تو آمدی و دل های امیدوار ......
12 بهمن 1391 توسط مدرسه وليعصر «عجلاللهتعاليفرجه» بناب
گلبوته عشق شکفت و بلبل حدیثی تازه گفت، پنجره های دیدگانما، به تپشی شورانگیز روی آوردند و گوش هامان نغمه ای نو و دلکش شنید. دل هایامیدوار و جان های مشتاق، دستان خویش را به سمت آمدن نور گشودند و چنین سرودند:
ما را که درد عشق وبلای خمار کشت … یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
و تو آمدی و وصلدوست روزی ما شد. هاله ای از عطر آن گل غایب را برگرداگرد چهره ات دیدیم و آهنگهماهنگی از صدای قدم های استوار و مصمم ات شنیدیم. اینک، لب های درختان، حنجره هایبلبلکان، نوای مرغان عشق و فریاد همه یاران این است که «امام آمد». روح خدا آمد وبهار آفرینِ قرن ها خزان آمد.
خیزید که هنگام نشاطسحر آمد … شب رفته و خورشید ز مشرق به در آمد
برپا شده صد ولوله در گلشن توحید … کز بام فلک مرغ صبا خوش خبر آمد
آمد پی ایجاد سحر ناجی خورشید … بر جانخدایان دروغین تبر آمد