در سوق کوثر...
فاطمه بر اثر صدمه جسمی و روحی که پس از رحلت پدر بزرگوارش متحمل گشت، سر انجام در بستر بیماری قرار گرفت ،بستری که سر انجامش شهادت و رهایی از رنجها و مصیبت ها ی دنیا بود.
آفتاب وجود فاطمه سلام ادلله علیها در حال غروب بود ،فاطمه از اسماء مقداری آب خواست اسماء از زنان با وفایی بود که دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله را تا واپسین لحظه های زندگی اش ترک نکرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او بشارت بهشت داده بود ،حضرت با آن آب وضو گرفت و به روایتی ،نیکوترین غسل را انجام داد و بسترش را به سمت قبله برگرداند،پس در بسترش دراز کشید ،چشمان اسماء،ام ایمن و فضه از گریه سرخ شده بود. همین که امیرالمومنین علی علیه السلام از در وارد شد ،به بالین فاطمه زهرا سلام الله علیها شتافت و از رنگ چهره اش دریافت که بیش ازچند لحظه نخواهد ماند .
فاطمه چشم گشود و علی علیه السلام را بر بالین خویش یافت :
-تو هستی یا علی
- اری، همسر مهربانم !
- می خواهم از تو بپرسم در این چند سال که با توبودم ، زنی وفادار وراستگو و پاکدامن بوده ام ؟
امیرالمومنین علی علیه السلام با صدایی گریه الود گفت :پناه بر خدا، مقام تو دانش تو نفس پاک وروح مقدس تو شریف تر از ان است که درباره تو این سخنان به میان بیاید ودر رفتار وکردارت در خانه ام ،جای هیچ گونه سرزنش نبوده است ونخواهد بود ،چه سخت است بر من جدایی تو ،ولی مرگ امری است حتمی وگریزی از ان نیست ،بخدا سوگند مصیبت رسول خدا را بر من تازه کردی .
«انا لله و انّا الیه راجعون» این مصیبتی است که هیچ گاه تسلی نخواهد یافت ،پس از این فاجعه هرگز از فجایع زمانه -هر چه هم دردناک باشد -رنجور نخواهم شد .
امیرالمومنین علی علیه السلام نتوانست به سخنانش ادامه دهد ،بغض گلویش را می فشرد. هردو ،ساعتی گریستند.
- وصیت های غم انگیز
پس از انکه اندکی ارام شدند،فاطمه دستور داد اتاق را خلوت کنند ومحرمانه با علی علیه السلام چنین فرمود:
1- پیش از هر چیز درباره فرزندانم سفارش می کنم .نخستین وصیتم این است که با امامه ،دختر خواهرم زینب ازدواج کنی، چه او فرزندانم را دوست می دارد.
2-برای من تابوتی درست کن ،زیرا فرشتگان را دیدم که صورت تابوت برای من ساختند .
حضرت فرمود:« وصف ان را برای من بیان کن» .دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وصفش را بیان کرد و حضرت امیر الومنان علیه السلام آن را فراهم ساخت.
3-مرا تنها نگذار و بر بالینم بنشین و سوره یاسین تلاوت کن وچون این سوره به پایان رسید،عمر من نیز پایان خواهد یافت .
4-وصیتم این است که جنازه ام را شبانه غسل بده و کفن کن و دور از چشم مردم از زمین بردار و به خاک بسپار.من هرگز راضی نیستم آنان که بر من ستم روا داشته اند و حرمم را درهم شکسته اند و به خانه ام تاختند ،بر جنازه ام حاضر شوند و در تجهیز و تشییع من شرکت کنند ،این ها وصایای من است ،آنها را به خاطر بسپار.
پرواز ملکوتی
فاطمه سکوت کرد و پلک های اشک آلود خود را روی هم گذاشت و علی علیه السلام که مانند ابر بهاری می گریست، به تلاوت قرآن پرداخت ، وقتی سوره یاسین به پایان رسید ،نفس فاطمه هم سنگین شد ، در این هنگام ،دو بار چشمانش را گشود و دو بار سلام داد:
“السلام علیک یا جبرئیل ؛سلام بر تو ای جبرئیل"؛
“السلام علیک یا ملائکه ربی ؛ سلام بر شما ای فرشتگان پروردگارم “؛
“إلیک ربی لا الی النار؛به سوی تو می آیم ،ای پروردگارم نه به سوی آتش.
آن گاه پیکر نحیفش از حرکت ایستاد و روح بزرگش به آسمانها پر گشود.
آن شب آرامش از کاینات ،رخت بر بست ؛ چرا که در خانه علی کسی آرام گرفته بود که لحظه لحظه زندگی اش آرامش پیامبر بود.
آن شب در خانه علی ، خلاصه قرآن،کوثر ایمان، پاره تن محمد با سینه ای پاره شده ،فریاد احمد را به گوش اصحاب می رساند :"فاطمه پاره تن من است ، نور چشمان من است ، میوه دل و روح من است و او حوریه است اما انسان صفت".
آن شب حیدر با اولین مدافع “ولایت"به چشم اولین قربانی آن می نگریست ، به اولین خطابه آتشین او در دفاع از حریم امامت ،به اولین “سپر” در هجحوم به خانه ای که جبرئیل دربان آن بود .
اما بدانید ای بقیع رفتگان !او هیچ نشانی از خاک بر تن نداشت تا قبر او را در خاک جست و جو کنید ،آسمان نیلگون ، تصویری از گونه نیلی و سیلی خورده اوست و دریا ،قطره ای از اشک فرو ریخته اش ،فاطمه را در قلب علی جست و جو کنید…
منبع:؟فاطمه محور هستی/غلام محمد فخر الدین نجفی/صص 211-214