انتظار، ياد ومحبت
همانند کسي که در پيِ شب يلدايي، خسته از ظلمت و تيرگي، چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو ميکند.
همانند کسي که در بياباني بيانتها سرگردان مانده، تنها و وحشتزده رهنمايي را ميطلبد.
همانند کسي که پس از تشنگيهاي بسيار، با پنجههايي دردمند، زمين را کنده و در آرزوي جوشش آبي گوارا«لهله» ميزند.
همانند کسي که در قحط سال بيباران، در کنار مزرعة عطشزدهاش، به اميد پديدار گشتنِابر رحمت ديده، به کرانههاي آسمان چشم دوخته است.
همانند کسي که در حين بالا رفتن از کوهي، پايش لغزيده و دست به سنگي گرفته و کمکدهندهاي را فرياد ميزند.
همانند کسي که در کنار بستر بيماري عزيز، ترسان از جان دادن او، ورود طبيبي درد آشنا را لحظهشماري ميکند.
بايد انتظار کشيد، بايد ديده به راه امام زمان-عليهالسّلام- بود،بايد هر صبح و شام چشم انتظار فرج ماند(1).
«فتوقّعوا الفرج کلّ صباح و مساء…». امام صادق-عليهالسّلام-
منتظر ظهور امام زمان-عليهالسّلام- بودن، حرکت به سوي ظهور داشتن و عمل به آرمانهاي موعود نمودن است. و چنين انتظاري خود فرج و گشايش به حساب ميآيد(2).
جامعة منتظر جامعهاي پويا است. جامعهاي متحرّک و فعّال است که حاکميّت طاغوت را نفي ميکندو بيعدالتي را برنميتابد.
انتظار منتظر، انساني کوشاست، انساني جهادگر و مبارز است که در مسير اقامة توحيد و استقرار و لايت از نثار هر چه دارد، دريغ نميورزد.
«المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه في سبيلالله».
«کسي که چشم انتظار حاکميّت ما باشد، مانند مجاهدي است که در راه خدا به خون خويش غلطيده باشد».
ياد
اگر کسي امام زمان-عليهالسّلام- را شناخت، ديگر يادش را از خاطر نخواهد برد.
اگر کسي مهربانيهاي او را ديد، ديگر فراموشش نخواهد کرد.
اگر کسي احساس انس با امام زمان-عليهالسّلام- کرد، آنگاه هميشه به يادش خواهد بود.
راستي مگر ميشود کسي که پدرش را، برادرش را، دوست مشفق و دلسوزش را از ياد نميبرد، امام زمانش را به فراموشي بسپارد؟!
حق کدامين پدر افزونتر از حقوق امام زمان-عليهالسّلام- است؟ کدام برادر مهربانتر از او است؟
دلسوزي چه دوستي بيشتر از دلسوزيها و محبّتهاي او است؟
او خود خطاب به شيعيانش ميفرمايد:«انّا غير مهملين لمراعاتکم و لاناسين لذکرکم»(3).
«ما در مراعات حال شما کوتاهي نميکنيم و يادتان را از خاطر نميبريم».
وقتي او که ذخيرة همة هستي، ثمرة همة رسالتها، منبع همة کمالات، سرچشمة همة خيرات و جلوهگاه همة نيکوييها و زيباييها است، ياد شيعيان را از خاطر نميبرد، آيا رواست فراموشي آنان نسبت به آن امام مهربان!؟
که ميفرمايد:
«… و لو لا ذلک لنزل بکم اللّاواء، و اصطلمکم الأعداء»(4).
«اگر ياد او نبود بلاهاي سخت بر شيعيان فرود ميآمد و دشمنان آنان را نابود ميکردند».
اين که او به ياد شيعيانش بود، و برايشان دعا کرد، و در فتنههاي بنيان سوز دورة غيبت عنايت خويش را از آنان دريغ نداشت، باعث استقرار و استمرار حيات ايشان بود، آيا رواست غفلت آنان از او و حقوق آن بزرگوار؟!
محبت
خدا محبّت و موّدت حضرت مهدي-عليهالسّلام- را در ضمن محبّت ساير اهل بيت پيامبر-صلياللهعليهوالهوسلم- بر همگان واجب نمود.
«قل لا أسألکم عليه اجراً الّا المودّة في القربي»(5).
«بگو: من از شما جز مودّت و محبّت خويشاوندانم اجر و مزدي براي رسالت نميخواهم».
دوستي و علاقة به اهل بيت-عليهمالسّلام- و امام زمان-عليهالسّلام- به عنوان اجر رسالت نه منفعتي براي پيامبر دارد و نه بهرهاي را نصيب امام زمان و اهل بيت-عليهمالسّلام- ميسازد،بلکه تنها به نفع ايمان آورندگان است و بهرههاي بيپايان آنان را در دنيا و آخرت به همراه دارد.
«قل ما سألتکم من اجرٍ فهو لکم»(6).
«بگو: هر اجر و پاداشي از شما خواستهام براي خود شماست».
در حقيقت همين مودّتها و محبّتها و علاقه و ارتباطهاي روحي و معنوي است که راه سير به سوي خدا را فراهم ميآورد و سلوک انسان را در راستاي ارادة حق شکل ميدهد.
«قل ما أسألکم عليه من اجرٍ الّا من شاء أنيتّخذ الي ربّه سبيلاً»(7).
«بگو: من از ميان شما اين اجر رسالت نميطلبم، مگر از آن کسان که بخواهند راهي به سوي پروردگار خويش بيابند».
با محبّت امام زمان-عليهالسّلام- است که زمينههاي اطاعت از او فراهم ميآيد و با اطاعت از او است که راه کمال انسان به سوي خدا هموار ميشود.
محبّت اساس و پاية دين، بلکه مساوي دين است(8)، دين خدا جز با تکيه بر محبّت و ولايت اهل بيت-عليهمالسّلام- استقرار نمييابد. از اين رو انتظارِ حاکميت و غلبة دين در جهان به نوعي انتظارِ جهاني شدن محبّت و ولايت امام زمان-عليهالسّلام- است.
و شايد به همين خاطر باشد که امام زمان-عليهالسّلام- ميفرمايد: «فليعمل کلّ امرء منکم بما يقرب به من محبّتنا»(9).
«هر يک از شما بايد به آنچه که او را به مقام محبت ما نزديک مي کند عمل نمايد».
از اين رو اگر عبادتي يا عملي استحبابي يا دعا يا زيارتي خاص بتواند مقدمهاي براي ايجاد محبّت بيشتر نسبت به امام زمان-عليهالسّلام- باشد، انجام آن وظيفهاي خواهد بود که با فرمان صريح آن بزرگوار بر عهدة شيعيان قرار گرفته است.
پي نوشتها :
(1) . بحارالانوار، ج52، ص145.
(2) . «اليس انتظار الفرج من الفرج؟». امام رضا-عليهالسّلام-
«آيا انتظار فرج از فرج به شمار نميآيد؟».
«انتظار الفرج من اعظم الفرج». امام سجاد-عليهالسّلام-
«انتظار فرج از بالاترين انواه فرج است».مدرک پيشين،ص122.
(3) . احتجاج، طبرسي، چاپ اسوه، ج2، ص598، نامه به شيخ مفيد.
(4) . همان نامه، همان مدرک.
(5) . سوره شوري،آيه 23.
(6) . سوره سبأ، آيه 47.
(7) . سوره فرقان، آيه57.
(8) . «هل الدّين الّا الحبّ». «آيا دين چيزي به جز دوستي است؟». امام صادق-عليهالسّلام- تفسير عيّاشي،ج1، ص167.
(9) . احتجاج،طبرسي، ج2، ص599.
منبع :نورپرتال