و اجعل يقينى افضل اليقين
بارالها! يقين مرا از برترين و بالاترين يقينها قرار ده .
كان امير المؤ منين عليه السلام يقول : و اسالوا الله اليقين و ارغبوا اليه فى العاقبه و خير ما دار فى القلب اليقين
(میزان الحکمه ج10 ص 773)
على (ع) مى فرمود:از خدا ((يقين )) را بخواهيد و راغب باشيد كه پرونده زندگى شما با يقين بسته شود و بهترين سرمايه معنوى كه در قلب دوران دارد يقين است
عن النبى صلى الله عليه و آله : خير ما القى فى القلب اليقين
(میزان الحکمه ج 10 ص 773)
رسول اكرم فرموده است : بهترين ذخيره و سرمايه اى كه در قلب افكنده مى شود
((يقين )) و اطمينان خاطر است .
عن جابر الجعفى عن ابيعبد الله عليه السلام انه قال : يا اخاجعفى : ان اليقين افضل من الايمان و ما من شى ء اعز من اليقين
(مستدرک الوسایل ج2 ص282)
امام صادق (ع) به جابر جعفى فرموده است : جابر! يقين از ايمان برتر و بالاتر است
و چيزى گرانقدر و ارزشمند از يقين نيست .
به قدرى يقين در پيشگاه الهى اهميت دارد كه در حديث آمده :
اذا اراد الله بعبد خير فقهه فى الدين و الهمه اليقين
(همان)
وقتى خدا به بنده اى اراده نيكى كند و بخواهد او را مشمول خير و رحمت خود قرار
دهد، اولا او را دين شناس مى كند و به مقررات اسلامى آگاه مى نمايد، و ثانيا يقين را
به او الهام مى كند و دل او را از اين نعمت مهم برخوردار مى سازد.
در روايات متعدد آمده است كه يقين از ايمان مقام رفيعتر و بالاترى دارد. به همين جهت امام سجاد (ع) در دعاى ((مكارم الاخلاق )) صحيفه ، اول از پروردگار درخواست مى كند:
بارالها! ايمان مرا به كاملترين مدارج ايمان برسان و سپس مى گويد: بارالها! يقين مرا از بهترين يقينها قرار ده .
اينكه يقين را بعد از ايمان آورده مبين اين است كه يقين تقاضاى بالاترى است و اخبار هم مى گويد: يقين از ايمان بالاتر است .
در اينجا ممكن است اين سؤ ال پيش آيد:
با اينكه ايمان حالت باور معنوى و قطع قلبى است كه در آن ترديد وجود ندارد، پس چطور يقين از آن بالاتر است ، مگر حالت روانى ايمان با يقين چه تفاوت دارد؟؟!
در پاسخ مى توان گفت :
زمينه اين مطلب در سخن ابراهيم خليل در قرآن شريف آمده است .
ابراهيم گفت :
رب ارنى كيف تحيى الموتى
(سوره بقره آیه 260)
پروردگارا به من بنمايان كه چگونه مرده را زنده مى كنى .
خطاب آمد:
اولم تومن
آيا به احياء موتى از ناحيه من ايمان ندارى ؟
قال بلى
گفت : بلى ، ايمان دارم .
و لكن ليطمئن قلبى
اما مى خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم .
از اين جمله ابراهيم استفاده مى شود كه:
يقين و اطمينان خاطر هر دو در يك مرحله در روان انسان است ، صاحبان يقين اطمينان دارند و صاحبان اطمينان يقين دارند و در قرآن شريف هم وقتى درباره مؤ منين صحبت مى كند مى فرمايد:
و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات
(همان آیه 25)
اى پيغمبر گرامى ! مژده بده به آنان كه ايمان آورده اند و اعمال صالحه داشته اند كه براى آنان جنات و بهشتهايى آماده و مهياست.
اما وقتى درباره صاحبان اطمينان سخن مى گويد مى فرمايد:
يا ايتها النفس المطمئنه . ارجعى الى ربك راضيه مرضيه . فادخلى فى عبادى . و ادخلى جنتى
(سوره فجر آیات 27 الی30)
اى صاحبان نفس مطمئن و اى كسانى كه واجد مقام مقدس يقين هستيد! برگرديد به سوى خدا و رجوع كنيد به حضرت آفريدگار، در حالى كه شما از خدا راضى هستيد و خدا هم از شما خشنود است ، سپس مى فرمايد اى گروه مطمئن ! در عباد من وارد شويد يعنى در گروه بندگان عالى مقام كه مراقب تمام دقايق و وظايف عملى خود بوده اند.
فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
و بعلاوه آنكه در گروه عباد خالص وارد مى شويد به بهشت من وارد شويد.
بنابراين مؤ منين داراى عمل صالح به بهشت مى روند اما آن كسانى كه نفس مطمئن دارند به بهشت خدا مى روند. تمام بهشتها متعلق به خداست ، اما اينكه بهشت افراد مطمئن را به خود منتسب مى كند، اين نمونه و نشانه مقام عالى تر و بالاتر است ، مثل قضيه شهدا، تمام مردم بعد از مرگ در عالم برزخ زنده اند، اما درباره شهيدان مى فرمايد: گمان نكنيد كه شهيدان مرده اند.
بل احياء عند ربهم برزقون
(آل عمران 169)
اينان زنده اند و نزد خدايشان روزى دارند.
نزد خداى خود روزى داشتن غير از زنده بودن مطلق و روزى داشتن است .
عن صفوان قال ساءلت ابا الحسين الرضا عليه السلام عن قول الله لابراهيم عليه السلام ((اءولم تومن . قال بلى ولكن ليطمئن قلبى )) اءكان فى قلبه شك ؟ قال لا، ولكنه اراد من الله الزياده فى يقينه
(مستدرک ج 2 ص 284)
صفوان از امام اباالحسين الرضا (ع) سؤ ال مى كند از سخنى كه خداوند به ابراهيم گفت : آيا ايمان ندارى ؟ و ابراهيم گفت : ايمان دارم ولكن مى خواهم قلبم مطمئن شود. امام رضا (ع) در تفسير اين جمله مى فرمايد: ابراهيم مى خواست بر يقينش افزوده شود و اطمينانش بيشتر گردد.
مى توان گفت : ((يقين )) آن تسليم بى قيد و شرط است كه بعد از ايمان واقعى در ضمير افراد مؤ من پديدار مى گردد. اين تسليم مقدس همان است كه ابراهيم و اسماعيل واجد آن بودند
و قرآن شريف درباره آن دو فرموده است :
فلما اسلما و تله للجبين
(سوره 37 ایه 103)
يعنى بر اثر اطمينان خاطر و يقين معنوى ، ابراهيم و اسماعيل دانستند كه امر قربانى از طرف بارى تعالى است ، هر دو سر فرود آوردند و تسليم امر الهى شدند.
در حديثى از على (ع) آمده است كه آن حضرت نيز ((يقين )) را به تسليم واقعى معنى كرده و فرموده است :
ان الاسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين
(کافی ج 2 ص 45)
علی (ع) مى فرمايد: اسلام عبارت از تسليم است و تسليم همان يقين واقعى و اطمينان خاطرى است كه در ضمير مسلمانان راستين پديد مى آيد.
در ابتداى سوره بقره خداوند مى فرمايد:
و الذين يؤ منون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالآخره هم يوقنون
(بقره آیه 4)
مؤ منين راستين كسانى هستند كه به تمام آنچه از طرف پروردگار عالم بر تو نازل شده است ايمان دارند و همچنين به آنچه قبل از تو بر ديگر پيمبران نازل شده مؤ من و معتقدند، و بعد درباره آخرت مى فرمايد:
و بالآخره هم يوقنون
اين افراد با ايمان به آخرت يقين و اطمينان قلبى دارند.
ملاحضه مى كنيد كه خداوند، امر معاد را با يقين آورده است براى اينكه بزرگترين عامل موثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهى همان يقين به معاد و مطمئن بودن به پاداش و كيفر الهى در روز حشر است .
اين حالت است كه اگر در دنيا براى كسى پديد آمد تمام اعمالش منظم مى گردد و كوچكترين تخلفى از امر بارى تعالى نمى نمايد، اين حالت معنوى و مقدس است كه اگر براى كسى حاصل شود سرمايه هاى خوب خود را در راه خدا انفاق مى كند براى اينكه به مقام سعادت و بر برسد. در قرآن شريف فرموده :
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون
(آل عمران آیه 92)
هرگز به مقام بر و نيكوكارى نمى رسيد تا وقتى كه انفاق كنيد در راه خدا آن چيزهايى را كه خود به آنها علاقه داريد و دوستدار آنها هستيد. انجام چنين عمل مقدسى ناشى از يقين درونى و اطمينان خاطر است .
على (ع) فرموده :
من ايقن بالخلف جاد بالعطيه
(نهج البلاغه کلمه 138)
اگر كسى به روز جزا يقين داشته باشد از اموال و دارايى خود آنچه بهتر و عالى تر است در راه رضاى بارى تعالى به مردم عطا مى كند. نه تنها مال بلكه از جان خويش كه به مراتب عزيزتر از مال است چشم مى پوشد و با كمال خلوص و صميميت آن را در راه اعلاى حق فدا مى كند. سرمايه پر ارج يقين به قدرى ارزشمند و گرانقدر است كه در هر زمان عده معدودى از مؤ منين واجد آن بوده اند.
عن ابى الحسين عليه السلام قال : و ما قسم فى الناس شى ء اقل من اليقين
(کافی ج 2 ص 51)
حضرت ابى الحسن (ع) مى فرمايد: هيچ چيزى كمتر از يقين به ايمان ، بين مردم تقسيم نشده است ، يعنى اهل يقين در هر عصر و زمان عده معدودى بوده و هستند. بيشتر مردم از اين نعمت بزرگ برخوردار نگرديده اند.
از آنچه مذكور افتاد قسمت دوم بحث اين سخنرانى ، يعنى قدر و منزلت يقين در اسلام ، روشن شد و امام سجاد (ع) در پيشگاه الهى عرض نموده است :
و اجعل يقينى افضل اليقين
بارالها! يقين مرا از گروه يقين برتر و افضل قرار بده و در اين فيض بزرگ مرا مشمول عنايات خود بفرما.
ادامه دارد…