مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مي‏گويند ...مي‏گويند تو نيز گرياني!

29 فروردین 1392 توسط مدرسه ولي‌عصر «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه» بناب

ندبه‏هاي دلتنگي

 

شکوه ظهور تو هنوز پرچم توفيق بر نيفراشته است و خورشيد جمالت هنوز ديباي زرين خود را بر زمستان جان ما نگسترده است ، اما مهتاب انتظار در شبهاي غيبت‏سوسوزنان چراغ دلهاي ماست .

 

نام تو حلاوت هر صبح جمعه است و حديث تو ندبه آدينه‏ها. ديگر از خشم روزگار به مادر نمي‏گريزم و در نامهربانيهاي دوران، پدر را فرياد نمي‏کشم; ديگر رنج‏خار مرا به رنگ گل نمي‏کشاند; ديگر باغ خيالم آبستن غنچه‏هاي آرزو نيستند; ديگر هر کسي را محرم گريستنهاي کودکانه‏ام نمي‏کنم.

 

حکايت‏حضور، براي من‏يادآور صبحي است که از خواب سياهي برخاستم و بهانه پدر گرفتم. من هميشه سرماي غم را ميان گرمي دستهاي پدرم گم مي‏کردم. کاشکي کلمات من بي‏صدا بودند; کاشکي نوشتن نمي‏دانستم و فقط با تو حرف مي‏زدم; کاشکي تيغ غيرت، عروس نام تو را از ميان لشکر نامحرمان الفاظ باز مي‏گرفت و در سراپرده دل مي‏نشاند; کاشکي دلدادگان تو مرا هم با خود مي‏بردند; کاشکي من جز هجر و وصال ، غم و شادي نداشتم!

 

مي‏گويند: چشمهايي هست که تو را مي‏ببنند; دلهايي هست که تو را مي‏پرستند; پاهايي هست که با ياد تو دست افشان‏اند; دستهايي هست که بر مهر تو پاي مي‏فشارند.

 

مي‏گويند: تو از همه پدرها مهربان‏تري ، مي‏گويند هر اشکي از چشم يتيمي جدا مي‏شود بر دامان مهر تو مي‏ريزد.

 

مي‏گويند …مي‏گويند تو نيز گرياني!

 

اي باغ آرزوهاي من! مرا ببخش که آداب نجوا نمي‏دانم.

 

مرا ببخش که در پرده خيالم، رشته کلمات، سررشته خود را از کف داده‏اند و نه از اين رشته سر مي‏تابند و نه سررشته را مي‏يابند.

 

عمري است که اشکهايم را در کوره حسرتها انباشته‏ام و انتظار جمعه‏اي را مي‏کشم که جويبار ظهورت از پشت‏کوه‏هاي غيبت‏سرازير شود، تا آن کوزه و آن حسرتها را به آن دريا بريزم و سبکبار تن خسته‏ام را در زلال آن بشويم.

 

اي همه آروزهايم!

 

من اگر مشتي گناه و شقاوتم، دلم را چه مي‏کني؟

 

با چشمهايم که يک دريا گريسته است چه مي‏کني؟

 

با سينه‏ام که شرحه شرحه فراق است چه خواهي کرد؟

 

به ندبه‏هاي من که در هر صبح غيبت، از آسمان دلتنگيهايم فرود آمده‏اند، چگونه خواهي ساخت؟

 

مي‏دانم که تو نيز با گريه عقد برادري بسته‏اي و حرمت آن را نيکو پاس مي‏داري.

 

مي‏دانم که تو زبان ندبه را بيشتر از هر زبان ديگري دوست مي‏داري . مي‏دانم که تو جمعه‏ها را خوب مي‏شناسي و هر عصر آدينه خود در گوشه‏اي اشک مي‏ريزي.

 

اي همه دردهايم! از تو درمان نمي‏خواهم که درد تنها سرمايه من در اين آشفته‏بازار دنياست.

 

تنها اجابتي که انتظار آن را مي‏کشم جماعت ناله‏هاست; تنها آرزويي که منت‏پذير آنم، خاموشي هر صدايي جز اذان «يا مهدي‏» است .

 

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: دلنوشته لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تجلیگاه عفت
  • اخبار مدرسه
  • خاطرات طلبگی و حجره نشینی
  • دلنوشته
  • در حریم یار
  • منحرفان تاریخ اسلام
  • با عشق بازان در سنگر عشق
  • معرفت انوار قدسیه
  • پاک سیرتان
  • خوان وحی
  • درسنگررهبری
  • همراه با امیر بیان
  • مقالات طلاب
  • دسته کلیدی برای طلاب
  • تلنگر
  • پیام ها
    • پیام تندرستی
  • درمحضر استاد
  • نيايش هاي سيدالساجدين
  • انتظار
  • محرم»
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

روز شمار عید غدیر

روزشمار غدیر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

عشق حقیقی

عشق حقیقی به خداوند
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس