مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضورسرهنگ مصطفی عبد الجباری در مراسم بزر گداشت هفته دفاع مقدس حوزه عتمیه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) بناب

به مناسبت هفته دفاع مقدس مراسمی روز سه شنبه 92/7/2 در مدرسه علمیه حضرت وی عصر(عج ال…) بر گزار شد.در این مراسم سرهنگ مصطفی عبدالجباری از فرماندهان دفاع مقدس سپاه ناحیه بناب به ایراد سخنرانی پرداختند.

جناب سرهنگ، با بزرگداشت یاد و اهداف شهدای دفاع مقدس وجانفشانی های رزمندگان اسلام در حفظ انقلاب اسلامی موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاور میانه را برای دشمن خیلی حساس ومهم قلمداد کرده وبیان نمودند:به دست آوردن کشور ایران بر ای دشمن از ابعاد مختلف سیاسی وحکومتی وتسلط بر کل منطقه خاورمیانه مهم می باشد و آنچه هدف دشمن را به بی هدفی و خاموشی خواهد برد چیزی جز ایمان و وحدت و ولایت طلبی مردم ایران نخواهد بود.ایشان افزودند:در هر زمان وظیفه شناسی امری مهم برای ملت مسلمان است. لذا قبلا اگر وظیفه ما دفاع نظامی از کشور و انقلاب اسلامی بود الان وظیفه ،دفاع فرهنگی از کشور است.

سرهنگ عبدالجباری در پایان بیاناتشان با ذکر خاطراتی از جبهه های جنگ و شهدای دفاع مقدس،ایمان بالا و ولایتمداری را رمز استقامت رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بر شمرده،طلاب را به حفظ و ادامه راه این عزیزان سفارش نمودند.

انگشتان دست

02 آذر 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب


انگشتان دست اگر همیشه باز باشد ویا همواره بسته،نشان ازبیماری است .

ازهمین رو زندگی باید سینوسی باشد ونشیب وفراز داشته وهم پستی و بلندی ونیز همواری وناهمواری داشته باشد.


ویادمان باشد دریایی که موج نداشته باشد و نه جزر ومدی  به گند می نشیند وگندش عالم فرامی گیرد . ونیز یادمان  باشد انکه دریا
را امواج می کند وجزرها و مد ها را در دل ان پدید می اورد  تابش ماه است.


وخدا نکند که میان ماه ودریا شکر اب شود که در این صورت تمام شکر ها و شیرینی های  دریا اب خواهد شد، ودیگر
جمال و جاذبه  ای ندارد.


ومن و تو، برادرم وخواهرم ! قطره نیستیم ،در یابیم، بییاید رابطه خود را از حضرت ماه که همان خداوند است از دست ندهیم.
گفتیم ماه !؟اما….


میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا اسمان است

 نظر دهید »

جلسه اخلاق حاج اقا با موضوع غضب

02 آذر 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

بسم الله الرحمن الرحیم
93-8-27
یکی ازرذایل غضب است؛انسان ها از نظر غضب سه دسته هستند


-انسانهایی که خیلی غضب دارند از حدود شرع و عقل خارج می شوند غضب مذموم حالت درّندگی دارند فعاقبوا بمثل ما عاقبتم ….

- بعضی ها هم خیلی بی تفاوت هستند نعوذ بالله اگر کسی به ناموس؛کشور؛و دینش تعرض کند بی تفاوت است.متقابل غضب که تمام سستی و بی غیرتی و بی تفاوتی است.


-حد وسط شجاعت است از محدوده ی دین و شرع خارج نمی شود وَ اَن تَعفُوا خَیرٌ لَکُم لذا قرآن مکی فرماید :اِدفَع بِالتی هِی اَحسن روش اهل بیت علیهم السلام ما چنین بوده است.


استاد در این فراض از جلسه اخلاق اشاره ای فرمودند به سالروز شهادت امام سجّاد علیه السلام و به روایتی از بزرگواری وبرد باری ایشان نقل فرمودند.


راوی نقل می کند یک روز امام با اصحابش نشسته بودند یک وقت یکی از خویشاوندان امام به جمع آنها وارد شد از روی حسادت ویا بدبختی شروع کرد به امام نا سزا گفتن امام سکوت کردند اصحابش از این رفتار امام متعجب و نا راحت شدند که چرا امام با آن مرد برخورد نکردند ساعتی چند گذشت امام به اطرافیان فرمود حالا می خواهید ببینید من چگونه با او برخورد می کنم؟گفتند بله آقا, فرمودند بلند شوید و با من بیایید راوی می گوید دیدیم امام هنگام خروج این آیه را زمزمه می کند:…والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحبّ المحسنین.


دیدیم حضرت نمی خواهد انتقام بگیرد. بالاخره آمد در خانه آن مرد را زد از ساکنان خانه یکی در را باز کرد امام سراغ آن مرد را گرفت  وآن مرد بعد از چند لحظه دم در حاضر شد و دید امام با اصحابش آمده اند امام فرمودند :برادر شما آمدید و با الفاظ نا شایست ما را خطاب دادید اگر آن خلاف هایی که گفتید در من است خدا مرا اگر آن خلاف ها در شما است خدا شما را بیامرزد آن مرد مثل کسی که سواره  بود پیاده شد و  خودش  را به  پای امام انداخت و طلب عفوکرد امام خواستند فرو بردن خشم و غضب را عملا به یارانش نشان دهند .
قرآن می فرماید:ادفع بالتی هی احسن.بنابراین نجاست را با نجاست نمی توان پاک کرد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….


یاد داشت برداری توسط:مریم درستان

 نظر دهید »

امان از دل غافل

27 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

تو اتاق فرهنگی مشغول درست کردن لاله بودم داشیم برا دفاع مقدس نمایشگاه می زدیم؛تنها بودم  آروم اومد نشست روبروی من بچه کم حرفیه ؛مدتی چیزی  نگفت چند لحظه بعد سوال کرد داری چی درست میکنی

براش توضیح دادم؛چشاشم درشته و گیرا بازم نگاه  رمز آلودش شروع شد گفت مریم شما دیگه پایه پنج شدی داری میری تا اینو گفت دلم گرفت رفتم تو باب گلایه و شکایت از خودم و گفتم واللا ما که قدر این لحظات  طلایی

رو  ندونستیم و عمرمون گذشت ولی شما سعی کنید از پنج سالی که اینجا هستین کمال استفاده رو ببرین  بدونین سر سفره کی نشستین صاحب خونه رو دریابین و از این حرف و حدیثا اما مثل اینکه خدا برا اون لحظه یه برنامه

دیگه داشت میخواست بهم ثابت کنه که تو این مدت کی هوای منو داشته کی به فکرم بوده   و من امان از دل غافل؛گفت مریم روز اول حوزه پایه اول که بودم  بهم گفتن اثاثتو ببر حجره 26 این ترمو اونجایی .آخه حجره های

ماهم بزرگن و ظرفیت ده ,یازده نفر و دارن خلاصه میگفت رفتم حجره خیلی دلم گرفته و دلتنگ خانواده شدم فقط میخواستم گریه کنم وقت ناهار شد مثل یه غریبه نشستم گوشه حجره و دارم بچه هارو نگاه میکنم گفتن بیا سر سفره

ناهارتو بخو دختر چرا اینجوری گرفتی حالا اولشه ان شاءالله عادت میکنی بیا غذاتو بخور با یه دلی که هواش مثل آسمان بهاری گرفته و منتظره  با یه رعد و برق بباره گفتم من ناهار خوردم دلتنگی از یه طرف و خجالت از

طرف دیگه با اینکه ناهارم نخورده بودم و خیلی هم گرسنم بود شروع کردم به باریدن خیلی گریه کردم کسی نتونست آرومم کنه با همون حالت خوابم برد اما عجب خوابی !خواب دیدم من با همین حالت گریه تو حجرم در حجره

به صدا در اومد بلند شدم رففتم در و وا کردم دیدم یه آقایی با یه تکه نان دستش  بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت :من نمیزارم مهمونم گرسنه بمونه تکه نان و داد دستم خوردمو تا حالا نانی به اون خوشمزگی نخوردم و به برکت همون نان من تاحالااینجا هستم و دارم درس طلبگی میخونم

من دیگه نتونستم چیزی بگم فقط اشک چشام به شدت جاری رشد میخوام بگم آقا فاتحه ای میخوانم برا همه لحظاتی که بی تو گذشت ومن غافل بودم مولا جان مرا ببخش


طلبه روسیاه  شرمنده آقا بقیه الله:مریم درستان

 2 نظر

احکام خمس

25 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب


در باره ی خمس و اهمیت آن توضیح دهید؟


وَاعلَموا اَنَّما غَنِمتم مِن شیءِ فَاَنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذی القُربی و اَلیَتامی وَ اَلمساکینِ و ابنِ السَّبیلِ1. و بدانید که هر چه غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و رسول و از آن خویشاوندان [او] و یتیمان و بی نوایان و در راه ماندگان است.


«خمس» در لغت به معنای پنج یک میباشد و در اصطلاح فقه عبارت است از:«پرداخت یک پنج در آمدی که از راه زراعت، صنعت،تجارت،پژوهش و یا از طریق کارگری و کارمندی در مؤسسات گوناگونريا، به دست می آید.2 خمس به امام (ع) و سادات اختصاص می یابد و باید آن در عصر غیبت به فقیه جامع شرایط داد.»3


شارع مقدس به صاحب مال، فرصت داده چنان چه تا یک سال، آن را در مؤونه و نیاز های خود و خانواده استفاده نکند و تمام و یا مقداری از آن تا پایان سال زیاد بیاید، خمس آن را بپردازد.


آیه خمس، در عصر رسالت،نازل شده و پیامبر اکرم(ص)این فریضه را به اجرا در آورده است. به طور مسلّم آن حضرت، خمس غنیمت های جنگی را دریافت میکزد. اما خمس سود تجارت- هر چند بنا به ضرورت و مصالحی- تا عصر امامان (ع) به تأخیر افتاد؛ ولی بی شک وجود آن در دوره امامان، غیره قابل انکار است.4


«خمس» یکی از فریضه های اسلامی است و قران مجید آن را در کنار جهاد قرار داده و هر دو را از ریشه ایمان دانسته است؛ چه این که نشانه ی صداقت ایمان،مبارزه با مال اندوزی و تطهیر نفس است. حضرت باقر(ع) فرموده است.«برای هیچ کس جایز نیست از مالی که خمس به آن تعلق گرفته،چیزی بخرد؛ مگر اینکه حق مارا به ما برساند.»5


آیه 41 سوره «انفال» به طور روشن و صریح، بر اصل وجوب خمس دلالت می کند؛ ای این رو شیعه و سنی بر اصل آن اتّفاق نظر دارند. البته ممکن است دلالت آیه بر مواردی از آن (مانند در آمد کسب) روشن و شفاف نباشد؛ ولی بی شک به کمک روایت متعددی، به خوبی وجوب خمس درآمد استفاده می شود.6


خمس دارای حکمتها و اسرار گوناگونی است که به بعضی از آنها اشاره می شود:


.خمس به منظور تأمین هزینه های امام (ع) به عنوان رئیس حکومت، برای پیش برد نظام اسلامی و اداره جامعه، واجب گردیده است؛7 از این رو در روایات از خمس به عنوان وجه الاماره یاد شده است.8

.خداوند متعال برای حفظ کرامت و عزت پیامبر اسلام، محل تأمین بودجه فقیران بنی هاشم و منصوبان به آن حضرت را از خمس داد و سهم آنان را قرین سهم خود و رسول کرد تا زمینه ی تحقیر نسبت به آنان از بین برود.9

.خمس برای تأمین بودجه ی هر کاره خیری است که امام بخواهد انجام دهدبرای هر موردی که صلاح بداند،مصرف کند.10
.خمس وسیله ای برای رشد و کمال انسان محسوب می شود که ادای آن، باعث جلب روزی و وسیله امرزش گناهان می گردد.11

.خمس برای احیای دین خدا و تحقق حکومت اسلامی واجب گردیده است.12

1.انفال(8) آیه 41
2.البته در مورد هدایا،جوایز و هر فایده ای که بدون کسب به دست می اید،میان مراجع بزگوار تقلید اختلاف نظر است که درمتن بدان اشاره شده است.
3.العروه الوثقی،ج2،م72.
4.خویی،سیدابوالقاسم،مستند العروه الوثقی ،کتاب خمس،ص196؛هاشمی شاهرودی،سیدمحمود،کتاب الخمس،ج2،ص45 و مدرسی، محمد تقی، احکام الخمس، ص16.
5.«لا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أن یَشتَری مِن الخُمسِ شَیئاً حَتی یَصِلَ إلَینا حَقّنا»: وسائلُ شیعه،ج6،باب1،ح4.
6.ر.ک:وسائل الشیعه،ایواب ما یجب فیه الخمس و ابواب الانفال.
7.ناصر مکارم شیرازی،یک صد و هشتاد و پاسخ،ص423-425و تعلیمات علی العروة،کتاب، الخمس،ص329.
8.ر.ک:ئسائل الشیعه،ج6،کتاب الخمس،باب2،ح12.
9.ر.ک:وسائل الشیعة،ج6،ابواب قسمة الخمس،باب1،ح4و8.
10.فما کانَ لِلهِ فَهُوَ لِرَسُولِه یشضَعُهُ حَیثُ شاءَ»؛«آنچه خاص است،برای پیامبر اسلام است،هر جا صلاح بداند قرار می دهد»:همان،ابواب الانفال،باب1،ح12.
11.در مکاتبه امام رضا(ع) به یکی ازیارانش اومده«اِنَّ اِخراجَهُ خمس مِفتاحِ رِزقَکُم و تَمحیصُ ذُنُوبَکم»؛پرداخت خمس کلید جلب روزی و وسیله آمرزش گناهان است»:همان،ابواب الانفال،باب3،ح2.
12.در همان مکاتبه آمده است«اِنَّ الخُمسَ عَونُنا علی دینِنا»؛«خمس،کمک ما در پیاده کردن دین خداست.»همان،ابواب الانفال،باب3،ح2.
منع:رساله دانشوجویی.احکام خمس.پرسش232.

مؤونه چیست؟
«مؤونه»به مخارجی گفته می شود که در زندگی، هزینه می گردد و شامل موارد زیر است:
.هزینه زندگی شخصی؛مانند:خوراک،پوشاک،خانه،مسکونی وسایل،زندگی،وسایل،نقلیه،وسایل،تحصیلی،رایانه،هزینه،ازدواج و…،
.هدایا و بخششها؛مانند:خیرات،صدقات:جوایزو….؛
.مخارج سفر حج(واجب و مستحب)،سفر زیارت،گردش و تفریح؛
.حقوقی که بر عهده شخص است؛مانند:دیه،غرامت و کفّاره1و2


1.العروة الوثقی،ج2،کتاب الخمس،م61.
2.هزینه های زاید بر نیاز و شان افراد،جزء مؤونه محسوب نمی شود. بنابراین اگر بیشتر از این مقوله صرف کند؛ به گونه ای که در عرف اسراف شمرده شود،باید سر سال، خمس آنها را بپردازد

منبع:رساله دانشجویی-احکام خمس-پرسش233.



آیا در آمد دانشجویی که تحت تکفّل خانواده است،خمس تعلق میگیرد؟
همه ی مراجع:چنانچه از در آمد کسب تیه شده و یک سال از آن گذشته باشد،خمس دارد.1
تبصره: حکم درآمد هایی مانند هدیه،جایزه و…. در بخش «خمس هدیه»بیان شد.


1.توضیح المسائل مراجع،ن1757؛نوری، توضیح المسائل،م1753؛خامنه ای، اجویة الاستفتائا،س996؛وحید، توضیح المسائل،م1765.

منبع:رساله دانشجویی-احکام خمس-پرسش234.

خمس کتاب

آیا به کتابهایی که برای ترم های آینده تهیه میکنیم،خمس تعلق میگیرد؟1
همه ی مراجع(به جز بهجت،فاضل،نوری):در فرض یاد شده خمس دارد مگر آنکه داشتن آنها مورد نیاز و در شأن شخص باشد،در این صورت خمس ندارد.
آیت الله عظام بهجت،فاضل و نوری: آری، خمس دارد، مگر آنکه نتوانید در سال آینده تهیّه کنید،در این صورت خمس ندارد.2


1.امام،استفتائات،ج1،س89؛خامنه ای،س899؛تبریزی،استفتائات،س805؛مکارم،توضیح المسائل،م1705؛صافی،جامع الاحکام،ح1،س738و744؛وحید،توضیح المسائل،م1783؛دفتر:سیستانی.
2.فاضل،جامع المسائل،ج1،س748،بهجت،توضیح المسائل،م1391؛نوری،استفتائات، ج2،س341.

منبع:رساله دانشجویی-احکام خمس-پرسش236.

 نظر دهید »

طلایه داران قلم

25 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آسیب شناشی تبلیغ روحانیت با نگاهی به نظرات امام خمینی رحمه الله

پژوهشگر:خانم عزیزه اصغری

استاد راهنما:آقای ایّوب رنجبری

بناب،مدرسه علمیه حضرت ولیِ عصر(عج),بخش خواهران ,صفحه،68منبع،1388

کلید واژگان،آسیب شناسی،تبلیغ،روحانیت،دین،امام خمینی رحمه الله

تبلیغ از مهمترین مسائل حوزه دین است که در رأس همه امور قرار دارد. تبلیغ از ریشه بلوغ و به معنای رساندن کامل پیام و سخن دیگری است. روحانی به عنوان مبلّغ دین فردی است که تمام توان خود را به کار می گیرد تا احکام و دستورات دینی را به مخاطب برساند. او با رساندن پیام حقّ به انسان ها و رهاندنشان از جهل و نادانی، آنان را به سعادت ابدی راهنمایی می کند. در جامعه امروز علّت بسیاری از دین زدگی های مردم، دوری از عالمان دین و مهجور ماندن مقام و موقعیّت روحانی در جامعه است.وظایف مبلّغ در حقیقت همان وظایف انبیای الهی است که قران، آن را تبلیغ رسالت های الهی می داند. ترغیب مردم به خداشناسی،نبوّت،معاد و اثبات آن ها از وظایف روحانیان است.از دیگر وظایف روحانیون این است که در زمینه های مختلف سیاسی،اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی خط دهنده باشند و مردم را معیارهای آشنا کنند که در راستای خطّ رهبری است. بر اساس نظریات امام خمینی(رح) علم بدون تهذیب،عدم اخلاص و دلسوزی و نپذیرفتن سختی های راه تلیغ از جمله آفات تبلیغ روحانیت است. از آنجا که انسان ها از نظر ویژگی های زیستی، توانایی های ذهنی، ویژگی های شخصیتی و روانی با یکدیگر متفاوتند، شناخت درست مخاطب می تواند تأسیر بسزایی در انجام تبلیغ موفّق داشته باشد. همچنین توجّه به باورهای دینی مخاطب، شناخت شغل و جایگاه او به برنامه های تبلیغی کمک می کند.آراستگی اخلاقی وظاهری مبلغ نیز در جذب افراد به مکتب اسلام تأثیر زیادی دارد. البته موفّقیت مبلّغ در صورتی است که زمینه ها کاملا فراهم،دست وزبان او باز و به ابزار لازم دسترسی داشته باشد. بهترین ابزار تبلیغ، استفاده از هنر و فنّ خطابه است؛ اما گاهی محتوای پیام به شکلی نارسا ارائه میشود و مخاطب را ارضا نمی کند. ناشناخته ماندن مقام روحانی، تبلیغات بسیار کم در این زمینه، ضعیف بودن نظام آموزشی، عدم استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی و بی بهره بودن از زبانهای خارجی، تربیت مبلغ کار آمد را با مشکل مواجه می کند، با توجه به پیشرفت روز افزون امکانات علمی، صنعتی ارتباطی باید برای تبلیغ دین برنامه ریزی کارشناسانه صورت گیرد و از شیوه های نوین بی بهره گرفته شود. در همین راستا هنر و القای غیر مستقیم از بهترین روشهای اتقال ارزشهای دینی است.


منبع:چکیده تحقیقات پایانی 3تهیه وتنظیم:معاونت پژوهش مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران به کوشش:فاطمه سادات حسینی اسحاق آبادی/گلاب سوری لکی.

 نظر دهید »

شاعرانه

25 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

سروستان پاییزی


مرا پاییز سروستانی از زردی به یاد آورد
و راهی را که باران برکه های کوچکش را چیده بود
بس گل آلود
پیرمردی را که هیزم های خشکیده به دوشش می کشانید
و سنجد های سرخ ریخته پای درخت
کوچه ای آرام و پر از برگهای زرد و سرخ وخشکیده ؛ ولی خیسانده آنها را ترنم های باران
میان مه تمام کوه ها پنهان
چقدر زیباست این بوم هنر مندانه نقاش عالی دست باد و کوچه و باران
مرا یاد آورد این شعر زیبا را
شگفتا پاییز را
فصل از یاد خدا لبریز را
نه من چتری نمی خواهم
چه  خوش گفته سپهری رحمه الله
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت

 

شعر:مریم درستان


 نظر دهید »

2.تمایل بشر به اسطوره سازی

24 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

عامل دوم از انحرافات عاشورا

تمایل بشر است به اسطوره سازی و افسانه سازی.این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد.در بشر یک حس قهرمان پرستی

هست،یک حسی هست که درباره ی قهرمانهای ملی وقهرمانهای دینی افسانه می سازد.(در شبهای عید غدیر که آقای

دکتر شریعتی صحبت میکردند،یک بحث بسیار عالی راجع به این حسی که در همه افراد بشر برای اسطوره سازی و افسانه

سازی و قهرمان سازی وقهرمان پرستی-آن هم به یک شکل خارق العاده و فوق العاده ای-هست،ایراد کردند.)بهترین دلیلش

این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا وشیخ بهائی چقدر افسانه جعل کردند!بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده

است،قوای جسمی وقوای روحی اش،یک جنبه فوق العادگی داشته است.ولی همین ها سبب شده است که مردم برای

بوعلی سینا افسانه هایی بسازند،مثلا بگویند بوعلی سینا درباره مردی که از فاصله  ی یک فرسخی می آمد گفت این مردی

که می آید دارد نان چرب میخورد.گفتند تو از کجا فهمیدی که او نان میخورد،و از کجا فهمیدی که نانش هم چرب است؟در یک

فرسخی چگونه دیدی؟میگویند بله،نور چشمش آنقدر کارگر بود که گفت من پشه هایی را دیدم که دور این نان

میگردند،فهمیدم که نانش چرب است که پشه دور آن پرواز میکند.معلوم است که این داستان افسانه است.آدمی که پشه را از

فاصله یک فرسخی ببیند،چربی نان را زود تر از خود آن پشه ها میبیند.یا مثلا[گفته اند بوعلی سینا]در مدتی که در اصفهان

تحصیل میکرد،گفت من نیمه های شب که برای مطالعه حرکت میکنم،صدای چکش مسگر های کاشان نمیگذارد که من

مطالعه کنم.رفتند تجربه کردند،یک شب دستور دادند که مسگر های کاشان چکش نزنند،آن شب را گفت من آرام مطالعه

کردم.معلوم است که اینها افسانه است.

برای شیخ بهائی مردم چقدر افسانه ها ساخته اند!اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.ولی همانطور که جلسه پیش عرض

کردم،فرق است میان افسانه ای،داستانی،جعلی،تحریفی که در یک حادثه عادی باشد[وتحریفی که در یک حادثه مهم تاریخی

باشد.]حالا مردم درباره بوعلی سینا هر چه میخواهند بگویند،بگویند،به کجا ضرر میزند؟به هیچ جا.درباره شیخ بهائی هرچه

میخواهند بگویند،بگویند،به کجا ضرر میزند؟به هیچ جا.اما افرادی که شخصیت آنها شخصیت پیشوایی است و قول آنها،فعل

وعمل آنها،قیام ونهضت آنها سند وحجت است،در اینها نباید تحریفی واقع بشود،در سخنشان،در شخصیتشان،در تاریخچه

شان.درباره امیر المؤمنین علی (ع) چقدر افسانه خود ما شیعیان بافته ایم!در اینکه علی مرد خارق العاده ای است،بحثی

نیست.مثلا شجاعت علی.دوست ودشمن اعتراف کرده اندکه شجاعت علی یک شجاعت فوق افراد عادی بوده است.علی با

هیچ پهلوانی نبرد نکرد مگر آنکه آن پهلوان را کوبید وبه زمین زد.این چیزی نیست که در آن،جای انکار باشد.فوق العادگی

داشته،ولی در حد یک بشر فوق العاده،یک بشری که در میدان جنگهیچ کس حریفش نبود.اما مگر افسانه سازیها ی

اسطوره سازها به همین مقدارقناعت کردند؟شما ببینید چه حرفها در همین زمینه ها گفتند!مثلا علی (ع) در جنگ خیبر با

مرحب خیبری روبرو شد.مرحب چقد فوق العادگی داشت!بسیار خوب.مورخین هم نوشته اند که در آنجا علی (ع) ضربتش را

که فرو آورد،این مرد را دو نیم کرد.حالا من نمیدانم این دو نیم،دو نیم کامل بود یا مثلا تا سینه اش رسید.ولی در اینجا افسانه

هایی است که دین را خراب میکند.گفته اند به جبرئیل وحی شد:جبرئیل!فورا به زمین برو،برو که آن غضبی که ما در علی

میبینیم،اگر شمشیرش فرود بیاید،زمین را دو نیم میکند،به گاو وماهی خواهد رسید؛برو بال خودت را در زیر شمشیر علی

بگیر،رفت وگرفت. علی (ع) هم شمشیرش چنان آمد که مرحب آنچنان دو نیم شد که اگر در ترازوی مثقالی می گذاشتند

،این نیمه اش با آن نیمه برابر بود.بال جبرئیل که زیر زین اسب [قرار]گرفته بود،از شمشیر علی آسیب دید ومجروح شد.تا چهل

شبانه روز جبرئیل نتوانست به آسمان برود،که وقتی به آسمان رفت،خدا از او سؤال کرد:جبرئیل!تو این چهل روز کجا

بودی؟خدایا در زمین بودم،تو به من مأموریت داده بودی.چرا زود برنگشتی؟شمشیر علی که فرود آمدبال مرا مجروح کرد،من این

چهل روز مشغول پانسمان بال خودم بودم!


دیگری میگوید:شمشیر علی آنچنان سریع و نرم آمد،از فرق مرحب گذشت،تا به نمد زین اسب رسیدوعلی شمشیرش را

بیرون کشید که خود مرحب هم نفهمید.خیال کرد ضربت کاری نشد.گفت:علی!همه ی زور تو همین بود؟همه ی پهلوانی تو

همین بود؟گفت : اگر راست می گویی خودت را تکان بده.تا مرحب خودش را تکان داد،یک قسمت از این طرف افتاد،یک قسمت

از آن طرف.این طور افسانه ها!

حاجی نوری،این مرد بزرگ،در کتاب لؤلؤ و مرجان انتقاد میکند،می گویید:برای شجاعت ابوالفضل در جنگ صفّین-که اصل شرکت

حضرت هم معلوم نیست،اگر هم شرکت کرده یک بچه پانزده ساله بوده است_نوشته اند ابوالفضل العباس مردی را پرتاب کرد

به هوا،یکی دیگر را پرتاب کرد،یکی دیگر را،تا هشتاد نفر.هشتادمی راکه پرتاب کرد،هنوز اولی به زمین نیامده بود.اولی که آمد

به زمین دو نیمش کرد،دومی را دو نیم کرد،سومی را و…از این افسانه ها!


در حادثه ی کربلا،یک قسمت از تحریفاتی که صورت گرفته است معلول حس اسطوره سازی است.مبالغه ها و اغراق هایی

 

شده است.مخصوصا اروپایی ها می گویند در تاریخ مشرق زمین[مبالغه و اغراق]زیاد است،و راست هم می گویند.


ملّا آقای در بندی در اسرار الشهادة نوشته است عدد لشکریان عمر سعد سواره آنها ششصد هزار نفر بود.پیاده آنها دو کرور و

مجموعشان یک میلیون و ششصد هزار نفر بود،همه هم اهل کوفه بودند.آخر کوفه مگر چقدر بزرگ بود؟کوفه یک شهر تازه

سازی بود.هنوز سی و پنج سال از عمر کوفه نگذشته بود،چون کوفه را در زمان عمر بن الخطّاب ساختندو کوفه مرکز سپاهیان

اسلام بود.عمر دستور داد این شهر را در اینجا بسازند برای اینکه لشکریان اسلام در نزدیکی ایران یک مرکزی داشته

باشند.همه ی جمعیت کوفه معلوم نیست در آن وقت آیا به صد هزار نفر میرسیدهیا نمیرسیده است.آنوقت یک میلیون و

ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود وحسین بن علی (ع) هم سیصد هزار نفر آنها را بکشد،این با عقل جور در

نمیاید.این[سخن]این قضیه را به طور کلی از ارزش می اندازد؛حرف هما ن آدمی می شود که می گویند درباره ی هرات اغراق

و مبالغه می کرد،می گفت هرات یک وقتی خیلی بزرگ بود.گفتند چقدر بزرگ بود؟گفت در یک وقت در آن واحد در هرات بیست

و یک هزار احمدیک چشم کله پز وجود داشت.چقدر ما باید آدم داشته باشیم و چقدر احمد یک چشم کله پز داشته باشیم که

بیست ویک هزار احمد یک چشم کله پز وجود داشته باشد.


این حس اسطوره سازی خیلی کار ها کرده است.ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه ها قرار بدهیم.«وَ اِنَّ لَنا فی

کُلِّ خَلَفٍ عُدولاً یَنفونَ عَنّا تَحریفَ الغالینَ وَ انتِحالَ المُبطِلینَ».ما وظیفه داریم اینها را از چنگ این افسانه سازها بیرون

کنیم.حالا برای هرات هر که هرچه میخواهد بگوید.اما برای حادثه عاشورا،حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت

یک مکتب زنده بداریم،آیا صحیح است که در این داستان این همه افسانه وارد بشود؟!

این مطلب ادامه دارد…
منبع:بر گرفته از کتاب حماسه حسینی شهید مطهری(ره)

 نظر دهید »

علت تغییر سرنوشت مردم

24 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ذلک بانَّ اللهَ لَم یَکُ مُغَیِّراً نِّعمَة أَنعَمَهَا عَلَی قَومٍ حتّی یُغَیِّرُوا مَا بأَنفُسِهِم وَأَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم (انفال53)
ان (کیفر)بدین سبب است که خداوند،نعمتی را که به قومی عطا کرده،تغییر نمی دهد،مگر انکه انان انچه را در خودشان است تغییر دهند،و همانا خداوند،بسیار شنوا و داناست.
در احادیث متعدّد،عواملی مانند ظلم وگناه،سبب تغییرنعمت های الهی به حساب امده اند،چنانکه بازگشت ازگناه وانحراف و حرکت در مسیر حقّ،موجب سرازیر شدن انواع نعمت های الهی است.1
گناه ها وستم ها،انسان را از لیاقت بهره وری از لطف الهی دور می کند.چنانکه حضرت علی(ع)در خطبه قاصعه بدان اشاره نموده است ودر دعای کمیل می خوانیم :«اللهم اغفر لی الذنوب الّتی تهتک العصم …اللهم اغفر لی الّذنوب الّتی تغیّرالنّعم…»
در نامه حضرت علی (ع)به مالک اشتر می خوانیم :هیچ چیز مانند ظلم وستم ،نعمت های الهی را تغییر نمی دهد،چون خداوند ناله مظلوم را می شنود ودر کمین ظالمان است.2
امام صادق(ع)فرمودند:همواره از سختی ها و گرفتاری های روز و شب که عقوبت معصیت و گناهان شماست،بخدا پناه ببرید.4

منبع:دقایقی با قران_محسن قرائتی
1.تفاسیر نور الثقلین و فرقان.
2.نهج البلاغه،نامه53
4.تفسیر اثنی عشری،کافی،ج2،ص269

 نظر دهید »

سلام مولا

24 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

شب نمایان و کوچه در خواب است

من به یاد تو مست و بیدارم

می نویسم مولا بخوانش عشق

باورم کن که دوستت دارم

 نظر دهید »

کانون محبت

22 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

دل واله نهضت حسین است                                    جان محو حقیقت حسین است

دلهای همه خدا پرستان                                          کانون محبت حسین است

شد کشته که عدل و دین نمیرد                                          این سر شهادت حسین است      

بر پاست ز وی اصول اسلام                                دین زنده به همت حسین است

اول زجوان خود گذشتن                                      مصداق عدالت حسین است

 

وا حسیناه


 نظر دهید »

پله پله تا ملاقات خدا

21 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب


یا ایُها الاِنسان انَّکَ کادحٌ اِلی رَبّکَ کَدحا فَمُلا قیه


عجب و تکبر 1
یا مَن هُوَالکَبیرُ المُتَعالُ
گام اول:بعد از نماز جماعت یا مراسم می خواهیم از مسجد یا حسینیه بیرون بیاییم که می فهمیم کفشمان را دزدیده اند!مردم می گویند احتمالا فلان ادم معتاد این کار را انجام داد.او را لعن و نفرین می کنیم. ته دلمان هم این فکر خطور می کند که من!مسجدی و هیأتی ، و او یک آدم معتاد نماز نخوان و لا ابالی.آه!
گام دوم:اخبار تلوزیون را تماشا میکنیم.اخبار داخلی،اخبارخارجی،اخبار ورزشی و… شیطان در گوشمان میگوید می بینی؟ میبینی که بیشترمردم جهان یا دین و ایمان ندارند و یا یهودی و مسیحی و زرتشتی هستند. از بین مسلمانها هم بیشترشان فقط به اسم و در حد شناسنامه مسلمان هستند. درصد کمی از آنها نماز واجبشان را می خوانند. و چه بسیار از نماز خوان ها هم اهل دروغ،غیبت وگناهان دیگر هستند.
گام سوم:یکی از نزدیکان به رحمت خدا می رود و ما لطف می کنیم به مجلس ختم او میرویم! سخنران از قبرو قیامت و پل صراط و سختی حساب و … می گوید. و این که در قیامت همه محتاج فضل وعنایت ومغفرت خداوندیم. شیطان حرف سخن ران را قطع می کند و رو به ما می گوید البته مستحضرید که حضرت عالی از این امر مستثنا هستید.الحمدلله آن قدر حسنه و کارخوب در کارنامه ی شما هست که اگر خداوند با عدل خودش هم رفتار کند،لایق درجات بهشت هستید!سرمان به علامت تأیید بالا و پایین می بریم که بله،بله،البته….!
در این مدت هر وقت از جلوی کفش داری مسجد رد می شویم گام اول شیطان تثبیت می گردد و یک چکش بر میخ اول کوبیده می شود، و هر وقت اخبار داخلی و خارجی و ورزشی می شنویم گام دوم و میخ مربوط تثبیت و تحکیم می شود و هر وقت موضوع قبر و قیامت و …گام سوم و میخ مربوط !
گام چهارم:شیطان ما را تشویق می کند که یک مسئولیت فرهنگی هم قبول کنیم!و می گوید:ببین!به خاطره فعالیتهای شما چه رونقی در کاره خدا پیدا شده!کاری که شما برای دین خدا و پیامبر انجام داده اید در تاریخ سابقه ای ندارد!واقعا شما بر خدا و پیامبر و ائمه منت گذاشته اید!
در این گام هم میخی کوبیده میشود:هر وقت سخنی از اولیاء الهی و مؤمنین خالص و مخلص و… به میان می آید،پیش از همه یاد خودمان می افتیم! اهسته سرفه ای می کنیم! یعنی خواهش میکنم! اختیار دارید! ما قابل این حرفها نیستیم!…یعنی هستیم! ما دیگر چهار میخ شیطان شده ایم.آماده باشیم برای رفتن به جهنم!
آنچه خواندید نمونه ای از سیاست گام به گام شیطان بود.شیطان از همان ابتدا هیچ کس را به ادم کشی و زنا و سرقت مسلحانه و …دعوت نمی کند. یعنی یا به تدریج این کار را انجام می دهد ویا کاری می کند افراد مؤمن سر از جایی در بیاورند که از گناهان مذکور بدتر باشد. اگر این مطلب را باور نمی کنیم،معلوم میشود شیطان را نشناخته ایم.
قران کریم می فرماید:«لا تَتَّبِعوا خُطواتِ الشَّیطانِ»این جمله چهار بار در قران تکرار شده (بقره ،168و208؛انعام142؛نور21)و یقینا نشان گره اهمیت موضوع است.

عجب از گناه خطرناک تر است.
ابتدا که این جمله را می خوانیم فکر می کنیم نوعی تعارف است! یعنی نوعی هشدار که عجب خیلی مهم و خطرناک است. مثل اینکه مجله یا روزنامه ای تیتر می زند:سرماخوردگی از سرطان خطرناک تر است! ولی اولا احادیث فراوانی به روشنی و صراحت این مضمون را تأیید میکند که عجب از گناه بدتر و خطرناک تر است.ثانیا این مطلب استدلال مهمی دارد و آن این که خداوند ما را افریده که بنده ی او باشیم(ذاریات،56) و یک بنده ی خوب هیچ ادعایی ندارد. فرد مدعی وخود پسند که نمی تواند بنده باشد.
در کوی شکسته دلی می خرند و بس
بازار خود پسندی از آن سوی دیگر است
حالا احادیث زیر را بخوانیم و اعتراف کنیم که هیچ تعارفی وجود ندارد: عجب از گناه خطرناک تر است. امام صادق(ع)فرمود:«خداوند میدانست که برای شخص مؤمن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود شخص مؤمن هیچ گاه به گناه آلوده نمی شد.إنَّ الله عَلِمَ أنَّ الذَنِبَ خیرٌ لِلمؤمِنِ مِن العُجبِ وَلَو لا ذلِکَ ما إبتُلی مؤمِنٌ بِذُنب أبَدا(کافی ،ج2،ص313).و در حدیث دیگراز رسول خدا آمده که اگر گناه برای مؤمن از عجب بهتر نبود،خداوند عزوجل هرگز بنده ی مؤمن را به گناه گرفتار نمیکر.لَو لا أنَّ الذَنبَ لِلمؤمِنِ خَیرٌ مِنَ العُجبِ ما خَلا اللهُ عَزَّوَجَلَّ بَینَ عَبدِهِ المؤمِنِ وَ بَینَ الذّنبِ اَبَدا.(عدةالداعی،ص236)
یک شب نماز شب می خوانیم، با خدا مناجات میکنیم و اشک می ریزیم و از عبادت خود کیف میکنیم. یک روز نماز صبح خواب می مانیم و غصه می خوریم.کدام بهتر است؟امیرالمؤمنین(ع)فرمود:دومی! سَئیَةٌ تَسوءکَ خَیرٌ عِندَاللهِ مِن حَسِنَةِ تعجبک(نهج البلاغه ،حکمت46).خطایی که باعث ناراحتی تو شود، نزد خداوند از کارنیکی که باعث عجب تو شود بهتر است.رسول خدا (ص) فرمود:اگر به خاطر اعمال خوبش گرفتار عجب نمی شد، به درجه عصمت از گناه می رسید به طوری حتی قصد گناه هم نمی کرد ولی گناه برای او از عجب بهتر است! لَو أنَّ المؤمِنَ یَعجِبِ بِعَمَلِهِ لَعُصِمَ مِنَ الذَّنبِ حَتی لا یَهُمَّ بِهِ وَ لکِنَ الذَنبَ خَیرٌ لَهُ مِنَ العُجب.(کنزالعمال،7676).و در حدیث دیگر فرمود:اگر هیچ گناهی انجام ندهید از چیز خطرناک تری بر شما میترسم  از عجب. لَو لَم تَذنِبوا لَخَشیتُ عَلَیکُم ما هُوَ اکبَرٌ مِنَ ذلِک:العُجب.(بحارالانوار،ج69ص329)
تاحالا فکر میکردیم که اگر بخواهیم ادم خیلی خوبی باشیم،باید برای انجام هر چه بیشترطاعات و عبادت برنامه ریزی کنیم تا به جایی برسیم.اما باید دانست که با این فکر به هیچ جا نمیرسیم. اگر هیچ گناهی مرتکب نشویم تمام کارهای خوب را انجام دهیم اما گرفتاره عجب شویم وضعمان از آن فرد خیلی گنهکار هم بدتر است.
نجّارها را دیده ای؟چکش را می اورند روی سر میخ،هرجا میخ سر بر آورد، با یک ضربه چکش آن را می کوبند. اگر کوبیده شد، دیگر چکش نمی خواهد. بی خود چکش نمیزنند. خداوند هم هر وقت خود خواهی و عجب و غرور ما سر بر آورد، مثل یک میخ ضربه میزند و آن را فرو می برد.اگر دچار عجب نشویم هم چکشی لازم نخواهیم داشت(آیت الله حائری شیرازی)
امام خمینی (ره) مطلبی به این مضمون دارند که وقتی قیامت برپا می شود، فرد از خود راضی و اهل عجب می بیند که افراد اهل گناهان کبیره همان قتل و زنا و سرقت مسلحانه…حال روز بهتری دارند و بخاطرندامت و پشیمانی و اعتماد به فضل خداوند،مستغرق دریای رحمت او می شوند. اما این بی چاره می ماند و حساب سخت الهی(چهل حدیث،ص70)خانواده مستمندی از شما برای درمان بیماری خود از شما کمک می خواهد. و شما از این و ان پول جمع میکنید و قدری هم روی آن میگذارید و پول بیمارستان را می دهید. یه دسته گل هم برای آن بیمار می برید و لبخند رضایت او و خانواده مستمندش را هم می بینید و لذت می برید. خوب هر فردی که کار خوبی انجام می دهد از انجام ان احساس رضایت باطن می کند و از کاره خود خوشش می آید.شما این کار خدا پسندانه را به هیچ کسی هم تعریف نمی کنید که ریا شود. اما در درون خود از ان راضی هستید. آیا این احساس خوب باطنی عجب است؟ حتما فکر میکنید که پاسخ منفی است(این احساس رضایت باطنی اشکال ندارد و عجب نیست). شاید تعجب می کنید که پاسخ بخواهد مثبت باشد(این احساس رضایت باطنی عجب است و گناه دارد)اما پاسخ نه مثبت و نه منفی!بلکه بستگی دارد.
اگر شما در کمک به ان خانواده مستمند این احساس را داشته باشید که من این کار مهم را انجام دادم.در این شهر هیچ کس مثل من به فکر محرومین نیست، هیچ کس چنین اقدام بزرگی نکرده،ماشاءالله به من!
بعد هم یک گام فراتر بروید و بر خدا منت بگذارید که خدایا!ببین!نمازم را که خوب می خوانم. این هم کمک به محرومان. تحویل بگیر!من که ریا نمی کنم ولی باید خودت به مردم بفهمانی که مصداق«الَذینَ یُقیمونَ صَلاةَ و یؤتونَ الزَکاةَ» منم! و… این احساس رضایت و از خود راضی بودن همان عجب است که در خطر ان هر چه گفته شود کم است.اما اگر احساس شما این باشد که مبادا در انجام ان کوتاهی یا خطایی مرتکب شده باشم، مبادا در اینده نتوانم به این عمل صالح ادامه؛ خدایا شکرت که توفیق دادی چنین خدمتی انجام دهم، اما خدایا کمک کن چنین خدماتی را در اینده هم انجام دهم و…. این احساس رضایت باطنی عجب نیست.
حالا وقتش است که مروری کنیم بر احساسات خودمان نسبت به اعمال صالحمان. مورا از ماست بکشیم. این نفسانیات را آشکار کنیم تا از غفلت موجود خارج شویم.فرمود:اِن تُبدوا مافی اَنفُسِکُم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکُم بِهِ اللهُ(بقره284)و اگر آنچه در دل دارید عیان کنید یا نهان دارید، خداوند شما را بدان محاسبه می کند.


منبع:پله پله تا ملاقات خدا_مؤسسه فرهنگی هنری سبل السلام.

 نظر دهید »

امام واسطه فیض الهی

21 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

یکی از دلایل اثبات وجود نازنین امام زمان(عج)،قاعده«لطف»است.حکمت الهی اقتضا می کند که لطف امام همواره بر همه ی جهانیان جاری

باشد.خداوند،وجود پیامبر(ص) را لطف و انعام خداوندی بر مومنان میداند و می فرماید:


خداوند از راه لطف بر مومنان منت نهاده است و در میان انها،پیامبری از خودشان


برانگیخت تا ایات خدا را بر انها تلاوت کند.1


همین دلیل قرانی،بر وجود امام(عج) نیز دلالت دارد؛ زیرا همیشه لطف الهی کامل است و هرگز ناقص نمی ماند. امام(عج) ادامه فیض پیامبر (ص)

است؛از طرف خداوند منصوب می شود و لطف پرودگار است.«خواجه نصیر الدین طوسی»درباره این قاعده مهم می نویسد:


وجود امام به خودی خود لطف است و تصرف او لطفی دیگر و نصب او برای حصول


مقصود و غرض، واجب است.در نزد خردمندان، روشن است که لطف الهی[از پیامبر]


منحصر است در امام،تا مردان، بی رهبر و معلم و مربی نمانند و کتاب و سنت، شارحی لایق


و مطمئن داشته باشد.2


چراغ هدایت ونور روشنایی موهبت و مرحمت های خداوندی هیچ گاه خاموش نمی شود وبا ارسال رسل و نصب امام(عج)همچنان ادامه می یابد.امام

علی(ع)می فرماید:


«انّما مثلُ اهلِ بَیتی فی هذِه الامُّة کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ»3
«اگر آل محمد(ص) چنان ستارگان اسمان است و اگر ستاره ای غروب کند،
ستاره ای دیگر طلوع خواهد کرد»…ادامه دارد


منبع:دانش نامه جوان_سلوک جوانی_مهدی (عج) منجی موعود
دکتر سید حسین اسحاقی
1.آل عمران،164
2.کشف المراد،خواجه نصیرالدین طوسی،ص509
3.بحارالانوار،محمد باقر مجلسی،ج23ص44.

 2 نظر

زندگی محض دینی

20 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

طلبه باید با دعا،با ذکروبا مناجات انس پیدا کند. طلبه باید زندگی خود را یک زندگی دینی محض بکند.طلبه باید دل خود را پاک وصاف کند،تا وقتی درمقابل انوار معرفت وتوفیقات الهی قرار گرفت ،تلألؤ پیدا کند؛برادران! بدون اینها نمی شود.ماکسانی را داشتیم که از لحاظ علمی،مراتب بالایی هم داشتند ومغزشان قوی بود؛اما دل و روحشان ضعیف وآسیب پذیر بود.وقتی این جا آن بنیه ی معنوی ودینی ساخته نشود ، آن جا که پای مقام وامکانات مادی به میان می آید،انسان می لرزد؛آن جا که پای فداکاری به میان می آید،انسان می لرزد ونمی تواند جلو برود؛آن وقت چطور می شود یک ملت و یک مجموعه را هدایت کرد؟

منبع:ازخودمان باید شروع کنیم،
اخلاق طلبگی از نگاه مقام معظم رهبری _مهدی مقامی

 نظر دهید »

شبهات محرم

07 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب
 نظر دهید »

عوامل تحریف در واقعه تاریخی کربلا

07 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

عوامل تحریف: 1.اغراض دشمنان عامل های تحریف بر دو قسم است.یک نوع ازعامل هاست که عامل های عمومی است،یعنی بطور کلی درتواریخ دنیا این عوامل وجود داردوتواریخ رادچار تحریف می کند،اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.مثلاهمیشه اغراض دشمنان خودیک عاملی است برای اینکه حادثه ای رادچار تحریف کند.دشمن برای اینکه به هدف وغرض خودش برسد،تغیر وتبدیل هایی درمتن تاریخ می دهدویاتوجیه وتفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی داردومن نمی خواهم از نمونه های ان بحثی کرده باشم.همین قدرعرض می کنم که درحادثه کربلا هم این نوع ازعامل دخالت داشت،یعنی دشمنان درصدد تحریف نهضت حسینی برامدند.همان طوری که دردنیا معمول است که دشمنان،نهضت های مقدس رابه افسادواخلال وتفریق کلمه وایجاداختلال وامثال این هامتهم می کنند،حکومت اموی خیلی کوشش کردبرای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد. ازهمان روزاول چنین تبلیغاتی شروع شد.مسلم که به کوفه امده بود،یزیدضمن ابلاغی که برای ابن زیادبرای حکومت کوفه صادرمی کند،این گونه می نویسد:«مسلم پسرعقیل به کوفه امده است وهدفش اخلال وافسادوایجاد اختلاف درمیان مسلمانان است،پس برو واو راسرکوب کن».وقتی هم که مسلم گرفتارمی شودواورابه دارالاماره ابن زیاد می برند،ابن زیادهمین جمله هارابه مسلم می گوید:«پسرعقیل!توراچه شدکه به این شهرامدی؟مردم وضع ارام ومطمئنی داشتند.امدی دراین شهراشوب کردی،ایجاداختلاف کردی،فتنه انگیزی کردی».مسلم هم مردانه جواب داد،گفت:اولاامدن مابه این شهرابتدائی نبود.مردم این شهراز مادعوت کردند،نامه های فراوانی نوشتند،نامه هایشان هست ودران نامه هانوشتندکه پدر تو زیاددر سال هایی که دراینجاحکومت کرده است نیکان این مردم راکشته است،بدان رابرنیکان مسلط کرده است،انواع ظلم هاواجحاف ها به مردم کرده است؛از مادعوت کرده اندبرای اینکه عدالت رابرقرار کنیم،ما برای برقراری عدالت امده ایم؛ازپیش خودمان هم نیامده ایم،مردم هم مارابرای این منظورخواسته اند. بعدهم حکومت اموی برای اینکه[در این واقعه]تحریف معنوی کرده باشد،ازاین جورقضایازیادگفت،ولی به اصطلاح نگرفت،یعنی تاریخ اسلام تحت تاثیراین تحریف واقع نشد شمایک نفرمورخ ویک نفرصاحب نظر رادر دنیاپیدا نمی کنیدکه این گونه اظهارنظر کرده وگفته باشدحسین بن علی،العیاذبالله،قیام نابجایی کرد،امدتا کلمه مردم راتفریق کند،اتحادرااز میان ببرد؛خیر،این تحریف اثر نکردکه نکرد.پس دشمن نتوانست در حادثه کربلا تحریفی ایجادکند.درحادثه کربلا باکمال تاسف هرچه تحریف شده است،ازناحیه دوستان است….ادامه دارد منبع:حماسع حسینی_ج.اول(سخنرانیها)استاد مطهری

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 35
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس