي در کشتار به هنگام ظهور

گروهي معتقدند: امام مهدي(عج)، از طريق ولايت و تصّرف تکويني، همه مردم را مطيع مي کند و کارها را با اعجاز و از راههاي غير عادي انجام مي­دهد، بنابراين کشتار، خيلي اندک خواهد بود!

 

براي دريافت پاسخ به حديثي از امام باقر(ع) متمسّک مي­شويم:

 

بشير گويد: به امام باقر(ع) گفتم: «عده­اي مي­گويند، هنگامي که آن امر روي دهد، همه کارها براي او درست و استوار مي­گردد و به اندازه يک ظرف حجامت هم خون نمي­ريزد»!

 

فرمود: «هرگز چنين نيست! سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ کار به آنجايي انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهيم کرد(کنايه از سختي ها و دشواري هاي جنگ است که موجب پديد آمدن عرق و ايجاد زخمهاي خونين مي شود)».

 

تمامي کارها در زمان قيام امام مهدي(عج) به خودي خود و با اعجاز صورت نمي­پذيرد، هر چند در ولايت تکويني حضرت و ساير امامان(ع) هيچ گونه ترديدي نيست.

 

مطابق روايات متعدد نمي­توانيم ادعا کنيم که در هنگام ظهور هيچ قتلي رخ نمي دهد؛ زيرا در آن دوران بحث از اجراي حدود الهي و اقامه عدل جهاني است و مسلما اين امر عظيم ، بدون برطرف کردن موانع ميسّر نمي­شود.

 

از طرفي، تاريخ گواهي مي­دهد که پيامبر اکرم(ص) و معصومان(ع) سعي داشته­اند، امور را به طور عادي و در مسير طبيعي انجام دهند.

 

به هر حال، لزومي ندارد که ادعا کنيم امام مهدي(عج) تمام کارهايش را از طريق اعجاز انجام مي­دهد و هيچ خوني ريخته نخواهد شد.

 

انديشه افراطي در کشتار به هنگام ظهور

در احاديثي که از طريق اهل سنت رسيده ­است، خونريزي­هاي زياد و وحشتناک ذکر شده است. اينک، به نقد و بررسي يکي از آنها مي پردازيم؛

 

يوسف بن يحيي شافعي در کتاب «عقدالدرر» روايتي را از اميرمؤمنان(ع) درباره حوادث روم نقل مي­کند و مي­گويد: «پس مسلمانان، سه تکبير مي­گويند و مانند ريگ و شن هاي رواني که از بلندي­ها فرو مي­ريزند، داخل (روم) مي­شوند و در آنجا پانصدهزار جنگجو را مي کشند و غنائم و اموال را به طور مساوي تقسيم مي­کنند، و به هر يک از آنان صدهزار دينار و صد کنيز و يا غلام مي­رسد.»

 

اين روايت مشکل سندي دارد و از نظر محتوا قابل اعتماد نيست، پيداست که جاعلان اين گونه احاديث در خدمت حکومت­هاي ظالم بوده­اند و به جهت توجيه پاره­اي از جنگ­هاي پس از پيامبر اکرم(ص) اين چنين احاديث مجعولي را وارد کتابهاي روايي کرده­اند.

 

خلاصه اين که يک دسته از روايات در مورد خون­ريزيها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و دسته ديگر از مجعولات و اسرائيليات است که با هدف و انگيزه­هاي مختلف مانند خدشه­دار کردن چهره نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي(عج) و يا توجيه کشتارها در فتوحات سابق و… وارد کتابهاي روايي شده است.

 

برنامه امام (عج) براي قيام

يقيناً، پيش از ظهور و مقارن آن ، ستمگران خونريزي بر دنيا حاکم­اند که از هيچ جنايتي فرو نمي گذارند. حال امامي که قيام مي­کند در برابر اين همه کج روي ها و بيدادگريها، چگونه بايد برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟

 

بي­ترديد معانداني که دستشان به خون بشريت آلوده است و يا مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه امام(عج) ايستادگي مي­کنند.

 

بنابراين، امامي که قيام مي­کند و مأموريت تشکيل حکومت جهاني اسلام را دارد، بايد برنامه داشته باشد. در اين جا مروري به اين برنامه ها خواهيم داشت:

 

الف) تربيت سپاهيان و تدارک مقدمات نبرد

امام مهدي(عج) براي به ثمر رساندن انقلاب جهاني، ناگزير از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح با در دست داشتن امکانات گستردة اقتصادي ، نظامي و سياسي، پرچم مخالفت برمي­دارند و مانع اصلاح گري امام مهدي(عج) مي شوند. لذا قبل از قيام، جنگاوران دريادل و کارآمدي، تربيت مي شوند و تعداد آنان در برخي 10هزار نفر و در تعدادي 100 هزار نفر و.. ذکر شده است.

