مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضورسرهنگ مصطفی عبد الجباری در مراسم بزر گداشت هفته دفاع مقدس حوزه عتمیه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) بناب

به مناسبت هفته دفاع مقدس مراسمی روز سه شنبه 92/7/2 در مدرسه علمیه حضرت وی عصر(عج ال…) بر گزار شد.در این مراسم سرهنگ مصطفی عبدالجباری از فرماندهان دفاع مقدس سپاه ناحیه بناب به ایراد سخنرانی پرداختند.

جناب سرهنگ، با بزرگداشت یاد و اهداف شهدای دفاع مقدس وجانفشانی های رزمندگان اسلام در حفظ انقلاب اسلامی موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاور میانه را برای دشمن خیلی حساس ومهم قلمداد کرده وبیان نمودند:به دست آوردن کشور ایران بر ای دشمن از ابعاد مختلف سیاسی وحکومتی وتسلط بر کل منطقه خاورمیانه مهم می باشد و آنچه هدف دشمن را به بی هدفی و خاموشی خواهد برد چیزی جز ایمان و وحدت و ولایت طلبی مردم ایران نخواهد بود.ایشان افزودند:در هر زمان وظیفه شناسی امری مهم برای ملت مسلمان است. لذا قبلا اگر وظیفه ما دفاع نظامی از کشور و انقلاب اسلامی بود الان وظیفه ،دفاع فرهنگی از کشور است.

سرهنگ عبدالجباری در پایان بیاناتشان با ذکر خاطراتی از جبهه های جنگ و شهدای دفاع مقدس،ایمان بالا و ولایتمداری را رمز استقامت رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بر شمرده،طلاب را به حفظ و ادامه راه این عزیزان سفارش نمودند.

قیام همراه با خونریزی و کشتار؟!!!

29 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

آيا قيام امام مهدي (عج) همراه با خونريزي و کشتار است؟

برخي در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور افراط مي­کنند و از امام مهدي(عج) و يارانش چهره­اي خشن ارائه مي­دهند؛ آنان به رواياتي استدلال مي­کنند که در آنها به کشته شدن بيشترمردم واينکه از کشته­ها، پُشته ساخته مي­شود و جوي خون جاري مي گردد، اشاره شده است.

 

برخي ديگر، تفريط مي کنند و مي­گويند: حتي به مقدار خون در ظرف حجامت خون­ريزي نمي­شود!

 

بررسي اخبار و روايات

اخباري که در آن­ها کشتار در حجم وسيعي مطرح شده­اند، بر دوقسم است:

 

الف) يک سري از آنها، مربوط به قبل از ظهور است و هيچ ربطي به دوران ظهور ندارند. اين روايات عموماً ضعيف هستند و اگر هم اين گونه نباشند، هيچ گونه ارتباطي با بحث ما، يعني قتل ها در دوران حکومت امام مهدي(عج) ندارند.

 

ب) دستة ديگر مربوط به هنگام ظهور و حکومت امام مهدي(عج) مي­باشند که خود دو گونه­اند:

 

1. رواياتي که از طريق اهل سنت است و بيشتر آنها، مشکل سندي دارد، و برخي ديگر، به پيامبر اکرم(ص) منتهي نمي شوند بلکه از افرادي مانند «کعب الاحبار» که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است.

 

2. احاديثي که از طريق اهل بيت (ع) نقل شده است و در ادامه مقاله به آنها مي پردازيم.

 

انديشه تفريطي در کشتار به هنگام ظهور

گروهي معتقدند: امام مهدي(عج)، از طريق ولايت و تصّرف تکويني، همه مردم را مطيع مي کند و کارها را با اعجاز و از راههاي غير عادي انجام مي­دهد، بنابراين کشتار، خيلي اندک خواهد بود!

 

براي دريافت پاسخ به حديثي از امام باقر(ع) متمسّک مي­شويم:

 

بشير گويد: به امام باقر(ع) گفتم: «عده­اي مي­گويند، هنگامي که آن امر روي دهد، همه کارها براي او درست و استوار مي­گردد و به اندازه يک ظرف حجامت هم خون نمي­ريزد»!

 

فرمود: «هرگز چنين نيست! سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ کار به آنجايي انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهيم کرد(کنايه از سختي ها و دشواري هاي جنگ است که موجب پديد آمدن عرق و ايجاد زخمهاي خونين مي شود)».

 

تمامي کارها در زمان قيام امام مهدي(عج) به خودي خود و با اعجاز صورت نمي­پذيرد، هر چند در ولايت تکويني حضرت و ساير امامان(ع) هيچ گونه ترديدي نيست.

 

مطابق روايات متعدد نمي­توانيم ادعا کنيم که در هنگام ظهور هيچ قتلي رخ نمي دهد؛ زيرا در آن دوران بحث از اجراي حدود الهي و اقامه عدل جهاني است و مسلما اين امر عظيم ، بدون برطرف کردن موانع ميسّر نمي­شود.

 

از طرفي، تاريخ گواهي مي­دهد که پيامبر اکرم(ص) و معصومان(ع) سعي داشته­اند، امور را به طور عادي و در مسير طبيعي انجام دهند.

 

به هر حال، لزومي ندارد که ادعا کنيم امام مهدي(عج) تمام کارهايش را از طريق اعجاز انجام مي­دهد و هيچ خوني ريخته نخواهد شد.

 

انديشه افراطي در کشتار به هنگام ظهور

در احاديثي که از طريق اهل سنت رسيده ­است، خونريزي­هاي زياد و وحشتناک ذکر شده است. اينک، به نقد و بررسي يکي از آنها مي پردازيم؛

 

يوسف بن يحيي شافعي در کتاب «عقدالدرر» روايتي را از اميرمؤمنان(ع) درباره حوادث روم نقل مي­کند و مي­گويد: «پس مسلمانان، سه تکبير مي­گويند و مانند ريگ و شن هاي رواني که از بلندي­ها فرو مي­ريزند، داخل (روم) مي­شوند و در آنجا پانصدهزار جنگجو را مي کشند و غنائم و اموال را به طور مساوي تقسيم مي­کنند، و به هر يک از آنان صدهزار دينار و صد کنيز و يا غلام مي­رسد.»

 

اين روايت مشکل سندي دارد و از نظر محتوا قابل اعتماد نيست، پيداست که جاعلان اين گونه احاديث در خدمت حکومت­هاي ظالم بوده­اند و به جهت توجيه پاره­اي از جنگ­هاي پس از پيامبر اکرم(ص) اين چنين احاديث مجعولي را وارد کتابهاي روايي کرده­اند.

 

خلاصه اين که يک دسته از روايات در مورد خون­ريزيها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و دسته ديگر از مجعولات و اسرائيليات است که با هدف و انگيزه­هاي مختلف مانند خدشه­دار کردن چهره نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي(عج) و يا توجيه کشتارها در فتوحات سابق و… وارد کتابهاي روايي شده است.

 

برنامه امام (عج) براي قيام

يقيناً، پيش از ظهور و مقارن آن ، ستمگران خونريزي بر دنيا حاکم­اند که از هيچ جنايتي فرو نمي گذارند. حال امامي که قيام مي­کند در برابر اين همه کج روي ها و بيدادگريها، چگونه بايد برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟

 

بي­ترديد معانداني که دستشان به خون بشريت آلوده است و يا مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه امام(عج) ايستادگي مي­کنند.

 

بنابراين، امامي که قيام مي­کند و مأموريت تشکيل حکومت جهاني اسلام را دارد، بايد برنامه داشته باشد. در اين جا مروري به اين برنامه ها خواهيم داشت:

 

الف) تربيت سپاهيان و تدارک مقدمات نبرد

امام مهدي(عج) براي به ثمر رساندن انقلاب جهاني، ناگزير از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح با در دست داشتن امکانات گستردة اقتصادي ، نظامي و سياسي، پرچم مخالفت برمي­دارند و مانع اصلاح گري امام مهدي(عج) مي شوند. لذا قبل از قيام، جنگاوران دريادل و کارآمدي، تربيت مي شوند و تعداد آنان در برخي 10هزار نفر و در تعدادي 100 هزار نفر و.. ذکر شده است.

 

ب) تجهيزات جنگي و وسيله دفاعي

تجهيزات آنان طبق روايتي از امام صادق(ع)، از آهن – اما نه آهن شناخته شده – است که اگر يکي از آنان، با آن بر کوهي ضربه زند، آن را دو نيم مي کند.

 

ج) قاطعيت امام در رويارويي با دشمنان

امام مهدي(عج) به اقامه حدود الهي مي­پردازد و در برخورد با دشمنان از يک نوع مجازات استفاده نمي­کند بلکه نسبت به جرم اشخاص، مجازات متناسب را اجرا مي­کند.

 

ائمه اطهار(ع) مايه رحمت­اند و مقتضي رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است.

 

با توجه به شرايط ويژه ظهور، قاطعيت امام(عج) با دشمنان و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان، هر مخالف ستمکاري را به تسليم وا مي­دارد.

 

بنابراين، اکثريت مردمِ مظلوم و ستمديده از کساني خواهند بود که امام مهدي(عج) آنان را مورد لطف قرار مي­دهد و تنها گروهي اندک مقاومت نشان مي­دهند و اين جاست که چاره اي جز شمشير نيست.

 

چکيده سخن

پس از بررسي روايات، چنين بدست مي­آيد که درباره حجم و عدد قتل و کشتار، افراط و تفريط شده و واقع، چيزي ديگر است. سياست امام مهدي(عج)، سياست پيامبر اکرم(ص) است. گاهي مقتضاي عدالت و گستردن عدالت برجامعه اين است که دشمنان لجوج- که هرگز با حکومت حضرت مهدي(عج) کنار نمي­آيند و البته عدد آنان هم زياد نيست- کشته شوند ولي متأسفانه مبالغه بسياري در اين زمينه شده است.

 

——————

 

پي نوشت:

 

1. غيبت نعماني، ص 283.

 

2. عقدالدرر، ص 189.

 

3. بصائر الدرجات، ص141.

 

 1 نظر

سه ساله و تازیانه!!!

28 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب



زیر تازیانه در خرابه های شام

که دیده است که جوجه کبوتری توفان‏زده را تیر و کمان حواله کنند؟

آه، رقیه! بال‏های سوخته را طاقت سنگ نیست. لب‏های تشنه‏ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته‏ات را آشنای تازیانه‏ها کردند.

خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید، روشن می‏تواند کرد؟

فریاد جگرخراشت را در خشت خشت خرابه‏های شام مویه می‏کنم و وسعت رنجت را با کوه‏ها در میان می‏گذارم. غبار اندوهت را هیچ بارانی نمی‏توانده شست.

