در فضيلت طعام دادن و ميهمان دارى
ميزبانى رسول صلى الله عليه و آله آورده اند كه مردى بود از صحابه كه هرگز مهمان به خانه نبردى . روزىرسول صلى الله عليه و آله با وى عتاب كرد. او گفت : يارسول الله ! زنى دارم كه اگر وقتى مهمانى مى برم تا مدت يكسال با من خصومت مى كند. رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه برو طعامى مهيا كن كهامشب من به خانه شما مى آيم . مرد به خانه شد و زن را اعلام كرد. زن گفت : از مرد! رسول خداى را مهمان خواهى كرد، شايد كه چيزى نباشد كه لايق آن حضرت باشد، بهوقت ديگر افكن . گفت : نتوانم كه رسول فرموده است كه امشب به خانه شما مى آيم . ميانمرد و زن ملاقات بسيار برفت . زن سوگند خورد كه طعام نسازم . مرد به دست خودطعامى مهيا كرد و چون شب درآمد، رسول صلى الله عليه و آله به خانه ايشان آمد و طعامتناول فرمود و بيرون شد. زن گفت : اى مرد! شكايت بارسول كرده اى ! گفت : نكرده ام . (گفت : كرده اى ) گفت : از كجا مى گويى ؟ گفت : ازآنجا كه رسول از طعام ما هيچ نخورد. گفت : خورد. زن گفت : عجايبى ديدم كه چونرسول الله صلى الله عليه و آله به خانه ما درآمد، گرده هاى نا از دامان وى درآويختهبود و چون برون رفت ، مار و كژدم و مثل اينها ديدم كه از رداى وى درآويخته بود. مردگفت : من از اينها نديدم . برخاستند و به اتفاق پيشرسول آمدند و حال عرضه داشتند. خواجه گفت : راست مى گويد. آن گرده هاى نان روزىمن بود كه با من مى آمد و آن ماران و كژدمان كه از خانه شما بيرون بردم ، گناهان شمابود كه شما را از گناه پاك كردم - كه مهمان چون بيايد با روزى خود آيد و چون بيرونرود گناه اهل خانه را بيرون برد كه : الضيف اذا جاء جاء برزقه و اذاارتحل ارتحل بذنوب اهل البيت .(820) .
|