 

ب) تجهيزات جنگي و وسيله دفاعي

تجهيزات آنان طبق روايتي از امام صادق(ع)، از آهن – اما نه آهن شناخته شده – است که اگر يکي از آنان، با آن بر کوهي ضربه زند، آن را دو نيم مي کند.

 

ج) قاطعيت امام در رويارويي با دشمنان

امام مهدي(عج) به اقامه حدود الهي مي­پردازد و در برخورد با دشمنان از يک نوع مجازات استفاده نمي­کند بلکه نسبت به جرم اشخاص، مجازات متناسب را اجرا مي­کند.

 

ائمه اطهار(ع) مايه رحمت­اند و مقتضي رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است.

 

با توجه به شرايط ويژه ظهور، قاطعيت امام(عج) با دشمنان و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان، هر مخالف ستمکاري را به تسليم وا مي­دارد.

 

بنابراين، اکثريت مردمِ مظلوم و ستمديده از کساني خواهند بود که امام مهدي(عج) آنان را مورد لطف قرار مي­دهد و تنها گروهي اندک مقاومت نشان مي­دهند و اين جاست که چاره اي جز شمشير نيست.

 

چکيده سخن

پس از بررسي روايات، چنين بدست مي­آيد که درباره حجم و عدد قتل و کشتار، افراط و تفريط شده و واقع، چيزي ديگر است. سياست امام مهدي(عج)، سياست پيامبر اکرم(ص) است. گاهي مقتضاي عدالت و گستردن عدالت برجامعه اين است که دشمنان لجوج- که هرگز با حکومت حضرت مهدي(عج) کنار نمي­آيند و البته عدد آنان هم زياد نيست- کشته شوند ولي متأسفانه مبالغه بسياري در اين زمينه شده است.

 

——————

 

پي نوشت:

 

1. غيبت نعماني، ص 283.

 

2. عقدالدرر، ص 189.

 

3. بصائر الدرجات، ص141.

 

 1 نظر

ای جان جانان!

26 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ای جان جانان!

ای پاسخ گرامی امن یجیب ها

تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها

چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست

جاری شو از ورای فراز و نشیب ها . . .

تعجیل در ظهورش صلوات


 

 نظر دهید »

بی بهانه برای مولا

15 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

بی بهانه اشک سرازیر شد دوباره

عشق در اشک تفسیر شد دوباره

دل سراغ گمگشته اش را باز

از کبوتر هاپی گیر شد دوباره

خواستم پروانه شوم بر گردت

دلم از دست خویش دلگیر شد دوباره

گفته ای از خسته  دل گنهکار

جرم ها بر پازنجیر  شد دوباره

ناگهان شرمندگی غمگینم کرد

رو سیاهی و عشق در گیر شد دوباره

گفتم ای جان دوستت دارم

بی بهانه اشک سرازیر شد دوباره

دست خودم نیست آقا (عج) باور کن

گوئیا یعقوب زمینگیر شد دوباره

بوی پیراهن یوسف می آید

ای خدا عشق تفسیر شد دوباره

عشق من یوسف زهرا بر گرد

از فراقت زلیخا پیر شد دوباره

نکند باز تو باشی و من نباشم

گویم ای وای دیر شد دوباره

قلبم از شوق دیدارت آتش گرفته

شوق دیدارت  تکریر شد دوباره

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                درستان 

 

 نظر دهید »

دلیل قرآنی وجود حضرت حجت (عج)

15 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 مرحوم کليني (رضوان اللّه عليه) در کتاب شريف کافي طي بابي از ائمه(عليهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنيد، زيرا در سوره قدر آمده است، هر سال ليلة القدري دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهي روح (جبرئيل سلام اللّه عليه)، همه احکام و امور را به زمين نازل مي‏کنند.

وقتي فرشتگان احکام و امور را به زمين مي‏آورند، بايد آن را به کسي بسپارند، چون افراد عادي نمي‏توانند ميزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحويل بگيرند، پس تنها کسي که در روي زمين مهمان‏دار فرشتگان و تحويل گيرنده اين امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولي عصر(عليه‌السلام) است، بنابراين با توجه به رواياتي که مرحوم کليني نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهي جبرئيل(سلام اللّه عليه) يا روح، مقدّرات امور را نازل مي‏کنند، بايد آن را به کسي بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گيرنده اين امور وجود مبارک ولي عصر(ارواحنا فداه) است.

امام سجاد عليه السلام فرموده‌اند: اي گروه شيعه، با سوره «انا انزلناهُ في ليلة القدر» با مخالفين امامت ائمه معصومين عليهم السلام مباحثه و اتمام حجت کنيد تا کامياب و پيروز شويد، به خدا که آن سوره، پس از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله حجت خداي تبارک و تعالي است بر مردم، و آن سوره آقاي دين شماست و نهايت دانش و آگاهي ماست. اي گروه شيعه، با «حم و الکتاب المُبين؛ انا انزلناه في ليلة مبارکة انا کنا مُنذرين» مناظره کنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است.

 

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مبارکه قدر مي‌فرمايد:

 

تنزّل الملائکة و الرّوح فيها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر کاري) فرود آيند. فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «ليلةالقدر» دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز: فيها ُيفرَق کلّ أمرٍ حکيم ؛ در آن شب، هر فرماني، بر حسب حکمت صادر مي‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا باب «تفعّل»(تنزَلُ بر وزن تفعُل) دلالت بر پذيرش يا تکلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در ليلةالقدرهاي آينده مي‌دهد.

اين امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل مي‌شده‌ است، و در هر شب قدر ديگر، بايد بر کسي نازل و تبيين شود که شايسته نزول ملائکه باشد.

کسي که قرآن را به عنوان کلام خدا پذيرفت به اين معني است که همه سوره‌ها و آيات آن را پذيرفته است و يک مسلمان واقعي هم کسي است که تسليم همه آيات قرآن باشد، پس هر مسلماني الزاماً بايد سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قيامت بپذيرد و لازمه پذيرفتن آن، آيه (تنزّل الملائکة…) که هر فرد با ايماني ناگزير از قبول آن است. بايد بپذيرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امري فرود مي‌آيند و اين امر يک متولي و وليّ مي‌خواهد که متولي و وليّ آن امر باشد.

و چون هيچ کس جز پيامبر و اوصياء معصوم عليهم السلام نمي‌توانند مدعي اين امر باشند و اساساً هم نيستند، بايد از اوصياء همواره کسي باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب خداوند هر امري بر او نازل شود.

آيه مورد بحث، يکي از مستدل‌ترين آيات قرآن کريم بر ضرورت وجود هميشگي يک ولي امر از جانب خداست که امين بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهي باشد، و آن همان امام معصوم است.

حال اگرکسي ادعا کند مهدي موعود (عج) هنوز متولد نشده اند چاره اي ندارد جز آنکه اين نزول ملائکه را انکار کند و هرکس نزول پيوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذيرد ، ناگزير بايد ولي امر را هم بپذيرد وگرنه کافر به بعضي از آيات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنين کسي بنابر بيان خود قرآن کريم کافر واقعي است .          

                                                                                                                               

                                                                                                                                                                                         نرم افزار موعود

 نظر دهید »

تجلی رحمت

15 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مهرباني امام زمان(عج)

 

نقل عن ابن طاوسٍ رحمه الله أنّه سمع سحراً في السّرداب عن صاحب الأمر(عج) أنّه يقول اللّهمّ إنّ شيعتنا خلقت من شعاع أنوارنا و بقيّة طينتنا و قد فعلوا ذنوباً کثيرةً اتّکالاً علي حبّنا و ولايتنا فإن کانت ذنوبهم بينک و بينهم فاصفح عنهم فقد رضينا و ما کان منها فيما بينهم فأصلح بينهم وقاصّ بها عن خمسنا و أدخلهم الجنّة و زحزحهم عن النّار ولا تجمع بينهم و بين أعدائنا في سخطک

 

حضرت مهدي(عج) در نيايشي مي‌فرمايد:

 

پروردگارا! شيعيان ما از پرتو نور وجود ما و باقي ماندة سرشت ما خلق شده‌اند، امّا همين شيعيان، به خاطر مغرور شدن به دوستي با ما و داشتنِ ولايت و از روي بي‌توجّهي گرفتار گناهان بسياري گشته‌اند.

