مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امان از دل غافل

27 آبان 1393 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

تو اتاق فرهنگی مشغول درست کردن لاله بودم داشیم برا دفاع مقدس نمایشگاه می زدیم؛تنها بودم  آروم اومد نشست روبروی من بچه کم حرفیه ؛مدتی چیزی  نگفت چند لحظه بعد سوال کرد داری چی درست میکنی

براش توضیح دادم؛چشاشم درشته و گیرا بازم نگاه  رمز آلودش شروع شد گفت مریم شما دیگه پایه پنج شدی داری میری تا اینو گفت دلم گرفت رفتم تو باب گلایه و شکایت از خودم و گفتم واللا ما که قدر این لحظات  طلایی

رو  ندونستیم و عمرمون گذشت ولی شما سعی کنید از پنج سالی که اینجا هستین کمال استفاده رو ببرین  بدونین سر سفره کی نشستین صاحب خونه رو دریابین و از این حرف و حدیثا اما مثل اینکه خدا برا اون لحظه یه برنامه

دیگه داشت میخواست بهم ثابت کنه که تو این مدت کی هوای منو داشته کی به فکرم بوده   و من امان از دل غافل؛گفت مریم روز اول حوزه پایه اول که بودم  بهم گفتن اثاثتو ببر حجره 26 این ترمو اونجایی .آخه حجره های

ماهم بزرگن و ظرفیت ده ,یازده نفر و دارن خلاصه میگفت رفتم حجره خیلی دلم گرفته و دلتنگ خانواده شدم فقط میخواستم گریه کنم وقت ناهار شد مثل یه غریبه نشستم گوشه حجره و دارم بچه هارو نگاه میکنم گفتن بیا سر سفره

ناهارتو بخو دختر چرا اینجوری گرفتی حالا اولشه ان شاءالله عادت میکنی بیا غذاتو بخور با یه دلی که هواش مثل آسمان بهاری گرفته و منتظره  با یه رعد و برق بباره گفتم من ناهار خوردم دلتنگی از یه طرف و خجالت از

طرف دیگه با اینکه ناهارم نخورده بودم و خیلی هم گرسنم بود شروع کردم به باریدن خیلی گریه کردم کسی نتونست آرومم کنه با همون حالت خوابم برد اما عجب خوابی !خواب دیدم من با همین حالت گریه تو حجرم در حجره

به صدا در اومد بلند شدم رففتم در و وا کردم دیدم یه آقایی با یه تکه نان دستش  بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت :من نمیزارم مهمونم گرسنه بمونه تکه نان و داد دستم خوردمو تا حالا نانی به اون خوشمزگی نخوردم و به برکت همون نان من تاحالااینجا هستم و دارم درس طلبگی میخونم

من دیگه نتونستم چیزی بگم فقط اشک چشام به شدت جاری رشد میخوام بگم آقا فاتحه ای میخوانم برا همه لحظاتی که بی تو گذشت ومن غافل بودم مولا جان مرا ببخش


طلبه روسیاه  شرمنده آقا بقیه الله:مریم درستان

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: خاطرات طلبگی و حجره نشینی لینک ثابت

نظر از: معتکف [عضو] 
  • یادداشت یک سرباز نیروی انتظاری
  • دست نوشته های یک طلبه بانو

آخییییی.
ممنون .
دلمون آروم میشه وقتی این خاطرات رو میشنویم.
موفق باشید

1394/02/27 @ 23:59
نظر از: ابی ارام [عضو] 
  • ابی ارام
5 stars

سلام دوست عزیزم.خداقوت.درسازیاده و مشغولیم.باخونه داری وبچه داری وطلبگی مجازی سخته حال وهوای حجره داری رو درک کردن ..والتماس دعاخواهرخوبم.مارو یادتون نره.


الحاقیات:
  • 2_01349618628.jpg - ضمیمه یافت نشد!
  • 2_01349618628-1.jpg - ضمیمه یافت نشد!
1393/09/06 @ 18:23


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس