رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
حق گوش
و حق السمع عن سماع الغیبه
و سماع ما لا یحل سماعه.
و حق گوش تو این است که
آن را از شنیدن غیبت پاک کنی
و به هر آنچه که حلال نیست گوش ندهی.

منبع:رساله حقوق امام سجاد علیه السلام/ترجمه محمد حسین افشاری/ص39
حق گوش
و حق السمع عن سماع الغیبه
و سماع ما لا یحل سماعه.
و حق گوش تو این است که
آن را از شنیدن غیبت پاک کنی
و به هر آنچه که حلال نیست گوش ندهی.

منبع:رساله حقوق امام سجاد علیه السلام/ترجمه محمد حسین افشاری/ص39
و حق اللسان
اکرامه عن الخنی
و تعویده الخیر
و ترک الفضول التی لا فائدة فیها
و البر بالناس
و حسن القول فیهم.
و حق زبان تو این است که
با دوری از دشنام گویی،او را احترام کنی
و او را به گفتار خیر
و ترک حرفهای بیهوده که خیری برای انسان ندارد،عادت دهی
و با آن به مردم نیکی کنی
و گفتار نیکو گویی.
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام/ص38
حق نفس و اعضای بدن
و حق نفسک علیک
ان تستعملها بطاعة الله عز وجل
فتؤدی الی لسانک حقه
و الی سمعک حقه
و الی بصرک حقه و الی یدک حقها
و الی رجلک حقها
و الی بطنک حقها
و الی فرجک حقه
و تستعین بالله علی ذلک.
اما حق نفست برتو این است که
آن را در طاعت خدا به کار گیری
پس از آن،حق زبانت را به او بدهی
و بعد از آن،حق گوشت
بعد از آن،حق چشم و دستت
سپس حق پایت
سپس حق شکمت
آنگاه حق عورت خویش را به ایشان بدهی
و از خدا نیز بخواهی در ادای این حقوق تو را یاری رساند.
این مطلب ادامه دارد حقوق هر یک از اعضا بررسی خواهد شد ان شاءالله…
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام/مترجم:محمد حسین افشاری/ص37-38
امام سجاد علیه السلام در رساله حقوقشان در رابطه با حق خداوند تعالی چنین می فرمایند:
و اما بزرگترین حق خداوند بر تو این است که
او را پرستش کنی و چیزی را شریک او قرار ندهی
پس هرگاه اینگونه عملت را برای او انجام دادی
خداوند بر خودش لازم می داند که
هر آنچه را از دنیا و آخرت بدان نیاز داری،برآورده کند

منبع:رساله حقوق امام سجاد علیه السلام/مترجم:محمد حسین افشاری،ص36
ادامه مطلب…
سپس حق برده ای است که به تو نعمتی داده
و بعد از آن حق کسی است که به تو احسان و نیکی کرده
پس از آن حق کسی است که اذان گوی تو برای نماز می باشد
آنگاه حق امام جماعت تو در نماز می باشد
سپس حق همنشین است و حق همسایه و بعد از آن حق دوست
پس از آن حق شریک توست و بعد از آن نیز حق مال می باشد
سپس حق کسی است که به تو بدهکار است و تو از او طلب داری
آنگاه حق کسی است طلبکار توست و طلبش را از تو می خواهد
وبعد از آن حق کسی است که با تو معاشرت می کند
بعد از آن حق دشمنی است که بر علیه تو ادعایی دارد
و بعد از آن حق،دشمنی است که تو بر علیه او ادعایی داری
آنگاه حق کسی است که با تو مشورت می کند
سپس حق کسی است که تو با او مشورت می کنی
بعد از آن،حق کسی است که از تو پند و اندرزی می خواهد
و بعد از آن حق کسی است که تو را پند می دهد
پس از آن حق کسی است که از تو بزرگتر است
آنگاه حق کسی است که از تو کوچکتر است
سپس حق کسی است که از تو مالی طلب میکند
بعد از آن حق کسی است تو چیزی از آن طلب می کنی
سپس حق کسی است که به خاطر گفتار یا کردارش به تو سختی رسیده است
حال یا این کار آگاهانه بود یا غیر آگاهانه
سپس حق تمام همکیشان توست
و بعد از آن حق اهل ذمه است
سپس حقوقی است که به سبب تغییر علت ها و دگرگونی سبب ها پدید می آید
پس خوشا به حال کسانی که خداوند او را بر ادای این حقوق یاری می کند
و برای آن نیز به او توفیق می دهد و استوارش می سازد
منبع:رساله حقوق امام سجاد علیه السلام،صص 28-35
فهرست حقوق از زبان خود حضرت علیه السلام
بدان که از سوی خداوند متعال بر تو حقوقی است که در هر عملی که انجام می دهی,در هر آرامگاهی که آرام می گیری
در هر حالی که در آنی،در هر مکانی که در آن وارد می شوی
هر عضوی را که تکان می دهی و یا هر وسیله ای را که به کار می گیری
آن حقوق تو را احاطه کرده است.
و بدان که برترین آن حقوق حق خداوند است که از سوی خویش بر تو واجب کرده است و آن حق ,بنیان تمامی حقوق است.
آنگاه خداوند متعال حقوق تو را از فرق سر تا نوک پایت به تفاوت اعضای بدنت،بر تو واجب کرد .
پس آن بلند مرتبه برای زبانت حقی قرار داد
و برای گوشت حقی و برای چشمت حقی
برای دستت حقی و برای پایت حقی
برای شکمت حقی و برای عورتت نیز حقی معین فرمود
که تو کارهایت را با این اندام هفت گانه انجام می دهی
سپس خداوند متعال برای اعمالت نیز بر گردن تو حقی نهاد
برای نمازت حقی و برای روزه ات حقی دیگر
برای صدقه که می دهی,حقی است و برای قربانیت حقی دیگر را معین نمود
و برای اعمال دیگر نیز حقی قرار داد
بعد از آن حقوقی که دیگران بر گردن تو دارند
از صاحبان حق بر تو
واجب ترین آنها بر تو حقوق سر پرستانت بعد حقوق زیر دستانت
سپس حقوق خویشاوندانت است
که از این حقوق،حقوقی دیگر نیز پدید می ایند
پس حقوقی که سر پرستانت بر تو دارند ،بر سه قسم است:
که واجب ترین انها بر تو حق سلطان است
بعد از آن کسی که تو را در علم اداره می کند
سپس حق کسی است که مالک توست
و حقوق زیر دستان تو نیز سه دسته اند که ادای آن بر تو واجب است :
حق زیر دستان تو در حکومت
سپس حق کسی است که تو سر پرستی علمی او را بر عهده داری
چرا که شخص نادان زیر سرپرستی عالم است
سپس حق کسی است که به واسطه ازدواج و یا بردگی سر پرستی اش به عهده توست
و حقوق خویشاوندان تو نیز بسیار است
و اندازه آن به اندازه نزدیکترین نزدیکی این پیوند خویشاوندی است
و واجب ترین این حقوق بر تو حق مادرت است و بعد حق پدر سپس حق فرزندانت است
و بعد از آن حق برادرت و پس از آن هر کدام که به تو نزدیکتر است برتری با اوست
سپس حق مولایی است که به تو نعمت داده (منظور مولایی است که نعمت آزادی را به برده ای اهداء می کند و او را در راه خدا آزاد می کند . حضرت در اینجا آزادی را به عنوان نعمت نام می برند).
این مطلب ادامه دارد
|
4- وَ انْتَهِ بِنِيَّتِى إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ
سخنرانى ، بحث درباره نيت است . نيت در شرع مقدس اسلام اهميت بسيار دارد و خوب و بد آن مورد توجه شارع مقدس است و مردم را درباره آن دو آگاه فرموده است .
اگر قصدشان خوب و عالى باشد عمل او زنده و پر قيمت است و اگر نيتشان آلوده و پليد باشد عمل ارزش معنوى ندارد و مى تواند منشاء كيفر شود.
مى برد و مصرف مى نمايد، و مرد فقيرى كه مال ندارد و مى گويد، بارالها اگر بخواهى به من رزق عنايت كنى و مال بدهى همانند آنچه به برادر دينيم دادى من هم ، مانند آن برادرم ، به طاعت تو عمل مى كنم . پيمبر اسلام مى فرمايد: اين دو نفر در اجر مساوى هستند، با آنكه اولى نيت خوب كرده و مال داده و دومى فقير بوده و فقط قصد و اراده طاعت خدا را، در صورت تمكن و ثروت ، داشته است .
مكار، اى زيانكار! عملت حبط شد و از ميان رفت و اجرت باطل شد و در مقابل عباداتى كه به ريا انجام داده اى امروز پاداشى ندارى .
شود و با همان طوق به جهنم مى رود، مگر آنكه قبل از مرگ توبه كند و آن لكه تاريك را از صفحه اعمال خود بزدايد و از ميان ببرد. شريكى قرار ندهد.
الهى ، كه در هر عصر و زمان عده معدودى بوده و هستند، مى توان تشخيص داد.
كتاب خدا دقت مى كند و مى بيند كه خداوند در آيات بسيارى به افراد مؤ من و صاحبان اعمال صالحه وعده بهشت جاودان داده و از آن جمله فرموده است :
علماى عامه و خاصه مى گويند عبادت صحيح و خالص آن است كه فقط براى خداوند باشد و بس و جز از اطاعت حضرت بارى انگيزه دگرى در آن نباشد، بنابراين اگر عبادت به منظور دست يافتن به بهشت جاودان يا مصون ماندن از عذاب الهى باشد آن عبادت صحيح و طبق موازين انجام نگرفته است . بيشتر علماى محقق و اسلام شناس اين نظريه را نادرست و غير قابل اعتنا تلقى نموده اند.
و باريدن باران محرك نمازگزار بوده و نمازها را به قصد قربت انجام داده است .
درباره ((نيت )) و خصوصيات مربوط به آن در سخنرانى قبل مطالبى تقديم شنوندگان گرديد. به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز، درباره عمل است ، امام سجاد (ع) از خداى تعالى مى خواهد كه عملش به بهترين اعمال پايان يابد. از اين جمله كه امام درباره احسن الاعمال مى گويد روشن مى شود كه اعمال مردم همانند نيتهايشان ، از نظر ارزش معنوى ، درجات و مراتبى دارد و امام (ع) از پروردگار درخواست مى كند كه عملش بهترين و عالى ترين اعمال باشد. در اين مورد بايد توجه داشت كه اولا موضوع بحث ((عمل نيك )) است ، لكن در خلال بحث ، اين سخن نيز به ميان خواهد آمد كه اعمال نيكى كه به بدى منتهى مى شود و ارزش خود را از دست مى دهد چگونه است . اولين مطلبى كه بايد درباره ((عمل خوب )) معروض گردد آن است كه عمل بايد با سنت اسلام و برنامه شرع مقدس منطبق باشد و اگر از نظر نيت ، از نظر گفتار، و از نظر حركات جوارح با شرع و سنت منطبق نباشد اصولا آن را نمى توان ((عمل نيك )) ناميد. حديثى از رسول مكرم روايت شده كه اين مطلب را به خوبى روشن مى كند:
. انجام گيرد. |
و اجعل يقينى افضل اليقين
بارالها! يقين مرا از برترين و بالاترين يقينها قرار ده .

كان امير المؤ منين عليه السلام يقول : و اسالوا الله اليقين و ارغبوا اليه فى العاقبه و خير ما دار فى القلب اليقين
على (ع) مى فرمود:از خدا ((يقين )) را بخواهيد و راغب باشيد كه پرونده زندگى شما با يقين بسته شود و بهترين سرمايه معنوى كه در قلب دوران دارد يقين است
عن النبى صلى الله عليه و آله : خير ما القى فى القلب اليقين
رسول اكرم فرموده است : بهترين ذخيره و سرمايه اى كه در قلب افكنده مى شود
((يقين )) و اطمينان خاطر است .
عن جابر الجعفى عن ابيعبد الله عليه السلام انه قال : يا اخاجعفى : ان اليقين افضل من الايمان و ما من شى ء اعز من اليقين
امام صادق (ع) به جابر جعفى فرموده است : جابر! يقين از ايمان برتر و بالاتر است
و چيزى گرانقدر و ارزشمند از يقين نيست .
به قدرى يقين در پيشگاه الهى اهميت دارد كه در حديث آمده :
اذا اراد الله بعبد خير فقهه فى الدين و الهمه اليقين
وقتى خدا به بنده اى اراده نيكى كند و بخواهد او را مشمول خير و رحمت خود قرار
دهد، اولا او را دين شناس مى كند و به مقررات اسلامى آگاه مى نمايد، و ثانيا يقين را
به او الهام مى كند و دل او را از اين نعمت مهم برخوردار مى سازد.
در روايات متعدد آمده است كه يقين از ايمان مقام رفيعتر و بالاترى دارد. به همين جهت امام سجاد (ع) در دعاى ((مكارم الاخلاق )) صحيفه ، اول از پروردگار درخواست مى كند:
بارالها! ايمان مرا به كاملترين مدارج ايمان برسان و سپس مى گويد: بارالها! يقين مرا از بهترين يقينها قرار ده .
اينكه يقين را بعد از ايمان آورده مبين اين است كه يقين تقاضاى بالاترى است و اخبار هم مى گويد: يقين از ايمان بالاتر است .
در اينجا ممكن است اين سؤ ال پيش آيد:
با اينكه ايمان حالت باور معنوى و قطع قلبى است كه در آن ترديد وجود ندارد، پس چطور يقين از آن بالاتر است ، مگر حالت روانى ايمان با يقين چه تفاوت دارد؟؟!
در پاسخ مى توان گفت :
زمينه اين مطلب در سخن ابراهيم خليل در قرآن شريف آمده است .
ابراهيم گفت :
رب ارنى كيف تحيى الموتى
پروردگارا به من بنمايان كه چگونه مرده را زنده مى كنى .
خطاب آمد:
اولم تومن
آيا به احياء موتى از ناحيه من ايمان ندارى ؟
قال بلى
گفت : بلى ، ايمان دارم .
و لكن ليطمئن قلبى
اما مى خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم .
از اين جمله ابراهيم استفاده مى شود كه:
يقين و اطمينان خاطر هر دو در يك مرحله در روان انسان است ، صاحبان يقين اطمينان دارند و صاحبان اطمينان يقين دارند و در قرآن شريف هم وقتى درباره مؤ منين صحبت مى كند مى فرمايد:
و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات
اى پيغمبر گرامى ! مژده بده به آنان كه ايمان آورده اند و اعمال صالحه داشته اند كه براى آنان جنات و بهشتهايى آماده و مهياست.
اما وقتى درباره صاحبان اطمينان سخن مى گويد مى فرمايد:
يا ايتها النفس المطمئنه . ارجعى الى ربك راضيه مرضيه . فادخلى فى عبادى . و ادخلى جنتى
اى صاحبان نفس مطمئن و اى كسانى كه واجد مقام مقدس يقين هستيد! برگرديد به سوى خدا و رجوع كنيد به حضرت آفريدگار، در حالى كه شما از خدا راضى هستيد و خدا هم از شما خشنود است ، سپس مى فرمايد اى گروه مطمئن ! در عباد من وارد شويد يعنى در گروه بندگان عالى مقام كه مراقب تمام دقايق و وظايف عملى خود بوده اند.
فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
و بعلاوه آنكه در گروه عباد خالص وارد مى شويد به بهشت من وارد شويد.
بنابراين مؤ منين داراى عمل صالح به بهشت مى روند اما آن كسانى كه نفس مطمئن دارند به بهشت خدا مى روند. تمام بهشتها متعلق به خداست ، اما اينكه بهشت افراد مطمئن را به خود منتسب مى كند، اين نمونه و نشانه مقام عالى تر و بالاتر است ، مثل قضيه شهدا، تمام مردم بعد از مرگ در عالم برزخ زنده اند، اما درباره شهيدان مى فرمايد: گمان نكنيد كه شهيدان مرده اند.
بل احياء عند ربهم برزقون
اينان زنده اند و نزد خدايشان روزى دارند.
نزد خداى خود روزى داشتن غير از زنده بودن مطلق و روزى داشتن است .
عن صفوان قال ساءلت ابا الحسين الرضا عليه السلام عن قول الله لابراهيم عليه السلام ((اءولم تومن . قال بلى ولكن ليطمئن قلبى )) اءكان فى قلبه شك ؟ قال لا، ولكنه اراد من الله الزياده فى يقينه
صفوان از امام اباالحسين الرضا (ع) سؤ ال مى كند از سخنى كه خداوند به ابراهيم گفت : آيا ايمان ندارى ؟ و ابراهيم گفت : ايمان دارم ولكن مى خواهم قلبم مطمئن شود. امام رضا (ع) در تفسير اين جمله مى فرمايد: ابراهيم مى خواست بر يقينش افزوده شود و اطمينانش بيشتر گردد.
مى توان گفت : ((يقين )) آن تسليم بى قيد و شرط است كه بعد از ايمان واقعى در ضمير افراد مؤ من پديدار مى گردد. اين تسليم مقدس همان است كه ابراهيم و اسماعيل واجد آن بودند
و قرآن شريف درباره آن دو فرموده است :
فلما اسلما و تله للجبين
يعنى بر اثر اطمينان خاطر و يقين معنوى ، ابراهيم و اسماعيل دانستند كه امر قربانى از طرف بارى تعالى است ، هر دو سر فرود آوردند و تسليم امر الهى شدند.
در حديثى از على (ع) آمده است كه آن حضرت نيز ((يقين )) را به تسليم واقعى معنى كرده و فرموده است :
ان الاسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين
علی (ع) مى فرمايد: اسلام عبارت از تسليم است و تسليم همان يقين واقعى و اطمينان خاطرى است كه در ضمير مسلمانان راستين پديد مى آيد.
در ابتداى سوره بقره خداوند مى فرمايد:
و الذين يؤ منون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالآخره هم يوقنون
مؤ منين راستين كسانى هستند كه به تمام آنچه از طرف پروردگار عالم بر تو نازل شده است ايمان دارند و همچنين به آنچه قبل از تو بر ديگر پيمبران نازل شده مؤ من و معتقدند، و بعد درباره آخرت مى فرمايد:
و بالآخره هم يوقنون
اين افراد با ايمان به آخرت يقين و اطمينان قلبى دارند.
ملاحضه مى كنيد كه خداوند، امر معاد را با يقين آورده است براى اينكه بزرگترين عامل موثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهى همان يقين به معاد و مطمئن بودن به پاداش و كيفر الهى در روز حشر است .
اين حالت است كه اگر در دنيا براى كسى پديد آمد تمام اعمالش منظم مى گردد و كوچكترين تخلفى از امر بارى تعالى نمى نمايد، اين حالت معنوى و مقدس است كه اگر براى كسى حاصل شود سرمايه هاى خوب خود را در راه خدا انفاق مى كند براى اينكه به مقام سعادت و بر برسد. در قرآن شريف فرموده :
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون
هرگز به مقام بر و نيكوكارى نمى رسيد تا وقتى كه انفاق كنيد در راه خدا آن چيزهايى را كه خود به آنها علاقه داريد و دوستدار آنها هستيد. انجام چنين عمل مقدسى ناشى از يقين درونى و اطمينان خاطر است .
على (ع) فرموده :
من ايقن بالخلف جاد بالعطيه
اگر كسى به روز جزا يقين داشته باشد از اموال و دارايى خود آنچه بهتر و عالى تر است در راه رضاى بارى تعالى به مردم عطا مى كند. نه تنها مال بلكه از جان خويش كه به مراتب عزيزتر از مال است چشم مى پوشد و با كمال خلوص و صميميت آن را در راه اعلاى حق فدا مى كند. سرمايه پر ارج يقين به قدرى ارزشمند و گرانقدر است كه در هر زمان عده معدودى از مؤ منين واجد آن بوده اند.
عن ابى الحسين عليه السلام قال : و ما قسم فى الناس شى ء اقل من اليقين
حضرت ابى الحسن (ع) مى فرمايد: هيچ چيزى كمتر از يقين به ايمان ، بين مردم تقسيم نشده است ، يعنى اهل يقين در هر عصر و زمان عده معدودى بوده و هستند. بيشتر مردم از اين نعمت بزرگ برخوردار نگرديده اند.
از آنچه مذكور افتاد قسمت دوم بحث اين سخنرانى ، يعنى قدر و منزلت يقين در اسلام ، روشن شد و امام سجاد (ع) در پيشگاه الهى عرض نموده است :
و اجعل يقينى افضل اليقين
بارالها! يقين مرا از گروه يقين برتر و افضل قرار بده و در اين فيض بزرگ مرا مشمول عنايات خود بفرما.

ادامه دارد…
1 - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِى أَكْمَلَ الْإِيمَانِ
خدایا برمحمد و آلش درود فرست و ایمان مرا به کاملترین درجه برسان
عن النبى صلى الله عليه و آله : ثلاثه من كن فيه يستكمل الايمان : رجل لايخاف فى الله لومه لائم ولايرائى بشى ء من عمله و اذا عرض عليه امران احد هما للدنيا و الاخر للآخره اختار امر الاخره على الدنيا
رسول اكرم فرموده است : سه چيز است كه اگر در كسى باشد ايمان خود را كامل نموده است : اول آن مردى كه در راه خدا و براى اعلاى حق از ملامت هيچ ملامت كننده اى نترسد. دوم آن كس كه هيچيك از اعمال خود را به ريا آلوده نكند. سوم شخصى كه وقتى دو امر به او عرضه شد يكى مربوط به دنيا و آن ديگر مربوط به آخرت ، آن را كه مربوط به آخرت است برگزيند و بر امر دنيا مقدم دارد.
و عنه صلى الله عليه و آله فى جواب رجل ساله فقال : احب ان يكمل ايمانى . قال : حسن خلقك يكمل ايمانك
مردى به رسول اكرم عرض كرد: يا رسول الله ! دوست دارم ايمان من كامل شود. در جواب فرمود: اخلاق خود را نيكو و پسنديده كن ، بر اثر اين عمل ايمانت كامل مى شود.
عن ابي جعفر (ع) قال : ثلاث من كن فيه استكمل الايمان : من اذا رضى لم يدخله رضاه فى الباطل و اذا غضب لم يخرجه غضبه من الحق و من اذا قدر لم يتعاط ما ليس له
امام باقر (ع) فرمود: سه چيز است كه اگر در كسى باشد ايمان خود را كامل نموده است : انسانى كه چون به امرى راضى شد رضاى او، او را در باطل وارد نكند، و وقتى خشمگين گرديد خشم او وى را از حق منحرف و منصرف ننمايد، و زمانى كه قدرت پيدا كرد به چيزى كه شايسته او نيست دست نگشايد.
در كتابهاى دينى روايات متعددى از رسول گرامى اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام درباره كمال ايمان رسيده و مجموع آن روايات ناظر به خلوص نيت و چگونگى گفتار و رفتار مؤ منين است و تماميت ايمان هر فرد به نسبتى است كه آن اعمال را انجام مى دهد و آن وظايف مهم و سنگين را عملا رعايت مى نمايد. عده معدودى از اولياى خدا هستند كه تمام نشانه هاى ايمان تام و كامل را عمل مى كنند و آنها را به كار مى بندند. اينان واجد كاملترين درجات ايمان اند و امام سجاد (ع) چنين ايمانى را از درگاه خداوند متعال درخواست مى نمايد. ناگفته نماند كه دعاى شريف ((مكارم الاخلاق )) خود مجموعه اى است كه قسمت اعظم نشانه هاى ايمان كامل را در بر دارد