مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضورسرهنگ مصطفی عبد الجباری در مراسم بزر گداشت هفته دفاع مقدس حوزه عتمیه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) بناب

به مناسبت هفته دفاع مقدس مراسمی روز سه شنبه 92/7/2 در مدرسه علمیه حضرت وی عصر(عج ال…) بر گزار شد.در این مراسم سرهنگ مصطفی عبدالجباری از فرماندهان دفاع مقدس سپاه ناحیه بناب به ایراد سخنرانی پرداختند.

جناب سرهنگ، با بزرگداشت یاد و اهداف شهدای دفاع مقدس وجانفشانی های رزمندگان اسلام در حفظ انقلاب اسلامی موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاور میانه را برای دشمن خیلی حساس ومهم قلمداد کرده وبیان نمودند:به دست آوردن کشور ایران بر ای دشمن از ابعاد مختلف سیاسی وحکومتی وتسلط بر کل منطقه خاورمیانه مهم می باشد و آنچه هدف دشمن را به بی هدفی و خاموشی خواهد برد چیزی جز ایمان و وحدت و ولایت طلبی مردم ایران نخواهد بود.ایشان افزودند:در هر زمان وظیفه شناسی امری مهم برای ملت مسلمان است. لذا قبلا اگر وظیفه ما دفاع نظامی از کشور و انقلاب اسلامی بود الان وظیفه ،دفاع فرهنگی از کشور است.

سرهنگ عبدالجباری در پایان بیاناتشان با ذکر خاطراتی از جبهه های جنگ و شهدای دفاع مقدس،ایمان بالا و ولایتمداری را رمز استقامت رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بر شمرده،طلاب را به حفظ و ادامه راه این عزیزان سفارش نمودند.

ميهمان شتر ميزبان است!

06 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

طلبه بومي بود؛ولي علاقه عجيبي به حجره و حجره نشيني داشت. معمولاًدعاي توسلهاي سه شنبه و دعاي كميل جمعه شبها ميموند، توخوابگاه خيلي بچه شوخ طبع و زرنگي بودو هميشه يك تبسم براي هديه به بچه ها رو لباش بود. ما هم كه جمعه شبها معمولاً شام وحدت داشتيم و الآن هم همين سنت حسنه برقراره…

ديدم تو سالن حجره ها با همون تبسمه داره مياد طرف ما ! بهش گفتم : خوب رفيق بيا امشب شام ، مهمون ما باش . يه سفره يك متري داشتم، تو سالن جلوي حجره مون پهنش كردم ؛يه سفره با چينش خوردني هاي «حلالاً طيباً» بحث از مهمون و مهمون نوازي و اين روايت كه مي گه ميهمان شتر ميزبان است افتاد .

بهش گفتم تو الآن شتر مني و من دارم ازت پذيرايي مي كنم . با حالت تهديد آميز كه رنگ شوخي هم داشت ،تو چشاش نگاه كردم و دوباره گفتم : ببين رفيق من سفره رو پهن كردم سبزي شستم و بساط رو آماده كردم تو هم بعد از اينكه غذامونو خورديم سفره رو جمع مي كنيو ظرفامونو مي شوري و از اونجايي كه تو شتر مايي به پاس شتر نوازي ما هم كه شده يه زحمتي به خودت بده و اين كارهارو بكن . گفتم كه بچه خيلي زرنگي بود با همون تبسم شيرينش قبول كرد و گفت باشه. بسم الله!

خلاصه؛ غذا صرف شد و ما منتظر بوديم كه بساط شام جمع بشه . يه نگاه با نمك به من كرد و گفت: بگذار اولش دعا كنم شما هم آمين بگيد بعد ، دستامونو برديم بالا، راستي به نظر شما چي بگه بهتره ؟ در حالي كه مي خنديد گفت: خداوندا به حق هشت و چارت ز ما بگذر شتر ديدي نديدي…

 زديم زير خنده، تا ما به خودمون بيايم پا به فرار گذاشته بودو سفره و ظروف همچنان…

 

 3 نظر

منحرفان مهدوی!!!

06 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

شيخيه؛ ريشه‏ي بهائيت‏

 

 اگر بخواهيم تصويري جامع و گويا از فرقه‏ي ضاله‏ي بهائيت داشته باشيم، لازم است ريشه‏ي پيدايش بهائيت را مورد بررسي و دقت قرار دهيم. در حقيقت، بهائيت زاييده‏ي بابي‏گري است و بابي‏گري از کشفيه، و کشفيه هم فرزند ناخلف شيخي‏گري است. قهراً براي پي‏بردن به واقعيت بهائي‏گري بايد ريشه‏ها و دامنه‏هايي را که در آن متولد شده و پرورش يافته است، بشناسيم. لذا قبل از ورود به بحث بهائيت، بايد دو فرقه‏ي ديگر را مورد بررسي قرار بدهيم. ما در اين‏جا اول فرقه‏ي شيخيه را مورد بحث قرار مي‏دهيم.

 

الف - شيخيه‏

 

 1 - شيخ احمد احسائي کيست؟

 

 مؤسس فرقه‏ي شيخيه، شيخ احمد احسائي است. شيخ احمد احسائي فرزند زين‏الدين بن ابراهيم بن صفر بن راغب بن رمضان درسال 1160 ه. در قريه‏اي به نام مطيرفي از قراء احساء يا (لهسا) متولد شد. وي از اعراب صحرانشين بود، ولي به خاطر اختلافي که بين جد دوم و سومش (دائر و رمضان) پيدا شد، به منطقه‏ي احساء رفتند. اجداد شيخ احمد از سني‏هاي متعصب بودند، ولي آمدن آن‏ها به منطقه‏ي احساء که شيعه‏نشين بود، باعث شد تحت تأثير شيعه قرار گرفتند. با اين حال، به دليل سابقه‏ي تعصب و صحرانشيني، به نظر مي‏رسد تشيع آن‏ها از روي تحقيق و تعقل نبوده است و چه بسا از باب هم‏رنگ شدن با محيط جديد بوده است.

 

2 - اوصاف احسائي‏

 

 برخي از مريدان وي اوصاف عجيب و غريبي را به او نسبت داده‏اند و از وي فردي استثنايي و داراي الهامات و امدادهاي غيبي، ساخته‏اند، ولي بيشتر اين اوصاف توسط پسرش به او الهام مي‏شد. بيشتر اوصافي که به او نسبت داده شده، از ناحيه‏ي پسرش بوده که کتابي هم در وصف او نوشته است. مثلاً قبل از 5 سالگي، يادگيري قرآن را تمام کرد. خود مي‏گويد: ((در ايام طفوليت، جسمم با بچه‏ها در حال بازي بود، ولي روحم در عالم ديگر بود. هميشه فکر مي‏کردم و تدبير مي‏نمودم و بر همه مقدم بودم. در سنين کودکي، بر اين عادت بودم که در خلوت‏هايم درباره‏ي اوضاع جهان و مردم مي‏انديشيدم که: کجايند ساکنين اين عمارات که اين بناها و کاخ‏ها را ساخته‏اند و وقتي متذکر احوال‏شان مي‏شدم، مي‏گريستم. در مجالس لهو که در آن زمان شايع بود، مي‏رفتم، ولي از آن کناره‏گيري مي‏کردم. اگر هم جسمم با آن‏ها بود، ولي روحم در ملأ اعلي‏ بود)).

 

لازم به تذکر است که در منطقه‏اي که او سکونت داشت، موسيقي و غنا و امثال اين‏ها خيلي رواج داشت تا آن‏جا که دستگاه موسيقي را بر درب خانه‏هاي‏شان آويزان مي‏کردند. درباره‏ي حافظه و هوشمندي خويش نيز مي‏گويد: ((دو ساله که بودم، سيلي آمد و همه چيز را برد جز يک مسجد و خانه‏ي عمه‏ام؛ حبابه.)) که اين سخن، حافظه‏ي قوي او را مي‏رساند.

 

گويند زماني بر مقتولي گذر کرد، با عبارت فصيح به او خطاب نمود: ((أين ملکک، أين شجاعتک، أين قوتک؟ ملک و شجاعتت چه شد، نيرو و توانت کو؟)) و بعد بر دگرگوني زمان، مي‏گريست. اين فضايل مربوط به دوران طفوليت او است که مقدمه‏اي است براي ادعاهايي ديگر. به هر حال، اوصافي براي او ذکر نموده‏اند که لازمه‏اش، قداست و نبوغي خارق العاده است که در اصلاب وي بي‏سابقه بوده و هدف از اين کار، چيزي جز اغواء و فريفتن مردم نبود.

 

نکته‏ي قابل توجه اين است که: چنين اوصافي بعد از آن که وي، رييس اين گروه گرديد، توسط پسرش، بيان مي‏شد تا مريدانش از او پيروي کنند.

 

3 - علماء و احسائي‏

 

 از علماي معاصر و غير معاصر او، به خاطر عقايد باطله، چيزي جز تکفير و تفسيق و نکوهش و ذمّ او نقل نشده است که به اسامي بعضي از آن‏ها اشاره مي‏کنيم

1 - سيد محمد مجاهد؛ نويسنده‏ي مناهل (متوفي 1242 ه).

 

2 - سيد مهدي طباطبايي؛ فرزند نويسنده‏ي کتاب رياض (متوفي 1260 ه).

 

3 - شيخ محمد حسين؛ نويسنده‏ي فصول (متوفي 1261 ه).

 

4 - سيد ابراهيم قزويني؛ مؤلف ضوابط (متوفي 1262 ه).

 

5 - شهيد سوم شيخ محمد تقي قزويني (متوفي 1264 ه).

 

6 - شيخ شريف العلماء (متوفي 1265 ه).

 

7 - شيخ محمد حسن مؤلف جواهر (متوفي 1266 ه).

 

8 - ملا آقا دربندي؛ مؤلف کتب خزائن الاصول و خزائن الاحکام (متوفي 1285 ه).

 

9 - ميرزا محمد باقر خوانساري؛ نويسنده‏ي روضات الجنات (متوفي 1313 ه).

 

 

 4 - تحصيلات شيخ‏

 

 شيخ بعضي علوم و بعضي از معارف را تحصيل نمود بي آن‏که براي او شفاي قلبي حاصل شود و توشه‏اي معنوي برگيرد. خود مي‏گويد: ((در 25 سالگي در خواب ديدم که کتابي در مقابل من باز شد و اين قول خداوند: ((الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي))(2) را چنين تفسير مي‏کرد: الذي خلق؛ يعني اصل شي را که هيولا باشد، خلق کرد. فسوي؛ يعني صورت نوعيه‏ي آن. قدر؛ اسباب آن. فهدي؛ يعني از اين نوع به خير و شر هدايت کرد. بر اثر اين خواب، انقلابي عجيب در من ايجاد شد که مرا از ادامه‏ي تحصيل علوم که ظاهري و غيرواقعي است، بازداشت)).

 

بنابراين ادعا، اين مطلب برايش از اين علوم و معارف که آن‏ها را صرفاً ظاهري مي‏داند، بهتر است! زيرا گويي منادي غيبي، او را مورد خطاب قرار داده است، چيزي شبيه به وحي يا اشراق و الهام.

در ادامه مي‏گويد: ((پس از عزلتي چند، و در نفس خود، امور ديگري را احساس کردم)).

مريدان او ادعا کرده‏اند که شيخ، علمش را از عالم اعلي گرفته است برخلاف ديگران که با همه‏ي سعي و کوشش وافر خود از آن عاجز هستند، براي او در علوم مختلف، 300 تأليف ذکر کرده‏اند و تنها يک هزارم فضايل او مطرح شده است. در هر فن و علمي از تمام متخصصان بالاتر است.

گفته شده ايشان سفرهاي زيادي به بلاد مختلف داشته، خصوصاً بلاد و شهرهايي که داراي حوزه‏ي علميه بوده و علماي بزرگ در آن زندگي مي‏کردند. شرکت در درس آن علما باعث شد که علوم زيادي فراگرفته و از او يک عالم بزرگ و شخصيتي مقدس و متّقي بسازد. منتها اين ادعا را اموري تکذيب و از اهميت آن مي‏کاهد که اينک آن‏ها را بر مي‏شماريم:

 

1 - بنابر آن‏چه که از ايشان نقل شده است يا به او نسبت داده‏اند، او نه براي آموختن، بلکه صرفاً براي آزمايش علما در دروس شرکت مي‏کرد.

 

 2 - بنابر تصريح خود يا نقلي که از او شده است، با ديدن آن خواب، حقايق علوم را دريافت و به او الهام گشت.

 

3 - ادعاي اين‏که علم او لَدُنّي بود.

 

 

 گويند: بعضي از علوم مانند فلسفه و تصوّف و بعضي علوم غريبه را در سفرهايش آموخت و به دليل همين علوم يا به خاطر اعتماد بر بعضي از روايات که معناي آن را نفهميده بود، دچار چنين سرانجامي شد.

شيخ احمد احسائي در اوايل امر به تقوي، زهد و ورع توصيف شده است و لذا بعضي او را مدح کرده‏اند. ليک با بيان اعتقادات غلوآميز و ادعاهايش، انحراف او مشخص گشت. بدين سبب، علما به تکفير او حکم دادند.

 

5 - شيخ احمد احسائي و تشيع‏

 

 شيخ احمد احسائي داراي مسلکي اخباري بود. او به اموري غريب معتقد بود که با اعتقادات شيعه‏ي اماميه که در طول قرون متمادي در کتب کلاميه و اعتقاديه‏ي خود به صورت مختصر و مطول بيان کرده‏اند، فاصله‏ي زيادي دارد. مواردي از اعتقادات شيخ را بر مي‏شماريم:

 

1 - ائمه را به عنوان علل اربع براي عالم ذکر کرده است (علل فاعلي، مادي، صوري، غايي). اين غلوّي است که عقل و شرع مقدس از آن ابا دارد.

 

2 - اصول دين 4 تا است: معرفت اللَّه، معرفت انبياء، معرفت ائمه، معرفت رکن رابع؛ که شيوخ و بزرگان شيخيه هستند.

 

3 - قرآن، کلام نبي‏صلي الله عليه وآله است. شيخ با اين کلام، منکر وحي بودن قرآن است.

 

4 - اتحاد حق با خلق؛ يعني اللَّه تعالي با انبياء، شي‏ء واحدي هستند.

 

5 - تفسير معاد به معناي غيرمتعارف و بيگانه از آن‏چه علماي کلام مي‏گويند.

 

6 - تفسير امام به شي‏ء غريب که همراه با غلوّ، شرک و خرافه است که قرآن و شرع مقدس، مخالف چنين امري است.

 

7 - اعتقاد به رکن رابع که از مختصات اين فرقه است.

 

 

دليل اعتقاد به رکن رابع:

 

براي هر سلطاني، 4 وزير است و اگر اين چهار وزير نباشند، ملک و سلطنت از بين مي‏رود و کم و زياد کردن آن‏ها هم جايز نيست:

 

1 - وزير عدل؛

 

2 - وزير انفاق؛

 

3 - وزير جنگ؛

 

4 - وزير دارايي و ماليات.

 

چون خداوند و نبي و امام از جنس بشر نيستند، لازم است بين آن‏ها و خلق، شيوخ آن‏ها واسطه و موضوع تجلّي حق باشند. اين‏ها اين اصل را در مقابل سفارش ائمه‏ي معصومين‏عليهم السلام در رجوع به فقهاء که قدرت استنباط احکام را از کتاب، سنت، عقل و اجماع دارند و حجت بر عوام هستند، قرار داده‏اند.

 

8 - اعتقاد عجيب و غريب شيخ در مورد امام عصر (عج)، استهزاي آن حضرت است که شبيه به کلام منکرين است و گفته است امام غايب در پشت پرده‏ي غيبت چه فايده‏اي دارد؟ وي گفته است: ان الامام الحجة خاف وفّر الي العالم حور قليائي؛ امام عصر به خاطر ترس به عالم حور قليايي گريخت.

 

9 - اعتقاد به حقانيت فرقه‏ي شيخيه و عقايد آن و تصريح به بطلان جميع فِرَق شيعه حتي اماميه.

 

 

 10 - نفي عدل که نزد شيعه از اصول دين است.

شيخ احمد احسائي در يکي از کتاب‏هايش به خلفا حمله کرد. به همين دليل، حکومت عثماني که در آن وقت بر عراق، سيطره داشت، به کربلا حمله کرد، عده‏اي از اهالي آن‏جا را کشت، خانه‏ها را آتش زد و ويران کرد. در اين ميان، خانه‏اي جز خانه‏ي سيد کاظم رشتي شاگرد شيخ احمد احسائي سالم نماند. شيخ که مسبب اين فتنه بود، خود در امان ماند. مدتي بعد به حجاز رفت و در آن‏جا مورد احترام قرار گرفت. اين در حالي بود که حکام آن ديار، سني بود و زير نظر حکومت عثماني قرار داشتند.

 

به هر حال شيخ در 57 سالگي به سال 1241ه. از دنيا رفت و در بقيع به خاک سپرده شد.

 

شاگردان شيخ، مروّجان عقايد او و مورد عنايت ناصرالدين شاه بودند، (او به دنبال معارضه و مقابله با قدرت علماي شيعه بود) و کارهاي آنان به اختلاف بين صفوف شيعيان انجاميد، خصوصاً در آن زمان که شيعيان عراق تحت حکومت متعصب سني عثماني بوده و به اتحاد، نياز شديد داشتند. سعي هميشگي استعمار بر اين بود که مراجع را که ملجأ و پناه شيعيان، بودند از ميان بردارد.

 

 سيد کاظم رشتي که در کلاس درس او شرکت و عقايد او را ترويج مي‏داد، بعدها فرقه‏ي کشفيه را تأسيس کرد.

 

 

 بعد از مرگ شيخ، فرقه‏ي او به شُعَب مختلف تقسيم شد مانند: کراميه، احقاقيه، حجت الاسلاميه و باقريه که هر يک از اين‏ها افکار مخصوص به خود را داشتند.

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

گناه !گناه!گناه!

04 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چه گناهي باعث مي شود که ما حضرت صاحب الامر -ارواحنا فداه- را نبينيم و با او ارتباط نداشته باشيم؟ کمي توضيح دهيد؟

از آن جا که امام عصر(عج) مظهر پاکي ها است و «علاقه -مند به اباصالح، خودش هم بايد صالح باشد»؛پس هر گناهي که از انسان سربزند، او را از حضرت دور مي سازد. گناه، حجاب بين انسان و حجت خدا است. گناه، قلب راتيره ، و علاقه انسان را به امور معنوي ضعيف مي کند؛ بنابراين، ترک واجبات و انجام گناهان رابطه قلبي انسان با امام زمانش را سست مي کند و اگر خداي نخواسته دل انسان بر اثر گناهان وارونه شد، شايد منکر امام عصر(عج) هم بشود؛ بنابراين ، تا دير نشده، توبه و جبران گذشته و عزم و اراده بر بازنگشتن به گناه لازم است؛ چون امام زمان(ع) بنده مطيع خدا است و از ما هم مي خواهد که بنده خدا باشيم و گناه نکنيم؛ البته لازمه گناه اجتماعي محروميت اجتماعي است و شايد مهم­ترين گناه جامعه، عدم شناخت و عدم ياري امام معصوم و عدم آمادگي و پذيرش امام و راه و روش او است که باعث محروميت از ظهور و تاخير آن مي­شود.

 1 نظر

خدایِ غریبه.........

04 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

                        خدایی که مشهور ، بنام ،ورد زبانها ولی غریبه…

             وقت نیاز از ته دل صدات می کنیم وقت نیاز بهت توکل می کنیم

     ولی وقتی خواسته هایمان را عنایت فرمودی… میشی غریبه ،غریبه تر از غریبه

تو هر زبان،تو هر دین،تو هر مذهب شناخته ای ! ! ولی باز غریبه ای ،خدایا غریبه ای

      ما انسانها را اشرف مخلوقات کرده ای ولی….نمک نشناس تر از ما پیدا نشد!

 بیجا گله کردیم ،سفره ی دلمون رونزدت پهن کردیم. تلخ وشیرین ،خوب وبد سفره قشنگی نبود،سفره ی انتظارِ تو از بنده ات نبود،ولی باز تحمل کردی و فرمودی: تو بندگی کن همه چیز مال تو،حتی من! !                               

                                                                                        شیر آوران

 

 

 نظر دهید »

رد پای آدم برفی!

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در شب  سردزمستان کوچه ها

                   باز هم یک رد پای آشنا

                                    آهسته روی برف با نرمی

                                                    می رود آرام آدم برفی

باز هم جاده زیبا و خموش

               کوله باری از سپیدی ها به دوش

                             باز هم یک آسمان حس سفید

                                          دردل سرد زمستان میپرید

کوهها چادرسفیدان نماز

                  جانمازی از نیایش کرده باز

                                باد بر اسب سفیدی شد سوار

                                         ابرهها کردند بر هر سو فرار

گیسوان شب پریشان سیاه

                 در میانش صورت زیبای ماه

                            برف چون توری سفیدونقره ای

                                        سروها را کرده مانند پری

 دانه های برف هریک چون نگین

                       می درخشیدند بر روی زمین

                                        کودک آواره ای در کنج راه

                                                    بود بی خانه و بی شال و کلاه

آدمک شال خودش را باز کرد

              کودک آواره را او ناز کرد

                     او به کودک حس گرما داده بود

                                       یک کلاه و شال زیبا داده بود

با سکوتش می زد هزاران حرف

                  می نوشت جمله هایی روی برف

                                  آهای آدم ها که در خوابید

                                                زندگی را عاشقانه دریابید….

