شگفتااز شماکه به ماندن اطمینان ندارید؛امابرای رفتن نیز آماده نیستید!
31 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه وليعصر «عجلاللهتعاليفرجه» بناب
گویند صاحب دلی ،برای اقامه نماز به مسجدی رفت.نماز گزاران همه اورا می شناختند؛پس، ازاو خواستند بعد نماز برمنبر رود وپند گوید.
نماز جماعت تمام شد.چشم ها همه به سوی او بود.مرد صاحب دل برخاست وبرپله نخست منبر نشست.بسم الله گفت و خدا ورسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت:"مردم !هرکس از شما که می داندامروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد،برخیزد!کسی برنخاست.گفت:حالا هرکس از شماکه خود را آماده مرگ کرده است،برخیزد!باز کسی بر نخاست.گفت:شگفتااز شماکه به ماندن اطمینان ندارید؛امابرای رفتن نیز آماده نیستید!
برگرفته از؛تذکرة الاولیاء،دکتر محمد استعلامی،ص47