بايد گل باشي تا بهار را درک کني!!!
01 شهریور 1392 توسط مدرسه وليعصر «عجلاللهتعاليفرجه» بناب
بهار نرگس
صبح زود است . انگار باران ميبارد، چون صورتم خيس شده . هنوز چشمهايم را باز نکردهام، صداي نرگس را ميشنوم: «رز، رز، بيداري؟»
چشمهايم را باز ميکنم، سلامم را با بوسهاي به گلبرگهايم جواب ميدهد . چشمهايش خيس است; ولي خوشحال مينمايد: «رز!… بیشتر »