برای خدا چه کرده ای؟
10 اسفند 1390 توسط مدرسه وليعصر «عجلاللهتعاليفرجه» بناب
یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی با پدرم به «بی بی شهربانو» رفته بودیم. در راه به مُرتاضی برخورد کردیم. پدرم به او گفت:
نتیجه ی ریاضت های تو چیست؟
مُرتاض، خم شد و سنگی را از زمین برداشت. سنگ در دست او به یک گلابی تبدیل شد و او به پدرم تعارف کرد که: بفرمایید میل کنید!
شیخ، نگاهی به او کرد و گفت:
این کار را برای من کردی. بگو ببینم برای خدا چه کرده ای؟!
آن مُرتاض، با شنیدن این سخن، به گریه افتاد.