حال اگر گناهاني که آنان انجام داده‌اند، جزء گناهاني است که بين تو و آن‌ها بايد حل شود، پس به خاطر ما آن‌ها را ببخش و ما هم از آن‌ها راضي هستيم و امّا اگر گناهاني که انجام داده‌اند، حقّ‌الناس و جزءِ گناهاني است که بين خودشان است و بايد حقّ ديگران پرداخت شود براي پرداختِ بدهي آنان، از خمسي که در اموال برايِ ما مقرّر کردي، به عنوان تقاصّ و تاوان بدهي آنان برداشت کن و به طلب کاران آن‌ها بده. و آن شيعيان را واردِ بهشت کن و از آتش جهنّم دور ساز و آن‌ها را با دشمنان ما که گرفتار غضب تو هستند، در يک مکان قرار نده.

 نويسنده: محمد رحمتي

منبع: گوهرهاي ناب در کلام امام زمان عليه السلام 266

 1 نظر

مهدویت

08 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

                  عنايت امام زمان به حوزه‏هاي علميه

 

 

   خاطره حضرت آيةاللَّه العظمي آقا سيد محمد رضا گلپايگاني رحمةاللَّه:

 

يک وقت در زمان حاج شيخ عبدالکريم حائري رحمةاللَّه، شهريه طلاب نرسيده بود. آنهايي که از نظر معيشتي از وضعيت خوبي برخوردار نبودند، کم کم داشتند از حوزه متفرق مي‏شدند. اين مسأله باعث ناراحتي و نگراني همه شده بود.

من به حضرت حجّت"ارواحنا فداه” متوسل شدم و از خود حضرت براي رفع اين مشکل استمداد نمودم. در مدرسه فيضيه خوابيده بودم که در عالم رؤيا شخصي به من گفت:

“قرار است شما در منزل فلان آقا، خدمت حضرت صاحب الزمان عليه‏السلام مشرّف شويد. بعد خبر آوردند که تشريف فرمايي حضرت به منزل آن فرد به تأخير افتاده است. ولي يک صدايي را شنيدم که فرمود:

آقا سيد محمد رضا! به حاج ميرزا مهدي بگوييد که به آقا شيخ عبدالکريم بگويند: از دعا‏هاي امام زمان عليه‏السلام وجوهات متوجه قم شد".

وقتي از خواب بيدار شدم، طبق مأموريتي که داشتم پيش حاج ميرزا مهدي رفتم و خوابم را براي ايشان تعريف کردم. نکته‏اي براي ما در اين خواب سؤال‏انگيز بود که: چرا به حاج شيخ عبدالکريم با اينکه ايشان مکّه مشرف شده بودند تعبير به “آقا شيخ عبدالکريم” کرده بودند ولي “حاج ميرزا مهدي” را حاجي ناميدند؟!

وقتي خدمت حاج شيخ رسيديم، فرمودند: رؤياي شما از رؤياهاي صادقه است، زيرا فردي از تجّار مشهد پيدا شده و قرار است هر ماه دو هزار تومان بفرستد. امّا اينکه حضرت به من تعبير “آقا شيخ” کرده‏اند با اينکه به مکه مشرّف شده‏ام، به خاطر اين است که من حجّي را که انجام داده‏ام، حجّ نيابتي بوده است.

خوش آن روزي که صوت دلربايت

بگوش جان رسد هر دم صدايت

ز هر سو ياورانت با دل شاد

بيايند و نمايند جان فدايت

 نظر دهید »

اشعار امام زمان (ع)

02 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی                         من عبور لحظه‌ها را می‌شمارم تا بیایی
صبح یك آیینه بر منبر ز چشمان تو                        می‌گفت تا ظهور چشم تو چشم انتظارم تا بیایی
سرشماری كن تو در آدینه از گل‌های پرپر              هم دعا با لاله‌های بی شمارم تا بیایی
خاك لایق نیست آقا تا به رویش پا گذاری                 در مسیرت جانفانم گل بكارم تا بیایی
صبحدم با عشق، دستت یا علی دارم كه هرگز           لحظه‌ای چشم از شقایق بر ندارم تا بیایی
بی تو باغ سبز دل‌ها رنگ پاییزی گرفته                 باز هم بر وصل تو امیدوارم تا بیایی
 
به گردش ذوالفقار حیدر آید                         زمان عمر خناسان سرآید
نسیم دلنشین صبح صادق                           طبیب حاذق دل‌های عاشق
به یك دستش سلاح و حكم قرآن                   به دست دیگرش داروی درمان
ولی حَی سبحان خواهد آمد                        دیانت را نگهبان خواهد آمد
خوشا آنان كه از خط ولایت                     تلغزد پایشان هنگام غیبت

 نظر دهید »

اشعار امام زمان (عج)

19 تیر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 3 نظر
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس