عاشورا، روز گزینش «نام» یا «ننگ»
آن روز تیری که از غلاف حرمله رها شد، نازکترین حنجره ی تاریخ(علی اصغر) را درید و تیغی که از پشت دیوار کمین فرود آمد عَلَم دستهای عباس را قلم کرد و اشک مشک را جاری ساخت.
آن روز، «حبیب»، محبوب دلها شد و جان «جون»، فدای امام گشت. دل «مسلم» تسلیم شهادت شد و سند حریت «حر»، به امضای آزادگی رسید.
کام تشنه ی شبه پیغمبر، از دست جدش سیراب گشت.
سهمی از شهد شهادت قسمت قاسم گشت.
آن روز، روز تقسیم،یا گزینش «نام» یا «ننگ« بود.
پروانگان شمع حسین، به عشق سوختن و شعله ور شدن ، به آن قربانگاه آمده بودند.
کسانی هم نان ننگ خورده و «زاد یزید» برده بودند و این سبب شد که «نمک گیر» آل امیه شدند و بر صاحبان اصلی «ولایت» تهمت «خروجم زدند و خون جاری در رگهای دین را «هدر» دادند و
«شریح ها» به مباح بودن خون حسین علیه السلام فتوا دادند و در کنار خوان خائنانه یزید ،«هل من مزید» گویان،نعش حریت را زیر سم اسبهای قدرت و ریاست، لگدکوب کردند.
اما آن جبهه ی دیگر:
عاشوراییان می خواستند هستی خود را «نذر» اسلام کنند و «وقف» امام حسین.
این بود که «احسان»، عادت روزانه گشت.
«زیارت» ترجیع بند ایام سال شد و «گریه »بهای عشق ورزیدن و دوست داشتن.
چرا که در «عاشورا»، پیکر« دین »زیر سم «ظلم» له شد.
آن روز فرات،سرخ بود و زمان ، دریای خون شد و زمین زبان حال و آینده را به« گریه» ترجمه کرد.
آن روز معمار اشک رواق چشمها را آینه کاری نمود.
و…امروز قطرات خون دیده و دل، زبان بین المللی همه اهل دل است.
امروز، برسر درِ دلمان پرچمی نصب شده است که بر آن نوشته ان: السلام علیک یا ابا عبدلله…
«هنوز اشک عزا پیوسته جاریست/ رواق چشممان آیینه کاریست»
وبر آیینه قطرات چشم،نگاشته است : «یا حسین»!…
برگرفته از کتاب رواق روشنی /جوادمحدثی