کدام اندیشه پلید…؟

کدام دست، گوشه‏گیر این خرابه‏ات کرد و شناسنامه مصیبت در دستانت گذاشت؟

کدام اندیشه پلید، چشم‏های کوچکت را گریه‏خیز ماتم‏ها کرد؟

به کدام جرم، گام‏های کودکی‏ات را این‏چنین آواره صحراها کردند؟

این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار بیرون ریخت که شب‏هایت را بی‏ستاره کرد و شانه‏هایت را بی‏تکیه‏گاه؟

دیوارهای ستم‏گر تاریخ، چشم‏هایت را تحمل نتوانستند و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.

زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها را به باد داده است.

اندوهت را می‏گذاری و می‏روی

ثانیه‏های محنت‏بارت، صفحات خیالم را می‏سوزاند.

بر کتیبه‏های سوخته می‏نویسمت و وجدان‏های بیدار جهان را به قضاوت می‏طلبم.

ناله‏های کودکی‏ات، خاطر بادها را پریشان کرده است.

قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد می‏آورند و می‏گریند.

پنجره‏ها، کابوس‏های سیاهت را تب می‏کنند.

خارها، پاهای برهنه‏ات را جگرریش می‏کنند.

می‏روی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی‏گذاری. اندوهت را بر صورت خرابه می‏پاشی و می‏گذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.

چشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد

با گونه‏هایم خنجرت الفت ندارد

سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد

گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست

مادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازند

چشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد

از خون و خاکستر جدا کن کفترت را

آخر به این گهواره‏ها عادت ندارد

بلعید آتش خیمه‏ها را آه، مادر!

پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد

 

 

 نظر دهید »

برگزاری مراسم وحدت حوزه و دانشگاه

28 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

سه شنه 28 آذرماه 1391 همایش وحدت حوزه و دانشگاه با حضور جناب آقای جلالی ریاست مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و حجت الاسلام والمسلمین باقری بنابی نماینده محترم مردم بناب در مجلس شورای اسلامی و اساتید محترم حوزه و دانشگاه و جمعی از طلاب و دانشجوبان در دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان بناب برگزار شد.

در این مراسم که با سخنرانی نماینده مردم بناب و جناب آقای دکتر جلالی همراه بود ضرورت و اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت.دکتر جلالی ضمن ایراد سخنرانی در این زمینه به بیان فلسفه وحدت حوزه و دانشگاه پرداختند. وی با اشاره به فرموده حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در مورد محوریت دین در اداره جامعه بیان داشتند که با انقلاب اسلامی ایران مفهوم مطلق دین احیا شد و ما با این انقلاب عظیم یک ظرفیت سازی بزرگ در دنیا انجام دادیم وی همچنین افزود ما به عنوان جمهوری اسلامی یک ادعای بزرگی کردیم و گفتیم آن دینی که ما داریم دارای محتوای ژرفی است که می توانیم جامعه را با آن اداره کنیم حالا این حوزه و دانشگاه هر کدام به تنهایی آیا قادر به انجام این وظیفه خطیر هستند؟پس حوزه و دانشگاه باید به عنوان مراکز حرکت فکری که نقشه ی اداره جامعه را طراحی می کنند باید دست به دست هم داده و برای اداره جامعه با محوریت دین تلاش کنند.

 نظر دهید »

یادش گرامی!

28 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Styles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true”
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>

mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

 

سالروزشهادت شهید دکتر مفتح

 

وروز وحدت حوزه و دانشگاه

 

كودكي و تحصيلات مقدماتي

 

شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ ه.ش در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.
استعداد فراوان و عشق زياد شهيد به تحصيل باعث شد كه بزودي مراحل مختلف تحصيل را بگذراند، به
 نحوي كه ديگر حوزه همدان براي او قابل استفاده نبود و لذا در سال ۱۳۲۲ در حالي كه تنها ۱۵ سال داشت براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت كرد.
تحصيلات تكميلي
پس از ورود به قم در حجره
 اي در مدرسه دارالشفاء اقامت كرد و شبانه روز به تحصيل علم پرداخت. از محضر اساتيد بزرگي همچون حضرت آيت الله العظمي امام خميني، مرحوم آيت الله علامه طباطبائي، مرحوم آيت الله داماد، مرحوم آيت الله حجت و … استفاده كرد و بزودي دوره كامل خارج علوم مختلف حوزه را گذارند و جامع منقول و معقول گرديد تا اينكه به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرسي در حوزه به تدريس پرداخت، به نحوي كه حوزه هاي درسي ايشان در زمينه هاي مختلف به خصوص فلسفه از رونق خاصي برخوردار بود و از پراستفاده ترين حوزه هاي درسي براي فضلاي قم محسوب مي شد.
شهيد مفتح در كنار تحصيل
  در حوزه به تحصيل علوم جديده پرداخت و مدارج مختلف تحصيلات جديده را نيز گذراند وي  پس از مدت نسبتاً كوتاهي موفق به اخذ درجه دكتري (P.H.D) در رشته فلسفه گرديد.
فعاليتهاي ايشان در مسائل اجتماعي و سياسي و آشنايي كه از نزديك با حوزه و دانشگاه و كليه مسائل آن پيدا كرده بود سبب شد كه استاد شهيد از سالهاي بسيارقبل، به اهميت وحدت فيضيه و دانشگاه پي برد.
مقاله ايشان تحت عنوان ?وحدت مسجد و دانشگاه? كه در سالهاي حدود ۱۳۴۰ در نشريه مكتب اسلام قم چاپ شد خود به
 خوبي نشانگر نوع تفكر و تلاش عملي استاد مفتح در زمينه ايجاد اين وحدت از آن سالهاست.
با شروع قيام حضرت امام خميني(ره) شهيد مفتح كه يكي از شاگردان نزديك ايشان بود، از روز اول قيام پشت سر امام مبارزات خود را اوج بيشتر داد.
منبرهايي كه ايشان در شهرهاي آبادان، خرمشهر، اهواز و… مي
 رفتند بارها منجر به دستگيري و تبعيد ايشان گرديد ولي شهيد مفتح مجدداً در مناسبت بعدي براي منبر به آن شهرها مي رفتند تا بالاخره در آخرين بار ايشان دستگير،  تبعيد وبه استان خوزستان ممنوع الورود شد.

 

در دانشكده الهيات
غناي علمي استاد، تبحر و تسلط ايشان به علوم جديده و قديم، بيان شيوا و قلم قدرتمند ايشان، دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را بر آن داشت تا به طور رسمي از ايشان دعوت به
 عمل آورد تا به تدريس در آن محل بپردازد. شهيد مفتح به شوق همكاري با استاد شهيد آيت الله مطهري تدريس در دانشكده الهيات را پذيرفت و از سال ۱۳۴۹ در تهران اقامت گزيد.

 


مسجد جاويد؛ سنگر مبارزه با ظلم و الحاد
شهيد آيت
 الله دكتر مفتح با قبول امامت مسجد جاويد در سال ۱۳۵۲ هسته اي ديگر را در جهت تجمع نيروهاي مسلمان مبارز و سنگري براي ارائه اسلام راستين و جبهه اي براي مبارزه با رژيم پهلوي ايجاد كرد. وي ابتدا اقدام به تشكيل كتابخانه اي در مسجد كرد و سپس با تشكيل كلاسهاي مختلف از جمله اصول عقايد، فلسفه، اقتصاد، تفسير قرآن، نهج البلاغه، عربي، تاريخ اديان، جامعه شناسي و… براي دانشجويان و نيز كلاسهاي ديگري در سطح دانش آموزان اقدامي مؤثر براي بالابردن سطح آگاهي هاي مذهبي به صورتي منظم و سيستماتيك و همچنين ايجاد زمينه براي آشنايي در جهت پيشبرد انقلاب اسلامي نمود تا اين كه در سوم آذر ماه ۱۳۵۳ با دستگيري شهيد آيت الله مفتح و آيت الله العظمي سيد علي خامنه اي مسجد جاويد تعطيل شد . شهيد مفتح حدود ۲ ماه در زندان رژيم زير شديدترين شكنجه ها به سر برد .

 

مسجد قبا ؛ قلب تپنده انقلاب
حدود ۲ سال پس از آزادي از زندان شهيد آيت
 الله دكتر مفتح امامت مسجدي در نزديكي حسينيه ارشاد را پذيرفت و آن مسجد را ?قبا? ناميد و بدين صورت مسجد قباي ديگري در راستاي مسجد قبا در صدر اسلام بنياد نهاده شد تا سنتهاي اصيل رسول خدا و خاندان پاكش را احيا كند.
وي اين مسجد را به عنوان بزرگترين سنگر در جريان مبارزات انقلاب اسلامي درآورد. جمعيتهاي چندين صدهزار نفري كه در سالهاي ۵۶ و ۵۷ در سخنراني
 هاي ماه مبارك رمضان در مسجد گرد مي آمدند، تا آن زمان بي سابقه بود و رعب و وحشت زيادي در دل رژيم منفور پهلوي ايجاد مي كرد.

 


فعاليت در لبنان؛ اقدامي عملي در تعميق و گسترش انقلاب اسلامي
در جريان جنگهاي داخلي لبنان كه رژيم صهيونيستي اشغالگر با همكاري رژيمهاي مرتجع منطقه براي سركوبي شيعيان و فلسطينيهاي مسلمان به پا خاسته مقيم لبنان برپا كرده بود، شهيد آيت
 الله دكتر مفتح اقدام به جمع آوري اعانه به مقدار زياد كرد و آنها را به لبنان فرستاد. او معتقد بود اساسي ترين كار براي پيشرفت هرچه بيشتر شيعيان لبنان، بالاتر بودن سطح آموزش و فرهنگ آنان است، عليهذا براي جنگ زدگان لبنان دو برنامه كوتاه مدت و درازمدت داشت. در برنامه كوتاه مدت سعي بر آن داشت تا مخارج تحصيلي كودكان شهداي لبنان را تأمين كند و در اين راه موفق شد عده زيادي از بازماندگان شيعيان جنگ زده را با تأمين مخارج تحصيل و پوشاك و غذا راهي مدارس بكند. هدف وي از اجراي برنامه درازمدت اين بود كه يك مركز و مجتمع آموزشي شيعي در لبنان ايجاد كند و با اين اقدام دست به اساسي ترين كار در جهت از بين بردن عقب افتادگي شيعيان لبنان زد.

