مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سوال؟؟؟

04 خرداد 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

با توجه به اینکه خداوند رحمان و رحیم است,چرا عده ای گرفتار مرگ مفاجات و ناگهانی می شوند؟

جواب:

خدای سبحان رحمان و رحیم و حتی ارحم الراحمین است .مرگ ناگهانی برای مومن رحمت است؛ یعنی مومنی ذکه تمام حقوق الهی را ادا کرده  و حقوق مردم را پرداخته -نه دینی از خدا بر عهده اوست و نه دینی از مردم- وصیت نامه خود را هم نوشته و تکلیف بعد از مرگ خود را مشخص کرده است, با مرگ راحت می شود؛بدون اینکه در پایان عمر ناراحتی و درد و سختی و بیماری و بیمارستان را متحمل شود.

از این رو، در روایات داریم که مرگ ناگهانی برای مومن رحمت و برکت است و مستقیما از دنیا به باغی از باغ های بهشتی منتقل می شود؛ ولی اشخاصی که آمادگی ندارند با مشکل مواجه می شوند و ابتدای گرفتاری آنهاست.

به همین دلیل بسیار سفارش شده که به فکر مرگ باشید و همیشه خود را آماده نگاه دارید . وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام تمام شب ها، بعد از نماز عشا با صدای بلند که همه بشنوند، می فرمود: “تجهزّوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرّحیل” ؛ آماده باشید و بارها را ببندید “. یعنی انسان باید همیشه  آماده باشد ؛چون مسافر است.

منبع:توصیه ها پرسش ها و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی/صص139-140

 نظر دهید »

مولا...

21 اردیبهشت 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

شیعه حیدرم الحمدلله…


 نظر دهید »

سوال؟؟؟

31 فروردین 1394 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چرا انسان به جایی می رسد که دچار احساس پوچی میشود؟

جواب:

برای آن است که با هدف کار نمی کند وگرنه، “الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه “انسان ها مانند معادن نقره و طلایند که در درون خود گوهر می پرورانند .

البته انسان مثل موزه که از خارج در آن اشیاء گران بها می ریزند، نیست ،مانند دریا است که در درون خود گوهر می پرورد.

چو دریا به سرمایه خویش باش

هم از بود خود سود خود برتراش

تمام گوهرهای دریا پرورش یافته خود دریاست. کسی از خارج آنها را در دریا نمی ریزد .انسان از هر دریایی دریاتر است و از هر اقیانوسی اقیانوس ترست.وقتی می تواند گوهری بپروراند ،چرا احساس پوچی کند .اگر انسان احساس پوچی بکند،به دان معناست که دنیا و متعلقات دنیوی پوچند،مقام پوچ است. اینکه هر روز یکی می رود و دیگری می آید ،نشانه ناپایداری و پوچی مقام است.

 

 

توصیه ها ،پرسش ها و پاسخ ها در محضر حضرت آیت الله جوادی آملی،پرسش42،ص107

 1 نظر

طلبه ها

13 دی 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

14:در نظافت مدرسه به مستخدمان مدرسه کمک می کنند .

15:با توجه به اینکه در حجره هم غذا هستند ،می کوشند غذای خوب را به هم حجره ای واگذار کنند؛البته بدون اینکه دوستشان متوجه شود.

16:به پدر و مادر خود احترام ویژه می گذارند.

17:طلبه ها به بحث ریا بسیار حساس اند و می کوشتد کارهای خوب آنها برای کسی مشخص نباشد.

18:در کمک به دوستان و دیگران بسیار کوشا هستند؛حتی برخی طلبه ها ی مجرد شهریه های خود را در راه کمک به دیگران مصرف می کنند.

19:حق الناس از موضوعاتی ست که طلبه ها آن را در ذهن دارند ؛مثلا در کفش کنی که کفش ها بر روی زمین جمع شده است ،پای خود را روی کفش دیگران نمی گزارند.

20:به مسائل مالی کاملا دقت دارند و از مال حرام و شبهه دار دوری می کنند؛مثلا وقتی جهت صله رحم به خانه فامیل می روند،اگر به اموال صاحب خانه شک کنند به مقدار استفاده از آن (چای و میوه)-بدون اطلاع میزبان- خمس آن را پرداخت می کنند.

21:می کوشند در هر ماه حداقل یک روز را روزه بگیرند.

22:طلبه ها می کوشند به مرور خواب خود را کم کنند و بیشتر به مطالعه و مباحثه بپردازند.

23:طلبه ها در سلام کردن به دیگران  پیشی می گیرند .

24:درخواندن کتاب هایزندگانی عالمان و عارفان فعل هستند.

 

25:به صر فه  جویی حساس اند ،به ویژه در باره نان ،در هنگام وضو گرفتن نیز اب را باز نمی گذارند.

التماس دعا…

بر گرفته از مجله حاشیه (ما هنامه فرهنگی -اجتماعی)ص،25

 نظر دهید »

طلبه ها

10 دی 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

خلقیات طلبگی

هر قشری از جامعه ممکن است با توجه به اوضاع فکری و محیط خود،خلقیات خاصی داشته باشد.طلبه ها نیز خلقیات خاص خود را دارند که عمدتاً برخاسته از فرهنگ اسلامی و شیوه زندگانی بزرگان است البته ممکن است این رفتارها در دیگران نیز مشاهده شود .این خلقیات برای کسانی که با طلبه ها زندگی کرده باشند آشنا و عادی باشد؛این مطلب با حال و هوای اوایل طلبگی و زندگی در مدرسه تنظیم شده است.

1:طلبه ها می کوشند در همه حال با وضو باشند؛حتی در سخت ترین شرایط.

2:به استاد احترام می گذارند؛مثلا در راه رفتن،یک قدم عقب تر از استاد گام بر می دارند پس از نشستن استاد می نشینند،پیش از استاد صحبت را آغاز نمی کنند و همیشه در برابر استاد می نشینند.

3:به مباحث اخلاقی علاقه مندند و داشتن استاد اخلاق از دغدغه های اصلی آنهاست.

4:در زندگی با هم حجره ها پول،جیب و امکانات زندگی انها مشترک است و به معنای واقعی برادرانه زندگی می کنند.

5:به ظواهر خود زیاد اهمیت  می دهند؛لباس اتو کشیده,موهای شانه کرده  و…

6:می کوشند کمتر با نامحرم رو به رو شوند و در رویارویی با نامحرم به زمین خیره می شوند.

7:به کتاب های خود احترام می گذارند؛مثلاً هنگام خواب  یا استراحت پای خود را به سمت کتاب دراز نمی کنند.

8:می کوشند کمتر عکس بیندازند؛یعنی زیاد مطرح نشوند.

9:پشت سر استادان غیبت نمی کنند ؛چون معتقدند این مسئله به توفیقات علمی شان آسیب جدی می زند.

10:طلبه ها به خرید کتاب و نگهداری آن علاقه مند هستند.

11:معمولاً کفش دیگران را جفت می کنند و در هنگام ورود و خروج می کوشند در سمت چپ قرار گیرند تا نفر آخر باشند.

12:طلبه ها در موضوع احترام به دیگران حساسند و معمولاً به احترام دیگران از جای خود بر می خیزند؛حتی اگر شخص مقابل بچه باشذد.

13:برخی از طلبه ها به اقامه نماز شب حساس اند و مهم تر اینکه تلاش می کنند این کار پنهانی انجام گیرد.

این مطلب ادامه دارد…

برگرفته از مجله حاشیه (ماهنامه فرهنگی و اجتماعی سال سوم مهر 1393) صفحه25

 نظر دهید »

رساله توجیح المسائل ایرانی ها

08 آذر 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

غیبت:تو روش میگم

تهمت:همه میگن

دروغ:مصلحتی

رشوه:شیرینی

ظلم:حقشه

مال حرام:پیش سه  هزارمیلیارد  ریال هیچیه

ربا:همه می خورن

نگاه به نامحرم:یه نظر حلاله

مجلس حرام:یه شب که هزارشب نمیشه

بخل:اگه خدا می خواست بهش می داد

 نظر دهید »

بجنبيد

20 مهر 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب
روز عرفه از دست رفت
اگر نجنبید روزهای بعدی را نیز از دست داده ایم
غدیر در راه است


 1 نظر

به اون بالا نگاه کن

14 اردیبهشت 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب



800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="false” DefSemiHidden="false” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="371″> me="heading 1″ />

fareast-font-family: "Times New Roman"; mso-bidi-font-family: "Traditional Arabic"; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: FA;">
ته دلت بااون خلوت کن اونی که همیشه همراهته ولی تو نمی بینیش
اونی که همیشه مراقبته ولی تو بی خبری
اونی که طاقت نمیاره تو یه گوشه غمگین بشینی
اونی که صفتش بخششه وسراسر صفاست
به اونی فکرکن که برات بارون می فرسته تا توزیربارون قدم بزنی وتازه بشی
به اونی فکرکن که هرروزرنگ آسمونوعوض می کنه تا برات یکنواخت نباشه
به اونی فکر کن که نمی زاره تنها بمونی


از اون بخواه فقط از اون کمک بگیر


به چیزهای قشنگی که برات هدیه فرستاده فکر کن
به پدر ومادر ودوستای خوبت
ببینم! چند وقته به چشمای مادر وپدرت خیره نشدی؟
چند وقته که صورتشونو نبوسیدی؟
چند وقته که صداشون نکردی؟
چند وقته که تنهایی رو خودت برای خودت ساختی؟
بی حرکت نشستی که چی بشه ؟
تا کی؟
تا خودت نخوای هیچ وقت تغییری نمی کنی
تا خودت نخوای که بر مشکلات غلبه کنی هیچ کس نمی تونه کمکت کنه
پا شو یه یا علی بگو وآستین هاتو بالا بزن
پاشو به دورو برت خوب نگاه کن
این همه قشنگی این همه زیبایی
این همه کسانی که می تونی حداقل تنهایی تو با اونها قسمت کنی اما تو نمیخوای
تو می خوای فقط  یه گوشه کز کنی  و بگی این سرنوشت منه؟
سرنوشت توی دستای من وتوست سرنوشت با همت خودمون رقم زده می شه
پاشو…
وقت داره می گذره


عمر رفته برای هیچ کس برنگشته و برای تو هم هیچ وقت بر نمیگرده


به مشکلات نیشخند بزن قبل ازاینکه توی چنگالش اسیر بشی
دستتو محکم به ریسمانی که خدا برات می فرسته گره بزن
نترس وبرو جلو! هر وقت از هر چیز ترسیدی برو سمتش!
برو توی دلش ! اینطوری دیگه ترس برات معنی نداره
فقط بجنب ! وقت کمه
اما اگه بخوای وهمت کنی توی این وقت کم خیلی هم وقت زیاد میاری


فقط پاشو زودتر…

 نظر دهید »

فقط خدا حافظ است و بس!

02 آذر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

به غیر از حافظیت خدا به هیچ چیز نباید اعتماد داشت.همه چیز در دست خداست.


در روایت است که «لا حول ولا قوه الا بالله» یعنی هیچ روگردانی  از گناهان نیست


مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و


هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت نداریم مگر به کمک و یاری خداوند.



بیانات حضرت آیه الله بهجت از کتاب (جناب عشق) نوشته علی اکبری

 نظر دهید »

دل نوشته ی دختر چادری :

28 مهر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چادر مـטּ، لباس مـــتـهمـــان در دادگاه يا در زندان نيست …

چادر مـטּ ، براي نشان دادن فقر در سريال ها و فيلم ها نيست …



چادر مـטּ ، فقط براي رفتن به اماکن زيارتي نيست …

چادر مـטּ ، تاج بندگي من است …



بُگذار به چادُرت پیله ڪنند مُــــــدام ،

به پَـروانه شدَنَت مي ارزد …

 نظر دهید »

به کجاچنین شتابان؟؟

28 مهر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب




این همه پیامك علیه ملتی استوار! دلیلش چیست؟


تا حالا دلیل پیامك هایی كه علیه لرها و تركها درست میكنند میدونید؟

 نظر دهید »

هرگاه شرمگین گردد من او را بیامرزم

05 شهریور 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

 

هرگاه شرمگین گردد من او را بیامرزم

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

َا دَاوُدُ إِنَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تَابَ مِنْ ذَلِکَ الذَّنْبِ وَ اسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أَنْسَیْتُهُ الْحَفَظَةَ وَ أَبْدَلْتُهُ الْحَسَنَةَ وَ لَا أُبَالِی وَ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ).

خداوند به داود علیه السلام وحی فرستاد که :

ای داود! هرگاه ، از بنده مؤ من من گناهی سرزند و سپس از آن توبه نماید، و چون به یادش آید از من شرمگین گردد، من او را بیامرزم .

و آن گناه را از خاطر فرشتگان محو می نمایم . و به نیکی و ثواب بدل می کنم ، و پروایی ندارم ، و من مهربانترین مهربانانم .

 2 نظر

سخن گنجشک ، حضرت سلیمان (ع ) را متأثّر نمود!

03 شهریور 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

سخن گنجشک ، حضرت سلیمان (ع ) را متأثّر نمود

روایت شده که : حضرت سلیمان علیه السلام گنجشکی را دید که به همسرش می گوید: چرا از من دوری می کنی و حال آنکه اگر بخواهم کاخ سلیمان را به نوکم گرفته و به دریا می افکنم . حضرت سلیمان علیه السلام خندید و او را نزد خود فرا خواند و فرمود: آیا تو را یاری این کار هست که می گویی ؟ گنجشک گفت : مرد گاهی نزد همسرش خود را جلوه می دهد. (دوست و عاشق بر آنچه می گوید سرزنش نمی شود.) حضرت سلیمان علیه السلام به گنجشک ماده فرمود: چرا شوهرت را از خود می رانی ؟ گنجشک ماده گفت : ای پیامبر خدا! او دوست من نیست و صرفاً ادّعای دوستی می کند، زیرا غیر من دیگری را نیز دوست دارد. سخن گنجشک مادّه حضرت سلیمان علیه السلام را متأ ثّر نمود و سخت گریان گشت و چهل روز از مردم کناره گرفت و از خداوند خواست که دلش را پر از مهر خدا کند و مهر دیگران را از دل وی ببرد.

 2 نظر

صدای تو بر من مخفی نیست

30 مرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

صدای تو بر من مخفی نیست

آنگاه که حضرت داود علیه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و کثرت مردم را در عرفات مشاهده کرد، بالای کوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نیاز شد.

چون از مناسک حج فارغ شد، جبرئیل به نزد او آمد و گفت :

ای داود! پروردگارت می فرماید: چرا بالای کوه رفتی ؟ آیا گمان کردی که صدائی به سبب صدای دیگر بر من مخفی می گردد؟

سپس جبرئیل داود را به سوی (جدّه ) و از آنجا او را به دریا بُرد تا رسید به سنگی و آن را شکافت ، ناگاه در آن سنگ کرمی ظاهر شد، آنگاه جبرئیل گفت : ای داود! پروردگارت می فرماید که :

صدای این کرم را در میان این سنگ در قعر این دریا می شنوم و غافل نیستم ، تو گمان کردی که صداهای بسیار، مانع شنیدن صدای تو می شود؟

 نظر دهید »

خود را پيدا کن!

09 مرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

نشسته بود روبه روي آينه و زل زده بود به عکس خودش توي آينه. چند با رصدايش کردم. اما انگار نه انگار که صدايي شنيده باشد، حتي سرش را هم برنگرداند. بدجوري توي خودش بود. حتماً چيزي ناراحت اش کرده بود. هميشه همين طوري بود. وقتي از چيزي ناراحت مي شد، ساعت ها زل مي د به نقطه اي و سکوت مي کرد. ايستادم کنارش و اين بار بلند تر از دفعات قبل صدايش کردم. برگشت. چشم دوخت تو چشم هايم. انگار که بخواهد با چشمانش باهام حرف بزند. ـ خسته شدم از زندگي، از زنده بودن، از نفس کشيدن، از خوردن، از خوابيدن از بيدار شدن، از، از، از… در، ديوار، کمد، پنجره… همه چيز بوي تکرار مي دهد، بوي کهنگي. ـ بس کن تؤام؛ اول صبحي اين پرت و پلاها چيه که به هم مي بافي. ـ پرت و پلا کجا بود. همه چيز عين حقيقت است. باورکن! زندي ديگر برايم آن قشنگي سابق را ندارد. حالم از اين روزها و شب هاي تکراري به هم مي خورد. حالم از اين آدم هاي تکراري، از اين حرف هاي تکراري، حتي تيپ و قيافه هاي تکراري هم، به هم مي خورد. ـ همه اش يأس، همه اش نااميدي، آخه حيفت نمي آيد بااين همه زيبايي دم از تکرار مي زني، حيفت نمي آيد در کنار بهار، از سياهي زمستان مي گويي. اشتباه نکن زندگي با وجود همين تکرارهاست که قشنگ است. اصلاً اين تکرارهات که زندگي را مي سازد و به آن معنا مي دهد. تازه بعضي از اين تکرارهاست. که، هيچ وقت بوي تکرار نمي دهد. يعني هر روز و هر ساعت و هر لحظه تکرار مي شود، اما هيچ وقت قشنگي آن لحظه ها را از ياد نمي رود. يکي از اين لحظه هاي قشنگ که هيچ وقت رنگ تکرار به خود نمي گيرد، لحظه انتظار است. انتظار آمدن آن کسي همه چشم به راه، آمدنش هستيم. همان که غروب جمعه ها، به خاطر اوست که بوي غربت و تنهايي، بوي دلتنگي به خود گرفته است. همان که روزها با عشق به آمدن اوست که رنگ انتظار مي گيرند. فراموش نکن پشت اين تکرارها مي شود، چيزهاي ناب و قشنگي پيدا کرد. مي شود لحظه هاي ماندگاري ساخت و تجربه کرد. مي شود خود را پيدا کن! لعيا اعتمادي

 1 نظر

خواسته های شما توشب قدر چیه؟

07 مرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

پيامبر (ص) فرمودند:

حضرت موسي گفت: خدايا نزديكي به تو را مي خواهم .فرمود: نزديكي به من براي كسي است كه شب قدر بيدار بماند .

گفت: خدايارحمت تو را مي خواهم .فرمود رحمت من براي كسي است كه در شب قدر بر بينوايان ترحم كند .

گفت : خدايا عبور از صراط را مي خواهم فرمود : براي كسي است كه در اين شب صدقه دهد.

گفت:خدايا درختان و ميوه ههاي بهشتي را مي خواهم .فرمود براي كسي است كه در شب قدر تسبيح گويد

گفت :خدايا رهايي از آتش را مي خواهم . فرمود:براي كسي است كه در اين شب استغفار كند.

گفت : خدايا رضايت تو را مي خواهم فرمود : دو ركعت نماز بخواند.

 نظر دهید »

اکسیر مهربانی!

09 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

مهربانى در گفتار موجب جلب اعتماد مى‏شود.

 مهربانى در فكر محبت را عميق مى‏كند.

 مهربانى به صورت بخشش، عشق مى‏آفريند.

 

 نظر دهید »

دخترم عروسیت مبارک!

05 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

عروس برایش كارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود
به تالار كه رسید

… دورترها ایستاد و گفت
 
دخترم عروسیت مبارک! ولی ای كاش كاری می كردی تا من هم می توانستم بیایم

گوشه ای نشست، دست به دعا برداشت و برای خوشبختی دختر دعا کرد.


 

 نظر دهید »

دارایی درحین درویشی!

05 تیر 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آیت الله حسن زاده آملی:

الهی اگرچه درویشم ولی داراتر از من کیست که تودارایی منی!

 

 

 1 نظر

اگر سائل می دانست؟!

28 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 نظر دهید »

اقتدا به خوبان و اولياى الهى‏

26 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

اقتدا به خوبان و اولياى الهى‏

انتخاب الگو و الگوپذيرى، از مباحث اساسى در روان‏شناسى‏و تعليم و تربيت است.

انسان همواره در پى اسوه‏اى است تا دل به او بندد و در راه و روش او گام بردارد.

تأثيرپذيرى عميق انسان از اسوه‏ها و الگوها، امرى مسلّم است.

در عبارت زير، امام سجاد (ع) اين نكته ظريف انسان‏شناسى را به شيوه‏اى زيبا بيان نموده است:

خدايا! از تو، ترسِ عبادت كنندگان تو را، و پرستشِ فروتنان تو را و يقينِ توكل كنندگان بر تو را، و توكل مؤمنان به تو را مى‏خواهم.

خداوندا! رغبت مرا در درخواست خويش مانند رغبت دوستان خودگردان و بيم مرا هم مانند آنان قرار ده و مرا در تحصيل خشنودى خود به كار گير، چنان كه هيچ عملى از دين تو را از ترس ترك نكنم.

هزار و يك نكته، ص: 27

 نظر دهید »

از فتنه های آخرالزمانی :نبرد قرقیسیا

25 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

نبرد قرقيسيا     

 

در اين ناحيه واقعه‏اي رخ خواهد داد که مانند آن از زماني که خداوند تبارک و تعالي، آسمان‌ها و زمين را آفريده اتّفاق نيفتاده و تا زماني هم که آسمان‏ها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏اي است که درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير مي‏شوند».

 

اشاره:

آنچنان که از روايات برمي‏آيد، يکي از بزرگ‏ترين فتنه‏هاي مقارن ظهور، درگيري ويژه‌اي است که در منطقة «قرقيسيا» در سوريه رخ مي‏دهد. هم در منابع شيعي و هم در منابع اهل سنت به اين نبرد اشاره و از جزئيات آن خبر داده شده است. مقالة حاضر تنها در پي آن است که گزارشي اجمالي از آنچه در اين منابع آمده، ارائه نمايد. ان‏شاءالله تحليل جامع‏تر اين رويداد را در فرصتي ديگر پي مي‏گيريم. در اين مقاله ابتدا پاره‏اي از روايات شيعه و اهل سنت را که در آنها به گستردگي و بزرگي نبرد قرقيسيا اشاره شده، نقل مي‏کنيم و در ادامه نيز به بررسي موقعيت جغرافيايي اين منطقه، دلايل و زمينه‏هاي بروز اين نبرد، طرفين نبرد و زمان وقوع آن مي‏پردازيم سپس به اجمال اين واقعه را با حادثة آرمگدون که از جانب مسيحيان صهيونيست تبليغ مي‌شود، مقايسه مي‌کنيم.

 

روايت‌هاي اسلامي خبر از وقوع جنگ‌ها، فتنه‏ها و آشوب‌هاي گسترده و فراواني در آخرالزّمان، در آستانة ظهور امام مهدي (ع) مي‏دهند؛ فتنه‏هايي که پي‏درپي مي‏رسند و سرزمين‌هاي بسياري را در برمي‏گيرند. رسول گرامي اسلام (ص) از اين فتنه‏ها و آشوب‌ها چنين ياد مي‏کنند: «فتنه‏اي به پا مي‏شود و به دنبال آن فتنه‏اي ديگر برمي‏خيزد. فتنة اوّلي در مقايسه با دومي همانند تازيانه خوردن در مقايسه با ضربات لبة تيز شمشير است! سپس فتنه‏اي پديد مي‏آيد که همة محرّمات در آن حلال شمرده شود! آنگاه خلافت به بهترين مردم روي زمين مي‏رسد، در حالي که او در خانه‏اش نشسته باشد».1 آن حضرت در روايت ديگري به گستردگي و تنوع اين فتنه‏ها اشاره کرده، مي‏فرمايند: «بعد از من چهار فتنه بر شما فرود آيد که در اوّلي خون‌ها مباح مي‏شود، در دومي خون‌ها و ثروت‏ها مباح مي‏گردد، در سومي خون‌ها و ثروت‌ها و ناموس‌ها مباح مي‏شود و در چهارمي آشوبي کور و کر جهان را مضطرب مي‏سازد آنچنان که کشتي غول پيکر آب‌هاي مجاور را مضطرب کند، اين فتنه شما را زير پر مي‏گيرد و عراق را مي‏پوشاند و در جزيره دست و پا مي‏زند، مردم تلخي حوادث و فشار آشوب را لمس مي‏کنند، آنچنان که پوست به هنگام دباغي شدن فشار وارده را لمس مي‏کند. کسي قدرت يک کلمه سخن گفتن نخواهد داشت! اين فتنه در نقطه‏اي آرام نمي‏يابد جز پس از آنکه در نقطه‏اي ديگر بيداد کند».2

 

 

1. نبرد قرقيسيا در روايت‌هاي اسلامي

 

1ـ1. منابع شيعي: روايت‌هاي شيعه و اهل سنّت به نبرد قرقيسيا اشاره کرده، از بزرگي و بي‏نظير بودن اين رويداد سخن گفته‏اند. امام باقر(ع) در روايتي خطاب به «ميسر» ضمن پرسش از فاصلة محلّ اقامت او تا قرقيسيا به بزرگي و بي‏سابقه بودن نبردي که در اين منطقه رخ خواهد داد اشاره کرده، مي‏فرمايند: «اي ميسر! از اينجا تا قرقيسا (قرقيسيا) چقدر راه است؟ عرض کردم: همين نزديکي‌ها است، در ساحل فرات قرار دارد. پس فرمودند: اما در اين ناحيه واقعه‏اي رخ خواهد داد که مانند آن از زماني که خداوند تبارک و تعالي، آسمان‌ها و زمين را آفريده اتّفاق نيفتاده و تا زماني هم که آسمان‏ها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏اي است که درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير مي‏شوند».3 و نيز از ايشان نقل شده است که: «همانا واقعه‏اي براي فرزندان عباس و مرواني در قرقيسيا روي خواهد داد که پسر نوجوان در آن پيشامد پير گردد و خداوند هرگونه ياري را از ايشان برگيرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام کند که از گوشت تن ستمگران خود را سير کنيد. سپس سفياني خروج خواهد کرد».4 امام باقر(ع) در روايت ديگري به ارتباط نبرد قرقيسيا و خروج سفياني اشاره کرده، مي‏فرمايند: «سپاهيان سفياني از قرقيسيا عبور خواهند کرد و در آنجا به نبرد خواهند پرداخت، پس صد هزار نفر از ستمگران (در آنجا) به قتل خواهند رسيد. آنگاه سفياني سپاهي را به سوي کوفه روانه مي‏سازد که تعداد آنها به هفتاد هزار نفر مي‏رسد».5 آن حضرت همچنين به شمار کشته شدگان در اين نبرد اشاره کرده، مي‏فرمايند: «شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود که در آن حوادثي روي مي‏دهد که هرگز مردم آن زمان نظير آن را نشنيده‏اند. آنگاه آن حادثه و يک حادثه ديگر که در شام روي مي‏دهد مجموعاً چهار صد هزار کشته برجاي مي‏گذارد و به دنبال آن حضرت مهدي ظاهر مي‏شود و هرگز سپاهش شکست نمي‏خورد».6

 

امام صادق (ع) نيز در روايتي، در مورد نبرد قرقيسيا چنين مي‏فرمايند: «همانا براي خداوند در قرقيسيا سفره‏اي است که سروش آسماني از آن خبر مي‏دهد؛ پس ندا مي‏کند اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين! براي سير گشتن از گوشت ستمکاران شتاب کنيد».7 يکي از محقّقان معاصر در کتاب خود به اين حديث اشاره کرده، ذيل آن مي‏نويسد: «چنان‌که روايت اشاره مي‏کند، عرصة نبرد، بيابان خشک و بي‌آب و گياه است و آنها اجساد کشتگان خود را دفن نمي‏کنند يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان و درندگان زميني از گوشت لاشه‏هاي آنها شکم خود را سير مي‏کنند و اينکه سربازان کشته شده نيز ستمگرند؛ زيرا که آنها سربازان جباران و ستم‏پيشگان مي‏باشند. يا اينکه در ميان آنها شمار زيادي از افسران و فرماندهان ستمکار از دو طرف وجود دارد».8

 

1ـ2. منابع اهل سنـت: در منابع اهل سنت نيز رواياتي وجود دارد که بيانگر شدت درگيري در قرقيسيا است؛ از جمله روايت زير که ابن حماد آن را نقل مي‏کند: «سفياني با سپاهيانش بر آنها غالب مي‏شود و ترک و روم را در قرقيسيا به قتل مي‏رساند تا اينکه درندگان زمين از گوشت آنها سير مي‏شوند».9 او در روايت ديگري از امام علي(ع) نقل مي‏کند که: «سفياني بر شام غالب مي‏شود، آنگاه در قرقيسيا نبردي بين آنها رخ مي‏دهد، تا اينکه پرندگان آسمان و درندگان زمين از کشته‏هاي آنها سير مي‏شوند».10

 

2. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا

 

قرقيسيا شهري در شمال سوريه است که در محل التقاي رود «خابور» با «فرات‏» قرار گرفته است. اين شهر پيش از اسلام «کرکيسيون‏» نام داشت و در سال نوزدهم هجري به دست مسلمانان فتح شد و قرقيسيا نام گرفت.11 در کتاب «جغرافياي تاريخي سرزمين‏هاي خلافت‏شرقي» دربارة قرقيسيا چنين توضيح داده شده است: «در حدود دويست ميلي پايين رقه، قرقيسيا که همان کرکيسيوم قديم است، در ساحل چپ دجله، جايي که رودخانة خابور آب‌هاي زيادي خود را در آن مي‏ريزد واقع است. ابن حوقل دربارة قرقيسيا مي‌گويد: «شهري زيبا است که در آغوش باغستاني قرار داد. ياقوت و حمدالله مستوفي هر دو آن را محلي دانسته‏اند کوچک‌تر از رحبه که شش فرسخي قرقيسيا و در جانب غربي فرات است».12 ابن رسته قرقيسيا را از شهرهاي اقليم چهارم و از حوزه‏هاي ناحيه جزيره معرفي مي‏کند.13 ابن خردادبه در «المسالک و الممالک» پس از آنکه موقعيت قرقيسيا بر ساحل فرات را توصيف مي‏کند به بيان فاصله آن تا بغداد مي‏پردازد و تمامي منازل ميان اين دو را نام برده، به فاصلة هر يک از ديگري نيز اشاره مي‏کند. بر اساس محاسبة وي، فاصله اين دو شهر از يکديگر در حدود نود و چند فرسخ است.14

 

در «معجم البلدان» طول و عرض جغرافيايي اين شهر به نقل از بطلميوس ذکر شده است. او مي‏گويد: طول (جغرافيايي) شهر قرقيسيا 64 درجه و 45 دقيقه و عرض آن 35 درجه است. اين شهر جزء اقليم چهارم است.15 يکي از محققان معاصر در مورد موقعيت جغرافيايي قرقيسيا مي‏نويسد: «امروزه خرابه‏هاي آن نزديک شهر ديرالزّور سوريه قرار دارد. قرقيسيا نزديک مرزهاي سوريه ـ عراق است و به مرزهاي ترکيه ـ سوريه نسبتاً نزديک مي‏باشد».16 (قرقيسيا حدود 100 کيلومتر با عراق و 200 کيلومتر با ترکيه فاصله دارد.)

 

3. دلايل و زمينه‏هاي نبرد قرقيسيا

 

آنچنان که از روايات بر مي‏آيد زمينه‌ساز نبرد قرقيسيا گنجي است که در ناحيه فرات پيدا مي‏شود. ابن حماد به نقل از پيامبر اکرم(ص) از اين گنج چنين گزارش مي‏دهد: «فرات از کوهي از طلا و نقره پرده بر مي‏دارد سپس بر سر آن جنگ مي‏شود به طوري که از هر نه نفر، هفت نفر کشته مي‏شود، پس هرگاه آن را درک کرديد به آن نزديک نشويد».17 همين مضمون با الفاظي مشابه در روايات ديگري که از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده، آمده است که از جمله مي‏توان به روايت زير اشاره کرد: «فرات از کوهي از طلا پرده برمي‏دارد، سپس مردم بر سر آن به نبرد بر مي‏خيزند و از هر صد نفر، نود نفر (و يا فرمود: نه نفر) در اين نبرد کشته مي‏شوند، هر يک از آن مردمان گمان مي‏کنند که نجات مي‏يابند».18 در «الفتن و الملاحم» ابن کثير نيز به نقل از رسول خدا (ص) به پيدا شدن گنج اشاره شده است: «به زودي فرات از گنجي از طلا پرده بر مي‏دارد، پس هر کس آن را يافت، نبايد چيزي از آن برگيرد».19 ابن کثير در جايي ديگر نيز از آن حضرت روايت مي‏کند که: «قيامت‏ بر پا نمي‏شود، تا اينکه فرات از کوهي از طلا پرده برمي‏گيرد (در آن زمان) مردم با يکديگر به نبرد برمي‏خيزند. پس، از هر صد نفر، نود و نه نفر کشته مي‏شود، هر يک از آن مردمان مي‏گويد: شايد من کسي باشم که نجات مي‏يابم».20 ابن حسام جونپوري نيز در «البرهان في علامات مهدي آخرالزمان» به ماجراي کوه طلا در فرات اشاره دارد: «قيامت برپا نمي‏شود، مگر اينکه فرات کوهي از طلا را آشکار مي‏سازد، مردم بر سر آن گنج به نبرد برمي‏خيزند و نه دهم آنها کشته مي‏شوند».21

 

نويسندة کتاب «عصر ظهور» در بحث از جنبش سفياني چنين آورده است: «هدف اصلي سفياني از جنگ عراق سلطه يافتن بر آن کشور و ايجاد مقاومت در برابر نيروهاي ايراني و زمينه‌سازان ظهور حضرت، که از مسير عراق به سوي سوريه و قدس پيش مي‏روند خواهد بود. ولي در راه عراق در اثر حادثة عجيبي جنگ قرقيسيا رخ مي‏دهد و آن حادثة پيدا شدن گنجي در مجراي فرات و يا نزديک مجراي رود فرات است؛ به طوري که عده‏اي از مردم براي دست‏يافتن به آن، دست‏به تلاش مي‏زنند و آتش جنگ بين آنها شعله ور مي‏شود و بيش از صدهزار تن از آنها کشته مي‏شوند و هيچ‌يک به پيروزي قطعي نمي‏رسند و به آن گنج دست نمي‏يابند. بلکه همگي از آن منصرف شده و به مسايل ديگر مشغول مي‏شوند».22 ناگفته نماند که ايشان نيز رواياتي در مورد پيدا شدن گنج نقل مي‏کنند، از جمله روايت زير که در نسخة خطي ابن حماد به نقل از پيامبراکرم(ص) وارد شده است: «فتنه چهارم هجده سال به طول مي‏انجامد، سپس در آن هنگام که بايد پايان مي‏پذيرد و تحقيقاً نهر فرات از کوهي از طلا پرده بر مي‏دارد و مردم براي رسيدن به آن به جان يکديگر مي‏افتند و از هر نه تن هفت تن کشته مي‏شوند».23 قابل ذکر است که بيشتر اين روايات از نظر سند ضعيف هستند.

 

4. نيروهاي درگير در نبرد قرقيسيا

 

بنابر آنچه از روايات اهل سنت به دست مي‏آيد طرفين درگير در نبرد قرقيسيا، ترکان، روميان و لشکر سفياني هستند. در اينجا به برخي از رواياتي که در اين زمينه وارد شده‏اند اشاره مي‏کنيم: «سفياني با سپاهش بر آنها پيروز مي‏شود و ترک و روم را در قرقيسيا مي‏کشد».24 و در جايي ديگر آمده است: «… پس در آن هنگام ترکان و روميان اجتماع کرده، با يکديگر به نبرد برمي‏خيزند و سه پرچم در شام برافراشته مي‏شود، آنگاه سفياني با آنها جنگ مي‏کند تا در منطقة قرقيسيا به آنها مي‏رسد».25 در روايت ديگري چنين آمده است: «زمان وارد شدن سفياني به کوفه بعد از نبرد او با ترکان و روميان در قرقيسيا است».26 در روايتي که عبدالله بن زبير از امام علي(ع) نقل مي‏کند نيز از حضور دو عبدالله27 و سپاه آنان در قرقيسيا سخن گفته شده است: «عبدالله به دنبال عبدالله برمي‏خيزد تا اينکه سپاهيان آنها در قرقيسيا در کنار نهر با يکديگر رودرو مي‏شوند».28

 

منابع شيعي نيز از درگيري لشکر سفياني با ترکان خبر مي‏دهند، مؤلف «عصر ظهور» در اين زمينه چنين مي‏نويسد: «اما طرف مقابل سفياني در اين نبرد از نظر اکثر روايات ترکان هستند ولي منظور از ترکان در اينجا چيست؟ آنچه به نظر مي‏رسد و به طبيعت امر نزديک‏تر است اينکه آنها سپاهيان ترک زبان هستند؛ زيرا درگيري و نزاع بر سر دارايي است که نزديک مرزهاي سوريه و ترکيه وجود دارد…».29 در کتاب «روزگار رهايي» نيز احاديث متعددي دربارة ترکان ذکر شده و تأکيد مي‏شود که فتنه ترک در قرقيسيا انجام مي‏پذيرد.30

 

در اينجا به برخي از احاديثي که در کتاب ياد شده آمده و ظاهراً در ارتباط با نبرد قرقيسيا است، اشاره مي‏کنيم: درنخستين روايت‏ به نقل از پيامبر اکرم(ص) چنين آمده است: «براي ترک‌ها دو خيزش است که در يکي از آنها آذربايجان ويران مي‏شود و در ديگري وارد جزيره31 مي‏شوند و پرده نشينان را به وحشت مي‏اندازند. خداوند مسلمانان را پيروز مي‏گرداند که کشتار بزرگ الهي در آن روز است».32 در روايت ديگري نيز چنين مي‏خوانيم: «بدون ترديد سپاه ترک وارد جزيره خواهند شد تا اسب‌هايشان از فرات سيراب شوند، آنگاه خداوند بر آنها طاعون را مسلط مي‏کند و همگي به وسيلة طاعون از بين مي‏روند و به جز يک نفر از آنها باقي نمي‏ماند». خداوند بر آنها برف و تگرگ همراه با سرماي سوزان و طوفان خانمان‌برانداز فرومي‏فرستد و همگي نقش بر زمين مي‏شوند. مسلمانان به يکديگر نويد مي‏دهند که خداوند آنها را هلاک کرد و شرّ آنها را از شما کوتاه نمود.33

 

5. زمان نبرد قرقيسيا

 

نبرد قرقيسيا ميان دو واقعة مهم صورت مي‏گيرد؛ نخست‏خروج سفياني و دوم ظهور امام مهدي(ع). دراينجا به اختصار به هر يک از آنها اشاره مي‏کنيم:

 

5ـ1. خروج سفياني: امام باقر(ع) در مورد واقعة نخست چنين فرموده‏است: «سفياني در روز جمعه خروج مي‏کند، بر فراز منبر دمشق قرار مي‏گيرد و از مردم بيعت مي‏گيرد که هرگز با امر او مخالفت نکنند، چه آن را بپسندند و چه آن را ناخوش دارند. آنگاه به سوي «غوطه‏» حرکت مي‏کند و 50 هزار جنگجو در اطراف او گرد آيند، آنگاه سه پرچم به اهتزاز در آيد: پرچم ترک‌ها و عجم‌ها که سياه‏رنگ است. پرچم بني‌عباس که زردرنگ است. پرچم سفياني، که سرخ‏رنگ است. سفياني بر آنها چيره مي‏شود، پس از آنکه 60 هزار نفر از آنها را از دم شمشير مي‏گذارند، آنگاه به سوي «حمص‏» مي‏رود و از فرات عبور مي‏کند و عازم «رقه‏» 34 و «سبا» 35 مي‏شود. اميرالمؤمنين علي(ع) نيز از جنگ سفياني با سپاه «ابقع‏» و «اصهب‏»36 خبر مي‏دهند: «سفياني با «ابقع‏» درگير مي‏شود سپس او و سپاهيانش را مي‏کشد. سپس «اصهب‏» و ياران او را مي‏کشد. آنگاه به کشتن آل محمد و شيعيان آنها اهتمام مي‏کند و به سوي عراق راهي مي‏شود و سپاه او به قرقيسيا وارد مي‏شود… ».37 در «عقد الدرر» نيز در همين زمينه روايتي از امام محمد باقر(ع) نقل شده که به قرار زير است: «سه پرچم در شام برافراشته مي‏شود؛ پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفياني، سفياني ابتدا با ابقع درگير مي‏شود و او و همراهانش را به قتل مي‏رساند، آنگاه اصهب را مي‏کشد، سپس تنها چيزي که سپاهيان سفياني به آن مي‏انديشند حرکت به سوي عراق است و سپاهيان او از قرقيسيا عبور مي‏کنند».38

 

در منابع اهل سنت نيز اين واقعه چنين ذکر شده است: «سه پرچم در شام بلند مي‏شود: اصهب، ابقع و سفياني، سفياني از شام و ابقع از مصر برمي خيزد. پس سفياني بر همة آنها غالب مي‏شود».39… سپس سفياني در شام بر پرچم‏هاي سه گانه غالب مي‏شود. سپس براي آنها رويدادي به بزرگي قرقيسيا نخواهد بود».40

 

5ـ2. ظهور امام مهدي(ع): حادثة مهمي که پس از نبرد قرقيسيا به وقوع مي‏پيوندد، ظهور حجت‏خدا، قائم آل محمد(ص) است. امام باقر(ع) دراين زمينه مي‏فرمايند: «سفياني و قائم(ع) در يک سال خروج مي‏کنند».41 همچنين در حديثي ديگر از ايشان آمده است که: «مهدي(ع) همانند موسي(ع) نگران و ترسان از مدينه خارج مي‏شود و به سوي مکه مي‏رود و سپاهيان سفياني حرکت مي‏کنند تا به سرزمين «بيداء» مي‏رسند، همگي آنها هلاک مي‏شوند و جز گزارشگري از آنها باقي نمي‏ماند».42

 

لازم به يادآوري است که طبق احاديث‏شيعي بزرگ‏ترين و حساس‏ترين ضربت بر سپاه سفياني را خراساني و سپاهيان او وارد مي‏آورند؛ هم آناني که اشراف کوفه هيچ ارج و قيمتي برايشان قائل نيستند. در روايتي که از امام صادق(ع) نقل شده چنين آمده است: «همة مردان آن، جز يک نفر شامي کشته مي‏شوند، واي بر حال کساني که در اطراف آن (کوفه) باشند، چه آزار و اذيتي مي‏بينند. مردانشان و زنانشان اسير گرفته مي‏شوند، بهترين آنها از نظر وضع و سامان کسي است که از فرات بگذرد و از منطقه بگريزد، فرار کردن از آنجا از يک ساعت ماندن در آن بهتر است. کساني که از آنها اسير شوند باکي بر آنها نيست، آنها را کساني نجات مي‏دهند که مردم کوفه هيچ ارزشي براي آنها قائل نيستند آنها را از کوفه دور نمي‏برند».43

 

در «عقد الدرر» نيز به پيوند اين حوادث با يکديگر اشاره شده و در روايتي از علي(ع) پس از ذکر واقعه قرقيسيا چنين آمده است: «… سپاهيان سفياني به جست و جوي اهل خراسان بر مي‏خيزند و شيعيان آل‌محمد(ص) را مي‏کشند، آنگاه اهل خراسان در يافتن (امام) مهدي قيام مي‏کنند».44

 

ابن حماد نيز در روايتي که از امام علي(ع) نقل مي‏کند از اين ماجرا به تفصيل ياد مي‌نمايد و از رو آوردن اهل خراسان به حضرت مهدي(ع) و طلبيدن ايشان سخن مي‏گويد: «سفياني بر شام غالب مي‏شود، آنگاه بين آنها (سفياني و شاميان) نبردي در قرقيسيا رخ مي‏دهد که پرندگان آسمان و درندگان زمين از اجساد آنها سير مي‏شوند، آنگاه در عقبه آنها (سپاه سفياني) شکافي ايجاد مي‏شود. پس گروهي راهي سرزمين خراسان مي‏شوند و سپاه سفياني به دنبال آنها به راه مي‏افتند تا به سرزمين خراسان مي‏رسند. سپاه سفياني در جست و جوي اهل خراسان برمي‏آيند و شيعيان آل محمد(ص) را در کوفه به قتل مي‏رسانند. آنگاه اهل خراسان در جست‏وجوي مهدي(ع) به پا مي‏خيزند».45

 

 

تطبيق نبرد قرقيسيا  و واقعه آرمگدون

 

طيّ سال‌هاي اخير بسياري از علاقمندان به پيشگويي‌هاي مربوط به آخرالزمان ، اشاراتي به تشابه ميان «نبرد قرقيسيا» و «ادعاي مسيحيان صهيونيست در خصوص واقعة آرمگدون» داشته اند.،. از اين رو در اينجا به طور خلاصه نگاهي بر اين واقعه نيز مي‌اندازيم:

 

1. پيشگويي‌ها دربارة آرمگدون

جريان«مسيحيان صهيونيست» که همان مبدعان و مبلّغان وقوع آرمگدون مي‌باشند، تمام رفتارهاي خود را منسوب به مشيت (تقدير) الهي کرده و در مسير تحقق خواسته‌هايشان اقدامات خشونت باري را تدارک نموده‌اند و آنان پيشگويي‌هاي کتاب مقدس را بهانة اين اعمال خود قرار داده‌اند تا آنجا که با استفاده از قدرت رسانه‌اي فوق‌العاده‌اي مدام که تبليغ مي‌کنند خداوند مقرّر کرده است، بشر هفت دوران از مشيت الهي را از سر بگذارند که يکي از آنها «جنگ هسته‏اي آرمگدون» است. که آن را « هارمجدون» مي‌خوانند، فراهم آورند. آشکار است که اين عبارت اساساً مدعاي آنان را اثبات نمي‌کند، بلکه ريشه‌هاي آن را بايد در اهداف خارج از کتاب مقدس آنان دنبال نمود.

 

2. نبرد بزرگ آرمگدون

مسيحيان صهيونيست مي‌گويند که پيش از ظهور (مجدد) مسيح و برپايي قيامت و پس از يک دورة فلاکت هفت ساله که منجر به نبرد با دجال مي‏شود، جنگ آرمگدون اتفاق مي‏افتد آنان براي اين درگيري ويژگي‌هاي منحصر به فردي بيان مي‌کنند که پس از اين خواهيم ديد که حتي معتقدند وقوع اين جنگ بزرگ جهاني بسيار نزديک است و نسل فعلي بشريت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.

 

اعتقاد به اين امر موهوم چنان در ميان سياست‌گزاران آمريکايي نفوذ کرده است که بسياري از سياست‌هاي ريـــــيـــس جمهورهاي گذشته و کنوني آمريــــکا در راستاي عملي شدن اين جنگ مقدس بوده تا آنجا که آنان حتي در سياست اقتصاد نيز تلاش مي‏کردند ميزان کمک‌هاي دولت آيالات متحده به اسراييل، افزايش يابد.

 

3. انگيزة درگيري و رويارويي

مسيحيان اصولگرا جنگ آرمگدون را با پسوند مقدس توصيف مي‏کنند و نوع بيان دسته‏بندي طرفين درگير در ميدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبي و با عنوان «مؤمن»، «کافر» و «مشرک» است که به خوبي نشان‌دهندة ديني جلوه دادن اين جنگ است. خلاصه اينکه همه آنها که ادعا مي‏شود در آرمگدون مقابل همديگر مي‏ايستند براي دفاع از دين و آيين و مرام خودشان خواهد بود.

 

4. زمان وقوع نبرد آرمگدون

همان‏طور که پيش از اين متذکر شديم مسيحيان صهيونيست عنوان مي‌کنند اين اتفاق در آينده‏اي بسيار نزديک و طيّ چند سال آينده به وقوع خواهد پيوست و اندکي پس از آن مسيح(ع) ظهور خواهد کرد و بر دجال فائق خواهد ‏آمد.

 

جالب است بدانيم که پيروان اين جريان وقوع دو نشانه را پيش از رخ دادن آرمگدون ذکر مي‌کنند و براي اين دو نشانه هم ترتيب و توالي زماني قائلند:

 

1. تجديد بناي هيکل (معبد) سليمان: معبد سليمان که نماد حکومت جهاني دولت يهود است پيش از برقراري حکومت جهاني مطلوب آن‌ها مي‏بايد برپا شود، و به منظور وقوع اين امر بر وجوب و لزوم قطعي حيات و کمک به اسراييل و مهاجرت تمام يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي تأکيد شديدي مي‌کنند. راه وصول به اين مقصود نيز تخريب مسجدالاقصي است و مي‌گويند بايد معبد به‌جاي مسجد ساخته شود؛ حتي اگر به قيمت آغاز جنگ جهاني سوم باشد.

 

2. تولد گوسالة سرخ موي: يهوديان ادعا مي‏کنند که در هنگام بناي معبد و پيش از شروع عمليات ساخت لازم است مراسم «تطهير» انجام شود و براي انجام آن مي‏بايست گوساله‏اي سرخ موي که ويژگي‏هاي خاصي دارد، با آداب مخصوص به خود قرباني گردد. در چند دهة اخير يهودياني با استفاده از دانش ژنتيک اقدام به اصلاح نژادي گاو براي توليد اين گوساله کرده‏اند و چندي پيش ادعاي موفقيت در اين راستا را نمودند که اين ادعا مورد تأييد مؤسسه معبد واقع در اورشليم قرار گرفت و اکنون اين حيوان سه ساله است.

 

يهوديان براي نيل به تخريب مسجدالاقصي با قاطعيت تصميم دارند که حداقل در ابتداي هر ماه به طور جدي براي تحقق اين تصميم شوم اقدام کنند که تنها در سال جاري شاهد چند مورد تقابل بسيار جدي ميان يهوديان با مسلمانان در اطراف قدس بوده‏ايم.

 

5. طرفين درگير در آرمگدون

ادعا مي‏شود در ميدان آرمگدون دو سپاه رودرروي همديگر قرار مي‏گيرند: 1. مؤمنان: يهوديان و هم پيمايان آن‌ها (مسيحيان صهيونيست)، 2. کفار و مشرکان: کمونيست‌ها (شوروي (روسيه)، چين، کوبا و کره شمالي) و مسلمانان که عمدتاً شيعيان مد نظر قرار گرفته‏اند. در اين ميان جايگاه ويژة ايران، سوريه، لبنان و عراق را نمي‏توان ناديده گرفت. نکتة قابل توجه اينجاست که تا قبل از فروپاشي شوروي، عنوان «امپراتوري شيطان» به آنجا اطلاق مي‏شد و منظور از آن در تبليغات مسيحيان صهيونيست، رهبري سپاه «شر» در جنگ آرمگدون بود و پس از آن، به خصوص بعد از حمله آمريکا به عراق، بارها از سوي آنها ايران «محور شرارت» خوانده شده و هدف بعدي حمله آنان اعلام ‏شده است.

 

6. پيروز ميدان آرمگدون

بنابر آنچه مدعيان آرمگدون ادعا مي‏کنند مسيح مورد نظر آنان پس از کشتار بسياري از حاضران در ميدان نبرد، پيروزمندانه از اين معرکه بيرون خواهد آمد و مسيحيان صهيونيست هزار سال در خوشبختي بر جهان حکومت خواهند کرد.

 

7. زمينه‏سازي براي آرمگدون

از جمله اساسي‏ترين مسائلي که ميان همة مسيحيان صهيونيست مشترک است و جملگي بر آن اتفاق دارند، اين است که ما هم‌اکنون در آخرالزمان زندگي مي‏کنيم و زمينه‏سازي براي وقوع آرمگدون به عنوان مقدّمه ظهور مسيح، وظيفه ماست. در هم تنيدگي عقايد مسيحيان صهيونيست و سياستمداران آمريکايي به حدي است در حال حاضر «کليد فهم سياست آمريکا» چيزي جز شناخت کامل و دقيق اين جريان نيست. در راستاي تبليغ اين جريان امروزه بيش از 1550 شبکه راديويي و تلويزيوني، 80 هزار کشيش سخنران و مبلغ، 200 مؤسسه و کالج علمي، 100 هزار و دانشجوي پروتستان به طور شبانه‏روزي مشغول فعاليت هستند و تنها در آمريکا مخاطبانشان در حدود جمعيت کل ايران است و در سطح کلان حتي رؤساي جمهور گذشته و حال اين کشور آرزو دارند آغازگر اين جنگ بزرگ جهاني باشند.

 

8. عوارض اعتقاد به آرمگدون

مشکلاتي که براي سوريه، عراق و ايران در خارج از آمريکا پيش آمده و حتي مشکلاتي که گاه براي کل ساکنان زمين رخ مي‏نمايد، از همين روست. جيمز وات، وزير کشور اسبق آمريکا در جمع کميته مجلس نمايندگان اعلام کرد: به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح نمي‏توانيم خيلي دربند نابودي منابع طبيعي خودمان (و صد البته ديگر کشورهاي جهان) باشيم.

 

 

سهيلا صلاحي اصفهاني

ماهنامه موعود شماره 99

 

پي‏نوشت‌ها:

1. سليمان، کامل، روزگار رهايي، ترجمه علي اکبر مهدي‏پور، ص894، به نقل از: الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 136.

2. همان، ص 896.

3. دخل، علي محمد علي، الامام المهدي، ص 344.

4. الطوسي، محمد بن الحسن، کتاب الغيبه، ص 422، ح‏12.

5. المجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 237.

6. سليمان، کامل، همان، ص 1120، به نقل از: بشارة الاسلام، ص 56.

7. فقيه، محمد، السفياني و علامات الظهور، ص 127.

8. کوراني، علي عصر ظهور، ترجمه عباس جلالي، ص 130.

9. ابن حماد، الفتن، ص 195، ح 797.

10. همان، ص 208، ح 838.

11. قاموس اعلام ترکي، ج 5.

12. سترنج، جغرافياي تاريخي سرزمين‏هاي خلافت‏شرقي، ترجمه، محمود عرفان، ص 113.

13. الاعلاق النفيسة، ترجمه قره چانلو، ص 112.

14. المسالک و الممالک، ترجمه قره چانلو، ص 56 - 57.

15. الحموي، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج 4، ص 328.

16. کوراني، علي، همان، ص 130.

17. ابن حمان، همان، ص 233، ح 921.

18. همان، ص 418، ح 1353.

19. ابن طاووس، السيد علي، الفتن و الملاحم، ص 58، ح 106.

20. همان، ص 58، ح 107.

21. المتقي الهندي، علاء الدين علي، البرهان في علامات مهدي اخرالزمان، ص 1111.

22. کوراني، علي همان، ص 129.

23. همان، ص 131.

24. ابن حماد، همان، ص 195، ح 797.

25. همان، ص 145، ح 596.

26. همان، ص 212، ح 850.

27. شايد مراد از اين دو عبدالله رهبران مصري و مغربي باشد، يا يکي از آنها فرمانده لشکر سفياني باشد.

28. ابن حماد، همان، ص 203، ح 923.

29. کوراني، علي، همان، ص 132.

30. سليمان، کامل، همان، ص 955.

31. مترجم کتاب روزگار رهايي، در ترجمه حديث «جزيزة العرب‏» آورده است که صحيح به نظر نمي‏رسد و با توجه به آنچه گفته شد منظور منطقه «جزيره‏» است و نه جزيرة العرب.

32. سليمان، کامل، همان، ص 943، به نقل از: الملاحم و الفتن، ص 32.

33. همان، ص 942، به نقل از: الملاحم و الفتن، ص 69.

34. يکي از شهرهاي سوريه.

35. سليمان، کامل، همان، ص 1103، به نقل از: بشارة الاسلام، ص 192.

36. نويسنده کتاب عصر ظهور، «اصهب‏» را زمامدار و نماينده ترکان و «ابقع‏» را زمامدار و نماينده روميان (طرفرداران غرب) معرفي مي‏کند.

37. المجلسي، محمد باقر، همان، ج 52، ص 245.

38. المقدسي‏الشافعي، يوسف بن يحيي، عقد الدرر في اخبار المنتظر، ص‏67.

39. ابن حماد، همان، ص 198، ح 805.

40. همان، ص 208، ح 839.

41. المجلسي، همان ج 52، ص 240.

42. سليمان، کامل، همان، ص 1111، به نقل از: بشارة الاسلام، ص 102.

43. همان، ص 1109، به نقل از: بشارة الاسلام، ص 109.

44. المقدسي الشافعي، يوسف بن يحيي، همان، ص 67.

45. ابن حماد، همان، ص 208، ح 838.

46. مطهري‌نيا، محمود، نبرد آخرالزمان (برسي تطبيقي نبرد قرقيسيا و واقعه آرمگدون)، ماهنامة موعود.

 

 نظر دهید »

اقتصاد مقاومتی در سیره علما

19 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آية اللّه شهيدصدر، در طول زندگى، اجاره نشين بودند و در خانه محقرى زندگى مى‏كردند.

تاجر صالحى، مبلغى جهت خريد منزل به ايشان مى‏دهد، اما قبول نمى‏كنند و مى‏گويند:

 «مرجعيت با اجاره نشينى هم ممكن است». تاجر مى‏گويد: «پس با اين پول براى فرزندانتان خانه بخريد»، در پاسخ مى‏فرمايد: «فرزندانم به من تاسى كنند كه اجاره نشينم، پدرم هم منزل شخصى نداشت!».

در اوايل زندگى ايشان كه بسيار به عسرت گذشت كه حتى نقل مى‏كنند عبايشان وصله داشت، يك نفر ايرانى، عباى نائينى بسيار گرانى برايشان هديه مى‏آورد، ولى از آن استفاده نكرده مى‏فروشند و از قيمت آن ده عباى معمولى مى‏خرند و بين طلاب نجف توزيع مى‏كنند. اين سيره مستمره ايشان بود كه هرگاه برخى از تاجران كه مقلد او بودند، پارچه و لباسى مى‏آوردند، به طلاب مى‏دادند و به مفاد اين آيه عمل مى‏كردند: «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة».  

                        هزار و يك نكته، ص: 114

 

 

 نظر دهید »

در مواجهه با هر مشكلى بگو...

16 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

امام علی (علیه السلام)

 «اى كميل: در مواجهه با هر مشكلى بگو: «لا حول و لا قوّة الّا باللَّه» خداوند كفايت آن مشكل را مى‏كند و هرگاه نعمتى به تو رسيد بگو: «الحمدللَّه» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخير افتاد، «استغفار كن» كه باعث گشايش روزى است!».

 

 4 نظر

تو هم مثل نسیبه شیرزنی می کنی در رکاب صاحب زمان؟

04 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

شيرزنى به نام نسيبه  

در زمان پيامبر(ص ) زنى بود بنام(نسيبه)دختر كعب ، به او(ام عماره)نيز مىگفتند، او زنى كج نشين و عاجز نبود، بلكه به عكس با خواهرش همراه هفتاد نفر زن دربيعت عقبه با پيامبر(ص ) بيعت كردند، و در جنگها براى آب دادن به لشكر اسلام هموارهدر خط مقدم جبهه بود، با شوهرش زيد و دو فرزندش عبدالله و حبيب در جنگ احد از آغاز تاانجام شركت كرد.
در اواخر جنگ كه سپاه كفر، لشكر اسلام را غافلگير كردند، نسيبه مشك آب را به كنارانداخت ، و خود را سپر پيامبر(ص ) نمود، از هر سو در برابر دشمن ايستاد كه بدنشسيزده زخم برداشت ، و زخم عميقى به شانه اش رسيد كه تايكسال مداوا مى كرد. در اين جنگ عده اى از مسلمان نماها فرار كردند، پسر او عبدالله نيزخواست فرار كند، جلو او را گرفت و گفت : پسرم به كجا مى گريزى آيا از خدا ورسولش فرار مى كنى ؟او را برگردانيد و به جنگ ادامه داد.
پيامبر(ص ) ديد يكى از سپاهيانش سپر بر شانه گذاشته و فرار مى كند فرمود: حال كه فرار مى كنى ، سپر را بينداز، او سپر را انداخت ، نسيبه آن را برداشت ، كافرىرسيد و شمشيرى به سوى او فرود آورد، نسيبه با سپر شمشير را برگردانيد و با يكضربت تيغ ، اسبش را از پا درآورد پيامبر(ص ) به عبدالله فرمود: مادرت را كمك كن ،عبدالله شتافت و با كمك مادر، آن كافر را كشتند. سوارى بر عبدالله زخمى زد، نسيبهفورا با چالاكى زخم فرزند را بست و به آن سوار حمله كرد و زخمى بر پايش زد،پيامبر(ص ) با ديدن اين منظره بگونه اى خنديد كه دندانهاى آخر دهانش پيدا شد وفرمود: آفرين بر تو كه خوب انتقام گرفتى… و فرمود: مقام نسيبه از فلان وفلان بالاتر است)(70).
فرزند او عبدالله در اين جنگ به شهادت رسيد، با توجه به اينكه در اواخر جنگ احد ازمسلمانان جز پيامبر و على (ع ) و نسيبه و دو فرزندش حبيب و عبدالله با چند نفر ديگرجمعا دوازده نفر بيشتر باقى نماند، بقيه پا به فرار گذاشتند.(71)
پيامبر(ص ) مدتى بعد پسر ديگر نسيبه يعنى حبيب را به عنوان پيام رسان ، نزد مسيلمهكذاب (كه بدروغ ادعاى پيامبرى مى كرد) فرستاد، حبيب به سوى يمامه (بخشى از يمن ) نزد مسيلمه رفت و پيام پيامبر(ص ) را رساند، او از حبيب پرسيد به پيامبرى من اقراردارى ؟ گفت : گوشم كر است ، سه بار او تكرار كرد، و حبيب گفت گوشم نمى شنود،مسيلمه دستور داد تا حبيب را كشتند.
نسيبه وقتى خبر شهادت حبيب را شنيد، سوگند خورد كه انتقامش را مسيلمه بكشد.

 

 

 نظر دهید »

به بهانه روز پدر...

02 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

             آيت الله العظمي مرعشي نجفي( قدس سره) كه در بيشتر علوم اسلامي صاحب نظر بود و تاليفات ارزشمند ايشان كه نزديك به صد و پنجاه اثردر موضوعات مختلف است –    تمـامي اين توفيقات خـود را از بركت محبت به پـدر و دعـاي والـدين مي داند و او در خـاطرات خـود چنين مي گويد : زماني كه در نجف بوديم ، يك روز مادرم فرمودند : پدرت را صدا بزن  تا براي صرف نهارتشريف بياورد. حقير به طبقه بالا رفتم و ديدم پدرم در حال مطالعه، خوابش برده است . مانده بودم چه كنم ، از طرفي مي خواستم امر مادرم را اطلاعت كنم و از طرفي ديگر مي ترسيدم با بيدار كردن پدر باعث رنجش خاطر او گردم . خم شدم و لبهايم را كف پاي پدر گذاشتم و چندين بوسه برداشتم ، تا اين كه در اثر قلقك پا ، پدرم از خواب بيدار شد و ديد من هستم ، وقتي اين علاقه و ادب و كمال و احترام را از من ديد ، فرمود : شهاب الـدين تو هستي ؟ عرض كردم : بلي آقا . دو دستش را بسوي آسمان بلند كرد و فرمود : پسرم خداوند عزتت را بالا ببرد ، وتو را از خادمين اهل بيت (عليهم السلام) قرار دهد حضرت آيت الله مرعشي نجفي مي فرمايد : من هر چه دارم از بركت آن دعاي پدرم است .

 1 نظر

من خودم باطل السّحر هستم!

01 خرداد 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

من خودم باطل السّحر هستم!

در يكى از روزهاى اقامت امام در مدرسه علوى، سيدى همراه با فرد غير معمّمى كه پالتو و عرقچينى داشت خيلى متأثر و ناراحت و وحشتزده و با چهره‏اى زرد به مدرسه آمد. من مسئول انتظامات بودم. گفتم: «چيست؟» گفتند: «كارى خصوصى داريم و نگرانيمان اين است كه عليه امام جادو و سحر شده، آنچه ما مى‏بينيم اين است كه ممكن است ايشان مريض شوند و مثل شمع آب شوند. خلاصه ناراحت هستيم و آمده‏ايم دعا و وردى را كه باطل سحر است به امام بدهيم.» گفتيم: «اين حرفها چيست؟» گفتند: نه ما نگرانيم. ما هم با آن عشقى كه به امام داشتيم و اگر احتمال خطر يك در ميليون براى ايشان وجود داشت قلبمان تكان مى‏خورد، قضيه را خدمت امام عرض كرديم. ايشان لبخندى زده و فرمودند: «بگوييد من خودم باطل السِّحر هستم». هزار و يك نكته، ص: 122

 

 نظر دهید »

شگفتااز شماکه به ماندن اطمینان ندارید؛امابرای رفتن نیز آماده نیستید!

31 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

گویند صاحب دلی ،برای اقامه نماز به مسجدی رفت.نماز گزاران همه اورا می شناختند؛پس، ازاو خواستند بعد نماز برمنبر رود وپند گوید.

نماز جماعت تمام شد.چشم ها همه به سوی او بود.مرد صاحب دل برخاست وبرپله  نخست منبر نشست.بسم الله گفت و خدا ورسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت:"مردم !هرکس از شما که می داندامروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد،برخیزد!کسی برنخاست.گفت:حالا هرکس از شماکه خود را آماده مرگ کرده است،برخیزد!باز کسی بر نخاست.گفت:شگفتااز شماکه به ماندن اطمینان ندارید؛امابرای رفتن نیز آماده نیستید!

                                          برگرفته از؛تذکرة الاولیاء،دکتر محمد استعلامی،ص47

 

 1 نظر

وقتي محبت به ميان آمد...

29 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

رسيدگي به امور ديگران

قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «خَيْرُ النّاسِ مَنْ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ؛ بهترين مردم كسي است كه مردم از او سود و بهره برند.»

 

در قرآن كريم خداوند در يك مورد به پيامبر مي فرمايد: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ اَلاّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ»؛ «مبادا خودت را در اندوه اينكه مردم ايمان نمي آورند هلاك كني». اين مسئله نشان مي دهد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله همه زندگي اش را براي حل مشكل مردم و تعالي آنها وقف كرده بود و شب و روز به فكر هدايت و ارشاد آنان بود.

 

خود حضرت فرمودند: «هر كس حاجت مؤمني را برآورده كند، خدا حاجتهاي او را برآورده مي كند، كه كمترين آنها بهشت است.»

 

يكي از طلاب نقل مي كند: به مغازه سبزي فروشي رفته بودم، ديدم مرحوم حاج ميرزا علي قاضي (استاد عرفان علامه طباطبايي) خم شده و مشغول جمع كردن كاهوهاي پلاسيده و خشن است. بعد از آنكه آنها را خريد به دنبال او رفتم و علت اين كار را سؤال كردم. فرمود: اين فروشنده انسان شريف و محتاجي است و من چون نمي خواهم چيزي بلاعوض به او بدهم تا عزت و شرف او پايمال شود و نيز براي اينكه به كمك بلاعوض عادت نكند، از اين كاهوهايي كه خريداري ندارد و در نهايت براي فروشنده ضرر است برمي دارم، تا هم از ضرر او جلوگيري كنم و هم به اين وسيله كمكش كنم. ضمن اينكه براي من هم فرقي نمي كند كه كاهوهاي لطيف و نازك بخورم يا كاهوهاي پلاسيده و كلفت.

 

ابان بن تغلب گفت: با امام صادق عليه السلام در حال طواف بوديم، يكي از دوستانم با اشاره از من خواست كه نزد او بروم، ولي من در ميان طواف نرفتم، بار ديگر به من اشاره كرد، اين بار حضرت به من فرمود: چرا نمي روي؟ گفتم: آيا طواف را به خاطر كار او قطع كنم؟ فرمود: آري، مگر نمي داني انجام كار ديگران از خيلي طوافها برتر و ثوابش بيشتر است.

 

سود دنيا و دين اگر خواهي مايه هر دوشان نكوكاري است

راحت بندگان حق جستن عين تقوا و زهد و دينداري است

 

(ابن يمين)

 

نكته جالب اينكه از نظر روانشناسي هم ثابت شده كه انسانها تشنه محبت اند و از دشمني و بدخواهي گريزان اند. در معاشرتها هيچ عاملي به اندازه خدمت و ياري رساندن به ديگران جلب كننده دلها و محبتها نيست، لذا وقتي محبت به ميان آمد، كدورتها و دشمنيها از ميان انسانها رخت برمي بندد و آنان به سمت صلاح كشيده مي شوند.

 نظر دهید »

پندى به خويشتن

26 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

پندى به خويشتن

حبيبم ! حسنا! خردمند پرهيزگار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زيان نرساند بلكهسود دهد، گويم كه نمرد زنده تر شد! حكيمان گفته اند كه : اگر نفس رامشغول ندارى ، او تو را به خود مشغول مى كند. مى گفتند: روح از پر خوردن جسم مىشود و جسم از كم خوردن روح مى گردد. (158)

 

 نظر دهید »

خداییش ماهم مثل امام حسین (ع)عامل به قرآنیم؟!!!

25 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

حلم و صبر انقلابى امام حسين (ع)

روزى يك از غلامان امام حسين (ع ) مرتكب گناهى شد كه سزاوار مجازات گرديد، امامحسين (ع ) دستور داد تا او را با چند ضربه تاءديب كنند.
غلام صدا زد: اى آقاى منو الكاظمين الغيظ
يعنى خدا در قرآن مى فرمايد: از صفات پرهيزكاران اين است كه خشم خود راكنترل مى كنند.
امام حسين (ع ) فرمود: رهايش كنيد.
غلام دنبال آيه فوق را خواند: و العافين عن الناس
از ويژگيهاى پرهيزكاران اين است كه از ديگران عفو مى كنند.
امام حسين (ع ) به او فرمود: تو را بخشيدم .
غلام گفت : اى آقاى منوالله يحب المحسنين
خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد
امام حسين (ع ) فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم ، و يك برابر آنچه به تو داده ام براىتو باشد(58).
به اين ترتيب امام حسين (ع ) با كمال بردبارى و احترام به يكايك جمله هاى آيه قرآن134 سوره آل عمران با غلام خود برخورد كرد.

 

 نظر دهید »

سقوط از مقام رفيع

19 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

  سقوط از مقام رفيع
مخلص متقى و صفى زكى ، مرحوم حاج غلامحسين  معروف به تنباكو فروش به مناسبتشغلتقريبا چهل سالقبل نقل فرمود كه من به مرحوم آيت اللّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجدمعركه خانه (مسجد نور فعلى ) به جماعت ايشان حاضر مى شدم ، مدتى طرف عصر تاموقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤ منين چند مسئله مى گفتم و قدرىازمعجزات ائمه عليهم السّلام را از روى كتاب مى خواندم . به تدريج جمعيت زيادى حاضرمى شدند تا اينكه حالت وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق وطلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاصعمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم .
شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس بهسمت آسمانها به سرعت نور حركت مى كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران ومشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم ناگاه مركب از منجدا شد و از همانجا سقوط كردم تا وسط مسجد معركه خانه افتادم در نهايت سختى و زحمتو غصه و در همان حال صدايى شنيدم كه صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم ازاينجاست و اگر باز صعود مى خواهى بايد از همين جا باشد.
چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ‍ ملامت كردمپس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روز در همان موقع عصر مىرفتم لكن جمعيت نمى شد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آنخير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بى بهره گشتم .

 

 نظر دهید »

شیوه‌های پیشگیری یا کاهش ناسازگاری و تنش در منزل (توصیه‌های مربوط به بانوان)

18 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

شیوه‌های پیشگیری یا کاهش ناسازگاری و تنش در منزل

(توصیه‌های مربوط به بانوان)

ü     در کلیه موارد معیشت اعم از تملک، درآمد و … از کلمة «ما» به جای «من» استفاده نمائید.

ü   در برابر همسر خود، هرچند حق با شما باشد، لجبازی نکنید و از مشاجره با او، مخصوصاً در اوقات لجبازی پرهیز نمائید.

-« رَأَيْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوبٌ أَنْتِ مُحَرَّمَةٌ عَلَى كُلِّ بَخِيلٍ وَ مُرَاءٍ وَ عَاقٍّ وَ نَمَّام‏»[1]

ü     از تعریف و تمجید بستگان و اطرافیان خود، مخصوصاً اگر جنبة‌ مقایسه داشته باشد، پرهیز نمائید.

 

ü     چنانچه کمک‌هایی از طرف دیگران، مخصوصاً از طرف بستگان شما، به همسرتان شده است، به رخ او نکشید.

ü     با دوستان و آشنایان همسرتان در معاشرت‌ها بیش از حد معمول گرم نگیرید.

ü     در رفت و آمد با بستگان شوهرتان، مخصوصاً بستگان نزدیک او، پیش‌قدم باشید.

ü   چنانچه درآمدی جداگانه دارید و برای زندگی هزینه می‌کنید، آن را بازگو نکنید و در مصرف آن طبل جداگانه نزنید.

ü     از مردان دیگر نزد همسرتان تمجید نکنید.

ü     برای انجام درخواست‌های خود با همسرتان با خشونت و آمرانه برخورد ننمائید.

-         حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «با همسران خود خوش‌صحبت باشید، باشد که آنها نیز نیک‌رفتار گردند»

امام سجاد (ع) می‌فرمایند: «خوب حرف زدن مرد را محبوب زن و فرزند می‌سازد»[2]

-         حضرت علی (ع): «با نرمی و لطافت روانها با هم مأنوس می‌شوند»

ü     برای برآوردن نیازهای خود و خانه همسرتان را تحت فشار قرار ندهید.

             -  امام صادق (ع): «بهترین زنان شما زنی است که وقتی شوهرش چیزی آورد،                              سپاسگذاری کند و اگر نیاورد راضی باشد».[3]

         همچنین امام علی (ع) می‌فرمایند: «با نرمش و ملایمت و فرصت زمانی مناسب نیازها و خواسته‌ها به آسانی برآورده می‌گردند».

ü   خود را برای همسرتان بیارائید و این مسأله را با تنوّع همیشگدر هنگام ورود همسرتان به خانه با لبخند و شادی  به استقبال او بروید.

            -رسول خدا (ص): «وظیفة زن این است که تا در خانه به پیشواز شوهر برود و به وی خوش‌آمد بگوید».[4]

ü     پس از مراجعت همسرتان به خانه کارهای خود را حتی‌الامکان کنار گذاشته و او را تحویل بگیرید.

ü     در مواقعی که او از لحاظ جسمی یا روحی آماده نیست، درخواست‌های خود را مطرح نسازید.

ü     در موقع خروج او از خانه بدرقه‌اش کنید.

ü     محبت خود را به او به زبان جاری سازید و برای تنوع‌بخشی به آن فکر کنید.

        -علی (ع): «زبانت را به زیباگویی و سلام کردن عادت ده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند».[5]

همچنین می‌فرمایند: «ان من العباده لین الکلام».

ü     از خدمات شوهر سپاسگذاری نمائید.

         -امام صادق (ع): «بهترین زنان شما زنی است که وقتی شوهرش چیزی آورد، سپاسگذاری کند و اگر نیاورد راضی باشد».[6]

ü     توضیحات و یا ملامت بیش از اندازه ننمائید.

           - امیرالمؤمنین (ع): «از تکرار سرزنش بپرهیزید که این خود موجب گناه می‌شود و از قدر و ارزش انتقاد می‌کاهد».[7]

 



[1]. إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1    139    الباب الثالث و الأربعون في السخاء و الجود …..  ص : 136

 

[2] .خصال صدوق. باب پنج‌گانه. حدیث 90.

[3]  بحارالانوار. ج 103. ص 239.

[4] مستدرک الوسائل. ج 3. ص 551.

[5] غررالحکم.

[6]  بحارالانوار. ج 103. ص 239.

 

 نظر دهید »

هرچیزی اندازه داره !

15 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 نظر دهید »

مالک اشتر نه!مالک نفس اماره ....

02 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مالك اشتر 

 مالك اشتر ،روزى از بازار كوفه مى گذشت با لباسى از كرباس خام و به جاىعمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مى كرد. يكى از بازاريانبر در دكانش نشسته بود، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روىاستخفاف كلوخى(15) را به سوى او انداخت .
مالك به او التفات ننمود و برفت . كسى مالك را مى شناخت و اين واقعه را ديد، به آنبازارى گفت : واى بر تو هيچ دانستى كه آن چه كس بود كه به او اهانت كردى ؟
گفت : نه ، گفت : او مالك اشتر يار على عليه السلام بود. آن مرد از كار بدى كه كردهبود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالك روانه شد كه از او عذر خواهى كند. ديد به مسجدىآمده و مشغول نماز است صبر كرد تا نمازش تمام شد، خود را بر دست و پاى او انداخت وپاى او را مى بوسيد مالك سر او را بلند كرد و گفت : اين چه كارى است مى كنى ؟ گفت : عذر گناهى است كه از من صادر شده است كه ترا نشناخته بودم .
مالك گفت : بر تو هيچ گناهى نيست ، به خدا سوگند كه به مسجد نيامدم مگر براى تواستغفار كنم و طلب آمرزش نمايم(16)

 

 

 

 نظر دهید »

جان هرکی دوست داری مایه زینت اسلام باش !

31 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيت اللَّه خامنه‏اى و نقل داستان مؤذن بد صدا

داستانى را مولوى نقل كرده است. حضرت آيت‏اللَّه خامنه‏اى مى‏گويد هر گاه آن داستان يادم مى‏آيد به خود مى‏لرزم و به خدا پناه مى‏برم. مى‏گويد:

در شهرى كه هم مسلمانها و هم مسيحيان زندگى مى‏كردند، مردى نصرانى وارد محله مسلمانها شد و سراغ مؤذن را گرفت. او را راهنمايى كردند تا بالاخره مؤذن را پيدا كرد و بعد از ديدنش از او بسيار تشكر كرد. مؤذن گفت: چرا از من تشكر مى‏كنى؟

مرد نصرانى گفت: تو حق بزرگى بر گردن من دارى كه هيچ كس ندارد، زيرا من دخترى دارم كه مدتى است محبت اسلام به دلش افتاده و تمايل به اسلام دارد. هر كار مى‏كردم كه او را به كليسا ببرم در مراسم ما شركت نمى‏كرد و به عقايد ما بى‏اعتنا بود و ما در كار اين دختر عاجز مانده بوديم.

دو سه روز پيش كه تو آمدى و اذان گفتى و اين دختر صدايت را شنيد و گفت: اين صداى گريه از كجاست؟ گفتم اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود كه محبت اسلام از دل اين دختر رفت و ما راحت شديم. در حال حاضر مثل ما در كليسا حاضر مى‏شود و در مراسم ما شركت مى‏كند؛ بنابراين حق بزرگى بر ما دارى، چون تو بودى كه دختر ما را به ما برگرداندى.    

          

                        هزار و يك نكته، ص: 39

 

 نظر دهید »

اینقدر بیت المال رو نخور دوزخی میشی ها ازمن گفتن و...

26 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

مجازات خوردن بيت‏المال‏

در ناسخ است كه پيغمبر را غلامى بود به نام كركره كه مَركب حضرت را نگه مى‏داشت. در جنگ خيبر و جمع غنايم از دنيا رفت. رسول خدا وقتى خبر فوت او را شنيد، فرمود: او اهل آتش است چون بار او را گشودند گليمى پشمى افزون از سهم خود از غيبت برداشته بود.

حضرت فرمود به واسطه همين گليم خود را اهل دوزخ قرار داد.

نيز در جنگ خيبر يكى از صحابه از دنيا رفت. چون به عرض آن حضرت رسانيدند. فرمود:

بر وى نماز مگزاريد، او در غنائم خيانت كرده است. چون او را جستند چند مهره از مهره‏هاى يهود ربوده بود كه افزون از دو درهم ارزش نداشت!

پس اى برادر عزيز ملتفت باش و از خوردن وجوهات و بيت‏المال مسلمين بيش از حق خود بپرهيز!

 هزار و يك نكته، ص: 37

 

 

 

 1 نظر

اونقدرازش دور موندیم خودش برامون نامه داده !!!

20 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

يک  emailاز طرف خدا…

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛

و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی به اندازه چند کلمه،..

نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.

اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی

فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛

اما تو خیلی مشغول بودی.

یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛

اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی

تا از آخرین شایعات با خبر شوی.  تمام روز با صبوری منتظر بودم.

با اون همه کارهای مختلف، گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی

شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی

سرت را به سوی من خم نکردی

تو، به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی

نمی دانمتلویزیون را دوست داری یا نه؟

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند …

و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛

در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری…

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم.

و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛

با همه اطرافیان به صحبت نشستی و بازهم با من صحبت نکردی.

موقع خواب…،فکر می کنم خیلی خسته بودی.

بعد از آن که به اعضای خونواده شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی  

و فوراً به خواب رفتی بدون آنکه حتی کلمه ای با حرف بزنی!

اشکالی ندارد……

احتمالاً تا حالامتوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.

من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.

حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.

من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم و اگر می دانستی چقدر اشتیاق دیدنت را  دارم از

شدت شوق تکه تکه میشدی! آری من هر روز منتظرت هستم؛

منتظر یک سر تکان دادن، لحظه ای دعا،ثانیه ای فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکرم باشد.

خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.

خوب،من باز هم منتظرت هستم؛

سراسر پر از عشق تو…

به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.

آیا وقت داری که روی این مطلب فکر کنی؟؟؟

اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی

 

 

 

 1 نظر

پیام تسلیت!

17 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

                             همه ما برای شیعیان پاکستان سوگواریم

تمامی اساتید و مسئولین وطلاب حوزه علمیه حضرت ولیعصر(عج الله) بناب در بیانیه ای خشم و انزجار خویش را از کشتار بی رحمانه شیعیان در پاکستان محکوم کرده ،خواستار برخورد شدید دولت پاکستان با این جرثومه های فساد شد .

 

 

 نظر دهید »

کاش من طلبه به اندازه یه کارگر احساس مسئولیت داشتم!

16 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

وظایف طلاب:

در اين رابطه دو مطلب قابل توجه است :

اول ـ طلبه خودش را به جاي يك كارگر معمولي بگذارد . كارگر با اينكه عامي است ، نه درس اخلاق ديده و نه از فقه ، عرفان و كلام خبر دارد و نه از آيات الهي و احاديث معصومين (ع) چندان اطلاعي دارد ؛ با اين همه آن قدر احساس مسؤليت مي كند كه حداقل 8 يا 9 ساعت كار مفيد انجام مي دهد. كارگر براي به دست آوردن ناني حلال اين گونه با جان و دل تلاش مي كند ؛ چه  مي شود كه طلبه خودش را مثل آن كارگر ببيند ؟!! البته نه براي نان حلال ؛ بلكه براي ابديت و سعادت كار كند ، و رهرو راه امامان معصوم (ع) باشد. طلبه اگر اين انديشه را در سر داشته باشد ، چگونه به كم كاري قانع خواهد شد و روزگارش را با بطالت سپري خواهد كرد ؟ !

دوم ـ طلبه به جاي اينكه به آينده اش فكر  بكند ، به وظيفهٔ فعلي‌اش توجه كند. متاسفانه گاهي به آينده فكر مي كند ، سستي و رخوت در وجودش حاكم مي شود و نه تنها در خود ، بلكه در دوستان و نزديكانش نيز تاثير منفي مي گذارد ! چنين شخصي به جاي اينكه به رحمت الهي اميدوار باشد ، چشمش به دست ديگران است و وقتي از جهت معاش تامين نمي گردد ، كاسهٔ صبرش لبريز شده ، به زمين و زمان بدبين مي شود ! وي بايد به جاي فكر كردن به آينده ، به خودش چنين بگويد : يك دولت همواره به فكر كارمند خويش است ، ماه به ماه در پي آن است كه حقوق كارمندش را تامين كند ، حتي براي دوران بازنشستگي او نيز قانون وضع مي كند و براي وفات او برنامه دارد كه خانواده اش خيلي اذيت نشوند . آيا گردانندهٔ دستگاه خلقت و خالق هستي ، نسبت به مخلوقاتش چنين حمايتي نخواهد داشت ؟ مخصوصا نسبت به خودي ها ، كساني كه بزرگ‌ترين سرمايه شان ( عمر ) را در راه او صرف   مي كنند ؟! آيا خداوند به مقدار يك دولت قدرت ندارد ؟ نعوذ بالله از اينكه خدا را به دولت تشبيه مي كنيم ، ارادهٔ او عين عمل او است . اگر طلبه به خدا اعتماد و توكل داشته باشد ، خيلي از افكار و وسوسه‌ها به سراغ او نخواهد آمد و تنها هم و غمش وظيفهٔ امروزي‌اش خواهد بود .

 

 

 3 نظر

مهرباني رو از اين كودك بياموزيم...

12 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

  «مهرباني » را وقتي ديدم كه كودكي مي‌خواست با انداختن آبنباتش در آب شور دريا، آب دريا را شيرين كند.

 نظر دهید »

دلتنگی خدا......

10 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

خدا:بنده من نما ز شب بخوان وآن یازده رکعت است.

بنده:خدایا خسته ام نمی توانم!

خدا:بنده من دو رکعت نماز شفع  ویک نماز وتر بخوان .

بنده:خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم!‍ 

خدا:بنده من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

بنده:خدایا سه رکعت زیاد است!

خدا:بنده من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده:خدایا امروز خیلی خسته ام !آیا ر اه دیگری ندارد؟

خدا:بنده من قبل از خواب وضو بگیرورو به آسمان کن و بگو یاالله.

بنده:خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد.

خدا:بنده من همانجا که دراز کشیدی تیمم کن و بگو یاالله.

بنده :خدایا هوا سرد است نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.

خدا:بنده من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنم.اما بنده اعتنایی نمیکند و میخوابد.

خدا:ملائکه من !ببینید من آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده ،او را بیدارکنید دلم برایش تنگشده امشب با من حرف نزده…!

ملائکه :خداوندا !دوباره اورا بیدار کردیم اما باز خوابید.

خدا:ملائکه من در گوشش بگوئید پروردگارت منتظر توست .

ملائکه: پروردگارا باز هم بیدار نمیشود اذان صبح را می گویند ؟

خدا:هنگام طلوع آفتاب است ای بنده من بیدار شو نماز صبحت قضامیشود،خورشید از مشرق سر بر می آورد.

ملائکه :خداوندا!نمی خواهی با او قهر کنی ؟

                                                  خدا:او جز من کسی را ندارد …شاید توبه کرد…

 

 

 

 

 

 

 

 

 2 نظر

صد رنگ بودن بودن ..

09 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

تا توانی در جهان یکرنگ باش  قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است .

 نظر دهید »

قطره ای از دریا

09 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

قطره اى از دريا 

آورده اند كه چون حق تعالى موسى عليه السلام را فرمود كه از خضر علم آموز، در آنوقت كه از پيش خضر بازگشت ، هارون گفت : كه از عجايبها چه ديدى ؟ گفت : با خضر دركنار دريا نشسته بوديم ، مرغى از هوا در آمد و منقارى آب برگرفت و به سوى مشرقانداخت و يك منقار بر گرفت و به سوى مغرب انداخت و يكى به سوى آسمان انداخت ويكى به سوى زمين و بپريد. ما از آن متعجب گشتيم و متحير فرو مانديم . فرشته اى آمد،فرمود: چرا متحير فرو مانده ايد؟ گفتم : از كار اين مرغ . گفت : معنى آن است كه بدانخداى كه مشرق و مغرب گردانيد و مغرب را مغرب و آسمان را برداشت و زمين را بگسترانيدكه بعد از شما پيغمبرى برون آيد نام وىمحمدو وى را وصى اى بود نام وىعلى ، علم شما به نسبت با علم وى چون قطره اى بود از دريا.

 

 نظر دهید »

صاحب این قبر دروغگوست!

09 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

بهلول و قبرها

نقل كرده اند بهلول چوبى را بلند كره بود و بر قبرها مى زد، گفتند: چرا چنين مى كنى ،مى گفت صاحب اين قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنيا بودم دايم مى گفت : باغ من ،خانه من ، ماشين من و… ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و هيچ يك از آنها،مال او نيست !!(192)

 2 نظر

شما به ما بگو مولا جان راه و رسم بندگی رو........

06 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: العُبودیَّةُ خمسةُ اَشیاء :خلاءُ البَطن ،

و قرائةُ القرآن و قیامُ اللیل والتَّضرُّعُ عندَ الصُّبح والبُکاءُ مِن خَشیةِ الله .

قال امیرالمؤمنین علیه السلام :

   بندگی و عبودیّت در  پنج چیز است  : اندرون از طعام تهی داشتن ، قرآن خواندن ، شب را به عبادت گذراندن وتضرّع و زاری کردن به درگاه خداوند در هنگام صبح ، و گریستن از ترس خداوند .

(میزان الحکمة ج 7 ص 3414/ از مستدرک الوسائل ج 11 ص258) id="_x0000_t136″ coordsize="21600,21600″ o:spt="136″ adj="10800″ path="m@7,l@8,m@5,21600l@6,21600e">
















o:connectangles="270,180,90,0″>





v-text-kern:t’ trim="t” fitpath="t” string="حديث هفته">
حديث هفته 

 1 نظر

بی درد های بی تفاوت !!!

01 اسفند 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

 

 دیـشب گـرسنه بود

دختـری که مُرد…

چه آسان به خاک پس دادیمش؛

                                                                          و همسایه اش، زیارتش قبول

 نظر دهید »

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد!!

04 بهمن 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

فرض کن حضرت مهدی(عج)به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت

داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری!

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!


 

 

 نظر دهید »

مشکلات سکویی برای پیشرفت !

03 بهمن 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

کشاورزی الاغ پیری داشت . یک روز الاغ از سر اتفاق به درون چاه بی آبی افتاد  ، کشاورز هر چه سعی کرد ،نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد . پس برای اینکه حیوان  بیچاره زیاد زجر نکشد ،کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زود تر بمیرد و مرگ تدریجی باعث عذابش نشود ؛مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاندو زیر پایش می ریخت و هر چه خاک زیر پایش بالاتر می آمد سعی می کرد روی خاکها بایستد .

روستائیان همین طور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همین طور به بالا آمدن ،تا اینکه به لبه چاه رسید ودر حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد .

پند:

 مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم یا زنده به گور شویم یا اینکه از این مشکلات همچون سکویی برای پیشرفت استفاده کنیم .

 1 نظر

پور نو گرافی غیر عادی !

30 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

کريس هجز1

اشاره:

سيزده هزار فيلم پورنو هر سال در آمريکا توليد مي‌شود. بر پاية گزارش «internet filter review»، عايدي جهاني پورنو، شامل اتاق‌هاي پخش فيلم در هتل‌ها‌، کلوپ‌هاي سکس و صنعت رو به گسترش سکس الکترونيک، نود و هفت ميليارد دلار در سال 2006 بوده است. اين عايدي، با در آمد شرکت‌هاي پيشرو در امر فن‌آوري مثل «مايکروسافت»، «گوگل»، «آمازون»، «اي بي»، «ياهو»، «اپل»، «نت فليکس» و «ارث لينک» برابري مي‌کند. فروش سالانة صنعت پورنوگرافي در آمريکا حدود ده ميليارد دلار يا حتي بالاتر تخمين زده مي‌شود.

 

شکست علم و پيروزي توهم

من در کتاب تازه‌ام، از کنار رينگ مسابقات کشتي حرفه‌اي در مديسون اسکواير گاردن گرفته تا لاس‌وگاس و صنعت فيلم‌هاي پورنواش، تا همايش‌هاي دانشگاهي که توسط روان‌شناسان تفکر مثبت که ادعايشان اين است که مهندس شادي‌اند و دست آخر از دانشگاه‌ها براي وقايع نگاري و ثبت حرکت دهشتناکمان به عنوان يک فرهنگ به سمت وضعيت توهم و پوچي، مطلب نوشته‌ام. با دقت به مجموعه‌اي از فرايندها نگريسته‌ام که هدفشان منحرف کردن ما از ويراني‌هاي سياسي، اقتصادي و اخلاقي اطرافمان است. رؤياهايي در سر پرورانده‌ام که اگر منابع و امتيازات دروني و ذاتي خود را به کار گيريم، اگر بفهميم که ما واقعاً استثنائيم، به هر چه که آرزويش را داريم خواهيم رسيد.

تفکر بچّه‌گانه‌اي که ما هميشه داريم، که فکر مي‌کنيم که واقعيّت سدّ راه خواسته‌هاي ما نيست، بن ماية اصلي توهماتي است که از «تاک‌شوها»، از «کريستين رايت»، از هاليوود، از صنعت اخبار و بنگاه‌هاي خبري يا از مرتاضان و راهبان بريده از دنيا آب مي‌خورد.

واقعيت هميشه مي‌تواند غلبه پيدا کند. آينده هميشه مي‌تواند افتخارآميز باشد، مي‌تواند شادي و سرگرمي را به وسيلة توهم يا سلبريتي‌هايي2 که نمونة ايده‌آل شدة خود ما هستند، به ما عرضه نمايند و به ما اطمينان دهد که ما هم يک روز مثل آنها خواهيم شد.

فرهنگ فرو رفتن در توهم و خيال و همچنين فرهنگ سلبريتي که در اطراف آن رشد و نمو کرده است، دست به دست هم داده‌اند و پوچي وحشتناکي نصيب جامعه کرده‌اند؛ اين‌گونه است که ما اکنون از يک فرهنگ توليدي به يک فرهنگ مصرفي تبديل شده‌ايم. در واقع ما خصلت مزخرف «صنعتي شدن» را به خود نيز تعميم داده‌ايم، آن هم به بهانه پرورش روح، و اعتقاد داريم که زندگي فقط به خاطر پيشرفت‌ و شادي ما است، آن هم از جيب و به خرج ديگران.

شرکت‌ها، وراي چهرة استتار شده‌شان، بي‌رحمانه در حال نابودي بنيان‌هاي توليدي ما و درحال ضعيف کردن طبقات محروم ما هستند. «بازار آزاد» مبدل به خداوندگار ما شده است و از طرفي هم دولت تبديل به گروگان شرکت‌ها و بنگاه‌ها. همان شرکت‌ها با تصاوير خيالي و اوهام توليد شده توسط رسانه‌هاي جمعي،‌ بنگاه‌هاي سرگرمي و فرهنگ عامه در حال فريب دادن و وسوسة ما هستند.

هر قدر ما از دنياي دانش، دنياي مکتوب (کتاب، روزنامه و…)، دنياي پيچيده و پر از ريزه‌کاري و دنياي تضارب آرا جدا مي‌شويم و به سمت راحت‌طلبي، سرگرمي، شعار و خشونت مي‌رويم، بيشتر در آستانة نابودي قرار مي‌گيريم.

ما مثل خيل عظيم طرفداران کشتي کج يا کساني که عشق را با سکس و پورنو اشتباه مي‌گيرند، با دروغ تغذيه مي‌شويم. اصلاً خود ما خواستار دروغ هستيم.

دروغ‌هايي از قبيل شعارها و تصاويري که ماهرانه دستکاري شده‌اند، همچون سيل بر سر امواج تلويزيوني خراب شده و حتي بر گفتمان‌هاي سياسي نيز تأثير مي‌گذارند و بر حقيقت نقاب مي‌زنند، ولي ما هيچ اعتراضي نمي‌کنيم.

پيش‌گويان تنهايي که همة حقيقت را در مورد جنگ‌هاي امپرياليستي نابخردانه،‌ از بين رفتن اقتصاد جهاني و خطر قريب‌الوقوع آلودگي‌ها که در حال از بين بردن اکوسيستمي است که ضامن بقاي بشر است، پيش‌گويي کردند، اکنون مانند گلادياتورها بر خاک افتاده و جمعيت از هر سو فرياد کشتن آنها را سر مي‌دهد و مخاطبان تلويزيوني نيز ديگر حوصلة آنها را ندارند. اينجاست که واقعيت کم‌کم نمايان مي‌شود؛ واقعيتي که مردم درمانده دوست ندارند آن را بشنوند،‌ امّا اين حقيقت است که در لابلاي شايعات و موضوعات بي‌اهميت اطراف افراد مشهور،‌ خود را نمايان مي‌کند.

فرهنگي که قادر نباشد تفاوت بين واقعيت و خيال را تشخيص دهد، محکوم به مرگ است. پس ما الآن در حال مرگيم، ما بايد از وضعيت کودکي محتوم خويش برخيزيم. وضعيتي که شايعات خاله‌زنکي و پوچ، به جاي اخبار و اطلاعات به خورد ما داده مي‌شود. وضعيتي که اهداف ما با يک شادي مبهم و غير قابل دسترس سنجيده مي‌شود. سرانجام يا با محدوديت‌هاي پيش روي خود مقابله خواهيم کرد يا همچنان به عقب‌نشيني و پناه بردن به خيال و سرگرمي ادامه خواهيم داد. کساني که در زمان‌ها و دوره‌هاي پر از يأس و نااميدي و آشوب زندگي و رشد کرده‌اند، به طور اجتناب‌ناپذيري براي سرگرمي و ايجاد حسّ اعتماد به نفس، به سمت افراد عوام، فريب و شارلاتان گرايش پيدا خواهند کرد و همين مردم عوام‌فريب،‌ همان‌طور که در طول تاريخ چنين بوده است، مردم کور و دلخوش را به سوي ديکتاتوري و خودکامگي رهنمون خواهند ساخت.

بسياري از کاربران سايت‌هاي سکسي در اينترنت که به علّت مجاني بودن بسياري از محصولات، سود خود را از طريق فروش مجلات و دي‌وي‌دي در حال کاهش مي‌بينند، افراد بين دوازده تا هفده ساله مي‌باشند. توليدکنندگان محصولات پورنو هم مي‌دانند که سنّ مشتريانشان به طور فزاينده‌اي دارد پايين مي‌آيد.

استيو آنست، مدير توليد «بلوبرد فيلمز» مي‌گويد:‌ «سنّ استفاده از سايت‌هاي پورنو در حال کاهش است،‌ به ويژه در ايالات متحده و بريتانيا». وي مي‌افزايد: «پورنو هم‌اکنون تبديل به يک «راک‌اند رول» جديد شده است. جوانان و زنان خواهان و خريدار صنعت پورنواند. پورنوگرافي نوجوانان، جوانان و سنين بالاتر را هدف گرفته است.

سيزده هزار فيلم پورنو هر سال در آمريکا توليد مي‌شود. بر پايه گزارش «internet filter review»، عايدي جهاني پورنو شامل اتاق‌هاي پخش فيلم در هتل‌ها، کلوب‌هاي سکس و صنعت رو به گسترش سکس الکترونيک، نود و هفت ميليارد دلار در سال 2006 بوده است. اين عايدي، با درآمد شرکت‌هاي پيشرو در امر فناوري مثل «مايکروسافت»، «گوگل»، «آمازون»، «اي‌بي»، «ياهو»، «اپل»، «نت فليکس»، و «ارث لينک» برابري مي‌کند. فروش سالانه در آمريکا حدود ده ميليارد دلار يا حتي بالاتر تخمين زده مي‌شود. هيچ ارگان يا نهادي در امر کنترل و مونيتورينگ صنعت پورنو وجود ندارد. به عنوان مثال، «جنرال موتورز»، صاحب «Direct tv» است که هر ماه چهل ميليون تصوير پورنو روانة خانة آمريکايي‌ها مي‌کند. «At & T Broadband و Comcast cable» هم‌اکنون به خاطر وجود «شبکة داغ» (سکسي) سرويس‌هاي سرگرمي و سرويس «pay per veiw»3 مخصوص بزرگ‌سالان، بزرگ‌ترين شرکت خدمات‌دهي پورنو در آمريکا است. «At & T» و جنرال موتورز نزديک به هشتاد درصد دلارهاي صرف شده توسط کاربران و مصرف‌کنندگان صنعت پورنو را پارو مي‌کنند.

 

 

ماهنامه موعود شماره 108

 

پي‌نوشت‌ها:

? برگرفته از سايت: www.alternet.org. به نقل از سايت سياحت غرب، ش 75.

1. chris hedges برندة جايزة پوليتزر در رشتة گزارشگري، استاديار در انستيتو ملي، ستون نويس دائمي truthdig monday.

2. سلبريتي: افراد مشهور.

3. pay - per - veiw به معني پرداخت پول بابت هر تماشا است که به اختصار به آن ppv گفته مي‌شود. در اين سرويس، مخاطب تلويزيوني در ازاي تماشاي برنامه‌هاي ويژه بايد پول پرداخت کند. اين سيستم براي نخستين بار در انگليس و آمريکا راه‌اندازي شد.

 نظر دهید »

چگونه انسان گونه زندگی کنم؟!

30 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در روايات، ماجراي جالبي ضمن سفرهاي ذوالقرنين، که از جمله شخصيّت‌هاي مورد تأييد قرآن کريم است، آمده که در اينجا و به تناسب موضوع، نقل آن خالي از لطف نيست:

همچنان که ذو القرنين به راه خود ادامه مي‏داد به گروهي از خردمندان امّت موسي(ع) رسيد که به حق راهنمايي شده بودند و به آن عمل مي‏کردند و چون ايشان را ديد، به آنان گفت: اي قوم! از خبر خود براي من بگوييد که من تمام خاور و باختر، خشکي و دريا، زمين و کوه و دشت و روشني و تاريکي آن را گشته‏ ام و به گروهي چون شما برنخورده‏ام. اينک به من خبر دهيد که چرا گور مردگان شما بر در خانه‏هايتان قرار دارد؟ گفتند: چنين کرده‏ايم که مرگ را فراموش نکنيم و ياد آن از دل‌هاي ما بيرون نرود.

 پرسيد: چرا خانه‏هاي شما در ندارد؟ گفتند: ميان ما کسي دزد و هيچ کس هم مورد سوء ظن نيست و همگان امين هستند.

پرسيد: چرا ميان شما اميران نيستند؟ گفتند: بدان سبب که به يکديگر ستم نمي‌کنيم.

 پرسيد: چرا حاکم نداريد و کسي بر شما پادشاه نيست؟ گفتند: مال اندوزي نمي‏کنيم و ستيزه‏جويي نداريم.

 پرسيد: چرا بر يکديگر برتري نمي‏جوييد و تفاوتي نداريد؟ گفتند: چون بر يکديگر مهربانيم و با يکديگر مواسات مي‏کنيم.

 پرسيد: چرا اختلاف با يکديگر نداريد و نزاع نمي‏کنيد؟ گفتند: به مناسبت الفت دل‌هاي ما با يکديگر و اصلاح ميان خودمان.

 پرسيد: چگونه است که به يکديگر دشنام نمي‏دهيد و قتلي ميان شما اتفاق نمي‏افتد؟ گفتند: ما بر خواسته‏هاي نفساني خود پيروزشده‏ايم و نفس‏هاي خويش را لگام بردباري زده‏ايم. پرسيد: چرا همگان هم عقيده‏ايد و چگونه راه و روش شما مستقيم و راست است؟ گفتند: به اين سبب است که دروغ نمي‏گوييم و نسبت به يکديگر مکر نمي‏ورزيم و هيچ يک از ديگري غيبت نمي‏کنيم.

گفت: به من بگوييد چرا ميان شما هيچ مستمند و بينوا نيست؟ گفتند: از اين روي که ما اموال خود را برابر تقسيم مي‏کنيم.

 پرسيد: چرا ميان شما هيچ تندخو و خشني نيست؟ گفتند: نتيجة فروتني و افتادگي است.

 پرسيد: سبب آنکه عمر شما از همه درازتر است چيست؟

گفتند: بدين سبب است که حق را گردن مي‏نهيم و به دادگري حکم مي‏کنيم.

 پرسيد:

چرا گرفتار خشکسالي و قحطي نمي‏شويد؟ گفتند: به سبب آنکه از آمرزش خواهي غفلت نمي‏کنيم.

 پرسيد: چرا بيتابي نمي‏کنيد؟ گفتند: به آن سبب که ما خويشتن را براي بلا و گرفتاري آماده ساخته‏ايم و خود خويشتن را تسليّت و آرامش مي‏دهيم.

پرسيد: چرا آفت‌ها به شما نمي‏رسد؟ گفتند: از اين روي که جز بر خدا، بر هيچ کس توکّل نمي‏کنيم و از ستارگان و منازل بروج، طلب باران نمي‏کنيم.

 گفت: اي قوم! به من بگوييد: آيا پدران شما همين گونه رفتار مي‏کردند؟ گفتند: آري، آنان را چنين ديديم که به مستمندان خود رحم مي‏کردند و با بينوايان مواسات مي‏ورزيدند و از هر کس که به آنان ستم کرده بود، درمي‏گذشتند و به هر کس که نسبت به ايشان بدي کرده بود، نيکي مي‏کردند و براي بدکاران خود، آمرزش خواهي مي‏کردند و پيوند خويشاوندان را رعايت مي‏کردند و امانت را مسترد مي‏داشتند و همواره راست مي‏گفتند و هيچ گاه دروغ نمي‏گفتند و بدين سبب بود که خداوند کارشان را اصلاح فرمود.

 ذوالقرنين تا هنگام مرگ خويش، ميان ايشان مقيم شد و به هنگام مرگ، پانصد ساله بود.1

 

 ماهنامه موعود شماره 114


 پي‌نوشت:

1. روضـة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏2، ص436.

 

 

 

 نظر دهید »

راه بهشت

24 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب


    

 

مردي با همسر و دخترش در جادّه‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را کشت، امّا مرد نفهميد که ديگر اين دنيا را ترک کرده است و همچنان پيش رفت. گاهي مدّت‌ها طول مي‌کشد تا مُرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.

پياده‌روي درازي بود، تپّة بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ريختند و به شدّت تشنه بودند. در يک پيچ جادّه، دروازة مرمري عظيمي ديدند که به ميداني با سنگ‌فرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود که آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مردِ دروازه‌بان کرد: روز به خير، اينجا کجاست که اين قدر قشنگ است؟

دروازه‌بان گفت: روز به خير، اينجا بهشت است.

 چه خوب که به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم.

دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: مي‌توانيد وارد شويد و هر چقدر دلتان مي‌خواهد آب بنوشيد.

ـ همراهانم نيز تشنه‌اند.

نگهبان گفت: واقعاً متأسّفم. ورود زنان به بهشت ممنوع است.

مرد خيلي نااميد شد، به رغم تشنگي زياد، حاضر نبود، تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشکّر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اينکه مدّت درازي از تپّه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود که به يک جادّة خاکي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير ساية درخت‌ها دراز کشيده بود و صورتش را با کلاهي پوشانده بود، احتمالاً خوابيده بود.

مسافر گفت: روز به خير!

مرد با سرش جواب داد.

ـ ما خيلي تشنه‌ايم، من، همسرم و دخترم.

مرد به جايي اشاره کرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هر قدر که مي‌خواهيد آب بنوشيد.

همه به کنار چشمه رفتند و تشنگيشان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشکّرکرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.

مسافر پرسيد: مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟

ـ بهشت.

ـ بهشت؟ امّا نگهبان دروازة مرمري هم گفت آنجا بهشت است!

ـ آنجا بهشت نيست، دوزخ است.

مسافر حيران ماند: بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نکنند! اين اطّلاعات غلط باعث سردرگمي مي‌شود!

ـ کاملاً برعکس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌کنند. چون تمام آنهايي که حاضرند بهترين دوستانشان را ترک کنند، همان جا مي‌‌مانند.

 

ماهنامه موعود شماره 113

 1 نظر

شما هم به امام زمان(ع)قول دادی نمازت را اول وقت بخوانی؟

02 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در اتوبوس نشسته بوديم که اذان از راديو پخش شد. جوان به راننده گفت: نگه داريد تا نماز بخوانيم.

راننده گفت: وقتي به قهوه خانه رسيديم، نگه مي دارم ولي جوان اصرار داشت که همين اول وقت نمازش را بخواند.

بحث بالا گرفت تا اينکه بالاخره راننده تسليم شد و توقف کرد. جوان کنار جاده با آرامش کامل نمازش را خواند و سوار شد.

بعد از سوار شدن گفت: من به امام زمان(عج) قول داده ام که نمازم را اول وقت بخوانم و بعد قصه خود را تعريف کرد.

گفت: من در يک کشور اروپايي درس مي خواندم. محل اقامتم تا دانشگاه فاصله زيادي داشت و روزانه فقط يک اتوبوس اين مسير را طي مي کرد.

يک روز که براي آخرين آزمون فارغ التحصيلي عازم دانشگاه بودم ، اتوبوسِ پر از مسافر، وسط راه خراب شد و روشن نشد. مسافران پياده شدند و کنار جاده منتظر ماندند تا وسيله اي پيدا شود و آنها را به مقصد برساند. من که از اين وضعيت بسيار نگران بودم و وقت زيادي هم نداشتم، مرتب قدم مي زدم و به جاده نگاه مي کردم و حرص مي خوردم که زحمات چندين ساله ام در آستانه سفر به ايران برباد رفت و…

در همين اثنا در ذهنم خطور کرد که در ايران وقتي مشکلي داشتيم، متوسل به امام زمان(عج) مي شديم و از او کمک مي خواستيم. با دل شکسته اشکم جاري شد . با خودم گفتم: يا صاحب الزمان(ع‍ج)! اگر امروز کمکم کني تا به امتحان برسم، قول مي دهم و متعهد مي شوم تا آخر عمر نمازم را هميشه اول وقت بخوانم!

هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود که آقايي از دور آمد و با زبان محلي به راننده گفت: چي شده؟ بعد مقداري ماشين را دستکاري کرد و گفت: برو استارت بزن! ماشين خراب روشن شد و همه خوشحال سوار شدند.

من هم ازهمه اميدوارتر سوار شدم. همين که اتوبوس خواست حرکت کند، همان آقاي ناشناس بالا آمد و من را به اسم صدا زد و فرمود: قولي که به ما دادي يادت نرود! نماز اول وقت را فراموش نکن!

من که نمي توانستم حرفي بزنم، فقط احساس کردم آقا رفت ومن او را نديدم! شروع کردم به اشک ريختن و گريه کردن!

 

برگرفته از : مير مهر، مسعود پورسيدآقايي، ص 344 ( بااندک تصرف وتلخيص).

 1 نظر

امان ازدست این یک پارچه گوشت!!!

26 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

قال عليه السلام: الِّلسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ(حکمت 57)

ترجمه:امام علی (علیه السلام )فرمودند:زبان (مانند حیوان)درنده ای است که اگر به حال خود واگذار شود،می گزد(وسبب تباهی شخص می شود).

مفهوم:این حکمت خطر زبان را گوشزد می کندکه اگر از خدمت عقل در آید،خوی درندگی و حیوان صفتی به خود می گیردوبه دیگران آسیب می رساند.این حکمت دارای این پیام استکه افسار زبان همیشه باید در خدمت عقل باشد.

 نظر دهید »

اثر گناه غیبت

25 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

حجت الاسلام سید احمد فاطمی نقل می کنند :

در اوایل طلبگی ام ،روزی مرحوم علامه طباطبائی به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند:به ظاهر در اینجا غیبت شده است !گفتم بله ؛پیش از آمدن شما چند نفر که درسشان از من بالاتر بود ،اینجا بودند و غیبت کسی را کردند. علامه فرمود: باید می گفتی از این جا بروند ،این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست ؛اتاق خود را عوض کن …………


 نظر دهید »

علم اولین و آخرین

16 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

حضرت مسیح (ع) از چوپانی می پرسند ؛چرا چوپان شده ای و سراغ علم و کارهای دیگر نرفته ای ؟

چوپان گفت:من شش علم آموخته ام و به آنها عمل می کنم.

حضرت فرمودند : آن شش موضوع کدام است ؟

چوپان گفت:

1- تاحلال هست حرام نمی خورم و هنوز حلال ها کم نشده  که نیاز به حرام داشته باشم.

2-تاراست هست دروغ نمی گویم وهنوز راست کم نشده که نیاز به دروغ پیدا کنم.

3-تاعیب خود را می بینم به عیب دیگران مشغول نمی شوم وهنوز عیب های خود را اصلاح نکرده ام .

4-تا ابلیس نمرده ،از وسوسه های اودر امان نیستم و هنوز ابلیس نمرده است .

5-تا گنج و خزینه خدا را خالی نبینم ،به گنج و خزینه مخلوق طمع ندارم و خزینه خداهنوزخالی نشده است.

6-تا هر دو پای خود را در بهشت نبینم از عذاب ایمن نباشم.

حضرت عیسی (ع)فرمودند:علم اولین و آخرین همین است که تو آموخته ای.

 نظر دهید »

عشق حقیقی

15 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

این یک داستان واقعی است ودر ژاپن اتفاق افتاده است.

شخصی دیوارخانه اش را برای نوسازی خراب می کردخانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستنداین شخص در حین خراب کردن دیوار مارمولکی را دیدکه میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.دلش سوخت اما برای یک لحظه کنجکاو شد.وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد،چون این میخ ده سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود چه اتفاقی افتاده بود ؟ مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مونده بود چنین چیزی امکان نداشت , متحیرازاین مساله کارش را تعطیل ومارمولک رامشاهده کرد.دراین مدت چکارمی کرده؟چگونه وچه می خورده؟

همان طور که به مارمولک نگاه می کرد،مارمولک دیگری،باغذایی در دهانش ظاهرشد.مرد شدیدا منقلب شد.باخودگفت:ده سال مراقبت!چه عشقی!چه عشق قشنگی!

پند:

اگرموجود به این کوچکی،دل به این بزرگی داشته باشد،پس تصورکنید،ماتاپه حد می توانیم،عاشق باشیم وبه نزدیکان مان عشق بورزیم.


منبع :پندهای قند پهلو

 1 نظر
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس