نکنه دیگران درباره ی ماهم بگویند.....
آيا تاکنون اتفاق افتاده است که احساس کنيد دلتان گرفته است؟
آيا به دنبال اين احساس دلتنگي،راه حلي يافته ايد ؟
معمولا در اين حالات دوست داريم با کسي درد ودل کنيم. مشکلاتمان را با ديگران در ميان بگذاريم. ولي اين گفتگو صرفا براي احساس سبکي وراحتي مي باشد. البته در مرحله بالاتر علاوه بر يک درد ودل ساده مي خواهيم با ديگران مشورت کرده وبراي سئوالاتمان جواب پيدا کنيم.
بنظر شما اين فرد بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ آيا با هر کسي مي توان دردودل کرد؟معمولا در چنين شرايطي به سراغ کسي مي رويم که :قابل اعتماد باشد؛ آرام وخوش اخلاق باشد؛فهميده و رازدار باشد؛ما را به خاطر مشکلمان مورد تمسخر قرار ندهد؛نسبت به ما ترحم کند؛خوب به حرف ما گوش کند؛ حتي الامکان از کمکهاي مادي و معنوي خود ما را دريغ نکند.
آيا چنين شخصي را مي شناسيد ؟
کسي که ما را از خودمان بيشتر دوست داشته باشد ؟
آيا کسي بهتر ازخداوند مي تواند به مشکلات ونيازهاي بندگانش رسيدگي کند؟
از آنجايي که خداوند مدبر است .هيچ نيازي را بي پاسخ نگذاشته است .در اين مورد نيز براي ما راه چاره اي انديشيده است .برگزيدگان خود را در ميان مردمان هر عصري قرار داه است.اينان طبيبان خلق در تمام امور زندگي هستند. در هر زمان يکي از اين بزرگواران به حرف دل مردم گوش فرا مي دهد.
هم اکنون امام زمان – حضرت حجه بن الحسن العسکري عليه السلام – مونس وطبيب من و شماست .
راز دل گفتن با ديگران مستلزم داشتن شرايط مي باشد. مثلا هر زمان و مكاني نمي توان درد و دل كرد. در حالي كه راز دل با امام زمان عليه السلام بدون شرط و قيد است. در هر مکاني،زماني(صبح ، ظهر، شب، خوابيده، نشسته، در راه ، درخانه، مدرسه و….) و در هرحالي(روزي يكي از شيعيان امام كاظم عليه السلام در حال عبور ازكوچه اي، با حضرتش روبرو شدند. اما آثار گناه آن فرد در چهره اش نمايان بود. از خجالت صورتش را به طرف ديوار برگردانيد كه امام كاظم عليه السلام متوجه نشوند. امام عليه السلام به ايشان نزديك شده و فرمودند: در هر حالي كه هستي از ما روي برگردان مباش. ) مي توانيم با آن حضرت درد ودل کرد.
از همين لحظه شروع کنيم.مطمئن باشيم که حضرت از شنيدن حرفهاي ما خسته نخواهد شد. زيرا خود آن حضرت از ما خواسته اند که هميشه مراجعه کنيم.
حالاکه اين گنج بزرگ را يافتيم ،ازنداشتن يار و مونس نگران نباشيم .تنها کافي است که زحمت مراجعه ي به گنج را به خودمان بدهيم . نکند که ديگران درباره ي مابگويند :
اي در لب بحر، تشنه در خواب شده وي بر سرگنج و از گدايي مرده