                                                                                          درستان

 

 

 

 نظر دهید »

آفرینش انسان

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آفرینش انسان از جهات مختلف در قرآن قابل توجه است:

از جهت سیر تکاملی که چگونه از خاک بی جان،موجودی جاندار و با شعور به نام انسان بر می آید!

از جهت تأمین نیاز های مادی که چگونه جهان طبیعت در تسخیر او قرار گرفته است.

از جهت گرایش های مثبت و منفی که قرآن به بعضی از آن ها اشاره فرموده است از جمله:

زود ناامید می شود:قتوراً-اسراء / 100

بی تاب است:جزوعاً-معارج/ 20

زیاده خواه است:لیطغی-علق/ 6

حریص است:هلوع-معارج/ 19

زیانکار است:لفی خسرٍ-عصر/2

نادان است:جهولا-احزاب/ 72

شتابزده است:عجولا-اسراء/11

نا سپاس است:کفور-اسراء/67

قدر ناشناس است:کنود-عادیات/6

چند چیز در گرو چند چیز:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ (محمد/7)

 

ای کسانی که ایمان آورده اید!اگر خدا را یاری کنید،شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می سازد.

خدا چند چیز را در گرو چند چیزبر خود لازم کرده است:

-توجه و یاد کردنش را در گرو یاد کرد مردم،فاذکرونی اذکرکم(بقره /152)

-نصرت و یاریش را در گرو یاری مردم،ان تنصروالله ینصرکم(محمد/ 7)

-برکت و ازدیاد را در گرو سپاسگذاری مردم ،لئن شکرتم لازیدنکم(ابراهیم 7/)

-وفای به عهدش را در گرو وفاداری مردم،اوفوا بعهدی اوف بعهدکم(بقره /40)

منبع : دقائقی با قرآن

 

 نظر دهید »

التماس دعا خواهر ...حاجت روا!!

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

طبق روال همیشه مامان عزیزم برام خوردنی گذاشته بود یه کیف دستی سیاه با گردوهای کاغذی خوشمزه،بریم سر اصل مطلب .بنده ی حقیر گفتم برا اینکه سرو صدا نشه و بچه ها نبینن و …شب یه جای خلوت پیدا میکنم میشینم این گردوهارو میشکنم، شب شدو خاموشی رو زدند بنده با تمام احتیاط کیف دستیمو برداشتم و به نظرم راه پله های کتابخونمون خلوتتر از جاهای دیگه اومد .مستقیم راه پله های کتابخونه؛داخل پرانتز اینو هم براتون بگم که ما همسایه خدا هستیم یعنی حجره ها و کلاسامون دورتا دور مسجده.جالب اینکه تو ولایت ما هر کی شبا یه کیف دستی یا ساکی …برداره اونم بعدِخاموشی، بچه های دیگه فکر میکنن میخواد بره برا عبادت .بخاطر همین هر کی ببیندش ازش التماس دعا میکنه.از قضای روزگار راه پله اینقدم که من فکرمیکردم خلوت نبود یکی از بچه هامون از اون بچه درس خونا اونجا نشسته بود و مشغول کسب علم و معرفت.تا منو دید با حالتی ملتمسانه گفت:خواهر التماس دعا.گفتم حاجت روا و برگشتم بعد از چند دقیقه ای دوباره رفتم بازم التماس دعا و حاجت روا.برای بار سوم … با خودم گفتم بهتره برم باهمین رفیق نازنینم گردوهارو بشکنیمو بخوریم  بهش گفتم خواهر اینکه دستِ منه چادر نمازو مهرو تسبیح نیست بلکه گردوِ.میخواستم کسی نبینه اومدم اینجا دیدم شما تشریف دارین، مثلِ اینکه قسمت بوده این گردوهارو باهم بخوریم زد زیر خنده .خلاصه عجب شبی بود و عجب التماس دعایی!!! از اون وقت تا حالا هر جا منو میبینه میگه التماس دعا خواهر! منم که میدونم منظورش چیه دست میکنم تو جیبم و یه مشت گردو و کشمش بهش میدم و میگم حاجت روا خواهر …

 

 2 نظر

پای درس آیت الله کشمیری

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آیت الله کشمیری:

معیار درس خوب:

ایشان درباره کسانی که خوب درس می دهند می فرمودند:خوب درس دادن معیار نیست که به درد قبر وقیامت بخورد، معیار خوبی نزد حق تعالی،تدریس با تهذیب است.

سه چیز بابرکت:

استاد در موارد مختلف به افراد می فرمودند :ازچیزهایی که برای بر آمدن حاجت دنیایی وآخرتی، اجازه نمی خواهد وآثار هم دارد،سه چیز است:

اول:ذکر استغفرالله ربی واتوب الیه.

دوم:ذکر صلوات:اللهم صلی علی محمد وآل محمد.

سوم:صدقه دادن.

 

 نظر دهید »

مقالات برتر همایش حجاب

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

                  

   بررسی مصادیق تبرج زنان در جاهلیت اولی ومدرن

 

پژوهشگر:عزیزه اصغری

 

رتبه اول همایش حجاب شهرستان بناب    

 

چکیده

تبرج نوعی غریزه ی جنسی و به معنای هر گونه اظهار و خودنمایی است که اظهار به جای آن مورد توصیه ی منابع دینی و از بروز نابجای آن منع شده است. شواهد تاریخی و تفسیری از بروز آن در جاهلیت- که مفهومی فرا مکانی و زمانی و به معنای خودمحوری به جای خدا محوری و حذف خدا از تمامی ابعاد زندگی است و به اعتباری قابل تقسیم به جاهلیت اولی و مدرن می باشد- خبر داده است. با این بیان  مصادیق تبرج در جاهلیت اولی و مدرن چیست؟ حاصل تحقیق این است که چون تبرج عنوانی کلی است، هرگونه اظهار زینت زنانگی، چه ظاهری و چه باطنی را در برمی گیرد؛ بنابراین در قالب های مختلف پوششی، رفتاری و گفتاری قابل نمایش بوده و فتوای فقها نیز در تمام مواردی که موجبات فتنه و فساد باشد، حرمت می باشد.روش مورد استناد، کتابخانه ای و فیش برداری و روش حل مساله، تعریفی و تبیینی است که از منابع معتبر تاریخی و تفسیری بهره گرفته شده است.

کلید واژه: جاهلیت ، جاهلیت اولی،جاهلیت مدرن، تبرج

 

مقدمه

هدفمندی خلقت در جهت رسیدن تمامی موجودات به کمال وسعادت، اقتضا می کند که خداوند متعال برای تدبیر و تربیت همه ی هستی ،اصول وسنت هایی داشته باشد  یکی ا ز سنت های الهی این است که هر موجود  لطیف  وارزشمند ی را در دل چیز دیگر پنهان نماید تااز دسترس خطرات وبلایادر امان بماند ،همچون حفاظت گل با خار .

حساسیت و آسیب پذیری جنس زن نیز به لحاظ جاذبه های طبیعی اقتضا می کند که طبق یک سنت تکوینی ،گوهر جان خویش را در صدف عفت وحجاب مصون نگه دارد تامبادا هوس بازان در او طمع کنند ؛چرا که خداوند زن را عفیف وپاکدامن می خواهد . اما گاهی انسان به علل مختلف از فطرت  تعدی کرده و غرائز حیوانی را ملاک قرار می دهد، در نتیجه نه تنها شخصیت و انسانیتش بر باد می رود بلکه فساد را دامنگیر بشریت می کند . تبرج وخودنمایی زن در برابر نامحرم و بیگانه از جمله این موارداست که بحث آن از نظر شریفتان می گذرد .                                    

 

طرح مساله

-بیان مساله

یکی از امیال غریزی زنان به عنوان نیمی از اجتماع بشری، تبّرج( خود نمایی و اظهار زیباییهای زنانگی) است که اظهار به جا و نابجای آن قابل بررسی است. اظهار به جای خود نمایی نه تنها آثار و تبعاتی در پی ندارد بلکه از منظر دینی هم مورد تایید و تشویق قرار گرفته است. اما جهت منفی آن زمانی است که علاوه بر ضرر دنیوی و اخروی، خطر آن به جامعه نیز سرایت کند. امروزه این مساله به یک چالش اجتماعی تبدیل شده و کیان فرهنگی جوامع را به خطر انداخته و اگر ریشه یابی و سپس ریشه کن نشود جای بسی نگرانی است.

با توجه به نهی قرآن از تبرج جاهلی و شواهدی بر اثبات جاهلیت مدرن و پیامدهای منفی آن، شناخت جاهلیت اولی و مدرن و بررسی اوضاع زن در هر دو برهه ی زمانی و همچنین بررسی مصادیق تبرج در تمامی جوانب آن ضروری می نماید.

-سوال اصلی:

 مصادیق تبرج در جاهلیت اولی و مدرن کدامند؟

-تبار شناسی:

-بحث حاضر یکی از مباحثی است که می تواند در شاخه های مختلف علوم مورد بررسی قرار گیرد. از جمله: علوم تفسیری، تاریخی، روایی، روانشناسی و فقهی که هدف این تحقیق بیشتر بررسی جنبه ی تفسیری،تاریخی و فقهی می باشد.

نوع مساله تعریفی ، تبیینی وتکلیف شناختی وروش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و فیش برداری است.

انتظار می رود مسأله به خوبی تعریف و تبیین و مصادیق مختلف تبرج بررسی شود تا زمینه ای برای رفع معضل بزرگ بی حجابی گردد.

-ضرورت و اهمیت

طرح مسأله مذکور در قران کریم و سیره ی اهل بیت(ع) و نهی از آن، نشان از اهمیت فوق العاده ی آن است و با نظر به اینکه حضور زن در اجتماع گاهی اوقات به همراه خودنمایی نابجاست و تبعات ناشی از آن دامنگیر کل جامعه ی اسلامی است، به خصوص امروزه که حضور حد اکثری زنان در جامعه و حد اقلی در خانواده و انجام وظایف همسری و مادری مشاهده می شود، از طرف دیگر اهداف شوم دشمن در براندازی اسلام و حکومت اسلامی با به چالش کشاندن خانواده و جامعه از طریق ترویج بی حیایی و اباحی گری و اشاعه فحشا و منکرت توسط زنان و دختران عملی است. ضرورت بررسی مسأله دو چندان احساس می شود.

 

-فرضیه:

به نظر می رسد خود نمایی زنان می تواند در قالبهای مختلف پوششی، رفتاری و گفتاری ظهور یابد؟

-پیشینه:

با توجه به اینکه خود آرایی یکی از تمایلات فطری زنان است بروز آن را می توان از همان ابتدای زندگی بشر بر روی کره خاکی دانست که با گذشت زمان و حضور هر چه بیشتر زنان در جامعه، بروز این صفت نیز شدید تر و رنگین تر شده است.

تألیفات مختلف تاریخی در این زمینه عبارتنداز : المفصل فی تاریخ العرب نوشته ی جواد علی و جاهلیت قرن بیستم تألیف  سید محمد قطب و جاهلیت مدرن نوشته ی محمد حسین شفیعی سروستانی، که همه بیشتر به تطبیق جاهلیت اولی با مدرن پرداخته اند. در منابع تفسیری چون التبیان شیخ طوسی و تفسیر قمی و فرات کوفی، بیشتر به مفهوم و شیوه ی تبرج پرداخته شده و بیشتر از این مطالبی نیاورده اند.

 

 مفهوم شناسی

قبل از ورود به بحث، ابتدا مفهوم لغوی و اصطلاحی واژگان به صورت دقیق تعریف می شود. مفاهیم عبارتند از: جاهلیت، جاهلیت اولی، جاهلیت مدرن، تبرج

-         جاهلیت

واژ ه ی « جاهلیت » از ماده ی « جهل »، در لغت، مصدر  جعلی یا اسم مصدر به معنای حالت نادانی است. ( دهخدا/1377/5/7460). که از نظر زمانی، نظرات مختلفی درباره ی آن ارائه شده است. برخی از مفسران آن را از زمان تولد حضرت ابراهیم (ع)، (مترجمان/1377/5/123) و پاره ای دیگر آن را زمان حضرت آدم تا حضرت نوح(ع) دانسته اند.( حسینی شاه/136/10/439). اما به نظر می رسد که دوران قبل از بعثت رسول اکرم (ص).(مکارم/1374/3/608، مترجمان/1377/10/500 ؛طباطبایی/1417/16/462؛ عمر فروخ/1976/39) و از نظر مکانی نیز محدوده ی مشخصی برای آن نیست چرا که بیشتر مصادیقی که از نظر معیار های قرآنی غلط باشد، کارهای جاهلی محسوب می شودو چه بسا بتوان روم و ایران و … را نیز جزو محدوده دانست. ( ر. ک جعفریان/1382/153، پرورش/ بی تا/5).

اما برخی افراد جاهلیت را نقطه مقابل «عقل» و «منطق» دانسته اند. (فروخ/1976/40) و برخی

دیگر آنرا، هر آنچه مخالف علم باشد، در نظر گرفته اند.( مصطفوی/1410ق/2/131). جواد علی نیز جاهلیت را به معنای سفاهت، حماقت، قساوت و خشم و تسلیم ناپذیری در برابر اسلام دانسته است. (جواد علی/بی تا/ 1/45). کتب لغت نیز آان را به حالت نادانی نسبت به خدا، پیامبر، شرایع دین و فخر فروشی به پدران، نسب ، غرور و خود پسندی و مانندآن معنا کرده اند.( طریحی/1417ق/5/364،رشیدی/1371ش/2/80، ابن فارس/1404/11/129).

پس در حالت کلی هر چند عرب آن روز مردمی درس نخوانده و فاقد علم و دانش بودند، اگر در فرهنگ اسلامی به مردم آن روزگار «جاهل» و به آن «عصر» ، « عصر جاهلیت» گفته می شود، نه تنها به علت بی دانشی، بلکه به خاطر بینش غلط و دور از عقل و منطق آنها و پیروی از آداب و رسوم خرافی ود اشتن صفاتی چون: کینه توزی، خود پسندی، فخر فروشی و تعصب کورکورانه است که اسلام به شدت با آنها مبارزه کرد. (ر.ک طباطبایی/ 4/155-151 ، پیشوایی/1386/65)، شوقی ضیف/بی تا/1/39).

-         جاهلیت اولی

همانطور که اشاره شد قدر متیقن از جاهلیت، جاهلیت مقارن با عصر پیامبر (ص) می باشد که در کتب تاریخ مطالب زیادی درباره ی آن مطرح گردیده است که مهمترین نمود آن را از نظر علی (ع) بررسی می کنیم.

حضرت در خطبه ی 26 نهج البلاغه، در بیان ماهیت و ویژگی  جاهلیت به عادات زشت جاهلی توجه داده و فرموده است: « ان الله قد بعث محمد (ص) نذیرا للعالمین و امنا علی التنزیل و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دارمنیخون بین حجاره خشن و حیات صم تشربون الکدر و تاکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم. الا صنام فیکم منصوبه و الا ثام بکم معصوبه؛( دشتی/1379/خ 26)؛ خداوند، پیامبر اکرم (ص) را هشدار دهنده ی جهانیان مبعوث کرد تا امین و پاسدار وحی الهی باشد. آن گاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشتید و در بدترین مسکنی زندگی می کردید. میان غارها، سنگها ی خشن و مارهای سمی خطر ناک به شر می بردید. از آب های آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید. خون یکدیگر را به ناحق می ریختید و پیوند خویشاوندی را می بریدید. بت ها میان شما برافراشته بود و گناهان شما را فراگرفته بود.

امام صادق (ع) نیز جاهلیت اولی را با سه ویژگی کفر و نفاق و گمراهی معرفی فرمودند. (کلینی/1362ش/1/377).

 

-جاهلیت مدرن

شواهدی تفسیری و روایی در دست ا ست که جاهلیت دیگری بنام جاهلیت اولی و مدرن راا ثبات

می کند. صریح ترین آیه در این زمینه، آیه ی 33 سوره ی احزاب است که در روایتی از امام

محمدباقر(ع) در تفسیر آن آمده است که فرمودند: جاهلیت دیگری وجود خواهد داشت.

(قمی/1367/2/193، عروسی حویزی/1415/4/269، مجلسی/1404ق/22/189).

از پیامبر اکرم (ص) نیز روایت شده است: « من بین دو جاهلیت که دومین آن سخت تر از اولی است، بر انگیخته شده ام». ( الرشیدی/بی تا/173 به نقل از شفیعی سروستانی/ 1389/11).

این حدیث شریف نیز از جاهلیتی شدید تر از جاهلیت اولی خبر می دهد که به طریق اولی وجود آن را هم اثبات می کند.

 جاهلیت اول  با بعثت پیامبر آخرالزمان و نزول وحی تعالی بخش و رنج و تحمل آخرین رسول رفع نشد و دنیای امروز با همه ی پیشرفت های علمی و تمدن عظیم و بی سابقه ی بشری که ادعای آن گوش فلک را کر کرده است همچنان گرفتار آن است.

نگاه واقع بینانه به جهان امروز گویای این واقعیت تلخ است که انسان عالم نمای مدرن، گوی سبقت را حتی از جاهلان اولی نیز ربوده، تمامی باورهای بشری را تغییر داده و عالمی نو، آدمی نو و جاهلیتی نو متولد ساخته است.

تفکر اومانیستی (اصالت انسان گرایی )، اخلاق لیبراستی (اباحی گری) و نگاه سکولاریستی (دنیوی گری)، اعلام خارج شدن جان و روح تعالی بخش کتاب الله از فرهنگ و تمدن بشری و غیبت سیره و سنت الله از مناسبات و معاملات فردی و جمعی بشر توأمان جاهلیت نو را پدید آورده است که بشریت در منجلاب و باتلاق آن غوطه ور است و دست و پا می زند و چاره ای جز بازگشت به انسانیت اصیل خویش و تمسک به قران و عترت ندارد و گرنه به خسران و تباهی ابدی دچار خواهد شد.

-         تبرج

برای تبرج معانی مختلفی ذکر شده است که عبارتند از:

-         تبرج از ماده ی «برج» به معنای ظهور و آشکار ساختن است، لذا بر قصرمرتفع، ساختمان های بلندو… و همچنین بر زنی که زیبایی هایش را در مقابل نامحرم ظاهر می سازد، اطلاق می شود.( مصطفوی/1410ه.ق/1/243) در سایر کتب نیز تبرج اینگونه معنا شده است:

-         آنگاه که زن زیبایی های گریبان و چهره را بنمایاند، گفته می شود، تبرج کرده است.(فراهیدی/1410ق/6/114).

-         تبرجت المرئة: یعنی زن، زیبایی ها و زینت هایش را در مقابل نامحرم آشکار می سازد. (فیومی/ بی تا/ 2/42).

-         نمودن زیبایی ها ( احمد بن فارس/1404ه.ق/1/238). وابن اثیر خود آرایی را نیز به ان اضافه کرده و گفته است: تبرج عبارت است از آشکار نمودن زینت برای نا محرم که این عمل سرزنش شده است.(ابن اثیر/1364ش/1/113).

پس اصل معنای تبرج عبارت است از خود نمایی و خود آرایی و نمودن زیبایی در مقابل نامحرم و مردان بیگانه.

 

 اوضاع زن در جاهلیت اولی

شناخت وضعیت زنان یک جامعه، شاخص مهم برای درک وضعیت فرهنگی و اجتماعی آن جامعه و ملاک خوبی برای قضاوت درباره ی سمت و سوی حرکت  ، تعالی یا افول آن به شمار می آید. با این حال عرب جاهلی، کوچکترین ارزشی برای زن قائل نبود . زنان در این دوره از همه ی حقوق فردی و اجتماعی، حتی حق ارث و مالکیت محروم بودند و مانند کالایی خرید و فروش می شدند. (سبحانی/بی تا/1/50).

شاهد این ادعا، آیات صریح 58-59 سورۀ مبارکۀ نحل، آیۀ 17 سورۀ زخرف و آیۀ 31 اسراء و  آیه ی8تکویر می باشد که کشتن اولاد از ترس تنگدستی، زنده به گور کردن دختران و خوار وخفیف شمردن  جنس زن، از جمله اقداماتی است که به خوبی تصویر گر اوضاع زن در این برهۀ زمانی است.

با نگاهی به مفاد شرط های بیعت زنان با رسول گرامی اسلام (ص) در آیۀ 12 سورۀ ممتحنه و همچنین توجه به آیۀ 33 احزاب، عمق فساد و تباهی حاکم بر زنان عصر جاهلی را می توان در یافت.قرآن کریم در این باره چنین می فرماید:

« یا ایها النبی اذا جاءک المومنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا و لایسرقن و لایزنین و لایقتلن اولادهن و لا یاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لا یعصینک فی معروف فبایعن و استغفرلهن  ان الله غفور رحیم»؛( ممتحنه/12)؛ ای پیامبر! چون زنان با ایمان نزد تو آیند که {با این شرط} با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند، دزدی نکنند، زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه های حرام زاده ای را که پس انداخته اند با بهتان ( وحیله) به شوهر نبندند و در (کار) نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه؛ زیرا خداوند، آمرزنده ی مهربان است.»

با نگاهی به مطالبی که مفسران در تفسیر آیۀ یاد شده مطرح کرده اند، می توان گفت: اعمالی که ترک آنها شرط بیعت با پیامبر (ص)، بیان شده است، به نوعی در آن عصر، میان بیشتر زنان رواج داشته است.(ر.ک:طباطبایی/1374/19/243، طبرسی/9/414) و خداوند با این وسیله خواسته است آنها را از انجام این اعمال بازدارد.

یکی دیگر از ویژگی های نکوهیدۀ ایشان، خود آرایی و خود نمایی در عرضۀ زیور آلات و جاذبه های جنسی خود، در مجامع عمومی بود که موجبات اشاعۀ هر چه بیشتر فحشا و منکرات در جامعه می شد و قرآن در آیۀ  33 احزاب، زنان را از این عمل نهی فرموده است

.

 اوضاع زن در جاهلیت مدرن

اگر دیروز در عصر جاهلیت اول، فرزند دختر نشانۀ نگون بختی به شمار می آمد و تنها جنس مذکر دارای ارزش و جایگاه اجتماعی بود، امروز در جاهلیت مدرن نیز ویژگی های طبیعی جنس مونث و در نقش اصلی زنان؛ یعنی مادری و همسری به عنوان نقش های کلیشه ای و عامل فرودستی آنان شناخته شده است. زنان تنها زمانی در جامعه به رسمیت شناخته می شوند که از نقش های سنتی خود دست بشویند،همه ویژگیهای جنس مذکر را دارا شوند و مانند مردان به صحنه های مختلف کار و اشتغال و فعالیت اجتماعی وارد شوند.

اگر دیروز، زن، تنها کالای جنسی و وسیله ی کام روایی بیشتر مردان تلقی می شد، امروزه نیز زن تنها کالای جنسی و موضوع سود آورترین تجارت جهانی (تجارت سکس)؛ مشتری تولیدات رنگارنگ بهداشتی، آرایشی، پوشاک و … جهان سرمایه داری و ابزاری برای عرضه و فروش هر چه بیشتر کالاهای تولیدی شرکت های بزرگ از مسواک و خمیر دندان و شامپو گرفته تا تلویزیون و ماشین لباسشوی و خودرو شناخته می شود.

اگر زنان در جاهلیت اولی با خود آرایی و زینت و زیور خود در مجامع عمومی به خود نمایی می پرداختند، در جاهلیت جدید نیز، بازیگران مسابقۀ پایان ناپذیربرای عرضۀ هر چه زیباتر، جذاب تر و تحریک کننده تر در کوچه و بازار و رسانۀ تصویری هستند، تا آنجا که امروز، سالانه میلیاردها دلار برای زیباتر نمایاندن خود هزینه می کنند.(شفیعی/1389/161)

اگر اعراب جاهلی با خشونت تمام با دختران و زنان برخورد کرده و آنان را زنده به گور می کردند، بشر به اصطلاح متمدن عصر جدید نیز، خشونت به زنان را به اوج رسانده، برای نمونه در ایالات متحدۀ آمریکا در هر8 ثانیه با یک زن بد رفتاری می شود و هر 10ثانیه به یک زن تجاوز می شود. در مجموع 51 در صد  زنان بزرگسال قربانی خشونت و تجاوزند. ( همان/ 162).

امام علی (ع) در حدیثی طولانی ویژگی زنان عصر مدرن را بیان کرده، می فرمایند: « در آخر الزمان و نزدیک شدن قیامت که بدترین زمان هاست، آشکار می گردد، زنانی که زیبایی های خود را ظاهر می کنند؛حجاب ندارند؛از دین و ایمان برهنه اند؛ داخل فتنه و فسادند؛ به شهوات و خواهش های نفسانی روی می آورند؛ در عیش و نوش ها و لذتهای نفسانی سرعت می گیرند؛ محرمات الهی را حلال می شمارند و در نهایت مخلد جهنم خواهند بود.( طبرسی/مکارم الاخلاق/1412/201 )

 

 

بررسی مفهوم تبرج وآیه آن

در معنای لغوی تبرج چنین بیان شد که تبرج عبارت است از  ؛خودنمایی وخودآرایی در برابردیگران.

 شهید مطهری(ره)،تبرج راغریزه اختصاصی زنان دانسته وتصاحب قلب مرد ازسوی زن را ناشی ازطبیعت زنانگی ومیل زن به حس خودآرایی بیان  کرده است.همچنین انحراف تبرج وبرهنگی راهم انحرافی مخصوص زنان دانسته است.«مطهری/1379/436»

روانشناسان غربی نیز این سخن را تایید کرده وخانم جینا لمبروزو«g,lombroso» می گوید:در زن علاقه به دلبر بودن ودل باختن،مورد پسند ومایه ی خرسند شدن بسیار شدید است.«لمبروزو/1369/15»

ویل دورانت نیز تبرج را مختص زنان دانسته است.«ویل دورانت/1369/223».

بنابراین تمایل زنان به خودنمایی واظهارزینتهایشان از بعد حیوانی نشأت می گیردوهمچون سایر غرایز،نیازمند کنترل می باشد.از این رو،دین اسلام حد وحدود ویژه ای را برای آن تعریف کرده است واز آزادی بی حد وحصر آن مانع شده ومسأله پوشش را برای عرصه های عمومی مطرح وبرای پاسخ گویی مناسب به این میل،زنان را به داشتن زینت وآرایش در عرصه های خصوصی تشویق کرده است.وطرح حجاب وپوشش را هرگز به معنای نادیده گرفتن نیاز طبیعی زن به خودآرایی ندانسته است.شاهد این ادعاآیه ی صریح 32 اعراف است که می فرماید:«قل من حرم زینت الله التی اخرج لعباده والطیبات فی الرزق قل هی للذین امنوا فی الحیوۀ الدنیا خالصه یوم القیامه(اعراف/32)»؛بگو چه کسی زینت الهی راکه خدا برای بندگانش پدیدآورده وروزی های پاکیزه ومطبوع را حرام کرده است؟بگو این نعمت ها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اندولی روز قیامت مخصوص ایشان است.

روایات نیزتاکید مکرر برضرورت آرایش وزینت برای زنان دارند.در حدیثی از پیامبر اکرم «ص»آمده است:«بهترین زنان شما زنی است که بسیار با محبت ،عفیف وپاک دامن باشد،نزد اقوامش عزیز ومحترم وبا شوهرش متواضع باشد،برای او خودآرایی کندودر برابر نا محرم عفیف باشد.«کلینی/1367/5/324»

این حدیث شریف با ارج نهادن به نیاز طبیعی زن ،حد مجازآن را برای شوهر تجویز کرده وحضور عفیفانه در برابر نا محرم را توصیه نموده است .

در حدیثی دیگر حضرت رسول «ص»حتی به زنان که شوهر نابینا دارنددستور می دهدکه با بوی خوش وخضاب آرایش نمایند.امام صادق «ع»فرمود:از رسول خدا «ص»سوال شد زن چگونه برای شوهر نابینا آرایش کند؟فرمود:با استعمال عطروخضاب کردن ،که نوعی بوی خوش است.«حرعاملی/1409/2/167».

بنابراین کوشش زن در جذاب بودن وآرایش برای شوهر،ضمن اینکه نیاز طبیعی زن به خودآرایی وخود نمایی را ارضا می کند،وی را از جلوه گری در برابر مردان نامحرم بی نیاز می کند؛چرا که اوبرای شوهری خودآرایی کرده که حقیقتا به اوعشق می ورزدووفاداراست.ازآن بالاتر امر خالقش را امتثال کرده است. بدین سان هم به نیاز غریزی خود پاسخ گفته وهم ازآفات وانحرافات جسمی وروحی مصون مانده است.

آرایش وتبرج زنان در اجتماع بی گمان زمینه های جلب توجه وبه دنبال آن ایجاد فتنه وفساد خواهد کرد قرآن از حضور اینگونه زن در جامعه نهی فرموده است:«وقرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی»«احزاب/33»؛ای زنان پیامبر شما درکانون خانه هایتان ثابت باشید وخویشتن را به خودآرایی جاهلیت پیشین میالایید..

آیه شریف نیز تبرج راویژگی اختصاصی زنان دانسته است وخطاب را متوجه زنان پیامبر «ص»ساخته تا دیگر زنان مسلمان بدانند جایی که نزدیکترین افراد به پیامبر ممکن است در چنگال ویرانگر جاهلی اسیر گردند، تهدید متوجه ایشان نیز خواهد شد .پس خطاب آیه به عموم زنان است واینکه چرا خطاب مخصوص زنان است؛ زیرا اگر غول جاهلیت در جان زنان جامعه به عنوان رکن اصلی ومربی جامعه نفوذ کند تمام پهنه ی جامعه را مورد تاخت وتاز قرارداده وچون سهم مهلکی جامعه را هلاک خواهد کرد .

همچنین بررسی اجمالی نظر مفسران نشان می دهدکه «قرن»،استقرار در منزل است اما نباید ازآن منع مطلق زن تصور شود.«صادقی/1365/24/111،سید قطب/1412/5/2859»؛زیرا همسران پیامبر«ص»به شهادت تاریخ،همراه پیامبر به مسافرت رفته،ودر جنگها وسایر فعالیت های اجتماعی شرکت فعال داشته اند وپیامبرنیز منعی نفرموده است.

درمورد واژه تبرج که معنای لغوی آن گذشت ونظرمفسران نیز بیشتر حول آشکار ساختن زینت وزیبایی می گردد.«صادقی/1365/24/111؛قاسمی/1418/8/67،بروجردی/1366/5/353،شریعتی/1346/119»«زحیلی/1418/22/16،صفار/1404/32/217».

در مورد جاهلیت اولی نیزبحث  مجملی گذشت.

درمورد  شأن نزول آیه نیز آمده است که روزی در هوای گرم مدینه،زن جوان وزیبایی در حالیکه طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته ودور گردن وبنا گوش پیدا بود.از کوچه عبور می کرد.مردی از اصحاب رسول خدا«ص»از طرف مقابل می آمد وآن منظره ی زیبا سخت نظر اورا جلب کردو چنان غرق تماشای آن زن زیبا شد که از خود  واطرافش بی خبر گشت.

آن زن وارد کوچه ای شد وجوان با چشم خود اورا دنبال می کرد.همانطور که می رفت نا گهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد واورا مجروح ساخت ،وقتی به خود آمد خون از سر ورویش جاری بود .با همین حال خدمت رسول اکرم «ص»رفت وماجرا را عرض کرد این بود که آیه ی مبارک  نازل شد.«کلینی/1362/5/521،حرعاملی/1409/3/24،فیض/1415/3/420»

 گروهی از مفسران سبب نزول آیه را با توجه به شیوه ی پوشش حاکم بر جامعه جاهلی دانسته اند ؛زیرا زنان دردوره جاهلی ،با سینه برهنه وگردن ودستهای مکشوف میان مردان آمدوشد می کردند وچه بسا اندام هیجان بار وگیسوانشان را آشکار می ساختند.روسری ها را از پشت سر می آویختندوسینه هایشان نمایان می شد.«بروجردی/1366/12/230/مکارم/1374/17/290»

 

 مصادیق تبرج

تبرج، عنوان کلی است که در خارج مصداق های فراوانی دارد و نهی شارع نیز از طریق این عنوان به مصادیق آن تعلق گرفته است.  برخی از مصداق های تبرج در زنان مربوط به نوع رفتار و حرکات و پاره ای نیز مربوط به پوشش آنان است.

یکی از مصادیق تبرج در نوع پوشش است که در قالب لباس شهرت، نازک و بدن نما و، تشبیه لباس زن و مرد به یکدیگر نمودارمی شود.

-         لباس نازک و بدن نما

چنین لباسهایی در حقیقت برهنگی را احیا می کنند؛ زیرا هدف از پوشیدن لباس- که پوشیدگی است- با این لباس ها محقق نمی شود. در فرهنگ روایات از این گروه به عنوان« کاسیات عاریات؛ پوشیدگان برهنه» نام برده شده است.

رسول خدا (ص) در زمرۀ دوزخیان،از زنانی نام می برد که لباس بر تن دارند، اما گویا برهنه اند و در میان مردم به صورت تحریک کننده ای راه می روند.(مسلم/بی تا/6/168، نیشابوری/ بی تا/ 4/436، بیهقی/بی تا/2/234، شیخ صدوق/1413/3/395، طبرسی/1412/201، طبرانی/ بی تا/2/128، ابویعلی/1408/12/46، متقی هندی/1409ق/16/383).

بنا به فرمایش امام علی (ع) ریشه چنین پوشش های بی حیایی و ضعف ایمان است. حضرت فرموده اند: « علیکم بالصفیق من الثیاب؛ فانه من رق ثوبه رق دینه؛ بر شماباد پوشیدن لباس ضخیم چرا که هر کس لباسش نازک باشد، دینش نازک ( و سست ) است. (حر عاملی/1409/242، صدوق/1403/2/622، شعبه حرانی/1404/113، مجلسی/1404/80/1804).

تحقیقات روان شناسی نیز گواه است که مردان در برابر مناظر تحریک آمیز دچار طغیان شهوانی وفشارروانی می شوند وعنانصبرومقاومت را از دست داده وباتسلم شدن در برابرتندی هوس ، به هر طریقی می کوشند خود را از انرژی فشرده و قدرتمند شهوت جنسی برهانند.( هاشمی رکاوندی/1370/89).

-         لباس شهرت  

پوشش و لباس انسان نباید به گونه ای باشد که موجب انگشت نما شدن فرد شود و به تعبیرامام صادق(ع) بهترین لباس در هر دوره ای لباس آن دوران است. (مجلسی/40/314). به عبارت دیگرپوشش نباید خارج از عرف جامعه باشد. بنابراین لباسی که تفاوت محسوس با دیگر لباس ها داشته باشد، به گونه ای که شخص با پوشیدن آن انگشت نما شود لباس شهرت نامیده می شود و فرقی نمی کند که تفاوت آن از نظررنگ باشد و یا دوخت و مدل یا پارچه یا غیر این ها…(کلینی/1404/6/444)

حضرت صادق (ع) می فرماید: « خداوند شهرت لباس را دشمن می دارد.» (حر عاملی/1409/5/24). حضرت رسول اکرم (ص) نیز فرمودند:« هر کس لباسی بپوشد که به وسیله آن بر مردم مباهات و{تفاخر} کند خداون به او{به نظر رحمت} می نگرد تا این که آن لباس را از تن در آورد.( ری شهری/1385/10/246).

روشن است که چنین افرادی ارزش و اعتبار و انسانیت را در همین چند قطعه لباس بی ارزش می دانند و بدین طریق می خواهند فخر فروشی کرده و نظر همگان را به خویش جلب نمایند؛ غافل از اینکه به فرموده ی حضرت  رسول (ص) خداوند در آخرت به چنین فردی لباس خفت و خواری خواهد پوشاند.

-         تشبیه زن و مرد در لباس

دستورات دینی، ما از راه تشبه در لباس نیز برحذر داشته بدین معنا که نباید زنان خود را شبیه مردان و مردان خود را شبیه زنان کنند.   جامعه امروزی ما کم و بیش به این نوع از پوشش روی آورده است. در حالی که چنین افرادی مورد لعن قرار گرفته اند. حضرت رسول اکرم(ص) در این باره فرمودند: « خداون لعنت کند مردی را که لباس زن بپوشد و زنی را که لباس مرد بپوشد». (.فتال / بی تا/2/310). توضیح اینکه بعضی از لباس ها میان زن و مرد مشترک است. مانند: شلوار، ولی بعضی مختص مردان و برخی دیگر  مختص زنان می باشد و روایات، نهی کننده از پوشیدن لباس مختص هر یک از مرد و زن است که موجبات جلب توجه و مفسده می شود.

-خود نمایی از طریق تعطر و تزین

نوع دیگری از خود نمایی در قالب رساندن بوی خوش به نامحرم است که تأثیر آن در تهییج شهوت به قدری زیاد است که از این عمل به زنا تعبیر آورده شده است.

حضرت رسول(ص) فرمودند: اگر زنی خود را معطر کند و بر مردی بگذرد که بوی آن را دریابد  ، زنا کار است.(ورام/بی تا/1/28)

و در جایی دیگر فرمودند: « هر زنی که خود را برای غیر شوهرش خوشبو نماید و از منزلش خارج شود مورد لعن و نفرین است تا وقتی که به منزل برگردد». ( کلینی/1362/5/518، حر عاملی/1409/20/161).

            - آرایش تند و مهیج

استفاده از لوازم آرایشی تند در جهت هر چه زیباتر کردن و جذاب تر کردن و به چشم کشیدن خود در برابر نامحرمان از دیگر طرق تبرج است که امروزه حتی دامنگیر جوامع اسلامی نیز شده است. غافل از ضررهای جسمی ناشی از استعمال مواد شیمیایی آسیب زا و ضررهای روحی جبران ناپذیر، فتنه و فساد حاصل از آن باتلاقی را ایجاد می کند که هر کسی در آن وارد شود به ناچار غرق خواهد شد.

 

-رفتارها و حرکات مهیج

برخی دیگر از مصداق های تبرج ناشی از رفتار و حرکات مهیج فرد می باشد. طرز راه رفتن و استفاده از کفش های صدادار و نشست و برخاست زن نیز عامل تحریک و زمینۀ بروز گناه می شود.

اسلام حتی به این جزئیات نیز توجه داشته و برای تک تک این موارد حکم صادر کرده است. در مورد راه رفتن زن فرموده است: « ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن » (  نور /31 )  ؛    زنان به منظور آشکار ساختن زینتهای پنهان خود، پای بر زمین نکوبند».

پس زن نباید به گونه ای گام بردارد و راه برود که زینتهایشان نمایان شده، مردان را به خود متوجه کنندگویاقرآن  با لطافتی در خور توجه  هشدار می دهد همانگونه که زن نباید نقاط تحریک آمیز را در پیش دید مردان نهد و از این راه زمینۀ گسترش فساد را فراهم آورد نباید زمینه فساد را با هیجان انگیزی از راه گوش نیز فراهم آورد.(ر.ک: قاسمی/1418 ق/ 12/199).

مفهوم دقیق آیه با توجه به فرهنگ جاهلی حاکم درآن زمان و روش و منش زن جاهلی به هنگام حضور در اجتماع، روشن تر می شود:« در گذشته زن ها (خلخال به پا می کردند) و پاهای خود را چنان بر زمین میزدند که صدای خلخال آنها شنیده شود. آیه از این عمل نهی فرموده است.»( ر.ک: طبرسی/ 1372/7/243 و مقداد/ / 2/224).

از امام رضا (ع) سوال شد: آیا برای زنان و دختران جایز است که خلخال بپوشند؟ فرمود: « اگر بدون صدا باشد اشکالی ندارد ولی اگر صدا دار باشد جایز نیست». ( کلینی/1365/3/404؛شیخ صدوق 1413/1/254، حر عاملی/1409/4/436 و مجلسی/ 1404/80/249).

پس تبرج و خود نمایی در مورد شنیدن صدای پا هم وجود دارد که در قالب مصداق جاهلی که خلخال بود و چه در قالب چکمه های رنگارنگ و زنگوله دار و رنگی و کفش های پاشنه دار و صدا دار امروزی.

-         با ناز و کرشمه سخن گفتن

یکی دیگر از محل های ظهور و بروز تبرج، نحوه ی سخن گفتن زن با نامحرم است. قرآن در این مورد می فرماید: «… فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا». (احزاب/32)؛ با نرمی و خضوع (با نامحرم) سخن نگویید تا شخصی که دلش بیمار است به طمع بیفتد و سخن نیکو {طوریکه تحریک آمیز نباشد} بگویید».

خوشرویی و خوش خویی زن با مردان بیگانه چراغ سبزی است که مردان را به یاد هوس ها و تمایلات شهوانی می اندازد. بنا براین نباید از الفاظی که بوی دوستی و محبت و صمیمیت می دهد و امید به نفوذ در شخصیت زن را افزایش می دهد استفاده کرد؛ زیرا تمام بدن زن عورت است. یعنی تمامی جنبه های رفتاری زن به علت جاذبه  طبیعی وجود زن می تواند تاثیر گذار باشد، از جمله نازک کردن صدا و استفاده از لحن نرم و فریبنده، حرکات لب و دهان و صورت و شوخی ها می تواند زمینه طمع را در بیمار دلان ایجاد کند.

بنابراین سخن گفتن زن از دو جنبه می تواند محرک باشد: یکی از جهت انواع کلمات و عبارات  محتوایی که در گفتگو با نامحرم به کار می برد و دیگری خود صدا و لحن آهنگ سخن که خود اثراتی دیگر دارد. با این حساب بذله گویی و شوخی و مزاح زن و مرد نامحرم در محیط کاری مشترک که معمولا به قصد تفریح و رفع خستگی انجام می شود جای خود را دارد.

در لسان روایات نیز از سخن گفتن بدون ضرورت زن با نامحرم و شوخی و بذله گویی او با نامحرمان نهی شده است.

ابن ابی بصیر می گوید: من به یک زنی قرآن می آموختم، روزی با او بر سر چیزی شوخی نمودم، وقتی پیش امام باقر (ع) رفتم، امام خطاب به من فرمود: « چه چیزی به آن زن گفتی؟» صورتم را از خجالت پایین انداختم ؛ آنگاه فرمود: « دیگر تکرار نکن».( طبری/1413ق/232 مجلسی/1404/46/247).

در روایتی از امام صادق (ع) نیز آمده که امیر المومنین (ع) از سلام به زنان جوان بدش می آمد و می فرمود:« می ترسم صدای آنان مرا خوش آید و بیش از آنکه ثواب ببرم گناه کرده باشم». (کلینی/1362ش/2/648، فیض/1406ق/5/600)

اثر تحریک آمیز صدای زن توسط روان شناسان نیز مورد بررسی قرار گرفته، از جمله مارتین موریسون روان شناس معروف کانادایی به این نتیجه رسیده که:

صدا اولین محرک و عامل جنسی به شمار می آید …. و صدای زن در مردها اثر بسزایی دارد.

 ( پاک نژاد/182) . بنابراین تبرج مصداق خاص و معین ندارد، بلکه عنوان عام و کلی است که هر آنچه موجب خودنمایی و جلب توجه دیگران شود را در بر می گیرد. از این رو، زن برای حضور در میان مردان نامحرم موظف است از به کار گیری هر گونه مظاهر که سبب انگشت نماشدن او در جامعه شود،  بپرهیزد.

 

 مراجع و حکم تبرج

بنا به فتوای مراجع عظام، خود نمایی کردن زن به منظور به گناه انداختن دیگری حرام است.

امام خمینی (ره)، آیت الله اراکی، مرحوم آیت الله بهجت، مرحوم آیت الله تبریزی، آیت الله خامنه ای،آیت الله سیستانی، آیت الله صافی گلپایگانی و مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی؛ استفتاء:

(احکام خود نمایی/ علیرضا/ 19 دی ماه 1389)                                            www.google.com) )  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر آمد

 

حاصل آنکه تبرج زنان نوعی میل فطری است که اسلام برای آن حدود و ثغوری در نظر گرفته است و مغهومی کلی است و در قالب های مختلف پوششی همچون لباس نازک، براق و جذاب و غیر متعارف و در قالب رفتاری همچون ناز و کرشمه و رفتارهای جلف و سبک و قالب گفتاری همچون نازک کردن صدا و خنده های مهیج و آرایش های تند و زننده، بروز و ظهور می یابد که در صورت تهییج و جلب توجه نامحرم و ایجاد مفسده حکم حرمت بر آن بار شده و مورد نهی واقع شده است.                                      

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

 

 

 

*قرآن کریم

 

*نهج البلاغه

- ابن ابی الحدید / شرح نهج البلاغه / کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی/بی چا / بی جا / 1404

- ابو یعلی / مسند ابو یعلی / دار المؤمون للتراث / ادل / بی جا / 1408

- ابن اثیر / النهایة فی غریب الحدیث / اسماعیلیان / چهارم / قم / 1364

- ابن فارس / ابو الحسین احمد / مقاییس اللغة/ مکتبةالاعلام الاسلامی / بی چا /بی جا /1404

- اشعث / محمدبن /جعفریات / مکتبۀ نینوی الحدیث / بی چا/ تهران / بی تا

- بروجردی /محمد ابراهیم/ جامع / صدر/ ششم / تهران/ 1366

- بیهقی/سنن الکبری /بی نا/ بی چا/ بی جا/ بی تا

- پرورش/ علی اکبر/ پدیده جاهلیت از دیدگاه قرآن/ انتشارات سید جمال/ بی چا/ بی جا/ بی تا

- پیشوایی/ مهدی/تاریخ اسلام / دفتر نشر معارف/ ششم/ قم/ 1386

- جعفریان / رسول / تاریخ سیاسی اسلام/ دلیل ما/ چهارم/قم / 1382

- ……………./ رسائل حجابیه / دلیل ما / دوم / قم / 1428

- جواد علی / المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام/ دارالعلم الملایین / بی چا /بیروت / بی تا

- حر عاملی / وسائل الشیعه / مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث / اول / قم / 1409

- حسینی شاه /حسین بن احمد / تفسیر اثناعشری/ میقات/ اول/ تهران/ 1363

- دهخدا /علی اکبر/ لغت نامه دهخدا/ مؤسسه انتشارات /چاپ دانشگاه تهران/ دوم/تهران/ 1377

- زحیلی / وهبۀ بن مصطفی/التفسیر المنیر/ دارالفکر/ دوم / بیروت - دمشق/ 1418 ق

- سبحانی / جعفر/ فروغ ابدیت/ مرکزمطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی / بی چا، بی جا ، بی تا

- سید قطب /محمد/ جاهلیت قرن بیستم/ صدر الدین بلاغی / امیر کبیر / دوم / تهران / 1364

- سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی / فی ضلال القران / دارالشرق / هفدهم/ بیروت- قاهره / 1412

- شعبۀ حرانی / حسن/ تحف العقول /انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین / دوم / قم / 1404

- شفیعی سروستانی/ اسماعیل /جاهلیت مدرن در رویارویی با امام زمان (عج) / موعود عصر (عج) /اول/ تهران /1389

- شوقی ضیف / تاریخ الادب العربی / دارالمعارف / هفتم/ قاهره / بیتا

- صادقی/ محمد/ الفرقان فی تفسیر القران/ انتشارات فرهنگ اسلامی /بی چا/قم/ 1365 ه.ش

-صفار/ محمد بن حسن بن فروخ/ بصائر/ انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی/ بی چا/دوم 1404.ه.ق

- صدوق/ الخصال/انتشارات جامعه مدرسین قم/دوم/1403

- طباطبایی/محمد حسین/المیزان فی تفسیر القرآن/دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین/پنجم/قم/1417

- طبرانی/معجم الصغیر/دارالکتب العلمیه/بی چا/ بیروت- لبنان/بی تا

- طریحی/ فخر الدین محمد/ مجمع البحرین/ مرتضوی/ سوم/ طهران/ 1417

-طبرسی/ حسن بن فضل/ مکارم الاخلاق/ شریف رضی/ بی چا،قم/1412

-………./ مجمع البان فی تفسیر القرآن/ ناصر خسرو/ سوم/ تهران/ 1372

- طیب/ عبد الحسین/ اطیب البیان/ اسلام/ دوم/ تهران/ 1378

- فتال نیشابوری/ محمد بن حسن/ روضه الواعظین/ رضی/ بی چا/ قم/ بی تا

- فراهیدی/ خلیل بن احمد/ العین/ هجرت/ دوم/ قم/ 1410

-فیض کاشانی/ ملا محسن/ الصافی/ الصدر/ دوم/ تهران/ 1415

- …………../ الوافی/امیر المومنین/ اول/اصفهان/1406

- فیومی/ احمد بن محمد/ مصباح المنیر/ بی نا، بی چا، بی تا، بی جا

- قاسمی/ محمد جمال الدین/ محاسن التاویل/ دارالکتب العلمیه/ اول/ بیروت/1418

- قرشی/ علی اکبر/ قاموس قرآن/ دارالکتب العلمیه/ ششم/ تهران/ 1371

- قمی/ علی بن ابراهیم/ تفسیر قمی/ دارالکتاب/ چهارم/ قم/ 1367

- کلانتری/ علی اکبر/ فقه و پوشش بانوان/ بوستان کتاب/ دوم/ قم/ 1384

- کلینی/ محمد بن یعقوب/ الکافی/ اسلامیه/ دوم/ تهران/ 1362

- لمبروزو/ جینا/ روح زن/ پری حسام شه/ دانش/ بی چا/ تهران/ 1369

- مترجمان/جوامع الجامع/ بینا/ پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی/ دوم/مشهد/1377

- مجلسی/ محمد تقی/ بحار الانوار/ موسسه الوفاء/ بی چا/ بیروت/ 1404

- متقی هندی/ کنز العمال/ بی چا/ موسسه الرساله/ بیروت/ لبنان/1409

- محمدی ری شهری/ محمد/ میزان الحکمه/ حمید رضا شیخی/ دار الحدیث/ یازدهم/ قم/ 1389

- مسلم نیشابوری/ صحیح مسلم/ دارالفکر/ بی چا/ بیروت-لبنان/ بی تا

- مصطفوی/ حسن/ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ دار الثقافه و الارشاد الاسلامی/ اول/ طهران/ 1410

- مکارم شیرازی/ناصر/ تفسیر نمونه/ اول/ دارالکتب الاسلامیه/ تهران/ 1374

- مطهری/ مرتضی/ نظام حقوق زن در اسلام/ صدرا/ بی چا/ تهران/ 1379

- مقداد/ فاضل/ کنز العرفان فی فقه القرآن/ مجمع جهانی تفرید مذاهب اسلامی/ اول/ بی چا/ 1419 ق

- مهدی زاده/ حسین/ حجاب شناسی/ بی چا/ مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزۀ علمیه/ قم/ 1381

- نجفی/ محمد جواد/ تفسیر آسان/ اسلامیه/ اول/ تهران/ 1398ق

- نیشابوری/ حاکم/ مستدرک حاکم/ بی نا، بی چا، بی جا، بی تا

- ورام/ ابن ابی فارس/ مجموعه درام/ مکتبه الفقیه/ بی چا/ قم/ بی تا

-ویل دورانت/ لذات فلسفه/ عباس زریاب/ سازمان آموزش انقلاب اسلامی/ بی چا/ تهران/1369

- هاشمی رکاوندی/ مقدمه ای بر روانشناسی زن/ شفق/ اول/ قم/1370

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

کلید های زندگی

03 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

هرگز گره ای را که میشود باز کرد نبر

هر گز تسلیم نشو، هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد

خودت را با معیارهای خودت بسنج، نه با معیارهای دیگران

دیگران را ملامت نکن"مسئولیت های زندگیت را خود بپذیر”

گوش کردن را یاد بگیر،فرصت ها گاه با صدای آهسته در میزنند

هرگز امید را از کسی سلب نکن، شایدآن تنها چیزی باشد که دارد

وقت را تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن، از آنها درس بگیر و بگذر

هنگام مواجهه با کار سخت طوری عمل کن که انگار شکست غیر ممکن است

از زمان یا کلمات با بی توجهی استفاده نکن، هیچکدام قابل بازگشت نیست

 

 

 نظر دهید »

بی غسل وکفن!!!

02 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

چقدر نفس گیر است لحظه ای که شاهد پرواز پرستوها به سمت سرزمین عشق باشی و تو بال پروازت بسته باشد.اینجاست که بغض دلت را می شکند و فریاد  ای کاشهایت گوش فلک را کر می کند.اما هر طلبی را رسیدنی است .بالاخره عازم  می شوی بی گمان جبهه نیز برای حضور تو می تپد. وقتی عازم می شوی تقاضایی داری “دعا کنید در این عملیات شهید شوم . مرا غسل ندهیدو کفن نکنیدچون رهبر بزرگوارمان امام حسین (علیه السلام )نه کفن داشت و نه غسل."بالاخره به آرزویت می رسی وبا همه عشق در آسمان آبی شهادت بال به پرواز می گشایی و آنجا پریدن زیباست و خوش به حالت که دعایت مستجاب شد. 13سال پیکرت بی غسل وکفن میهمان خاک شلمچه بود.آری این سر انجام کسی است که از مرگ نمی هراسدو می خواهد مرگ را دنبال کندو تسلیم خواست خداوند کند.                                                                                                                                    شهید : ناصر حیدروش



 نظر دهید »

شما هم به امام زمان(ع)قول دادی نمازت را اول وقت بخوانی؟

02 دی 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

در اتوبوس نشسته بوديم که اذان از راديو پخش شد. جوان به راننده گفت: نگه داريد تا نماز بخوانيم.

راننده گفت: وقتي به قهوه خانه رسيديم، نگه مي دارم ولي جوان اصرار داشت که همين اول وقت نمازش را بخواند.

بحث بالا گرفت تا اينکه بالاخره راننده تسليم شد و توقف کرد. جوان کنار جاده با آرامش کامل نمازش را خواند و سوار شد.

بعد از سوار شدن گفت: من به امام زمان(عج) قول داده ام که نمازم را اول وقت بخوانم و بعد قصه خود را تعريف کرد.

گفت: من در يک کشور اروپايي درس مي خواندم. محل اقامتم تا دانشگاه فاصله زيادي داشت و روزانه فقط يک اتوبوس اين مسير را طي مي کرد.

يک روز که براي آخرين آزمون فارغ التحصيلي عازم دانشگاه بودم ، اتوبوسِ پر از مسافر، وسط راه خراب شد و روشن نشد. مسافران پياده شدند و کنار جاده منتظر ماندند تا وسيله اي پيدا شود و آنها را به مقصد برساند. من که از اين وضعيت بسيار نگران بودم و وقت زيادي هم نداشتم، مرتب قدم مي زدم و به جاده نگاه مي کردم و حرص مي خوردم که زحمات چندين ساله ام در آستانه سفر به ايران برباد رفت و…

در همين اثنا در ذهنم خطور کرد که در ايران وقتي مشکلي داشتيم، متوسل به امام زمان(عج) مي شديم و از او کمک مي خواستيم. با دل شکسته اشکم جاري شد . با خودم گفتم: يا صاحب الزمان(ع‍ج)! اگر امروز کمکم کني تا به امتحان برسم، قول مي دهم و متعهد مي شوم تا آخر عمر نمازم را هميشه اول وقت بخوانم!

هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود که آقايي از دور آمد و با زبان محلي به راننده گفت: چي شده؟ بعد مقداري ماشين را دستکاري کرد و گفت: برو استارت بزن! ماشين خراب روشن شد و همه خوشحال سوار شدند.

من هم ازهمه اميدوارتر سوار شدم. همين که اتوبوس خواست حرکت کند، همان آقاي ناشناس بالا آمد و من را به اسم صدا زد و فرمود: قولي که به ما دادي يادت نرود! نماز اول وقت را فراموش نکن!

من که نمي توانستم حرفي بزنم، فقط احساس کردم آقا رفت ومن او را نديدم! شروع کردم به اشک ريختن و گريه کردن!

 

برگرفته از : مير مهر، مسعود پورسيدآقايي، ص 344 ( بااندک تصرف وتلخيص).

 1 نظر

بعضیا فقط قیمت می کنند حواست باشه!!!

30 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

عشق های خیابانی

پشت بعضی از نگاههای مسموم ومحبت های فریبا ِدره ی هولناکی از سقوط و شب تاریکی از بدبختی است .

بعضی قیمت خود را نمی شناسند وخود را ارزان می فروشند .

همه مدعیان دوستی وعشق ,خریدار نیستند ,بلکه فقط قیمت می کنند .

اگر نور افکنی بیندازید,عمق تیرگی های وحشتناک این عشق های خیابانی و تلفنی را خواهید دید .

شما که نمی خواهید آینده خود را آتش بزنید,پس خیلی راحت به هرکس اعتماد نکنید.

 

 

 2 نظر

شهادت غریب مدینه ، امام حسن مجتبی (ع)تسلیت باد!

29 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب



 


 

حالا من مانده ام واین مدینه……

از کجای این مدینه سراغ تو را نگیرم که هر کوچه، شمیم نفس تو را گرفته؟ از کدام کوچه بگذرم که هوای غربت تو، هوایی‌اش نکرده باشد؟! به کدام حادثه بگریزم که از مرثیه مظلومی تو،زمزمه آشفته و داغدار نداشته باشد؟!

با اینکه هُرِم کرامت دست‌های تو هنوزدر این کوچه‌ها، دل‌آدم را گرم می‌کند، اما باز حکایت تو برای این مردم پر از نشانه و آیاست؛ پر از انگاره‌های تردید و دو دلی است. این را هم به حتم، مثل خیلی‌چیزهای دیگر از پدرت ـ ابوتراب ـ به ارث برده‌ای.

انگار در این بیغوله‌های تاریک تاریخ‌نشینْ، کسی حرفی از آفتاب برای این جماعت نزده است.
انگار کسی برای اوج،بالی به آسمان نگشوده و جرعه‌ای برای رفعِ عطشِ دیرینه‌اش، سراغ سرچشمه‌ها رانگرفته است. انگار اینجا جواب سؤال هر اقاقی، چیدن است.
چگونه است اینجا که هرکه باشکوه‌تر است، خانه خاکی‌تری دارد و نام باشکوهش را نمی‌شود با صدای بلند، آوازداد و نمی‌شود از او بی‌واهمه حرف زد و گفته‌های نابش را میان دایره حقیقت، به رخِ دروغ‌های ابن ابی‌سفیانی کشید؟!

و چرا نمی‌شود اینجا، میان حق و باطل را ـکه چه‌قدر دست بر گردن هم، به هم شبیه شده‌اند ـ فاصله انداخت، تا کسی صَلاح رابرای اِصلاح، ننگ نداند و مبارزه مغلوبه و بی‌ثمر را، نشانه ترس؛ که صلح و جنگ درمرام آفتاب، جز برای اعتلای رسم خورشید، معنای دیگری ندارد. حالا هر که، هر چه می‌خواهد درشت بگوید و بی‌پایه ببافد.
حالا من مانده‌ام و این مدینه، با این کوچه‌های فاصله گرفته از آسمان، با این غربتی که زل‌زده در چشمان این حرم بی‌گنبد ومناره؛ با ناله‌های سوزناکی که از خاطره خانه‌های بنی‌هاشم می‌وزد.

دوباره داغی دیگر بر پیشانی پینه بسته‌این شهر و ننگی بر دامن آلوده نفاق و این پیکر فرزندریحانه رسول است که بی‌جان و مسموم، میان حجره دربسته خیانت جعده، بر زمین نقش بسته و این پاره‌های جگر آسمان است که در میان این تشت، به بازگویی واقعه نشست هاست.
باید بروم… باید بروم دوباره در بقیع دل. انگار کسی دارد مرثیه غربت مجتبی‌(ع) را می‌خواند… بروم تا دیر نشده…

 

 1 نظر

نحوه شکل گیری حکومت بعد از رحلت پیامبر با محوریت سقیفه

29 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

با رحلت پیامبر (ص )هر لحظه بیم آن  می رفت که آتش جنگ داخلی میان مسلمانان برسرموضوع خلافت وفرمانروایی شعله ورگردد وسرانجام جامعه اسلامی به انحلال گراید وقبایل تازه مسلمان عرب به عصر جاهلیت وبت پرستی باز گردند.

انقلاب اسلام،انقلاب جوان ونوبنیادی بود که هنوز ریشه های آن دردلها رسوخ نکرده واکثریت قابل ملاحظه ای، آنرااز صمیم دل نپذیرفته بودند.

هنگامی که هنوز علی وبسیاری از یاران باوفای پیامبر، از غسل ومراسم تدفین پیامبر فارغ نشده بودند؛دوگروه ازیاران پیامبر مدعی خلافت شده وجاروجنجالی براه انداختند. این دوگروه عبارات بودند از:

ـ گروه انصار،بویژه تیرۀ خزرج که پیش از گروه مهاجردر نقطه ای بنام “سقیفه بنی ساعده"دور هم گرد آمدند وتصمیم گرفتند که زمام کار را بدست “سعد بن عباده ” رِِِِئیس خزرجیان بدهند واو را جانشین پیامبر سازند ولی چون درمیان تیره های انصار وحدت کلمه ای نبود وهنوز کینه های دیرینه قبایل انصار مخصوصاً تیره های اوس وخزرج بکلی فراموش نشده بود؛جبهه انصار در صحنه مبارزه با مخالفت داخلی روبرو شدند واوسیان باپیشوایی سعد که از خزرج بود مخالفت نموده،او رادراین راه یاری نکردند؛ بلکه ابراز تمایل کردند که زمام کار را یک فرد مهاجری بدست بگیرد.

ـ گروه مهاجر ودر رأس آنان ابوبکر وهمفکران اوبود. این گروه با این که در انجمن سقیفه اقلیت بودند ولی توانستند آرائی برای ابوبکر در خود سقیفه گرد آورند وسرانجام پیروز مندانه از این انجمن سقیفه بیرون آمده و درنیمه راه تامسجد آرا وطرفدارانی پیدا کنند و ابوبکر به عنوان خلیفه ی پیامبر گرامی  روی منبر رسول خدا قرار گیرد  وقشرهای دیگر را برای بیعت  واطاعت  دعوت کند.

ـ در برابر آنان جناح سومی وجود داشت که از قدرت روحی ومعنوی بزرگی برخوردار بود .این گروه عبارت بود از شخص امام علی (ع) ورجال بیت بنی هاشم و یک دسته از پیروان راستین  اسلام که خلافت را مخصوص علی دانسته واو را از هر جهت برای زمامداری و رهبری شایسته تر می دیدند.

ادامه دارد….آـۀ

 

 

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس