عشق چيست؟؟
عشق چيست ؟
در لغت، «عشق» را محبت شديد و علاقه ى افراطى و دل بستگى زياد نسبت به يك شئ و يا يك شخص معرفى كرده اند.
اما در اصطلاح: عشق را از كيفيات نفسانى قلمداد مىكنند كه به سبب سيطرهى شديد تفكر در زيبايى و نيكويى محبوب و كثرت مشاهدهى شئون اطوار و آثار حسن معشوق در نفس و جان آدمى تحقق مى يابد. «حكمت الهى عام و خاص، ج 1، ص 139،»
از نظر بوعلى عشق حقيقى در تمام موجودات سارى و جارى است عشق حقيقى همان ابتهاج، سرور، نشاط ناشى از تصور ذات معشوق مىباشد. «اشارات و تنبيهات مع الشرح للمحقق الطوسى، جزء سوم، نمط هشتم، ص 360»
عشق در قرآن و روايات:
واژه عشق در قرآن نيامده اما مفهوم آن كه محبت شديد و دل باختن به محبوب می
باشد وجود دارد در سوره ى بقره آيه ى 165 آمده است: «الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ»
(آنها كه ايمان دارند عشقشان به خدا از مشركان نسبت به معبودهايشان) شديدتر
است.عده اى از مترجمان و مفسران «أَشَدُّ حُبَّاً» را به عشق ترجمه كرده اند.
در سوره ى يوسف نيز آمده:
(وقتى جريان محبت و علاقه ى شديد زليخا به يوسف در شهر منعكس شد) گروهى از زنان شهر گفتند: همسر عزيز، جوانش (غلامش) را به سوى خود دعوت می کند عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده است.
در روايات واژه ى عشق و مفهوم آن مستقيماً به كار رفته است به عنوان نمونه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حكايت شده:
«افضل الناس من عشق العبادة فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها» «وسائل الشيعه، ج 1، ص 83، باب 19، ح 2»
بهترين مردم كسى است كه به عبادت عشق بورزد و با عبادت هم آغوش گردد و از قلب، دوستش بدارد و آن را با بدن انجام دهد و خود را در اختيار آن بگذارد.
سخن ديگر از امير بيان و مولاى متقيان در خطبه 108 نهج البلاغه مى فرمايد:
«من عشق شيئاً غشى بصره و أمرض قلبه و …»
هر كه عاشق چيزى شود چشمش را كور ساخته و دلش را بيمار گرداند (به طورى كه عيب آن را ننگريسته، زشتىاش را نيكوبيند).
عشق در كلام بزرگان:
يكى از موهبتهاى بزرگ و ارزشمند الهى به انسان خاكى، كيمياى ناشناخته ى عشق مى باشد؛ حالتى كه منشأ تمام كمالات والاى نفسانى و يكى از مهمترين عوامل حركت، آگاهى و رشد در انسان مىباشد و جايگاه بالاى قلب، مكان و ظرف آن مى باشد.
بعضى فرموده اند: عشق ستارهاى برافروخته از تجلى حسن معشوق ازلى است كه آدمى و پرى، طنين هستى اويند و آنقدر اين عشق مقدس است كه دست فرشته به آن نرسد.
عشق معجونى است كه همهى جهان زنده به اوست و جنبش افلاك به بركت اوست.
مولانا عشق را وصف ايزد و از اوصاف خداوند بى نياز مى داند.
نكته ى پايانى مقدمه اينكه جناب عارف حكيم صدرالمتألهين مى گويد:
«عشق» عين «وجود» است و وجود عين عشق است، هر دو عين حسن و جمال است و مراتب و درجات عشق به اندازهى مراتب وجود است و اين دو با هم ملازم هستند، و بين تمام موجودات عالم جريان دارد.
انواع عشق:
براى عشق تقسيم بندى هاى متعددى نقل شده اما معروفترين آنها اين گونه است:
1. عشق حقيقى: كه همان محبت الهى، عشق به لقاء محبوب حقيقى، كه ذات احديت مى باشد.
2. عشق مجازى: عشقهاى غيرحقيقى و زودگذر و ظاهرى كه بين موجودات است كه منحصر به انسان هم نيست بلكه ممكن است يك طرف انسان و طرف ديگر موجودات ديگر باشد.
عشقهاى وهمى و خيالى در محدودهى عشقهاى مجازى مى باشد.
منبع: کتاب باران مهر نوشته محمدعلی رضایی اصفهانی