 

نماز عيد فطر؛ نقطه عطفي در حركت انقلاب
شهيد مفتح در رمضان سال ۱۳۵۶ اقدام به تشكيل جلسات سخنراني در مسجد قبا نمود و از كساني كه رژيم، آنها را از انجام سخنراني منع كرده بود دعوت كرد و با اين عمل قدم مؤثري را در جهت رسوا كردن رژيم برداشت.
پس از روزهاي سازندگي ماه رمضان ۵۶ شهيد آيت
 الله دكتر مفتح اعلام كرد كه نماز عيد فطر را در زمينهاي قيطريه خواهد خواند.
ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۶ شهريور دكتر مفتح به زمينهاي قيطريه آمد و مشاهده كرد كه سر تا سر زمين توسط نيروهاي مسلح ارتش شاهنشاهي اشغال شده است.
در اوائل راه ،ارتش شروع به شليك تير هوايي و گاز اشك
 آور به سوي جمعيت مؤمن و مبارز كرد اما مردم با روشن كردن آتش و سوزانيدن مقوا در اطراف شهيد مفتح مانع از آسيب رساني گاز به ايشان شدند.
نظاميان شاه به كمي پائين
 تر (خيابان دكتر شريعتي، سر راه شهيد كلاهدوز) حمله كردند و دكتر مفتح را با سرنيزه و قنداق تفنگ به سختي مجروح و مضروب كردند به طوري كه امكان حركت از وي سلب شد.
شهيد مفتح كه صبح جمعه ۱۷ شهريور براي مداوا و پانسمان زخمهاي ناشي از تظاهرات ديروز به بيمارستان رفته بود، موقع بازگشت به منزل به
 وسيله ساواك دستگير شد.
بدين ترتيب در اولين ساعات حكومت نظامي وي با تن و بدني مجروح دستگير و روانه زندان كميته ضد خرابكاري شاه گرديد.
بعد از ۲ ماه كه رژيم سابق در اثر اوجگيري انقلاب ناچار به گشودن در زندانها شد شهيد آيت
 الله دكتر مفتح از زندان آزاد شد.

 

پس از انقلاب
كوشش
 هاي شبانه روزي استاد مفتح، پس از انقلاب با شدتي بيشتر دنبال شد، لياقت و جديت و كارداني ايشان ناشي از ايمان و اعتقاد عميقشان به انقلاب اسلامي بود.
وي علاوه بر عضويت در شوراي انقلاب با درخواست دانشجويان دانشكده الهيات و بعد از مشورت با استاد مطهري سرپرست دانشكده الهيات شدند و علاوه بر اين سرپرستي كميته منطقه ۴ تهران نيز برعهده وي بود.
دكتر مفتح در ادامه ساليان دراز كوشش و تلاش براي وحدت فيضيه و دانشگاه كه اسلام بر جامعه حاكم و كشور تحت رهبريهاي حضرت امام به پيش مي
 رفت به كوشش خود در اين زمينه افزود. در سالگرد شهادت آيت الله حاج سيدمصطفي خميني اقدام به تشكيل سمينار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشكده الهيات نمود كه اين اولين سميناري بود كه تحت اين عنوان برگزار مي شد.

 

شهادت

 

دكتر مفتح در ساعت ۹ صبح روز سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در حياط خلوت دانشكده الهيات دانشگاه تهران با شليك چند گلوله از سوي ضاربين بشدت زخمي شد و معالجات در بيمارستان اثري نبخشيد. ايشان حدود ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز به شهادت رسيد. يادش گرامي باد.

 

 

 

 

 نظر دهید »

انجمن حجتیه

26 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

انجمن حجتيه

 

 

از گروه‌هاي فعّال معاصر در حوزة مهدويت با ديدگاه‌هاي ويژه

يکي از گروه‌هايي که در بيش از نيم قرن گذشته در بحث‌هاي مهدويت به نوعي در کانون توجه بوده‌اند انجمن حجتيه است. سابقة شکل گيري اين گروه به جريان‌هاي دهة1320 ش تا ميانه‌هاي دهة30 در جامعة ايران بر‌مي‌گردد. در اين دوره، دو خطر عمده در حوزة دين پديد آمد:

نخست: حزب توده

اين گروه، مرام مارکسيسم را ميان جوانان نشر مي‌داد و متدينان، ملي‌ها و رژيم پهلوي همه با آن درگير بودند.

دوم: بهائيت

در اين بخش، فقط متدينان روي آن حساسيّت داشتند و پس از شهريور 1320ش متوجه نفوذ آن، در دستگاه اداري پهلوي شده، به مبارزه با آن پرداختند. طبعاً از نگاه متدينان، خطر بهائيان نه فقط کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبي حزب توده در سال‌هاي 32ـ 36 جدّي‌تر هم شده بود.

برابر خطر دوم، عالمان و مراجع تقليد به مبارزاتي جدّي دست زدند.

از ميانة دهة30 يک تشکل مذهبي ويژه با هدف مبارزه با بهائيت تهران و سپس ديگر شهرها پديد آمد. انجمن خيريّة حجّتية مهدويّه به سال1332 ش با تلاش شيخ محمود ذاکرزاده تولايي، معروف به شيخ محمود حلبي (1279 ـ 1376 ش) با همکاري جمع زيادي از متدينان که تحت عنوان هيئت مديره، امور انجمن را اداره مي‌کردند، فعاليت خود را آغاز و تا آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، به فعاليت فرهنگي بر ضد اين فرقه اشتغال داشت و تلاش مي‌کرد افزون بر جمع آوري اطلاعات، به تربيت نيرو براي مقابله با بهائيان و تبليغات آنان بپردازد. از آن‌جا که کار عمدة آقاي حلبي پس از شهريور بيست، کارهاي تبليغي در قالب منبر بود و در اين کار، مهارت و شهرت خاصي به دست آورده بود، همراه جمعي از فعالان مذهبي مشهد و نيز انجمن‌ها و هيأت‌هاي مذهبي، به طور منظم با بهائيان درگير شدند.

اساسنامة انجمن حاوي اصولي بود که چهار چوب فعاليّت آن را مشخص مي‌کرد: تبليغ دين اسلام و مذهب جعفري و دفاع علمي از آن، تشکيل کنفرانس‌ها و سمينارهاي علمي و ديني در نقاط گوناگون کشور با رعايت مقررات عمومي، چاپ و پخش جزوات و نشريه‌هاي علمي و ديني با رعايت مقررات مطبوعاتي کشور، تأسيس کلاس‌هاي تعليم و تدريس اخلاق و معارف اسلامي با رعايت مقررات عمومي، ايجاد کتابخانه و قرائتخانه و اماکن ورزشي با رعايت قوانين مربوطه، انجام امور خيريه عمومي و مساعدت فرهنگي مؤسسات اسلامي و برقراري تماس با مجامع بين المللي با نظر مقامات ذي صلاحيت و … در تبصرة دوم اين اساس نامه تأکيد شده بود که «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤليت هر نوع دخالتي را که در زمينه‌هاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، بر عهده نخواهد داشت.» اين، همان تبصره‌اي بود که انقلابيون پيش و پس از انقلاب، از آن ناراحت بودند.

انجمن در هر شهري، دفتري داشت که تحت عنوان بيت (بيت امام زمان‌ (عجل الله تعالي فرجه الشريف)) شناخته مي‌شد. ايــن بيت، مسؤلي داشت و زير نظر وي سه گروه تدريس، تحقيق و ارشــاد فعاليت مي‌کردند. گــروه نخست به آموزش نيروها در سه مرحلة ابتدائي، متوسط و عالي مي‌پرداختند. گروه دوم در پي يافتن افرادي از مسلمانان بودند که تحت تأثير بهائي‌ها، به اين آيين گرويده بودند و گروه سوم، کار ارشاد اين افراد را با شيوه‌هاي خاصّ خود دنبال مي‌کردند. سخنراني‌هاي عمومي نيز در محافلي که بيشتر منازل بود، برگزار شده و از سخنرانان معروف استفاده مي‌شــد. بــه طور معمول، در سال روز تولد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز جشن‌هايي برگزار مي‌شد. بيشتر افرادي که از بهائيت بر‌مي‌گشتند، توبه‌نامه و تبرانامه‌اي مي‌نوشتند که متن بسياري از آن‌ها در يک مجموعه، در کتابخانة آستان قــدس نگهداري مي‌شود. اين جلسات بيشتر توسط سخنراناني اداره مي‌شد که خود انجمن تربيت کرده بود. نکتة قابل توجه آن‌که اين افراد غير روحــاني بودند. انجمن در ايــن باره استدلال‌هاي ويژه خود را داشت. اين نيروها از مدارس برگزيده مي‌شدند و در اين ميان مدرسة علوي جايگاه خاص خود را داشت. اين مدرسه به همان اندازه که خاستگاه بسياري از نيروهاي مذهبي بود که در انقلاب اسلامي فعالانه شرکت کردند، فرصتي براي انجمن بود تا از ميان آنان کساني را براي کارهاي فکري و تبليغي خود گزينش کند.

ايــن انجمن پيش از انقلاب، با فرستادن نامه‌هايي براي برخي مراجع و بزرگان از جمله رهبر فقيد انقلاب که در آن اهميت مبارزة با بهائيت را گوشزد کرده، فعاليت‌هاي خود را در اين زمينه شرح مي‌دادند، تأييديه‌هايي براي خود مي‌گرفتند که امروزه نيز بدان‌ها استناد مي‌کنند.

 

افکار و عقايد انجمن حجتيه

1. بهائيت، دشمن اصلي

همواره مؤسس انجمن تأکيد مي‌کرد: امروز امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از کسي جز اين خدمت را نمي‌پذيرد و چيزي جز اين انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکليف شرعي و ديني همة ما آن است که با بهائيت مبارزه کنيم.

2. جدايي دين از سياست

در تبصرة 2 از ماده دوم اساسنامة انجمن، تصريح شده است: انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد کرد و مسئوليت هر نوع دخالتي را که در زمينه‏هاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، به عهده نخواهد گرفت.

بر اين اساس چنانچه فردي از اعضاي انجمن به طرف مسائل سياسي کشيده مي‏شد، بي‌درنگ عذر او را مي‏خواستند. به زعم آنان اسلام يگانه دين عبادت است و دخالت در سياست، زيبندة پيشوايان ديني نيست.

3. ناموفق بودن قيام‏هاي پيش از ظهور

آنان با استفاده از برخي روايات، صاحب پرچم‏هاي قيام پيش از ظهور را گمراه مي‏دانستند و تشکيل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدويّت مي‏شمردند.

در 15 خــرداد 1342، کــه قيــام خونيني آغاز گشت و حاصل آن، هزاران شهيد بود، رهبر انجمن، با اعتراض شديد، امام را مورد مؤاخذه قرار مي‌دهد کــه چــه کسي مسئول ايــن همه خون‌هاي به هدر رفته است؟ وي طي يک سخنراني در مدرسة مروي، امام را مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد دانست.

 

4. بي‌معنا بودن جهاد در دوران غيبت

شيخ حلبي در اين باره مي‏گويد: (شيعه مي‏گويد:) در عصر غيبت امام زمان (عليه السلام) جهاد نيست. چرا؟ چون حاکم اسلامي که بايد معصوم باشد، مصداق پيدا نکرده است. وظيفه داريم فقط دين خود را حفظ کنيم. تکاليف شرعي‏مان را انجام دهيم و به شبهات منکران پاسخ دهيم و ديگر هيچ.

ناگفته نماند برخي از آنچه در دهه‌هاي اخير به انجمن ياد شده نسبت داده مي‌شود و در مواردي براي مقابلة با آن‌ها بدان استناد مي‌شود، به هيچ وجه به همة افراد در همة رده‌ها قابل انطباق نيست. اگرچه برخي باورها و نسبت‌ها به برخي عوام از اين گروه درست مي‌نمايد، به تحصيل‌کردگان و فرهيختگان از اين مجموعه نسبت‌هاي نادرستي است. چنان چه برخي نسبت‌ها از جمله باور آن‌ها به انجام فساد و گناه براي نزديک کردن ظهور، محل تأمل است. و کسي نيز به روشني ادعا نکرده که اين مجموعه، مردم را به فساد و ستم سفارش کرده‌اند. سخنراني‌هاي موجود از مؤسس انجمن گواه بر اين مدعاست.

 

انجمن حجتيه و انقلاب اسلامي

از ديدگاه‌هاي کلّي اين گروه که به برخي از آن‌ها اشاره شد، به خوبي به دست مي‌آيد کساني که بر آن مباني پافشاري داشتند، هرگز با انقلاب اسلامي رابطه‏اي برقرار نکردند؛ چه اين‌که اين قيام شيعي را بر خلاف ديدگاه خود مي‏دانستند. يکي از تئوري پردازان و مؤثران در شکل گيري انقلاب شکوهمند اسلامي در اين باره مي‌گويد: آنان مبارزه را ممنوع کرده و معتقد بودند اين مبارزه به جايي نمي‏رسد. مسئولان انجمن اعلام کردند: هر کس مايل به شرکت در فعاليت‏هاي سياسي و تظاهرات باشد، بايد از انجمن کناره‏گيري کند. در اين ايام، بسياري از اعضا که عمدتاً مقلد امام خميني؛ بودند، افزون بر شرکت در فعاليت‏هاي ضد رژيم، برخوردهاي فکري با انجمن را آغاز کردند و برخي با عنوان سازمان «عباد صالح» انشعاب يافتند.

آيت الله خزعلي در اين باره مي‌گويد:

چون مسألة بهائيت امري خيلي مهم براي مسلمين بود آن‌ها (انجمن) سعي کردند در انقلاب شرکت نکرده و به اين مهم نپردازند؛ چون فکر نمي‌کردند انقلاب پيروز شود. اجازة فعاليت به افراد انجمن داده نمي‌شد و علت آن هم اين بود که افراد اگر بخواهند کار سياسي بکنند، سازماندهي انجمن پاشيده شده و نمي‌تواند ديگر با بهائيت مبارزه کند.

 

بنابراين نيروهاي تربيت شده در انجمن در سطوح گوناگون، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند:

برخي مانند آقاي پرورش، دکتر صادقي استاد دانشگــاه الهيات مشهد، عبد الکريمي استــاد دانشگــاه مشهد، مهندس مصحف و بسياري ديگــر به انقلاب پيوستند. از ميان اينان، جواناني نيز بودند که دست کم چند سالي انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابيون پيوسته بودند. برخي مانند آقاي طيّب که مسئوليت برگزاري مراسم سخنراني‌ها را در تهران بر عهده داشت، نه فقط به انقلابيون پيوست، بلکه به نوعي برابر انجمن هم قرار گرفتند.

دستة دوم در برابر انقلاب بي‌تفاوت ماندند. و دستة سوم، به انتقاد از آن پرداخته به صف مخــالفان ـ از نوع ديندار ـ پيوستند.

انجمن، چند ماه پيش از انقلاب، يعني در شهريور 57 مواضع خود را در ارتباط با سياست تغيير داده، شروع به همراهي با انقلاب کرد. پس از انقلاب از سوي برخي از رهبران انقلابي، انجمن به عنوان يک عنصر خطرناک معرفي شده و براي جلوگيري از نفوذ آن در مراکز، تبليغات گستردهي بر ضد آنان آغاز شد. اين اعتراضات که غالباً در پــوشــش دفــاع از انقــلاب صــورت مي‌گــرفت، بــه مــرور به حذف شمار زيــادي از چهره‌هاي مذهبي بــا سابقه منجــر شد. طبعــاً بــرخي از سوابق برخوردهاي منفي رهبران انجمن با جريان انقلاب به عنوان يک تجربه براي موضع‌گيري بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت؛ براي نمونه امام خميني که روزگاري آقاي حلبي را تأييد مي‌کرد، در سال‌هاي پيش از انقلاب به تدريج به حرکت انجمن بدبين شده و حمايت خود را قطع کرد.

با اين همه، جهت‌گيري انجمن پس از انقلاب به تدريج به سمت هواداري از آن پيش مي‌رفت. آقاي حلبي از مشهد کانديداي مجلس خبرگان قانون اساسي شد و 307374 رأي آورد؛ اما برگزيده نشد. نوع هواداري انجمن از نشريّه انتظار که انجمن پس از پيروزي انقلاب آن را انتشار مي‌داد، به دست مي‌آمد؛ اما مخــالفت با آن، در سال شصت اوج گرفت و برخي از جريان‌هاي افراطي درون انقلاب، به ويژه نيروهاي سازمان مجاهدين انقلاب با هر نيّتي که بود، درست در وقتي که امکان بهره‌گيري از بيشتر از نيروهاي مذهبي مي‌رفت، يک جبهة داخلي بر ضد نيروهاي متهم به وابستگــي بــه انجــمن گــشوده و دشواري‌هايي را پديد آوردند.

برخي از اين نيروهاي چپ افراطي که آن زمان در محور اين فعاليت قرار داشتند، بعدها به فرو غلطيدن به دامن تفريط از آن اقدام‌ها اظهار پشيماني کردند؛ از آن جمله انتشار کتابي با عنوان «در شناخت حزب قاعدين» از «عماد الدين باقي» در سال1362 بود که ضربه سختي بر انجمن وارد کرد. اين کتاب پيش از آن به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد، زماني که کتاب در تيراژ بالغ بر هشتاد و هشت هزار نسخه به چاپ رسيد، ضربه‌اي سهمگين بر انجمن وارد آمد. پس از اشاره غير مستقيم رهبر انقلاب به انجمن که بدون تصريح به اسم انجمن صورت گرفته و ضمن آن از ايشان خواسته شده بود اعوجاجات خود را کنار بگذارند، انجمن در سال 1362ش، به طور رسمي تعطيلي خود را اعلام کرده و ضمن آن توضيح داد که چون خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمي‌داند انجمن را تعطيل مي‌کند.

 

انجمن در شوال1403 ق ضمن بيانيه‌اي با اعلام اين مطلب افزود:

بر اساس عقيدة ديني و تکليف شرعي خود، تبعيت از مقام معظم رهبري و مرجعيت و حفظ وحدت و يکپارچگي امت و رعايت مصالح عاليه مملکت و ممانعت از سوء استفاده دستگاه‌هاي تبليغاتي بيگانه و دفع غرض ورزي دشمنان اسلام … اعلام مي‌داريم که از اين تاريخ، تمام جلسات انجمن تعطيل مي‌باشد و هيچ کس مجاز نيست تحت عنوان اين انجمن کوچک‌ترين فعاليتي کند.

به نظر مي‌رسد انجمن به جز کـارهــاي تبليغي و برگــزاري بــرخي جلسات ضد کمونيستي و مارکسيستي، بــه نقد جــدّي عقايد بهــايي هم مي‌پرداخت؛ گر چه اين مسأله ممکن بود در قالب کمک به ديگر نويسندگان باشد که نمونه آن آقاي محمّد باقر نجفي در کتاب بهائيان است که از آقاي حلبي به دليل در اختيار نهادن برخي اسناد تشکر کرده است. همين طور خود آقاي حلبي هم گويا به نقد «ايقان» مشغول بوده و مرحوم محيط طباطبايي در مقاله‌اي گفته است: آقاي حاجي شيخ محمود حلبي … 154 غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در کتاب پژوهش جامع در بارة ايقان تأليف خود به تفصيل ياد کرده است. يادآوري آن لازم است که طبعاً در اين سال‌ها مبارزه با بهائيت منحصر به انجمن حجّتيه نبود. در اطلاعيه‌هايي که گاه از سوي مراجع انتشار مي‌يافت، با نفوذ اقتصادي بهائيان مبارزه مي‌شد.

در سال‌هاي پس از انقلاب همچنان موضوع انجمن حجّتيه مطرح بوده و تا کنون که نزديک به 24 سال از انقلاب مي‌گذرد، هر از چندي، برخي جناح‌ها باز هم از نفوذ انجمن حجّتيه سخن مي‌گويند.

 

نيز ن.ک: بهائيت، انتظار.

 

 1 نظر

ای جان جانان!

26 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ای جان جانان!

ای پاسخ گرامی امن یجیب ها

تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها

چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست

جاری شو از ورای فراز و نشیب ها . . .

تعجیل در ظهورش صلوات


 

 نظر دهید »

امان ازدست این یک پارچه گوشت!!!

26 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

قال عليه السلام: الِّلسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ(حکمت 57)

ترجمه:امام علی (علیه السلام )فرمودند:زبان (مانند حیوان)درنده ای است که اگر به حال خود واگذار شود،می گزد(وسبب تباهی شخص می شود).

مفهوم:این حکمت خطر زبان را گوشزد می کندکه اگر از خدمت عقل در آید،خوی درندگی و حیوان صفتی به خود می گیردوبه دیگران آسیب می رساند.این حکمت دارای این پیام استکه افسار زبان همیشه باید در خدمت عقل باشد.

 نظر دهید »

اثر گناه غیبت

25 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

حجت الاسلام سید احمد فاطمی نقل می کنند :

در اوایل طلبگی ام ،روزی مرحوم علامه طباطبائی به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند:به ظاهر در اینجا غیبت شده است !گفتم بله ؛پیش از آمدن شما چند نفر که درسشان از من بالاتر بود ،اینجا بودند و غیبت کسی را کردند. علامه فرمود: باید می گفتی از این جا بروند ،این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست ؛اتاق خود را عوض کن …………


 نظر دهید »

تسلیت شیعیان!

19 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب




شهادت پیام آور کربلا ،سید الساجدین امام زین العابدین(ع) بر تمامی شیعیان تسلیت باد.

 



امام سجاد عليه السلام فرمود:

هركس داراي چهار خصلت باشد، ايمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتي خداوند را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است:

1 ـ خصلت خود نگهداري و تقواي الهي به طوري كه به تواند بدون توقّع و چشم داشتي، نسبت به مردم خدمت نمايد.

2 ـ راست گويي و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگي.

3 ـ حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي هاي شرعي و عرفي.

4 ـ خوش اخلاقي و خوش برخوردي با نزديكان و خانواده خود. (3)

                                                                             مشكاه الانوار: ص 172


 

 

 1 نظر

امام سجادعلیه السلام و قیام های اجتماعی

19 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب





 

قیام مردم مدینه (1)

پس از حادثه ی کربلا، در مدینه حرکتها و قیامهایی آغاز گردید. عثمان بن محمد فرماندار مدینه، گروهی از رجال مبارز را به شام فرستاد تا شاید با بخششهای خلیفه، آرام شده و دست از مبارزه بردارند.
یزید با آغوشی باز از نمایندگان حجاز استقبال کرد و دستور داد به هر یک، عطایای کلانی بدهند.
این گروه به مدینه بازگشتند و مردم را در جریان کارهای ناروای خلیفه قرار داده و گفتند: خلیفه، سگ بازی می کند، شراب می نوشد و تظاهر به فسق و فجور می کند. او شایسته ی خلافت نیست. (2)
عبدالله بن حنظله (3) گفت:
اگر مردم مدینه مرا یاری دهند، با فرزندانم بر ضد یزید قیام خواهم کرد. (4)
مردم مدینه در 28 ذیحجه، سال 63 هجری قیام کردند و عبدالله را به رهبری قیام برگزیدند.
آنان ابتدا فرماندار را از شهر بیرون کردند و هر کس از امویان را که با او بود در خانه ی مروان بن حکم به زندان افکندند پس از چندی آنان را از مدینه بیرون کردند. (5)
هنگامی که یزید از این جریان اطلاع یافت، لشکری افزون بر ده هزار نفر به فرماندهی مردی خون آشام به نام مسلم بن عقبه برای سرکوبی قیام مدینه گسیل داشت. (6)

هجوم لشکر شام به مدینه

مردم مدینه به منظور ایجاد مانع بر سر راه لشکر شام، خندقی را که پیامبر (ص) و یارانش در جنگ احزاب حفر کرده بودند، دوباره حفر کردند.
اما لشکر شام، خندق را دور زد و از پشت سر به کمک طایفه ی خیانتکار بنو حارثه، وارد شهر شد. شعله ی نبرد زبانه کشید و عبدالله بن حنظله و بسیاری از انقلابیون کشته شدند.
لشکر جرار شام به دستور فرمانده سفاک خود، طی سه روز تا توانستند به قتل و غارت و اعمال غیر انسانی پرداختند.
در این فاجعه ی دردناک، بسیاری از مردم کشته شدند، حرمت حرم رسول خدا(ص) شکست و عرض و ناموس مسلمانان مورد تعرض سپاهیان قرار گرفت.
مسرف (7) پس از سه روز در مسجد پیامبر (ص) بر فراز منبر رفت و از مردم برای یزید بیعت گرفت که بندگان یزید بن معاویه باشند و دست یزید درباره ی جان و مال و خانواده ی آنان باز باشد.
کسانی که تن به بردگی یزید نمی دادند به دستور وی کشته می شدند. (8)
تنها کسی که به دستور یزید از تعرض سپاه شام و نیز بیعت با «مسرف» مصون بود امام سجاد (ع) و خانواده آن حضرت بود. جهت این استثنا شاید این باشد که یزید
– با توجه به جریانانت و تحولاتی که پس از حادثه ی کربلا رخ داد – از تکرار آن سخت وحشت داشت بلکه به نحوی سعی در کاهش اثرات و پیامدهای منفی آن علیه حکومت خود داشت از این رو، سعی می کرد در این جریان برخوردی با امام سجاد (ع) صورت نگیرد.

امام سجاد (ع) و واقعه «حره»

آنچه از تاریخ بر می آید این است که امام سجاد علیه السلام در ایجاد واقعه ی «حره» و قیام مردم مدینه نقشی نداشته است.
جهت اتخاذ این موضع شاید این باشد که امام سجاد (ع) با آگاهی و احاطه ای که به شرایط سیاسی
– اجتماعی آن روز جامعه اسلامی و نیز شناخت روحیات و افکار معترضین داشت نتیجه و ثمره ای بر این حرکت مترتب نمی دید و چه بسا در صورت شرکت آن حضرت، جان آن بزرگوار و خاندانش و در نتیجه کیان امامت در معرض خطر قرار می گرفت.
علاوه بر آنکه مشروعیت این گونه حرکتها که مسأله خون مسلمانان و عرض ناموس آنان مطرح است بستگی به اذن و اجازه امام معصوم دارد. در حقیقت این مردم بودند که می-بایست به حضور امام می رسیدند و نسبت به قیام علیه یزید از آن حضرت کسب تکلیف می-کردند. اگر امام (ع) در این جریان
– که بدون اذن و هماهنگی آن حضرت شکل گرفته بود – شرکت می کرد دیگر امام نبود بلکه مأموم و پیرو بود.
البته این نکته قابل توجه است که امام سجاد (ع) هرگز با سرکوب این قیام خود جوش موافق نبود و در راه جلوگیری از برخورد و نیز در کاهش ضایعات آن کوشید و تا توانست بعضی از اهالی مدینه را در حمایت خود قرار داد و جان آنان را حفظ کرد.
سرکوب قیام مردم مدینه یکی از حوادث سنگین دوره ی حکومت یزید است که سقوط سلطنت او و حکومت خاندان بنی امیه را تسریع کرد.

قیام مختار

دومین قیام پس از نهضت کربلا قیام مختار است. وی فرزند ابو عبیده ثقفی و یکی از شخصیت های ممتاز تشیع است که به هنگام وقوع حادثه ی کربلا در زندان عبیدالله بود و توفیق شرکت در قیام فرزند پیامبر (ص) را پیدا نکرد. (9) پس از رهایی از زندان تصمیم گرفت انتقام خون شهیدان کربلا را از قاتلان آنان بگیرد.
مختار ابتدا به حجاز نزد «عبدالله بن زبیر» رفت و پس از مرگ یزید
– به علت اختلافی که در هدف با پسر زیبر داشت – به کوفه بازگشت (10) و به فعالیت پرداخت. در این هنگام کوفیانی که در جنایت کربلا شرکت جسته بودند، متوجه خطر مختار شدند؛ زیرا وی بارها اعلام کرده بود که انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلان آنان خواهد گرفت.
جمعی از آنان به تحریک عمر بن سعد و شبث بن ربعی به خانه ی مختار یورش برده او را دستگیر کرده و به زندان انداختند. (11)
وی از زندان برای یاران «سلیمان بن صرد» پیام فرستاد و ضمن ستایش از عمل توابین به آنان وعده داد که بعد از آزادی از زندان از دشمنان، انتقام خواهد گرفت. (12) مختار با وساطت عبدالله بن عمر
– شوهر خواهرش – از زندان آزاد شد و فعالیت خود را پی گرفت. شیعیان بر گردش حلقه زدند و بر اساس عمل به کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) و خونخواهی حسین به علی و اهل بیت او و دفاع از محرومان، با او بیعت کردند. (13)

آغاز قیام

مختار در شانزدهم ربیع الثانی، سال 66 هـ. ق قیام کرد. وی نخست «عبیدالله بن مطیع» فرماندار ابن زیبر در کوفه را از شهر بیرون کرد. سپس سپاهیانی به فرماندهی ابراهیم فرزند مالک اشتر به سوی سرزمین «الجزیره» (14) برای نبرد با ابن زیاد گسیل داشت.
نیروهای ابراهیم شجاعانه بر لشکریان ابن زیاد یورش برده آنان را شکست دادند. در جریان این نبرد، ابن زیاد، حصین بن نمیر، شرحبیل بن ذی الکلاع، ابن حوشب، غالب باهلی، عبدالله بن ایاس سلمی، ابوالاشرس که حاکم خراسان بود و جمعی از نیروهای رده بالای وی، به قتل رسیدند. (15)
هنگامی که سر ابن زیاد را نزد امام سجاد علیه السلام بردند فرمود:
سپاس خداوندی را که انتقام خون ما را از دشمنانمان گرفت؛ خداوند به مختار پاداش خیر دهد. (16)
امام سجاد بعد از شهادت پدر بزرگوارش هیچ روزی خندان دیده نشد، مگر آن روزی که سر ابن زیاد را برای وی آوردند. (17)
مصیبت جانگذاز شهادت سید الشهیداء علیه السلام برای بنی هاشم به قدری سنگین و تأثر انگیز بود که تا مختار سرهای قاتلان آن حضرت را نزد آنان نفرستاد، زنان به زینت خود نپرداختند. (18)
«مصعب» برادر «عبدالله» که والی «بصره» بود، به تحریک کوفیان فراری و دستور برادرش با «مختار» به ستیزه برخاست. نبردهای سختی بین آنان درگرفت، تا آنکه «مختار» در سال 67 هجری قمری به دست نیروهای «مصعب» کشته شد. (19)

امام سجاد (ع) و قیام مختار

شرایط سیاسی – اجتماعی دوران امامت امام چهارم (ع) به گونه ای بود که برای آن حضرت امکان فعالیتهای سیاسی و قیام مسلحانه علیه نظام اموی فراهم نبود، و حتی تأیید و حمایت علنی از جنبشهای مسلحانه علیه نظام حاکم، به مصلحت آن حضرت و پیروانش نبود.
در رابطه با مختار و قیام وی علیه یزیدیان، امام (ع) هر چند او و قیامش را به صراحت و به طور علنی حمایت و تأیید نکرد، ولی از مجموع سخنان و موضعگیریهای آن حضرت در این رابطه، می توان استفاده کرده که مختار و قیامش مورد رضایت و تأیید امام (ع) بوده است. اینک یک نمونه:
«مختار» پس از آنکه دعوت خود را علنی ساخت و مردم کوفه را به خونخواهی امام حسین علیه السلام فراخواند، گروهی از کوفیان، در پاسخ به ندای او دچار تردید شدند. برای اطمینان از درستی راه وی، جریان را با «محمد حنفیه» در میان گذاشتند. «محمد» به آنان گفت:
بپا خیزید! با هم نزد پیشوای من و شما (20) «علی بن حسین (ع)» برویم (و از آن حضرت در این رابطه کسب تکلیف نماییم).
همگی نزد امام (ع) رفتند و «محمد» به نمایندگی، جریان را باز گفت. امام (ع) فرمود:
ای عمو! اگر برده ای زنگی هم به نفع ما خاندان تعصب ورزد (و با دشمنانمان بجنگد) بر مردم لازم است که او را حمایت کنند. من تو را بر این امر (جریان قیام مختار) می گمارم، هر طور مصلحت دیدی عمل کن. (21)
کوفیان، از نزد امام (ع) خارج شدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند:
امام زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اجازه ی قیام دادند. (22)
«مختار» معتقد به امامت پیشوایان حق علیهم السلام و پیرو آن بزرگوار بود. وی در جریان حادثه ی «کربلا» با «مسلم بن عقیل» بعیت کرد و در ابتدای ورود نماینده ی امام حسین (ع) به کوفه میزبان او بود، و به همین جرم توسط «عبیدالله» - پیش از رسیدن امام حسین به کربلا
– دستگیر و روانه ی زندان شد و تا بعد از شهادت امام حسین (ع) در زندان ماند.
«علامه امینی» درباره ی شخصیت «مختار» و قیام او می نویسد:
هر کسی که به تاریخ و حدیث و علم رجال با دیده ی بصیرت و نافذ بنگرد، درخواهد یافت که «مختار» از پیشتازان رجال دین و هدایت و اخلاص است و نهضت بزرگ او جز برای بر پا داشتن عدالت و ریشه کن کردن بنیان بی دینان و ستم امویان نبوده و ساحت او از کیش «کیسانی» (23) منزه است و تهمتها و بر چسبهایی که بر او زده اند از حقیقت و صداقت به دور است؛ به همین جهت، پیشوایان هدایت و رهبران بزرگ ما: امام سجاد، امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهم او را مورد ترحم و دعا قرار داده اند؛ به ویژه امام باقر (ع) او را بسیار ستوده است. شخصیت «مختار» و کردار او، پیوسته در پیشگاه خاندان پیامبر (ص) مورد ستایش و سپاس بوده است.
علمای اعلام نیز مانند «سید بن طاووس»، «علامه»، «ابن داود»، «ابن نما»، «محقق اردبیلی»، «قاضی نورالله مرعشی» و «شیخ ابوعلی» او را بررگ شمرده، تنزیهش کرده و به دفاع از او برخاسته اند. و حتی «شهید اول» در کتاب مزار خود، زیارت مخصوصی برای او نقل کرده است که در آن شهادت راستینی بر شایستگی و درستی اوست در امر ولایت بر اخلاص وی در اطاعت خداوند و محبتش نسبت به امام زین العابدین (ع) و خشنودی رسول خدا و امیر مؤمنان از او. و نیز بیانگر آنست که وی در راه رضای پیشوایان دین و نصرت خاندان رسالت و خوانخواهی آنان، فداکاری و جانبازی کرده است. (24)

حکومت عبدالملک بن مروان

عبدالملک بن مروان، خونریزی بی باک بود و حجاج بن یوسف ثقفی را که از او خون آشام تر و جلادتر بود، به فرماندهی لشکر خود برگزید. (25)
حجاج پس از کشتن ابن زبیر و به آتش کشیدن کعبه به ولایت کوفه، بصره و ایران منصوب شد. او به تعقیب شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و دیگر مخالفان پرداخت و آنها را به شهادت رسانید.
عبدالملک به محض فراغت از جنگهای داخلی، جنگ با روم را که پانزده سال تعطیل شده بود به راه انداخت و محمد برادر خلیفه، امپراطور بیزانس را در «کلیکه» شکست داد؛ در منطقه ارمنستان نیز فتوحاتی به دست آورد.

سیاست عبدالملک نسبت به امام سجاد (ع) و شیعیان

عبدالملک نسبت به فرزندان علی علیه السلام سیاست جدیدی اتخاذ کرد و به فرماندار خود، حجاج، نوشت:
از خون فرزندان عبدالمطلب صرف نظر، زیرا من دیدم هنگامی که خاندان ابوسفیان دست به خون آنان رنگین کردند، چند صباحی نگذشت که حکومت آنان واژگون شد. (26)
البته این فرمان نه به خاطر دوستی با رسول خدا (ص) و ترس از خدا، بلکه به منظور حفظ تاج و تخت صادر گردید. از این رو، هنگامی که تاج و تخت خویش را از ناحیه ی شیعیان در خطر دید، حجاج بن یوسف ثقفی را بر آنان مسلط کرد و دست او را در جنایت و خون ریزی باز گذاشت.
حجاج، کینه و عداوت زیادی نسبت به خاندان پیامبر (ص) و پیروان آنان داشت. او در هر کجا به شیعه ای دست می یافت او را می کشت؛ و حتی افراد را به گمان شیعه بودن دستگیرمی کرد و به زندان می انداخت.
شخصیتهای برجسته و نامی شیعه در آن دوران مانند کمیل بن زیاد اسدی، سعید بن جبیر و قنبر غلام امیر مؤمنان (ع) به دست حجاج به شهادت رسیدند.
هنگامی که حجاج از دنیا رفت، پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندان او بودند. از این عده، شانزده هزار نفر برهنه بودند و با این حال، زن و مرد را در یک زندان جای داده بود. زندان دارای چهار دیوار بدون سقف بود که زندانیان را از سرما و گرما حفظ نمی کرد.
دردناکتر آنکه هنگامی که زندانیان از شدت گرما به سایه دیوار پناه می بردند، مأمورین، با سنگ و تیر، آنها را دور می کردند.
غذای زندانیان، عبارت بود از نانی که از جوی مخلوط به خاکستر و نمک، تهیه می شد. (27)
عبدالملک توجه خاصی به حجاج داشت تا آنجا که وقتی در آستانه ی مرگ قرار گرفت به فرزندان خو وصیت کرد:
شما را به پرهیزکاری و اکرام و بزرگداشت «حجاج» سفارش می کنم، زیرا او بود که شهرها را برای شما تسخیر کرد و دشمنان شما را خوار و ذلیل گردانید. (28)

کنترل حرکات امام (ع)

جاسوسهای عبدالملک، تمام حرکات و فعالیت ها و حتی کارهای شخصی امام سجاد (ع) را زیر نظر داشتند و به او گزارش می دادند.
امام چهارم (ع) کنیزی را در راه خدا آزاد کرد و بعدها وی را به ازدواج خویش درآورد. جاسوسها، این خبر را به عبدالملک رساندند.
عبدالملک فرصت خوبی را برای سرزنش امام و بدبین کردن مردم نسبت به آن حضرت، به دست آورد. از این رو در نامه ای به آن بزرگوار نوشت:
از ازدواج شما با آن کنیز آگاه شدم. اگر تصور می کنید که از او فرزندی بیاورید و بدین وسیله بر مقام شما افزوده شود نظر شما صحیح نیست… .
پیشوای چهارم (ع) در پاسخ نامه ی عبدالملک نوشت:
… نامه ی تو به من رسید. مرا سرزنش کرده بودی. بدان که اسلام با این اندیشه مبارزه کرده است. او کنیز من بود و به خاطر خدا آزادش کردم و سپس بر اساس سنت اسلام او را به زنی گرفتم.
هر کس که پایبند دین خداست و از قوانین اسلام پیروی می کند، هرگز از دستورات اسلام، امتناع نمی ورزد و امر خدای بزرگ را اطلاعت می کند.
خداوند به وسیله آئین اسلام، هر نقصی را به کمال رساند. پس ایراد و خرده گیری در این مسائل بر مسلمانان جایز نیست. آنچه شایسته ی ملامت و سرزنش است، پیروی از آداب و سنن دوران جاهلیت است. (29)
وی، علاوه بر مسلط ساختن حجاج خون آشام بر شیعیان و مراقبت و کنترلی که خود از امام سجاد علیه السلام داشت، باز هم از سوی پیشوای چهارم بر تاج و تخت خویش بیمناک بود. از این رو دستور داد امام سجاد (ع) را به غل و زنجیر ببندند و از مدینه به دمشق ببرند. و چون دید آن حضرت فقط به خدا توجه دارد و همواره به راز و نیاز مشغول است با مشورت «زهری» او را آزاد ساخت. (30)

نهضت توابین، ایفای رسالت در سخت ترین شرایط

یکی از قیامهایی که در دوران امام چهارم (ع)، بر ضد امویان به وقوع پیوست، قیام توابین بود.
نهضت توابین به وسیله پنج تن (31) از شخصیتهای برجسته کوفه تحت رهبری «سلیمان بن صرد»، به منظور گرفتن انتقام شهیدان کربلا، شکل گرفت. آنان با الهام از آیه ذیل، نام توابین بر نهضت خویش نهادند:
فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب الرحیم (32)
به سوی خدا توبه کنید و (به کیفر جهالت خود) بکدیگر را بکشید، این در پیشگاه خدا بهترین کفاره عمل شماست، آنگاه خدا از شما درگذشت و توبه شما را پذیرفت که خدا توبه پذیر و مهربان است.
شعار توابین «یا لثارات الحسین» ای انتقام گیرندگان خون حسین (ع) بود.
این شعار، خون شیعیان را به جوش می آورد و خشم آنان را علیه بنی امیه برمی انگیخت.
نهضت توابین در دوران یزید بن معاویه، مخفیانه کار می کرد و عضو می گرفت و به جمع-آوری اسلحه می پرداخت.
سلیمان در صدد جذب بزرگان کوفه و شیعیان بصره، مدائن و دیگر شهرهای عراق برآمد و طی نامه هایی، اهالی آن مناطق را به قیام فراخواند. نامه سلیمان به مدائن، اثر مهمی روی شیعیان گذاشت و همگی به وی پیوستند. مردم بصره نیز اعلام آمادگی کردند. (33)

مرحله عمل

پس از مرگ یزید، نهضت توابین وارد عمل شد. آنان – که تعدادشان به چهار هزار نفر می رسید – در پنجم ربیع الثانی، سال 65 هجری کوفه را به قصد «نخیله»، میعادگاه خود ترک گفتند و از آنجا رهسپار کربلا شدند و پس از یک شبانه روز گریه و زاری در کنار تربت امام حسین (ع) و طلب آمرزش و آرزوی شهادت برای خود، کربلا را به سوی «انبار» ترک کردند و از آنجا به قیاره و هیت رهسپار شدند و سپس به عین الورده رسیدند. مروان بن حکم، عبیدالله بن زیاد را مأمور سرکوبی آنان کرد. او سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی «حصین بن نمیر» اعزام داشت. هنوز درگیری ایجاد نشده بود که خبر مرگ مروان بن عبیدالله رسید، ولی جانشین وی عبدالملک، عبیدالله را به سرکوبی توابین تشویق نمود. در «عین الورده» دو سپاه به هم رسیدند و نبردی سخت درگرفت. عده ی زیادی از نیروهای عبیدالله کشته شدند ولی با رسیدن نیروی کمکی به او، سلیمان بن صرد و عده فراوانی از توابین به شهادت رسیدند و تعداد کمی توانستند صحنه نبرد را ترک کرده به کوفه بازگردند. (34)

ایفای رسالت در سخت ترین شرایط

از آنچه گفته شد معلوم شد امویان با تمام قدرت و امکانات خود با خط امامت به مبارزه پرداختند و در این راه از شکنجه، فشارهای اقتصادی و کشتار دسته جمعی پیروان اهل بیت (ع) پروایی نداشتند.
آنچه برای آنان مهم بود حفظ قدرت و حکومت بود. آنها تلاش می کردند تا اسلام را از مسیر صحیح آن منحرف کنند و مردم را نسبت به اسلام و ولایت اهل بیت (ع) در ناآگاهی نگهدارند.
بدین ترتیب، بسیاری از مردم بر اثر تبلیغات زهرآگین آنان، دچار اشتباه شده بودند. تعداد اندکی هم به به حقانیت اهل بیت آگاه بودند، جرأت نزدیک شدن به امام را نداشتند؛ زیرا این کار، مجازاتهای سنگینی از قبیل ویرانی خانه، غارت اموال، شکنجه، زندانی شدن در سیاهچالهای هولناک و اعدام را در پی داشت.
تبلیغات امویان تا آنجا مؤثر افتاده بود که اکثر مردم فکر می کردند کسی از خاندان رسول خدا (ص) باقی نماده است؛ برخی هم یزید و امثال او را از خاندان پیامبر (ص) می شمردند.
امام چهارم (ع) در چنین شرایط دشواری، عهده دار امامت بود.
آن بزرگوار، در حقیقت مانند نیای گرانقدرش رسول خدا (ص) از صفر شروع کرد و به اسلام حیاتی دوباره بخشید و مردم را با تعالیم حیاتبخش آن آشنا ساخت. امام (ع) برای دستیابی به اهداف الهی خویش، به اقداماتی اساسی دست زد:

نشر اندیشه اسلامی و رشد فرهنگ جامعه براساس قرآن مجید

در زمان امام سجاد (ع) از اسلام، جز نام آن، باقی نمانده بود. از این رو آن بزرگوار که حامل کتاب و سنت الهی بود می بایست اسلام محمدی (ص) را برای جامعه بیان کند تا زمینه تأیسس حکومتی بر مبنای قرآن و سنت فراهم گردد. امام (ع) برای تحقق بخشیدن به این مسأله، از دعا و موعظه و اندرز استفاده می کرد.
اتخاذ این روش دو جنبه داشت:
1- جنبه سیاسی: جنبه سیاسی دعا این بود که در آن جو اختناق، اولا حکومت به ماهیت سیاسی، عقیدتی و اخلاقی آن پی نمی برد و گمان می کرد که امام (ع) از دنیا روی برتافته و فقط به آخرت خویش پرداخته است و به کار آنها کاری ندارد؛ ثانیا اگر حکومت به این حرکت آرام ولی عمیق و کوبنده آن بزرگوار پی می برد، نمی توانست به او اعتراض کند، زیرا این اعتراض برای مردم قابل قبول نبود و اصولا زننده می نمود. ولی حقیقت بر آنان پنهان مانده بود، زیرا هر چند حضرت سجاد (ع) به ظاهر فقط به عبادت پرداخته بود، اما در واقع، در عین انجام عبادت، مردم را به سوی خدا می خواند و راه خدا را به آنان می شناساند و آنان را با تعالیم اصیل اسلام، آشنا می کرد. (35)
2- جنبه آموزشی: دعا یکی از شیوه های تعلیم و تربیت اسلامی است. دعا بریدن از خود و قدرتهای پوشالی و پیوستن به قدرت بی انتهای خداوندی است.
دعاها یکی از ذخایر بزرگ علمی و تربیتی اسلام است که ازپیامبر (ص) و امامان (ع) به جای مانده است؛ زیرا مسائل توحید و الهیات، نبوت، امامت، نظام رهبری و حکومت، اخلاق، حقوق مدنی، احکام و آداب گوناگون در آنها بگونه ای خاص، مطرح شده است.
بیشترین دعاهای به یادگار مانده از پیشوای چهارم (ع) در مجموعه ای به نام «صحیفه سجادیه» - که آن را زبور آل محمد نامیده اند
– گرد آمده است.
این کتاب ارزنده در بر گیرنده 54 دعاست که برخی از آنها مفصل و برخی دیگر مختصر است.

اثبات حقانیت اهل بیت (ع)

یکی از اقدامات مهم امام زین العابدین علیه السلام آگاه ساختن مردم نسبت به اهل بیت و بیان این مطلب بود که مقام ولایت و حکومت، حق آنان است و خلیفه واقعی پیامبر (ص) آناند .
امام (ع) در کوفه و شام، درباره حقایق اهل بیت علیهم السلام، سخن گفت و مردم را به این مطلب توجه داد و پس از آن هم در فرصتها مناسب، این مسأله را بازگو می کرد تا مردم به جانشینان واقعی پیامبر (ص) پی ببرند.
یکی از سالها که امام (ع) به حج مشرف شده بود، در عرفات به «زهری» فرمود:
چه تعداد مردم اینجا هستند؟
زهری:
حدود چهار هزار نفر حاجی که به قصد قربت، در پیشگاه خداوند، در ضجه و ناله اند.
امام: ناله کنندگان بسیارند ولی حج گزاران، کم.
سپس افزود:
کسی که دوستان ما را دوست بدارد، و از دشمنان ما بیزاری جوید و خویشتن را برای اطلاعت از ما، مهیا سازد، حاجی واقعی است.
پدرم از جدم رسول خدا (ص) نقل کرد که «منافق و دشمن آل محمد (ص) و علی (ع) و دوستانشان، حاجی نیستند، بلکه حاجی کسی است که به سوی اهل بیت محمد (ص) و علی باز گردد… . (36)

تربیت انسانهای مؤمن

نیروهای اصلی شیعه و اکثریت پیروان راستین امامان معصوم علیهم السلام، در جریان قیامهای عاشورا، توابین و مختار به شهادت رسیدند. از این رو پیشوای چهارم (ع) همانند جد بزرگوارش در مکه، به تربیت نیروهای مؤمن به اسلام و اهل بیت (ع) پرداخت.
امام (ع) طی نامه ای به مؤمنانی که با دستگاه حاکم مخالف بودند می فرماید:
خدا ما و شما را از کید ستمگران و سرکشی حسودان و حرکات جبارانه آنان حفظ کند طاغوتها و پیروانشان که همان دنیاپرستان و دنیا گرایان و فروخته شدگان به دنیا و شتابندگان به سوی دنیایند، شما را فریب ندهند… . (37)
می بینیم که هدف اصلی در خطاب امام (ع)، حفظ مؤمنان مخالف دستگاه حکومت، به عنوان کادرهای لازم برای آینده است.

تربیت بردگان و آزاد سازی آنان

امام (ع) بردگان را می خرید و پس از مدتی که با فرهنگ اسلام آشنا می شدند آنان را آزاد می کرد.
تعداد بردگان آزاد شده آن حضرت به هزار تن می رسید که تمامی آنها به آن بزرگوار عشق می ورزیدند. (38)
امام سجاد (ع) هیچگاه بردگان را نمی زد، بلکه لغزشها و خطاهایشان را ثبت می کرد و چون آخر ماه رمضان فرا می رسید، آنان را گردآوری و خطاهاشان را یادآوری می کرد و از آنها چشم فرو می پوشید و همه را در راه خدا آزاد می کرد و عطایایی نیز به آنان می داد.
آنگاه از آنان می خواست که از خدا بخواهند همانگونه که او از خطاهای آنان درگذشته است، خدا هم از خطاهای او در گذرد. (39)
پیشوای چهارم (ع) با اتخاذ این سیاست، علاوه بر آنکه منطق امویان که عرب را بر غیر عرب ترجیح می دادند محکوم می ساخت، بردگان مظلوم را از نظر مالی تأمین می کرد و مهمتر از این، با آشنا ساختن آنان با فرهنگ اسلام به آنها رشد و شخصیت اسلامی می داد.
یکی از نتایج این سیاست این بود که هر زمان علویان مورد ستم و تجاوز زمامداران قرار می گرفتند، این بردگان آزاد شده، به یاری آنان می شتافتند. (40)

کنترل جریانهای فکری

یکی دیگر از اقدامات بسیار ارزنده ی امام چهارم (ع) کنترل رویدادها و جریانهای داخلی جامعه اسلامی بویژه عملکرد عالمان و روشنفکران جامعه بود تا جایی که اگر عالمی از عالمان اسلامی، دچار ضعف اراده یا ضعف تشخیص می گردید و به «تقوای موضعی و سیاسی» او خلل وارد می آمد به او هشدار می داد.
هشدار امام (ع) به «محمد بن مسلم زهری»، گویای این واقعیت است.
محمد بن مسلم، از فقها و قضات بود و در نزد خلفای اموی منزلتی ارجمند داشت. هنگامی که امام چهارم (ع) آگاه شد که وی به «ظلمه» روی خوش نشان داده است، نامه ای به او نوشت که بخشی از آن آمده است:
خدا ما و تو را از فتنه نگه دارد و بر تو از (گرفتاری) آتش، رحمت آورد که تو به روزی افتاده ای که باید کسانی که تو را می شناسند، بر تو ترحم کنند. (41)
نعمتهای خدا گرانبارت کرده. خدا بدنی سالم و عمری طولانی به تو داده، به واسطه دانش قرآن و فقه دین که خدا به تو عطا کرده و تو را به سیره ی پیامبر (ص) آگاه ساخته است، حجت های خداوند بر تو تمام شده است.
… گمان مبر که خداوند عذر کسی همانند تو را بپذیرد و از تقصیر تو چشم پوشید، هیهات، هیهات، هرگز چنین نیست. خداوند در کتاب خود از عالمان پیمان گرفته است که : (حق را برای مردم آشکار کنید پوشیده مدارید). (42)
بدان که تو اکنون، ساده ترین امری را که پوسیده داشته ای و سبک ترین «وزر و وبالی» را که بر گردن گرفته ای این است که با ستمگران انس گرفته ای و راه ظلم و تجاوز برای آنها را هموار ساخته ای… خدا می داند که من چقدر هراسناکم از اینکه خدا در قیامت تو را به گناه خائنان بگیرد… تو با کسی دوست شده ای که با خدا دشمنی می کند.
مگر نه این است که وقتی دعوتت می کنند، برای آن است که از تو به عنوان محوری برای آسیای ستم خود و وسیله ای برای بدبخت کردن مردم… و ابزاری برای ستمگری و تجاوز بهره گیرند… اکنون بنگر که آنچه را به تو می دهند در برابر آنچه از تو می ستانند، چقدر اندک است. به فکر خویش باش که دیگری به فکر تو نیست. (43)
امام سجاد (ع) در دوران ولید نیز به نشر فرهنگ اسلامی از طریق نیایش، رساله حقوق و نامه ها، کلمات قصار و … پرداخت.
علاوه بر آنچه گفتیم، شماری از دانشمندان و محدثان بزرگ، در مکتب آن بزرگوار تربیت یافتند. نام 170 تن از اصحاب و تربیت یافتگان مکتب امام سجاد (ع) و یا کسانی که از آن حضرت به نقل روایت پرداخته اند، در رجال شیخ طوسی (44) آمده است؛ از جمله:
1- «سعید بن مسیب» که امام (ع) درباره ی او فرموده: «سعید به آثار گذشته از همه داناتر و در روزگار خودش فهمش از همه بیشتر است». (45)
2- ابوحمزه که امام هشتم فرمود: «ابوحمزه در زمان خویش مانند سلمان بود». (46)
3- سعید بن جبیر که از یاران برجسته ی امام (ع) و زاهدان و عابدان عصر خویش بود.

شهادت امام سجاد علیه السلام

ولید بن عبدالملک مانند دیگر زمامداران ستمگر آن زمان، از شهرت و محبوبیت امام چهارم (ع) بیمناک بود و از شخصیت و نفوذ روحانی آن حضرت به شدت رنج می برد.
او می ترسید که مردم گرد آن حضرت جمع شده برای سلطنت و حکومت او خطری بوجود آورند. از این رو نتوانست وجود آن بزرگوار را تحمل کند و سرانجام، آن حضرت را پس از یک زندگی سراسر رنج و مبارزه، در 25 محرم، سال 95 هـ.ق به وسیله ی هشام بن عبدالملک مسموم کرد و به شهادت رساند.(47)
هم اکنون قبر آن بزرگوار در قبرستان بقیع در کنار قبور امام مجتبی (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع)، بدون قبه و بارگاه است.

پي نوشت :

1- این قیام در تاریخ به «واقعه حره» معروف است. حره به فتح حاء، به قسمتی از سرزمین خشک و سوزان حجاز گفته می شود.
2- اعیان الشیعه، دوره ی ده جلدی، ج 1، ص 636.
3- وی فرزند حنظله «غسیل الملائکه» است که در جنگ احد به شهادت رسید.
4- سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 140.
5- مروج الذهب، ج 3، ص 69.
6-عیان الشیعه، ج 1، ص 636، و تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج 2،ص 189.
7- مسلم بن عقبه که در ظلم و بیدادگری به اسراف رفته بود، به «مسرف» معروف گردید.
8- اعیان الشیعه، ج 1، ص 637 و تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 190.
9- ر.ک. بحارالانوار، ج 45، ص 353.
10- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 201، ترجمه دکتر آیتی «مختار وقتی به کوفه رسید که سلیمان بن صرد قیام کرده بود».
11- بحارالانوار، ج 45، ص 357.
12- همان مدرک. ص 363.
13- همان مدرک. ص 333.
14- جزیره ناحیه ای است که بین دجله و فرات و در مجاورت شام واقع شد است (معجم البلدان، ج 2، ص 134).
15- بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 45، ص 334-336.
16- همان مدرک، ص 336.
17- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 203، ترجمه آیتی.
18- ر.ک. بحارالانوار، ج 45، ص 344.
19- مروج الذهب، ج 3، ص 98-99.
20- از محتوای گفتگوهای این عده از کوفیان بر می آید که آنان معقتد به امامت «محمد حنفیه» بوده اند و «محمد» با بیان این جمله «امامی و امامکم» و بردن آنان نزد امام سجاد و کسب تکلیف از آن حضرت، آنان را متوجه حقیقت کرد.
21- یا عم! لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت.
22- ر.ک. بحارالانوار، ج 45، ص 364-365.
23- کیسانیه، از انشعابات شیعه است و به گروهی گفته می شود که معتقد به امام «محمد بن حنفیه» هستند. در مورد وجه نامگذاری آنان به این اسم، نوبختی می گوید: چون رئیسشان مختاربن ابی عبیده ی ثقفی ملقب به «کیسان» بود آنان کیسانیه نامیده شدند. (فرق الشیعه، ص 41)؛ ولی شهرستانی می نویسد: کیسان نام غلام امیر مؤمنان (ع) بود و به یاران او که نسبت به وی اعتقادی فوق مقام و مرتبه اش داشتند «کیسانیه» می گفتند (ر.ک. الملل و النحل، ج 1، ص 147).
24- الغدیر،ج 2ف ص 343-344.
25- مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج 2، ص 95.
26- شیعه و زمامداران خودسر، ص 117.
27- شیعه و زمامداران خودسر، ص 127.
28- همان مدرک. ص 123.
29- زندگانی امام زین العابدین، نوشته ی سید الاهل، ص 144.
30- همان مدرک.
31- سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجیه فزاری، عبدالله سعد بن نفیل ازدی، عبدالله بن وال تیمی و رفاعة بن شداد بجلی (البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج 8، ص 250).
32- بقره، آیه ی 54.
33- ر.ک. در اسارت و بحوث فی التاریخ، ج 1، ص 62.
34- تاریخ طبری، ص 3218
– با تلخیص، مروج الذهب، ج 3، ص 93-95، بحارالانوار، ج 45، ص 358-363. از کتاب «قیام توابین» نوشته دکتر ابراهیم بیضون، ترجمه کریم زمانی نیز استفاده شده است.
35- در اسارت و بحوث فی التاریخ، سید جعفر مرتضی الحسینی العاملی، ج 1، ص 63.
36- امام زین العابدین، مقرم، ص 174.
37- تحف العقول، ترجمه آقای جنتی، ص 288.
38- در اسارت و بحوث فی التاریخ، سید جعفر مرتضی الحسینی العاملی، ج 1، ص 63.
39- اعیان الشیعه، ج 4، ص 468.
40- ر.ک. در اسارت و بحوث فی التاریخ، ج 1،ص 63-64.
41- شاید منظور این باشد که با داشتن سرمایه دانش دین، می بایستی در قلوب مؤمنان و حق طلبان جای می داشتی و از عزتی که از آن مؤمنان است برخوردار می بودی، لیکن اکنون بخاطر نزدیک شدن به دستگاه ظلم و تأیید مظالم آنان از حریم حق دور گشته ای و جیره خوار خوان یغماگران شده ای و آنها چندین برابر آنچه به تو می دهند از تو می-گیرند.
42- آل عمران، آیه ی 178.
43- امام زین العابدین، مقرم، ص 154، حماسه غدیر، ص 145، با تغییراتی در عبارات
– و تحف العقول، ترجمه آقای جنتی، ص 313-317.
44- اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، ص 81 به بعد.
45- رجال کشی، ص 119.
46- همان مدرک. ص 485.
47- مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 301.

منبع: کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد علیه سلام و امام باقر علیه سلام /س

 

 

 نظر دهید »

حراج عشق!

19 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

کاش انسانها به اندازه کالایی که می خرند،در دل بستن و محبت پیدا کردن ها هم ،حوصله و وسواس به خرج دهند .

حیف است که دلها ، بی در و دروازه باشد عشق ها بی هویت و بی شناسنامه .

چرا بعضی به “گدایی عشق “می پردازند و بعضی به حراج عشق؟

باید از چه گذشت تا به چه رسید؟

آیا آنچه از دست می دهیم ،به آنچه بدست می آوریم میارزد ؟

برنده ایم یا بازنده؟

                                   

                                                                  

 نظر دهید »

خودسازی ، خودسازی.........

19 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای!!!

” وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً” ( اسرا/79) .

ومگر نشنیده ای ؟

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

                                                                                    وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

خلاصه مرد سحر باش که :

صمت و جوع وسحر وخلوت وذکر به دوام

                                                                                    ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

 

انسان کاری مهمتر از خود سازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه ای به حسب آن چیز لازم است .مثلا دیوار را سنگ وگل باید و انسان را علم و عمل . انسان تا به لقاء الله نرسیده است به کمال مطلوبش نائل نشده است و لقائ الله به معنی اعتصاف انسان به اوصاف الهی و تعلق اوبه خلایق است.

 نظر دهید »

اگر عامل نباشید

18 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

فرزندانم شما آمده اید برای خود سازی ،نه فقط برای درس خواندن ! اگر عامل نباشید درسهای خوانده شده برایتان بت است .

 1 نظر

lمگه اینهمه هم سختگیری میشه آخه؟

17 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

شبهه :

در اين زمان، روزگار به گونه اي است که سختگيري در حجاب هيچ لزومي ندارد .

 

جواب : هميشه نبايد به جوانب سختي مسائل توجه کرد . ما بايد بکوشيم به آن مسائلي که دشمن را به وحشت مي اندازد حساس باشيم و آنها را تقويت کنيم که چادر يکي از آنهاست .

راستي با اين سهل انگاريها واشکال تراشيها چند درصد از اين خانمها خود را اصلاح کرده اند و بر يک حد معين از حجاب باقي مانده اند ؟ اين سخنان راه سوء استفاده را برايشان باز گذاشته اند و روز به روز بر جسارت و ابتذالشان افزوده است . و در اثر همين کلمات و نداشتن آگاهي کامل و ضعف ايمان و طعن دختران نا آگاه ، بعضي از دختران چادران به غير چادر رو آورده اند . در حاليکه مادرانشان چادري و مومن هستند .

فرانتس فانون در مورد الجزاير مي گويد :

( هر چادري که دور انداخته مي شود افق جديدي  راکه براي  استعمار ممنوع بوده در برابر او مي گشايد )

 

بايد بدانيم دشمن به هيچ نوع پوششي  خواه چادر باشد و خواه مانتو و روسري و…  تمايل ندارد . آنچه او مي خواهد بي حجابي و به ابتذال کشيدن جامعه و به دنبال آن تسلط بر کشور مي باشد . افراد بي بند و بار وقتي از ما خشنود مي شوند که همان وضع طاغوت و بدتر از آن را به وجود آورند. زيرا وقتي دل ، سياه و ظلماني شد احکام اسلام که سراسر نور است در آن جاي نمي گيرد .

خداوند سبحان خطاب به پيامبر اکرم مي فرمايد :

( ولن ترضي عنک اليهود و النصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي )

يهود و نصارا هرگز از تو راضي نخواهند شد تا ( بطور کامل تسليم خواسته هاي نادرست آنها شود . ) از آيين ( تحريف شده ) آنان پيروي کني . پيامبر ، بگو راه خداوند فقط راه راست و حق است .  )

 

 1 نظر

برا اونایی که توفیق خونه داری دارن!

16 آذر 1391 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

برای معطر کردن فضای خانه ،قبل از روشن کردن لامپ های خانه، پنبه ای آغشته به عطر مورد علاقه خود را به آن بمالید . با گرم شدن لامپ ها بوی بسیار خوبی در فضای اتاق پخش خواهد شد.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس