شاعرانه
25 آبان 1393 توسط مدرسه وليعصر «عجلاللهتعاليفرجه» بناب
سروستان پاییزی
مرا پاییز سروستانی از زردی به یاد آورد
و راهی را که باران برکه های کوچکش را چیده بود
بس گل آلود
پیرمردی را که هیزم های خشکیده به دوشش می کشانید
و سنجد های سرخ ریخته پای درخت
کوچه ای آرام و پر از برگهای زرد و سرخ وخشکیده ؛ ولی خیسانده آنها را ترنم های باران
میان مه تمام کوه ها پنهان
چقدر زیباست این بوم هنر مندانه نقاش عالی دست باد و کوچه و باران
مرا یاد آورد این شعر زیبا را
شگفتا پاییز را
فصل از یاد خدا لبریز را
نه من چتری نمی خواهم
چه خوش گفته سپهری رحمه الله
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
شعر:مریم درستان