چشمه زلال معرفت
ویژگی های شهید مطهری
درزمینه مسائل فکری، سه خصوصیت در ایشان بود: اولا آدمی قوی الفکر و متفکری حقیقی بود، مرحوم مطهری انصافا یک عنصر پیشرو و طلایه دار بود. غیر از همه محسناتی که در ایشان بود، فکر عمیق، علم وافر قلم بسیار شیوا و رسا، و بقیه خصوصیاتی که در نحوه کار فکری ایشان وجود داشت، به نظر من این خصوصیت خیلی مهم است که آقای مطهری پیشرو بود، وقتی ایشان شروع به این کار اساسی کرد، کمتر کسی به این فکرها بود، چرا، کار به اصطلاح اسلامی روشنفکری می شد و نوشته های فراوانی ارائه می گردید، اما غالبا در سطوحی نبود که بتواند اهل فکر را قانع کند و در مستمع ایجاد تفکر کند. ایشان مرد بسیار عمیق و متفکر و اهل استدلال بود؛ بنابر این مطلب او قانع کننده بود. با این مایه، ایشان وارد میدان طرح مسائلی می شد که آن مسائل را دیگران واقعا قادر نبودند، مطرح کنند. فرض بفرمایید وقتی ایشان در باب توحید وارد بحث می شود، در همان مقدمات و پاورقی های کتاب اصول فلسفه مرحوم آقای طباطبایی، شبهات زیادی را مطرح می کند که بعضی ها از طرح آن شبهات ممکن است تنشان بلرزد. ایشان با شجاعت تمام این شبهه ها را مطرح می کند و آن چنان آن ها را پاک می کند که اثری از شبهه باقی نمی ماند؛ این خیلی مهم است. مقاله ای که ایشان در سال۴۶ یا۴۷ در باب ختم نبوت نوشتند، شبهات مربوط به خاتمیت را صریح، روشن و قوی مطرح می کند. ممکن است کسانی از طرح این شبهه ها نگران شوند و بگویند این شبهه ها با ذهن مستمع چه خواهد کرد؛ لیکن آن چنان از عمق موارد می شود و چنان بنای شبهه ار متلاشی می کند که انسان احساس می کند هر خواننده ای اگر اهل فکر باشد، قطعا قانع و راضی از این جا بیرون خواهد آمد. ایشان اول بار این کار را در ایران شروع کردند. البته مرحوم آقای طباطبایی در سطح دیگر این کار را کردند؛ منتها کار آقای طباطبایی جنس باب خواص محض است؛ یعنی دیگران اصلا نمی توانند استفاده کنند.چیزی که در دنیای روشنفکری آن روز، دنیای جوان ها، فکرهای جدید و واردات فکری جدید مطرح بود، فقط با کار آقای مطهری علاج می شود.
دوم این که در ارائه و اشاعه مبانی فکری، هیچ قصدی جز قربه الی الله، ترویج دین، ترویج حق و مبارزه با باطل نداشت. در ایشان و در عمل شخصی شان، اخلاص وجود داشت که طبعا خصوصیت او را محسوس می ساخت. فرض بفرمایید بعضی اهل فکرند؛ اما فکر را برای خاطر خدا مطرح نمی کند، بلکه برای مثلا اظهار ملایی خودشان، برای خوشایند دل مردم و برای این که بگویند ما فیلسوف هستیم،مطرح می کنند. شهید مطهری این گونه نبود. ایشان فکر را برای خدا و برای اسلام مطرح می کرد. حقیقتا می سوخت، می جوشید و مطرح می کرد. دلیل باقی ماندن فکر ایشان هم، همان خصوصیت دوم ایشان است. یعنی اخلاص، اثر خودش را می گذارد و خدای متعال به هر کاری که آرزوی اخلاص انجام شده باشد، برکت می دهد.
طبیعت خیلی از پدیده های عالم، نسخ است و هرچه می گذرد، این پدیده ها کهنه تر می شوند. اغلب پدیده های عالم همین طورند، بعضی از پدیده ها هم هستند که هرچه می گذرد نه فقط غبار نمی گیرند، بلکه درخشان تر، پرنمودتر، چشمگیرتر و اثر گذارتر می شوند. پدیده هایی که تکیه بر حقیقت دارند، معمولا این گونه اند. کتاب خدا مظهر کامل این خصوصیت است که هرچه می گذرد، روشن تر می شود. کلمات ائمه(ع)، کلمات پیغمبر و بسا مفاهیمی که از آن بزرگواران نقل شده، در دوره های اول، حتی درست فهمیده نشده است و بعدها قدر این ها را شناخته اند: «رب حامل فقه الی من هو افقه منه»؛ ای بسا کسی که فقهی را، فهمی را، از دین با خودش حمل می کند و آن را به کسی می سپارد که از خودش فقیه تر و آگاه تر است. ای بسا روایتی را یک نفر بلد باشد؛ بر زبان جاری کند، در جمعی آن را بگوید و کسی در بین مستمعین، در پایه ای از معرفت باشد که وقتی این روایت یا حدیث را شنید، نکته ای از آن بفهمد که خود گوینده آن را نفهمیده باشد. این حامل فقه، به آن مستمع، فقه را رساند؛ اما آن مستمع، افقه از این است و بهتر می فهمد.
کلمات بزرگان و ائمه(ع) از این قبیل است. من به روشنی احساس می کنم که بحمدالله افکار مرحوم آیت الله شهید مطهری هم از این قبیل است، یعنی روزی که این کلمات در بین جماعتی گفته می شد، وقع و ارزشی داشت؛ اما حتی آن جماعت معدود که در مقابل جمعیت بزرگ ایران، زیاد نبودند هم، عمق و اهمیت این بحث را آن چنان درک نمی کردند که در دوره های بعد درک کردند و امروز درک می کنند. برای مثال، ایشان درباره علل گرایش به مادیگری، در باب معنای قضا و قدر خیلی از مفاهیم کلام جدید اسلامی، مباحثی را مطرح کردند، که امروز وقتی ما به فضای پیرامونی خودمان در جامعه نگاه می کنیم می بینیم پاسخ پرسش هایی که به روز مطرح می شوند شاید بعضی از این سوالات، آن روز که ایشان مطرح می کردند، آن چنان رایج و شایع نبود؛ اما ایشان با فکر عمیق و نگاه تیزبین و آینده نگر خود، این استفهام ها را دریافت و پاسخ این ها را به نحو وافی داد. اگر این نکته دوم یعنی وافی بودن پاسخ ها نمی بود، طرح پرسش ها و بیان پاسخ ها، ای بسا به ضرر تمام می شد. گاهی بعضی کسان سوالی را مطرح می کنند و پاسخ نارسایی به آن می دهند، که به آن حقیقت ضربه می زند؛ اما این متفکر عمیق، به هر مساله ای که پرداخته، تا خوب بیانش نکرده، از آن عبور نکرده است. البته مسائلی هم هست که در آثار چاپ شده ایشان نیست،اما شاید در آینده ایشان که چاپ می شود ببینیم که آن ها هم بیان شده است.
نقل از سایت شهید آوینی